0

امام مهدی(عج) از ديدگاه امام علی(ع) سخن از امام مهدی(عج) سخن از يك موضوع عقيدتی و مذهبی بسيار حساس و

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

امام مهدی(عج) از ديدگاه امام علی(ع) سخن از امام مهدی(عج) سخن از يك موضوع عقيدتی و مذهبی بسيار حساس و



امام مهدی(عج) از ديدگاه امام علی(ع) سخن از امام مهدی(عج) سخن از يك موضوع عقيدتی و مذهبی بسيار حساس و مهمی است كه رابطۀ تنگاتنگ و گسست¬ناپذيری با اسلام و مسلمانان دارد، چرا كه وجود گرانمايۀ او يك واقعيت اسلامی و از مهمترين مسايل دينی و از اساس مكتب و ايمان ارزشهای معنوی است.
بحث از شخصيت آن حضرت، آن گونه كه برخی از نويسندگان منحرف پنداشته¬اند، بحث از افسانه¬ای نيست كه شيعه آن را به منظور آرامش بخشيدن به خويش كه در رهگذر قرون و اعصار تحت فشار ظلم و استبداد بوده است- ساخته باشد و بخاطر مرهم نهادن بر قلب زخم¬خورده¬ای كه باران مصايب در مسير زمان برسر آنان باريده است- سرهم كرده باشد.
و نيز آن گونه كه برخی عناصر نادان مدعی دانش و فرهنگ، تصور كرده¬اند، خرافه¬ای نيست كه آن را، داستان سرايان ساخته و پرداخته و به اسلام چسبانده باشند و نيز بازيچۀ تاريخی نيست تا اسباب تمسخر دشمنان بدانديش و ياه¬گو باشد؛ بلكه يك واقعيت اسلامی است كه درخور اهميت بخشيدن بسيار و ژرف¬نگران فراوان ارزيابی و روشنگری اساسی است.
مسأله تداوم حيات اسلام و شكوه قرآن است، بحث مهم و اصيلی است كه قرآن نويدگر آن است و پيامبر در موقعيت¬ها و مناسبت¬های گوناگون از آن سخن به ميان آورده، امامان نور (ع) نويد و بشارت آن را نه تنها به شيعيان خود كه به تمامی مسلمانان قرون و اعصار داده¬اند و دانشمندان، مفسران، محدثان و مورخان نام¬آور، در رهگذر قرون و اعصار، كتابهای مفصل و مستقلی پيرامون آن نوشته¬اند.
با اين بيان، موضوع امام مهدی(عج) يك موضوع استراتژيك و بسيار مهم و در نوع خود بی¬نظير است و از امتيازات بسيار ويژه¬ای، برخوردار است.
مساله¬ای است كه پيرامون آن بسيار گفتگو شده و در استانۀ آن، فراوان برخورد افكار و انديشه¬ها صورت گرفته و قلم‌فرسايی¬ها شده است. از اين رو، گروهی بدان ايمان آورده و گروهی دچار حيرت گشته¬اند.
امام مهدی(عج) از شخصيت¬هایی نيست كه گذشت زمان او را در كام خود فرو برد و تاريخ آن را به فراموشی سپارد. او ندای رسای ميليون¬ها انسان و معشوق دل عصرها و نسل¬هاست. چشم امتها به او دوخته شده و نقطۀ اميد جامعه¬هاست.
آن گرامی از ديدگان نهان است. مردم او را می¬بينند و نمی¬شناسند و او نيز خويشتن را معرفی نمی¬كند و در هر نقطه¬ای از جهان كه اراده كند، حضور می¬يابد.
او بر سراسر جهان، تسلط و اشراف دارد و به همۀ بندگان، شهرها و كشورها احاطه دارد. به اذن خدا هر رخدادی در سراسر جهان رخ دهد می¬داند و روزی كه نزد خدا مشخص است و برای ما نامعلوم، از پس پردۀ غيبت ظاهر می¬گردد و علائم و نشانه¬های قطعی پيش از ظهور او پديدار می¬گردد.
پس از ظهور، بر سراسر گيتی حكم می¬راند و مسيح (ع) از آسمان فرود آمده و به امامت او نماز می-خواند.
همۀ دولتها و ملتها در سراسر جهان، در برابرش خاضع می¬گردند و مذاهب و اديان سرفرود می¬آورند. اسلام راستينی را كه نيای گرانقدرش محمد(ص) آورد، با خود می¬آورد و پياده می¬كند ... .
هنگامی كه به مجموعه¬های حديثی كه در برگيرندۀ روايات خاندان پيامبر است، مراجعه می¬كنيم با انبوهی از نويد¬ها روبرو می¬گرديم كه از همۀ امامان يازده¬گانه در مورد دوازدهمين امام نور (عليه السلام) موج می¬زند. و بيانگر نهايت درجۀ اهميت و اهميت دادن آن بزرگ مردان تاريخ به اين موضوع حساس عقيدتی و اسلامی است. اين مطلب به ويژه، پس از آگاهی از موقعيتهای حساس و جايگاه¬ها و شرايط بی¬نظيری كه امامان راستين پيرامون امام مهدی (عليه اسلام)، به آگاهی بخشی پرداخته و آن گرانمايه را به نام و نشان ستوده¬اند، روشنتر می¬گردد و طبيعی هم هست كه امامان اهل بيت(ع) با وجود شرايط خاص سياسی- اجتماعی باز هم با همۀ امكانات و توان خويش تا سرحد جهاد و فداكاری، در راه استواری بخشيدن به اين واقعيت اساسی و اصل عقيدتی، بكوشند.
و اگر روايات رسيده از آنان از نظر شما و نيز از نظر وضوح يا اجمال و سربسته بودن، متفاوت است جای شگفتی ندارد، چرا كه شرايط حاكم بر زمان آنان، مختلف بود و به برخی فرصت و اجازه نمی¬داد تا اين اصل عقيدتی و اجتماعی و دينی را به صورت روشنتری بيان كنند و يا به طور گسترده از آن سخن به ميان آورند.
در اين بين حضرت علی(ع) مانند بسياری از مسائل ديگر موقعيت خاص و ممتازی دارند. ايشان در موارد متعددی از ظهور حضرت قائم خبرداده¬اند.
امام اميرمؤمنان (ع) دروازه علم ودانش پيامبر و پدر گرانمايۀ امامان راستين و سالار خاندان پيامبر است. بيان آن حضرت ميان همۀ مسلمان شهرت يافته است كه می¬فرمود:
«علمنی رسول الله (ص) ألف باب من العلم، يٌفتح لی من كلّ باب ألف باب».‌(بحارالانوار، ج26، ص29)
يعنی: پيامبر خدا يك هزار باب از علم و دانش را به من آموخته كه از هر باب آن هزارباب گشوده می-شود.
آن حضرت از رخدادهای فراوان و قضايای بسياری پيش از رخدادن آنها، به طور شگفت¬انگيزی خبر داد: از استيلاء سردستۀ پليد اموی معاويه بر كشورهای اسلامی (نهج البلاغه، خطبۀ 56، ص105)، از شهادت امام حسين (ع) در كربلا بيست سال پيش از فاجعۀ غمبار عاشورا (بحارالانوار، ج41، ص286)، از سردمداران خودكامۀ رژيم تبهكار عباسی، از بنای بغداد و از انقراض سلسلۀ عباسی بدست مغول و ... خبر داد.

برای نمونه:

1. از آنحضرت آورده¬اند كه فرمود:«بغداد! و تو چه می¬دانی كه بغداد چيست؟ سرزمينی است با درختان گز، در آنجا بناها و ساختمان¬های پرشكوهی بنياد می¬گردد و زرداران و زورمندان در آنجا جای می¬گيرند.


فرزندان «عباس» آنجا را به عنوان پايگاه قدرت و وطن خويش برمی¬گزينند و مركز زر و زيور و زينت و تجملات خود قرار می¬دهند.


پايگاه عياشی و بدمستی و بازی بی¬عباس، مركز بيداد بيدادگران، پايتخت حكومت ترور و وحشت، قرارگاه رهبران و زمامداران فاسق و فاجر و وزيران خيانتكار می¬گردد.


و فرزندان «ايران» و «روم» به اين تبهكاران و رژيم بيدادگر آنان خدمت می¬كنند. آنان مردم را به هيچ كار شايسته¬ای فرانمی¬خوانند و خود نيز اگر بدان دعوت شوند عمل نمی¬كنند و نه از هيچ عمل زشت ناپسندی، اجتناب می¬ورزند و نه ديگری را از آن باز می¬دارند. فساد و تباهی در ميان آنان به گونه¬ای موج برمی¬دارد كه همجنس¬بازی رايج می¬گردد و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده می¬كنند و در اين شرايط فاجعه¬بار رژيم عباسی است كه آن اندوه فراگير وآن گريه و حزن طولانی فرامی¬رسد... .


وای به حال «بغداد» و مردم آن از تسلط نژاد مغول، آنان مردمی چشم تنگ هستند وچهره¬هايشان گرد و كوچك است. لباس¬هايشان حرير و چهره كوسه و بی¬مو هستند. اينان از همان جا بسوی رژيم عباسی می¬تازند كه حكومتشان سرچشمه گرفته، رهبر اين گروه، مهاجم، صدايش رساست و شجاعت و شهامتش بسيار و همتش بلند است. به هيچ شهری روی نمی¬آورد جز اين كه آن را فتح می¬كند. و پرچمی بر ضد او برافراشته نمی¬گردد، جز اينكه آن را سرنگون می¬سازد.


وای بر كسی كه با او دشمنی ورزد ... و همين گونه خواهد بود تا بر همۀ قلمرو رژيم «عباسی» سيطره يابد.» (سفينة البحار، ج1، ص 568)


نيازی به شرح اين خطبه وجود ندارد به ويژه كه خود آن، مورد نظر نيست بلكه به عنوان نمونه آمده است، اما در خطبه، نكتۀ ظريفی است كه بدان اشاره می¬رود و آن اين است كه اميرمؤمنان خبر داد كه حكومت فرزندان عباسی از خراسان طلوع می¬كند و از همان جا هم افول و غروب می¬نمايد.


و شگفت اين است كه بعدها روشن شد كه بنی¬عباس از خراسان و بدست «ابومسلم خراسانی» آغاز گرديد و اساس آن، از آنجا تاسيس شد و هجوم و حملۀ مغول نيز از همان جا شروع شد و همه چيز را با خاك يكسان كرد و خاكستر آن را به باد داد.


اميرمؤمنان (ع) ده سال پيش از وقوع، در اين مورد، فرمود:


«يأتی من حيث بدأ ملكهم.»


يعنی: افت و عامل انحطاط و سقوط بنی¬عباس، از همان نقطۀ طلوعشان خواهد آمد.


و تاريخ گواه است كه همۀ پيش¬بينی¬ها و پيشگويی¬های دقيق آن حضرت همان گونه كه فرموده بود به تحقق پيوست. بغداد همان گونه بنياد گرديد و همان گونه شد كه به وصف آمده بود. و مغول نيز از سوی خراسان آمدند و در بلاد اسلامی همان گونه كه گفته شد عمل كردند كه «ابن ابی الحديد» آن را آورده است.


كوتاه سخن اين كه: اميرمؤمنان (ع) از رويدادهای بسيار و فاجعه¬های متعددی خبر داده است كه بيشتر آنها به وقوع پيوسته است. (بحارالانوار، ج41، ص283)


از جمله اخبار آن حضرت از آيندۀ جهان و انسان، خبر از امام مهدی (عج) است. اينك به برخی ديگر از روايات از آن حضرت توجه كنيد:


حضرت جواد(ع) از پدر گرانقدرش(ع) آورده است كه اميرمؤمنان(ع) فرمود:


«للقائم منا غيبة أمدها طويل كأنی بالشيعة يجولون جولان التعم فی غيبته يطلبون المرعی فلايجدونه.


ألا، فمن ثبت منهم علی دينه و لم¬يقس قلبه لطول أمد إمامه فهو معی فی درجتی يوم القيامة.»


«... أن القائم منا اذا قام لم يكن لأحد فی عنقه بيعة فلذلك تخفی ولادته ويغيب شخصه.»(اكمال الدين صدوق، ص303)


يعنی: برای «قائم» ما غيبتی بسيار طولانی است و من شيعيان را می¬نگرم كه در غيبت او بسان گله بدون شبان سرگردانند، دنبال چراگاهند و نمی¬يابند.


آگاه باشيد كه هركس از اينان بر دين خويشتن استوار باشد و قلبش بخاطر غيبت طولانی آن حضرت سخت نگردد چنين كسی با من است و در قيامت در درجۀ من.


آنگاه فرمود: قائم از ماست! هنگامی كه ظهور می¬كند بيعت هيچ كس را بر عهده ندارد و به همين جهت، هم ولادت او در نهان انجام گرفت و از نظرها غايب گرديد.


و نيز حضرت رضا(ع) از پدرانش آورده استكه اميرمؤمنان(ع) به امام حسين(ع) فرمود:


«التاسع من ولدك يا حسين! هو القائم بالحق، المظهر للدين، الباسط للعدل.»


قال الحسين(ع):«فقلت: يا اميرالمونين! وان ذلك لكائن؟»


فقال:«إی والذی بعث محمداً بالنبوة واصطفاه علی جميع البرية ولكن بعد غيبة وحيرة، لايثبت فيها علی دينه الا المخلوصون المباشرون لروح اليقين، الذين اخذ الله ميثاقهم بولايتنا و كتب فی قلوبهم الايمان و أيدهم بروح منه.»


يعنی: حسين جان! نهمين فرزند تو قائم بحق است و آشكاركنندۀ دين و گسترش دهندۀ عدالت.


امام حسين (ع) می¬فرمايد: گفتم: يا اميرالمؤمنين! اين خبر براستی تحقق يافتنی است؟»


فرمود:«آری! بخدايی كه محمد را فرمان رسالت داد و او را بر همۀ انسانيت برگزيد، اين كار شدنی است، اما پس از غيبت طولانی و سرگردانی و نابسامانی بسيار، مردمی كه در آن شرايط زندگی می¬كنند، جز خالصانی كه در اوج يقين هستند و خدا از آنان به ولايت ما پيمان گرفته و در دلهاشان ايمان را مرقوم داشته و به روحی از جانب خويش آنان را تاييد فرموده است؛ جز اينان، كسی بر دين خويشتن استوار نمی¬ماند.»


و نيز می¬فرمايد:


«فانظروا أهل بيت نبيكم لبدوا فالبدوا! وان استنصروكم فانصروهم! فليفرّجنّ الله الفتنة برجل منا أهل البيت. بأبی ابن خيرة إلاماء، لايعطيهم الا السيف هرجاً هرجاً، موضوعاً علی عاتقة ثمانية اشهر، حتّی تقول قريش: لوكان هذا من ولد فاطمة لرحمنا.


يغريه الله بينی امّية- ای يسلطه الله عليهم- حتّی يجعلهم حطاماً ورفاتاً «ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتّلوا تقتيلاً* سنّة الله فی الذّين خلوا من قبل ولن تجد لسنّة الله تبديلا.(سورۀ اجزاب، آيه، 60 و 61)» (نهج البلاغه، خطبه100)


يعنی: به خاندان پيامبرتان بنگريد، اگر بپاخاستند، شما نيز بپاخيزيد و اگر ياری طلبيدند، آنان را با همۀ وجود ياری كنيد. خداوند بوسيلۀ مردی گرانمايه از ما اهل بيت پيامبر، فتنه¬ها و تباهی¬ها را برطرف می-سازد. پدرم، فدای پسر بهترين كنيزان كه به سران فتنه¬ها و تاريكی¬ها و بيدادگری¬ها، جز شمشير، حق را به ارمغان نخواهدد آورد و شمشير عدالتش هشت ماه بر دوش اوست و پيكار می¬كند تا عوامل فتنه و تباهی را بركند ... تا آنجايی كه قريش می¬گويند:«اگر اين مصلح جهانی، از فرزندان فاطمه (ع) بود به ما ترحّم می¬كرد.


خداوند او را بر رهروان راه بنی¬اميه و بقايای فكری آنان اقتدار خواهد بخشيد تا آنان را به خاك و خاشاك تبديل سازد، اينان لعنت شدگانند. به هرجا كه يافته شوند بايد دستگير گردند وبه سختی كشته شوند.


«اين سنّت خداست كه در ميان پيشينيان نيز بوده است و در سنت خدا تغييری نخواهد يافت.»


و نيز «قندوزی حنفی» از آن حضرت آورده است كه: پس از پايان پيكار «نهروان» سخنرانی كرد و ضمن پيش¬بينی و خبر از رخدادهای آينده از جمله قيام حضرت مهدی(عج) فرمود:


«... ذاك امر الله و هو كائن وقتاً مريحاً. فيا ابن خيرة الإماء! متی تنظر؟ أبشر بنصرٍ قريب من ربّ رحيم. فبأبی واُمّی عدّة قليقلة أسماؤهم فی الأرض مجهولة ... .»(ينابيع المودة، ص512)


يعنی: اين فرمان خداست و در هنگامۀ مناسب خود به طور قطع روی خواهد داد.


هان ای فرزند بهترين بانوان! تاكی برای دريافت فرمان ظهور از جانب خدا، انتظار خواهی كشيد؟


به پيروزی بزرگ و نزديكی از پروردگار بخايشگر مژده ده.


پدر و مادرم فدای آن گروه كه از نظر شمار اندك¬اند و در شكوه و عظمت بسيار و نامشان در روی زمين ناشناخته.


و نيز آورده است كه آن حضرت فرمود:


«سيأتی الله بقوم يحبّهم الله و يحبّونه ويملك من هو بينهم غريب، فهو المهدیّ، أحمر الوه، بشعره صهوبة، يملأ الأرض عدلاً بلاصعوبة، ... .» (ينابيع المودة، ص467)


يعنی: بزودی خداوند مردمی را می¬آورد كه آنان رادوست میدارد و آنان نيز خدا را دوست می¬دارند و بزرگمردی كه ميان آنان غريب و ناشناخته است فرمانروا و زمامدار امور می¬گردد. آن وجود گرانمايه مهدی(عج) است كه چهره¬اش درخشان و گندمگون و موهايش بور است. جهان رابه آسانی لبريز از عدل و داد می¬كند. اودر خردسالی و كودكی از مادر و پدر جدا می¬گردد و در رويشگاه و جايگاه تربيت خويش گرامی است.


كشورهای مسلمان نشين را با امن و امان فرمانروا می¬شود و از پی آنان زمين وزمان در قلمرو قدرت او قرار می¬گيرد.


سخن او را می¬شنوند و نسل جوان و سالخورده اطاعتش می¬كنند و او زمين را لبريز از عدالت می¬كند همانسان كه جور و بيداد لبريز گشته است.


آنگاه است كه امامت كامل و خلافش استوار می¬شود. خداوند مردگان را برمی¬انگيزد. زمين با ظهور او آباد می¬گردد و به بركت «مهدی» خويش، خالص و پاك و شكوفا و پرطراوت می¬شود و نهرهای آن جريان می-يابد. وفتنه¬ها و تجاوزگری¬ها ريشه كن می¬شود و خير وبركت¬ها بسيار می¬گردد.


و نيز آورده¬اند كه آن حضرت ضمن خطبه¬¬ای در ستايش پيامبر (ص) و امامان نور (ع) فرمود:


«فنحن أنوار السماوات والأرض و سفن النجاة و فينا مكنون العلم والينا مصير الامور و بمهديّنا تقطع الحجج. فهو خاتم الأئمة و منفذ الأمّة و منتهی النور و غامض السرّ، فليهنا من استمسك بعروتنا وحشر علی محبّتنا.»(منتخب الاثر، ص147)


يعنی: ما پرتو آسمانها و زمين و كشتی¬های نجات هستيم. دانش، درما نهان است و ما گنجينۀ آنيم و فرجام كارها بسوی ماست و به مهدی ما، حجت¬ها تمام می¬گردد.


او آخرين امام معصوم، نجات بخش امتها، آخرين نور رسالت و امامت و معمای پيچيدۀ آفرينش است. از اين رو كسانی كه به رشتۀ محبت ولات ما چنگ زده و با عشق ما محشور می¬گردند بايد شادمان باشند.


و نيز آورده¬اند كه فرمود:


« ... يظهر صاحب الرية المحمدية والدولة الاحمدية، القائم بالسيف والحال الصادق فیالمقال، يمهّدالأرض ويحيی السنّة والفرض.»(منتخب الاثر و ينابيع المودّة به نقل از مروج الذهب، ج1، ص32)


يعنی(هان ای مردم بهوش باشيد كه:) پرچمدار پرچم محمّدی و فرمانروای دولت احمدی و قيامگر به شمشير عدالت و راست¬گفتار و شايسته كردار، خواهد آمد و زمين و زمان را برای برقراری عدالت و شكوفايی ارزش¬های اسلامی آماده نموده و سنت¬های واجب و مستجب را زنده خواهد ساخت.


و نيز آورده¬اند كه فرمود:


«اذا نادی منادٍ من السماء: إنّ الحق فی ال محمّد. فعند ذلك يظهر المهدیّ علی افواه الناس، يشربون ذكره، فلايكون لهم ذكر غيره.» (عقدالدرر، ص52)


يعنی: آنگاه كه منادی از آسمان ندا دهد كه حق با آل محمّد است و در راه و رسم آنان، همان وقت نام مقدس مهدی(عج) بر سرزبان¬ها افتاده و نقل محافل و مجالس خواهد شد. مردم جام مهر او را می-نوشند و جز او ديگری را نمی¬جويند.


و نيز امام باقر(ع) از پدران گرانقدرش(ع) آورده استكه: اميرمؤمنان بر فراز منبر فرمود:


«مردم! در واپسين حركت تاريخ و آخرالزمان گرانمردی از فرزندان من ظهور خواهد كرد.


او چهره¬اش سفيد و آميخته به سرخی است.


شكمش اندك برآمده، پاهايش قوی و نيرومند و قامتش چهارشانه است و بر پشت، دو نشانه دارد: يكی بر روی پوست و به رنگ آن و ديگری بسان نشانۀ پيامبر در چهره.


او دو نام دارد «احمد» و «محمّد» كه نخستين نام مخفی می¬گردد و نام دوم آشكار و علنی.


هنگامی كه پرچمش به اهتزاز درآيد شرق و غرب جهان را روشن می¬سازد و دست مباركش را بر سر بندگان خدا می‌نهد و به بركت آن قلبهای ايمان¬آوردگان از قطعه¬های آهنی سخت¬تر و مقاومتر می¬گردد و خدا به هر كدام از آنان قدرت و توان چهل قهرمان ميدان پيكار را ارزانی می¬دارد.


با ظهور او موجی از شادی و شور عالم¬گستر می¬گردد بگونه¬ای كه هيچ مرده¬ای از مؤمنان نمی¬ماند جز اين كه موج شادی و شور در آرامگاهش قلب او را شادمان می¬سازد و مردگان در عالم برزخ به نشان شادمانی به ديدار يكديگر می‌شتابند و قيام مهدی(عج) را به هم نويد می¬دهند.»(اكمال الدين، ص653)


«قندوزی» اين اشعار را از اميرمؤمنان در اين مورد آورده است كه می¬فرمايد:


حسين! اذا كنت فی بلدةٍ *** غريباً فعاشر بآدابها


يعنی: حسين جان! به هنگامی كه در شهر و ديار بيگانه¬ای درآمدی با مردمش براساس راه و رسم صحيح آن، معاشرت كن ... .


تا اين كه می¬گويد:


ســـــــــقی الله قائمنا صاحب *** القيامة والناس فی دابها


هو المدرك الثار لی يا حسين بل لك، فاصبر لأتعابها (بحارالنوار، ج4، ص267)


... خداوند «قائم» ما، پيشوای آن قيام بی¬نظير، در واپسين حركت تاريخ را، پاداش نيكو ارزانی دارد، مردم بر شيوة عادلانه و راه و رسم افتخارآفرين او می¬گرايند و او نه تنها خونخواه من كه دادخواه مظلوميت تو نيز خواهد بود. از اين رو بر رنج و فشار روزگار، در راه حق و عدالت شكيبايی پيشه ساز!


11. و نيز در آخرين لحظات زندگی سراسر نور و افتخار و به هنگام وصيت به فرزندش امام حسن(ع) از جمله فرمود:


«... حسن جان! آنگاه پيش بيا و برپيكر من نماز بگذار و هفت تكبير در نماز من بگو! و بدان كه چنين نمازی به هيچ كس جز من و بزرگمردی كه نام بلندآوازه¬اش «قائم» و «مهدی» است و از نسل برادرت حسين است و در واپسين حركت تاريخ و آخرالزمان قيام خواهد كرد، روا نيست.


اوست كه با ظهور خويش انحرافات و كجی¬ها، را از دامان حق زدوده و حق را آن گونه كه مورد رضای خداست برپا خواهد داشت.»(اثبات الهداة، ج3، ص560)


لازم به يادآوری است كه روايات رسيده از اميرمؤمنان (ع) در مورد حضرت مهدی(عج) بسيار است و تنها به تعدادی از آنها بسنده شد.


اداره كل پژوهش و آموزش سيما

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

جمعه 13 اسفند 1389  11:50 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها