0

يک حکومت واحد جهاني

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

يک حکومت واحد جهاني



يک حکومت واحد جهاني

تشکيل يک نظام واحد جهاني، انديشه اي است که از ديرباز مطرح بوده و ريشه در نداي فطري و دروني انسان ها دارد. قريب به اتفاق همه ي مکاتب پرآوازه اي که در طول تاريخ به ظهور رسيدند ـ اعم از الهي و غيرالهي ـ اعتقاد به برقراري يک حکومت واحد جهاني دارند. اسلام بر پايه ي نياز فطري بشر بر اين اعتقاد است که اگر قرار باشد جامعه ي بشري به بهترين شيوه اداره شود و بشر روح صلح، امنيت و سعادت واقعي را به خود ديده و راه رشد و تکامل را طي نمايد، راهش اين است که همگان تحت حکومت واحد جهاني مبتني بر قوانين آسماني اسلام درآيند.
 
ساختار و سازمان حکومت مهدوي
حکومت حضرت مهدي(عج) کاملترين، پيشرفته ترين و گسترده ترين حکومت هاست، لذا ساختار و سازمان اين حکومت متناسب با موقعيت زماني و مکاني، ساختار و نهادهاي قدرت متمايز و ويژه اي خواهد داشت. پس نمي توان با الگوهاي موجود آن را تبيين کرد. اما با توجه به اينکه دولت اخلاقي مهدي (عج)، مبتني بر ساختار امامت است، بنابراين مي توان اين انگاره را مورد توجه قرار داد و ساخت جهاني آن را مشخص نمود.
الگوي امامت؛ الگوي حکومت جهاني مهدوي
اين الگو با توجه به سيره و روش حکومتي امام علي (ع) در جهان اسلام، متصور است. بر اين اساس امام و رهبر مسلمانان، در رأس قرار مي گيرد و زمامداران را به عنوان والي و حاکم، به کشورهاي تحت نفوذ، گسيل مي دارد. اين برداشت، به طور کلي بر اساس روايات وارده صورت مي گيرد و با در نظر گرفتن شيوه و ساخت حکومتي امام علي (ع)، در مورد حکومت جهاني حضرت مهدي (عج) در گستره جهاني تطبيق داده مي شود، هر چند با توجه به مقتضات زماني و مکاني، ممکن است تفاوت هايي هم با آن داشته باشد.
بر اساس اين الگو، محور و مرکز تصميم گيري ها، سياست گذاري ها و اداره جهان، "امام" است و مناطق و بلاد مختلف، توسط واليان (حاکمان) منصوب از سوي امام، اداره مي شوند. در اين الگو، همه از يک قانون اساسي (اسلام) و خط مشي واحد پيگيري مي کنند، هر چند ممکن است در اشکال و قوانين داخلي، با هم تفاوت هايي داشته باشند. (1)
در حکومت حضرت مهدي (عج)، حکومت وسيع و يکپارچه جهاني با عظمت و شکوه فراوان شکل مي گيرد (ان ملکنا اعظم من ملک سليمان) (2) و حکومت اسلامي بر جهان تسلط خواهد يافت (ولا يکون ملک الا للاسلام) (3) و حضرت مهدي (عج) حاکم و فرمانرواي آن خواهد بود(حتي يملک رجل مي اهل بيتي... يملا قسطا و عدلا) (4).
او به مدت ساليان متمادي بر زمين حکومت کرده (يملک المهدي امر الناس سبعا او عشرا و ...) (5) و پايتخت و محل حکومت و قضاوت او کوفه خواهد بود (دار ملکه الکوفه و مجلس حکمه جامعها) (6) و با عدالت و دادگري با مردم رفتار خواهد نمود (يحييها الله بالقائم، فيعدل فيها) (7) .
آن حضرت بزرگان و برگزيدگان اصحاب خود را به نقاط و سرزمين هاي مختلف جهان اعزام مي کند (يفرق المهدي اصحابه في جميع البلدان) (8) و نزديک به 313 نفر از ياران خاص خود را حاکمان و فرمانروايان کشورها قرار خواهد داد. (حوله اصحابه ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلا عده اهل بدر و عم اصحاب الالويه و هم حکام الله في ارضه علي خلقه) (9) و به آنان دستور مي دهد که به عدل و احسان و رفتار کنند و شهرها را آباد سازند (يامرهم بالعدل و الاحسان و يجعلهم حکاما في الاقاليم و يامرهم بعمران المدن) (10)
حکومت جهاني مهدوی از منظر قرآن
بشر از زماني که پا به عرصه حيات گذاشت، همواره در پي ساختن دنيايي بوده تا بتواند در سايه ي آن از حقوق و امتيازات مساوي همراه با امنيت و آزادي برخوردار باشد. بر مبناي چنين انديشه و تفکري بود که اسلام در جهان جهالت زده پرتو افکند و با جهاني اعلام کردن رسالتش در پي آن بود تا براساس يک قانون، آن هم قانون واحد الهي دنيا را اداره کند و حاکميت خدا را بر زندگي بشر مستقر سازد.
هدف اسلام ساختن همه ي انسان ها و هدايت آنها در طريق سعادت و کمال است. برايش فرقي نمي کند که اين انسان کجاي زمين زندگي مي کند، چه رنگي است و يا مثلاً از کدام نژاد و ملتي است.
با اين توضيح مختصر مي توان مهم ترين دلايل براي استقرار يک حکومت واحد جهاني تحت حاکميت قانون الهي را به شرح زير بيان کرد:
الف) جاوداني بودن دين اسلام
اسلام از بدو ظهور، خود را با يک ديد جهاني بر مردم عرضه کرد:
و ما ارسلناک الا کافة للناس بشيرا و نذيرا (و نفرستاديم تو را مگر براي همه ي مردم مژده دهنده و ترساننده- سوره سبا، آيه 28) و يا اين که: قل يا ايها الناس اني رسول الله اليکم جميعا. (بگو: اي مردمان، من فرستاده ي خدا به سوي همه ي شما هستم- سوره اعراف، آيه158) .
اين گستردگي و اين جاودانگي، بيانگر رسالت جهاني اسلام است، و رمز جهاني بودن اسلام هماهنگي آن با طبيعت و فطرت بشري است: فاقم وجهِک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله (پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن، اين سرشتي است که خدا، انسان ها را بر آن آفريده؛ دگرگوني در آفرينش خدا نيست – سوره روم، آيه30) و چون فطرت امري است که دگرگوني در آن وجود ندارد، اسلام نيز جاودانگي و گستردگي خود را از اين طريق اثبات کرده است. (11)
ب) جامع نگري اسلام
"سيد قطب" در اثر خود بنام "آينده در قلمرو اسلام"، مي نويسد:
"اسلام، راهي است نمايان و روشن؛ راهي به زندگي و کمال اين آئين، عقيده اي است و برنامه اي. عقيده اي که جهان هستي را مي شناساند، و موقعيت "انسان" را در اين پهنه وسيع مشخص مي سازد و هدف اصلي آفرينش او را بيان مي کند. و برنامه اي که کليه سازمانها و تشکيلات زندگي ساز را که از آن عقيده سرچشمه گرفته و بدان متکي است شرح مي دهد و طرز فکر اسلامي را بصورت واقعيتي مجسم، در زندگي بشر جلوه گر مي سازد، مانند:
1. سازمان اخلاقي، يعني ريشه هاي اخلاق و پايه هاي اساسي و نيروهاي نگاه دارنده آن در اجتماع.
2. تشکيلات سياسي و شکل حکومت و خصوصيات آن.
3. نظام اجتماعي و هر آنچه در نگاهداري و بقاء آن مؤثر است.
4. سيستم اقتصادي و فلسفه و تشکيلات آن.
5. حقوق بين المللي و همبستگي جهاني.
طبق تعليمات اسلامي، ما معتقديم که سرانجام، بشريت فرمانبر اسلام خواهد شد و جهان در آينده، قلمرو اسلام خواهد گشت، و گواه ما آنکه اين آئين، راه زندگي و کمال است.
مي گوييم راه زندگي، زيرا کليه لوازم يک زندگي اجتماعي سعادتمندانه، بصورت مقرراتي متين و محکم، پيوسته و غيرقابل انفکاک، در برنامه آن گنجانيده شده و موجود است. و همين مقررات است که زواياي مختلف زندگي بشر را اداره مي کند، و به نيازمنديهاي گوناگون وي پاسخ مي دهد، و نيروهاي انساني او را در راههاي صحيح و ضروري مصروف مي سازد."(12)
اگر انسان ها در کل جوامع بشري به جايي مراجعه کنند که از آدمي و سرشت او شناخت درستي داشته باشند براي اداره ي زندگي خود با مشکل مواجه نخواهند بود. اما خوي خودخواهي و خودبرتربيني انسان مانع از آن مي شود تا بسوي کسي مراجعه کند که از همه جهت آدمي را مي شناسد. اسلام معتقد است خالق انسان از مخلوق خود آگاهي کامل دارد و از همه ي هوي ها و هوس هاي او آگاه است و اوست که مي تواند بهترين نسخه را براي اداره ي بهتر زندگي بشر صادر کند:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنْسانَ وَ نَعْلَم ما تُوَسْوِسُ بِهَ نَفْسهْ وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (سوره ق، آِيه 15)؛ و ما انسان را خلق کرديم و از وسوسه هاي نفس او کاملاً آگاهيم و ما از رگ گردنش به او نزديک تريم.
"ما از رگ گردنش به او نزديکتريم"، منظور آن است که ما از همه کس و همه چيز به او نزديک تر هستيم، او را بهتر از هرکس ديگري مي شناسيم، و آرزو و نيازهاي او را مي دانيم و مي توانيم بهترين قانون را براي تنظيم زندگيش عرضه کنيم.
ج) عدالت نگري اسلام
تنها راه رستگاري و سعادت بشر و تنها راه دست يابي به صلح و امنيت عادلانه، حاکميت قانون واحد الهي است. چون در قانون الهي همه ي انسان ها به يک چشم نگريسته مي شوند، همه ي ملت ها و قبيله ها داراي حقوق مساوي هستند و به اندازه ي هم از مواهب زندگي بهره مند مي شوند. هيچ کس مگر بر معيار تقوي الهي بر ديگري برتري ندارد. اسلام اختلاف ظاهري و وجود گروه ها و قبيله هاي مختلف را نشان از اراده ي خدا و شناسايي يكديگر معرفي مي کند. اما مدعي است که با وجود اين تکثر همه بايد تابع يک قانون باشند.به همين دليل به يک حکومت واحد جهاني تحت حاکميت قانون الهي اعتقاد دارد. چراکه هدفش ساختن همه ي انسان ها و هدايت آن ها در طريق سعادت و کمال واقعي است و معتقد است آن چه موجب برتري انسانها از يکديگر مي شود تقوي و پرهيزگاري است، نه رنگ، نژاد و مليت.
حکومت جهاني مهدوي از منظر امام خميني (ره)
هدف و آرمان اصلي امام خميني (ره) ترويج و گسترش نهضت و انقلاب "تا رفع فتنه در جهان" و "ايجاد حکومت جهاني اسلام" بوده است.
نخستين حرکتي که حضرت امام (ره) در اين راه از خود نشان داد آن بود که خود را در برابر مسلمانان و مستضعفان جهان مسؤول مي دانست و از آغاز نهضت اسلامي، بر آن بود که مبارزه با طاغوت را جهاني سازد و ملت ايران را با ديگر توده هاي مسلمان بر ضد جهان خواران، به همراهي و همگامي وادارد و زمينه را براي پديد آوردن «انسجام اسلامي» در راستاي قيام جهاني حضرت مهدي (عج) فراهم کند. از اين رو پس از پيروزي انقلاب اسلامي دکترين صدور انقلاب اسلامي را مطرح نمود. چراکه براي ايشان، صدور انقلاب به منزله ي تکليف و عمل به ارزش هاي والاي اسلام يعني حاکميت اسلام و احکام مترقي آن در سراسر جهان بود:
"ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مي کنيم چراکه انقلاب ما اسلامي است و تا بانگ لااله الاالله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنين نيفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجا جهان عليه مستکبرين هست ما هستيم". (13)
"مسؤولان ما بايد بدانند که انقلاب ما محدود به ايران نيست، انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت، اروحنافداه، است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسايل اقتصادي و مادي اگر لحظه اي مسؤولين را از وظيفه اي که بر عهده دارند منصرف کند؛ خطري بزرگ و خيانتي سهمگين را به دنبال دارد. بايد دولت جمهوري اسلامي تمامي سعي و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمايد، ولي اين بدان معنا نيست که آنها را از اهداف عظيم انقلاب که ايجاد حکومت جهاني اسلام است منصرف کند." (14)
استنباط از اين فرمايش امام راحل (ره) آن است که ايشان جهاني کردن نهضت اسلامي را به منظور حاکميت بخشيدن اسلام در سراسر جهان و کوتاه کردن دست استعمارگران و صهيونيسم در کشورهاي اسلامي و مستضعف حتي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تعقيب نموده است و هرگز از محقق ساختن انديشه ي جهان شمولي اسلام يعني برقراري حکومت واحد جهاني اسلام و مبارزه ي بي امان خويش عليه قدرت هاي استکباري خسته و ناتوان نشده بلکه با ايمان کامل به راه ادامه داده است. چرا که ايشان معتقد بود انقلاب اسلامي ايران مقدمه اي براي انقلاب عظيم منجي عالم بشر حضرت مهدي (عج) مي باشد.
يکي از استراتژي هاي مهمي که حضرت امام (قدس سره) در راستاي تحقق بخشيدن به برقراري حکومت واحد جهاني اسلام، آن را حائز اهميت مي دانست و به همگان گوشزد مي کرد نفي وابستگي به شرق و غرب بود. چرا که اقتدار و عزت مسلمانان ايجاب مي کند تا سر در گرو ولايت طاغوت هاي شرق و غرب ندهند:
"شعار «نه شرقي و نه غربي» ما شعار اصولي انقلاب اسلامي در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيم کننده سياست واقعي عدم تعهد کشورهاي اسلامي و کشورهايي است که در آينده نزديک و به ياري خدا، اسلام را به عنوان تنها مکتب نجات بخش بشريت مي پذيرند و ذره اي هم از اين سياست عدول نخواهد شد. و کشورهاي اسلامي و مردم مسلمان جهان بايد نه وابسته به غرب و اروپا و آمريکا و نه وابسته به شرق و شوروي باشند. که ان شاء الله به خدا و رسول خدا و امام زمان وابسته اند. و به طور قطع و يقين پشت کردن به اين سياست بين المللي اسلام، پشت کردن به آرمان مکتب اسلام و خيانت به رسول خدا و ائمه هدي است و نهايتاً مرگ کشور و ملت ما و تمامي کشورهاي اسلامي است و کسي گمان نکند که اين شعار، شعار مقطعي است؛ که اين سياست ملاک ابدي مردم ما و جمهوري اسلامي ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است، چراکه شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوري از صراط گمراهان است که در همه سطوح و جوامع اسلامي بايد پياده شود." (15)
پس ايجاد حکومت واحد جهاني اسلام، مهم ترين اهداف و آرمان حضرت امام بود که آن را از ابتداي شروع فعاليت هاي مبارزاتي تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از آن، دنبال مي کرد، بطوري که در دايره ي کوچک حمايت از حقوق مسلمانان و ارائه ي کمک هاي ممکن براي آنان و در دايره ي بزرگ تر حمايت از تمامي مستضعفان و محرومان جهان و ايستادگي در برابر ارکان استکبار و سران فتنه جزء اصول و برنامه هاي ايشان بود.

منابع و مآخذ:

1. مهاجر نيا، محسن، ساختار حکومت امام علي(ع)، دانشنامه امام علي(ع)، ج 6،ص125،126.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج27، ص306.
3. سليمان، کامل. يوم الخلاص، ج 1، ص 496.
4. محمدبن جرير طبري، دلائل الامامه، ص255.
5. علي بن عيسي اربلي، کشف الغمه، ج2، ص 481.
6. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص11.
7. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج24، ص325.
8. سليمان، کامل. يوم الاخلاص، ج2، ص 650.
9. شيخ صدوق، کمال الدين، ج2، ص 672.
10. کارگر، رحیم. آینده جهان (دولت و سیاست در اندیشه مهدویت). بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (ع).زمستان 83. ص252.
11. خليليان، سيد خليل، حقوق بين الملل اسلامي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چ 3، 1368 ش، ص ص 224 و 223.
12. سيدقطب، آينده در قلمرو اسلام، (ترجمه ي آيت الله سيدعلي خامنه اي)، هجرت، قم، 1347 ش، ص 22 ـ 19.
13. خميني، [امام] سيد روح الله، صحيفه نور (مجموعه سخنراني ها و پيام هاي حضرت امام خميني (ره))، (22جلدي)، مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، ج 11، ص 266.
14. خميني، [امام] سيد روح الله، صحيفه نور، ج 21، ص 108.
15. خميني، [امام] سيد روح الله، صحيفه نور، ج 21، ص 114.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

جمعه 13 اسفند 1389  11:58 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها