0

شعر راز از فریدون مشیری

 
Mehdi900
Mehdi900
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 6667
محل سکونت : بوشهر

شعر راز از فریدون مشیری

آب از دیار دریا

با مهر مادرانه

آهنگ خاک می کرد .


بر گرد خاک می گشت

گرد ملال او را

از چهره پاک می کرد.


از خاکیان ندانم

ساحل به او چه می گفت

کان موج ناز پرورد

سر را به سنگ می زد.

خود را هلاک می کرد !

« سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر می زند، تجربه ای جدید به دست آورد »
سقراط

شنبه 14 اسفند 1389  5:00 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها