0

انسان عصر ظهور در آينه قرآن قسمت اول

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

انسان عصر ظهور در آينه قرآن قسمت اول




انسان عصر ظهور در آينه قرآن

قسمت اول

از ميان ده‌ها آيه شريفه قرآن كريم كه به شهادت «كتب روايي» سخن از ابعاد گوناگون مهدويت، انتظار و ظهور به ميان آورده‌اند، تنها به ده آيه كريمه كه به ويژگي‌ها و شايستگي‌هاي انسان عصر ظهور اشارت دارند، يا از جايگاه و مكان او سخن مي‌گويند، مي‌پردازيم.
نگاهي گذرا به عناوين اين بحث، مي‌تواند رهگشاي تحقيقات گسترده تر و اصولي تر در اين زمينه باشد:

1ـ انسان و تسليم در برابر خدا

تاريخ بشر پر از سركشي‌ها، گردن فرازي‌ها و نافرماني‌هاي انسان در برابر خداست. ده‌ها هزار پيامبر الهي، كه همگي براي دعوت انسا‌ن‌ها به بندگي و عبوديت مبعوث گشته بودند، يا كشته شدند، يا در نهايت مظلوميّت و محروميت مورد استهزاي قوم خويش قرار گرفتند و تنها به معدودي ايمان آوردگان بسنده كردند.
هميشه، ايمان آورندگان و شاكران و صالحان و تقوا پيشگان در اقليت بوده‌اند، حتي آخرين پيامبر خدا، كه دينش اسلام و آيينش تسليم شدن در برابر خدا بود، با آن همه خون دل‌ها كه خورد، و آن همه آزار و اذيت‌ها كه ديد، وقتي كه، از بين امت رفت، تنها قليلي، كه بنا به برخي روايات تعدادشان از انگشتان دو دست تجاوز نمي‌كرد، بر سر پيمانش ماندند و به اسلام و تسليم محض حق بودن، وفاداري نشان دادند.[1]
آن چه در آيه 83 سوره آل عمران در مورد حقانيت دين اسلام و پذيرش همگاني آمده است بيانگر رويكردي جديد در تاريخ انسان‌هاست كه تسليم بودن در برابر پروردگار را عمومي شمرده، گردن گزاري به حكم خدا را شامل همه آسمانيان و زمينيان دانسته، و حتي آن را در دايره اختيار انسا‌ن‌ها محصور ندانسته است. و چنين بياني از آيه شريفه تنها به مدد رواياتي كه آن را ناظر به دوران ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) دانسته‌اند، ميسر و قابل تلقي مي‌شود.

2ـ دوستان و دوستداران خدا

آن زمان كه، انسان در سايه رشد فكري و انتخاب و اختيار خويش راه بندگي خدا را در پيش مي‌گيرد و شايستگي آن را مي‌يابد كه خدا دوستش داشته باشد، بي ترديد اين دوستي قلبش را به آتش عشق و محبت خدا شعله‌ور خواهد ساخت و شيفتگي و مهرورزي به خدا را در درونش جايگزين خواهد نمود. زمينه ساز محبت انسان به خدا، محبت خدا به انسان است؛ تا او بنده‌اي را نپسندد و محبتي ويژه ـ فراتر از محبتي كه به همه آفريدگانش دارد ـ به او ابراز نفرمايد، بنده توان و سعادت دوستدار خدا شدن را نخواهد داشت. آن چه قابل تأمل و تحقيق است، اين كه بايد ديد قوم برگزيده خدا در سايه چه اعمال و رفتاري به چنين مقامي دست يافته‌اند. آيا همين مقدار كه در دوران ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) به ياري او فرا خوانده شده‌اند كفايت مي‌كند؟ يا پيش زمينه‌اي طولاني در راه مبارزه با هواي نفس و تقويت روحيه ايمان و تقوا مي‌طلبد و مجاهدت‌ها و اخلاص ورزيدن‌هاي فراوان مي‌خواهد؟بدون شك آن چه در قرآن در مورد ويژگي انسان‌هاي مورد محبت خدا ذكر شده است، الگويي روشن از بايستگي‌هايي است كه ابتدا بايد حاصل شوند تا زمينه را براي تعلق محبت خاص خدا در انسان فراهم آورند، توبه از گناهان، پيراستن دل و جان از رذايل اخلاقي، پرهيزگاري، نيكوكاري، صبر و استقامت در راه خدا، عدالت پيشگي، جهاد و تلاش در راه حاكميت دين نمونه‌هايي از اين قبيل است، هم چنان كه در طرف مقابل، پرهيز از فساد و تجاوز، دوري از اسراف، و خيانت، گريز از ستم و استكبار نيز براي دستيابي به چنين مقامي ضرورت دارد.

3ـ متواضعان در برابر مؤمنان

انسان اگر وانهاده شود، خود را برترين مي‌داند و به سادگي تن به تواضع در برابر ديگران نمي‌دهد؛ اما آن جا كه قيد ايمان مي‌آيد، احساس برابري و برادري در وجود انسان شكل ديگري مي‌گيرد. انسان وقتي جبروت و قدرت بي انتهايي خداوند را باور كرد، خضوع و خشوع مي‌يابد و به هر ميزان كه ايمانش به خدا افزايش يافت، خودبيني و خودستايي‌اش كاهش مي‌پذيرد. اين جاست كه ارزش‌هاي ديگران و به ويژه ارزش ايمان و تقواي آنان را حس مي‌كند و خود را برابر آنان كوچك مي‌شمارد.
با چنين تحليلي است كه، مي‌توان فهميد تواضع و خاكساري نه به هر نيت و با هر معيار، و نه براي همه كس، بلكه به نيت صدق، و با معيار ايمان، تنها در برابر مؤمنان است كه، ارزش ويژه به حساب مي‌آيد، و از ويژگي‌هاي بارز ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) شمرده مي‌شود.

4ـ گردن فرازان در برابر كافران

تاريخ انسان در هيچ دوره‌اي خالي از ستيز كافران عليه مؤمنان و صالحان نبوده و نيست. در اين تاريخ پر فراز و فرود، هر زمان كه، مؤمنان، به عافيت طلبي و منفعت گرايي رو كرده‌اند، كافران قدرت يافته و سلطه خود را بر جامعه تحميل كرده‌اند، و هر زمان كه مؤمنان در راه مبارزه، و احقاق حقوق خويش قدم برداشته‌اند، كافران ناكام مانده‌اند.
در حقيقت قلت ايمان و كمبود اعتقاد به خدا و قيامت است كه، خوف از دشمن را در دل مي‌نشاند و روحيه شرافت و عزت را در ضمير انسان نابود مي‌كند، و عزم مقاومت را از بين مي‌برد.
ايمان كه قوي مي‌شود، روح و روان انسان نيرو مي‌گيرد، پوچي قدرت‌هاي طاغوتي را عيان مي‌بيند، و ذلت و ناتواني كافران را لمس مي‌كند.
ياران و همراهان حضرت مهدي (عليه‌السلام) چون در اوج ايمان و اعتقاد به سر مي‌برند، عزتمندانه و مقتدرانه در برابر كافران مي‌ايستند و نه تنها به سازش و تسليم تن در نمي‌دهند، بلكه ريشه و بنيان آنان را مي‌سوزانند[2] و سلطه كفر را در همه جاي زمين از بين مي‌برند.[3]

5ـ جهادگران

جهاد رمز اقتدار جامعه اسلامي ا ست. عزت، شرافت، كرامت و اعتبار جامعه اسلامي وابسته به جهاد مجاهدان پاكباخته‌آي است كه مال و جان خويش را بر سر پيمان با خدا و براي بقاي دين خدا و برقراري حاكميت ديني ايثار مي‌كنند. فضيلت و برتري از آن مجاهدان است، هم چنان كه فضيلت و برتري مسلمانان بر غير مسلمانان نيز از طريق حاصل مي‌آيد.
در هر دوران ـ چه زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) و چه زمان امامان معصوم (عليهم السلام)، چه پيش از غيبت و چه پس از غيبت امام زمان (عليه‌السلام)، ـ اگر جهاد به عنوان دري از درهاي بهشت بر روي ويژگان الهي گشوده بوده است؛ سربلندي و پويايي نصيب مسلمانان مي‌شده است اگر بي تفاوتي، عزلت گزيني و خاموشي در برابر هجوم دشمن متداول بوده است؛ خواري، خفت؛ اسارت و حقارت قرين زندگاني آنان مي‌گشته است.[4]
دوران پس از ظهور نيز از اين قاعده مستثنا نيست، در آن زمان نيز اگر مسلمانان را كرامت و عزتي عالم گير هست؛ در پرتو جهاد و جانبازي پيكارگران راه خداست؛ پيكار گراني كه ماه‌ها سلاح از دوش نمي‌نهند،[5] و براي كسب پيروزي در برابر كفر و استكبار، شب و روز مي‌جنگند.

6ـ نفوذناپذيران

صلابت و پايداري در راه خدا، شرط اصلي پيروزي خداپرستان است. آنان كه ايمانشان ريشه‌دار، عزمشان پايدار، و گامهايشان استوار است، در برابر سختي‌ها متزلزل نمي‌شوند و در مقابل توطئه‌ها نمي‌لغزند و در گرما گرم حوادث، ميدان را خالي نمي‌كنند. هر چه فشار بلاها و سختي كارزار بيش‌ تر باشد، بر شدت ايمانشان افزوده مي‌شود؛ و هر چه ملامت كج انديشان و وسوسه مصلحت طلبان افزون گردد، ميزان شجاعت و استقامتشان فزوني مي‌گيرد.
به يقين در همه زمان‌ها، حتي زمان پس از ظهور، كساني هستند كه به ظاهر از سر خيرخواهي و دل سوزي مدافعان حريم عقيده و ايمان و نقش آفرينان صحنه جهاد و شهادت را به ملامت مي‌گيرند و به بيان‌هايي گوناگون سرزنش مي‌كنند كه، چرا تو بجنگي و ديگران در آسايش به سر برند؟ چرا تو مال بدهي و ديگران مقام بگيرند؟ چرا تو جان بدهي ديگران بر مسند نشينند؟ چرا تو فداشوي تا آسودگان مقام طلب مسندنشين بمانند؟
طبيعي است كه در هر زمان ـ حتي زمان پس از ظهور ـ اگر وسوسه خناسان كارگر افتد، و نيت‌هاي صادقانه و خداجويانه تحت تأثير واكنش‌هاي اين و آن خدشه دار شود، و معامله با خدا، جايش را به معامله بر سر دنيا دهد، و تكليف گرايي در هجوم مصلحت انديشي نابود گردد، سرنوشت شوم شكست و ذلت و زبوني و نابودي، سرانجامي محتوم خواهد بود. و چنين است كه در زمان ظهور ـ زمان پيروزي هميشگي خدا باوران ـ ياوران خدا، عزمي پايدار، انديشه‌اي نفوذناپذير، و قلبي مقاوم و پولادين دارند.[6]

7ـ تقوا پيشگان

«شكيبايي پيشه كنيد، زمين از آن خداست، وراثت آن را نصيب هر كه بخواهد مي‌سازد، و عاقبت از آن تقوا پيشگان است».[7]
اين اراده تخلف ناپذير خدا و وعده حتمي حق است كه تنها تقوا پيشگان ميراث بران نهايي زمين خواهند بود.
اگر پذيرفته‌ايم كه معيار كرامت در اسلام، تنها پرهيزگاري است، و درجات كرامت انسان در نزد خدا، تنها وابسته به مراتب تقواي اوست، بايد بپذيريم كه امت برگزيده حق، در زمان حضرت مهدي (عليه‌السلام) كه برتر از همه انسان‌ها در همه عصرها شمرده شده‌اند، اين برتري و برگزيدگي را جز در سايه پرهيزگاري و ترك گناه به دست نياورده‌اند.

8 ـ هدايتگران به حق و عدالت پيشگان

انسان‌هاي خود ساخته‌، هرگز در حصار خودخواهي محصور نمي‌مانند، ديگر دوستي و دغدغه هدايت ديگران داشتن، لازمه تعالي نفس است. آنان كه روح متعالي دارند، تنها به نجات خويش نمي‌انديشند، بلكه درباره ضلالت و گمراهي همنوعان خويش نيز احساس مسئوليت مي‌كنند، و گاهي تا آن‌جا پيش مي‌روند كه خويشن را به مشقت مي‌اندازند و جان خويش را در معرض خطر نابودي قرار مي‌دهند.
در اين زمينه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برترين و كامل ترين آفريده خدا، عالي ترين درجه حساسيت گمراهي ديگران و والاترين اشتياق و تلاش براي هدايت و نجات آنان را از خود بروز داده است. تا آن جا كه خداوند رحمان او را تسلي مي‌بخشد و مهربانانه مي‌فرمايد: «اي پيامبر! ما قرآن را برتو فرو نفرستاديم كه، اين قدر به مشقت و رنج دچار شوي.»[8] «شايد تو از اين كه مردم ايمان نمي‌آورند، جان خود را تباه كني.»[9]
آنان كه شيريني حق را چشيده‌اند و شكوه عدالت را دريافته‌اند، مصرانه براي هدايت ديگران به سوي حقيقت مي‌كوشند، و صادقانه با اتكاي به حق، در رعايت عدالت تلاش مي‌كنند.
آنان كه، خود حق را يافته‌اند، تشنه رهيابي ديگران به حق هستند، و آنان كه عدالت را در درون خويش تثبيت كرده‌اند، به تحكيم آن در متن جامعه مي‌انديشند.

9ـ توانمندان پولاد دل

وقتي كه انسان جان و دلش را در اختيار خدا قرار مي‌دهد، و انديشه و فكرش را به خدا مي‌سپارد، قدرت بي انتهاي خدا را پشتيبان خويش مي‌يابد و احساس عزت و اقتدار و شكست ناپذيري مي‌كند. تمام دنيا در مقابلش قد علم كنند، نمي‌هراسد و تمامي قدرت‌ها تهديدش نمايند، احساس تزلزل نمي‌كند، كوه‌ها مي‌لغزند و او نمي‌لغزد. درياها بر مي‌آشوبند و او بر نمي‌آشوبد؛ محكم و استوار، توانمند و خستگي ناپذير مي‌ماند و مقدمات جهاني شدن توحيد را فراهم مي‌آورد.
شدت پايداري انسان‌هاي عصر ظهور تا آن جاست كه پيامبري هم چون حضرت «لوط» (عليه‌السلام) در گرما گرم حادثه، پناه جستن به آنان را براي رهايي از جنگ طغيانگران و فسادانگيزان، آرزو مي‌كند.[10]
امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «اين كه حضرت لوط (علي نبينا و آله و عليه السلام) به قوم خويش گفت: «كاش براي مقابله با شما، قدرتي داشتم تا به تكيه گاهي استوار پناه مي‌جستم»[11] مرادش از قدرت، تنهات آرزوي قدرت قائم ما و مرادش از تكيه گاه استوار، تنها يادكردي از توانمندي ياران او بود زيرا هر يك از آنان برابر چهل نفر نيرو دارد و دلش از پاره‌هاي آهن و فولاد محكم تر است».[12]

10ـ هدايت يافتگان

دوران پس از ظهور، دوران هدايت يافتگي همه بشر است، پرچم هدايت در همه جاي زمين، برافراشته خواهد بود، و مهدي (عليه‌السلام) كه هدايت يافته از جانب پروردگار است، نشانه‌هاي هدايت را براي همه انسان‌ها به ارمغان خوهد آورد.
نا گفته پيداست كه هدايت مراتب گوناگون دارد. عالي ترين مرتبه آن كه در اختيار معصومين (عليهم السلام) است، در زمان ظهور در وجود شريف امام زمان (عليه‌السلام) متجلي مي‌گردد و درمراتب بعدي ياران خاص او هستند كه از نعمت هدايت ويژه پروردگار بهره مي‌بردند و به اطاعت و فرمانبري او راهبري مي‌شوند.
امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «مراد از راه مستقيم، حضرت قائم (عليه‌السلام)، و مراد از هدايت، راه يافتن و هدايت شدن به اطاعت اوست».[13]
ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام)، ياران ولايتند، و ولايت راه مستقيم خداست، و جز از راه مستقيم نمي‌توان به حقيقت قرب الهي هدايت گشت.

11ـ نمازگزاران

نماز، والاترين جلوه بندگي خدا، با شكوه ترين معراج عابدان پروردگار، ارجمندترين فصل كتاب عرفان و ايمان است. آنان كه به كتاب الهي باور دارند، و آن را درهمه مراحل زندگي راهنماي خود مي‌گيرند، با برپايي نماز است كه شايستگي اصلاح گري پيدا مي‌كنند و در كلام خدا «مصلح» شمرده مي‌شوند: «كساني كه به كتاب خدا تمسك مي‌جويند و بر پادارنده نماز هستند، (بدانند كه در زمره مصلحان هستند) و ما هرگز اجر مصلحان را از بين نمي‌بريم».[14]
اصلاح گران عصر موعود نيز چنانند كه به محض قدرت يافتن در زمين، به فكر برپايي نماز مي‌افتند، و يكي از اولين برنامه‌هاي دولت كريمه خويش را گسترش فرهنگ نماز و زمينه سازي براي اقامه همگاني آن قرار مي‌دهند.
به راستي، اگر قرار است در دوران حاكميت اسلام، ريشه فساد و تباهي بخشكد و منكرات و كردارهاي ناروا در جامعه محكوم و ممنوع شود، چه عاملي قوي تر از نماز مي‌تواند در دستور كار متصديان امور و برنامه‌ ريزان فرهنگي جامعه قرار گيرد؟ نمازي كه خداوند آن را بازدارنده از فساد و فحشا و منكر به شمار آورده است: «نماز به پادار، كه همانا نماز از كار زشت و ناپسند و نكوهيده باز مي‌دارد».[15]
امام باقر (عليه‌السلام) درباره كساني كه حكومت و قدرت را در راه برپايي نماز به خدمت مي‌گيرند: فرمود: «الذين إن مكناهم في الارض اقامو الصلوة و...»؛ اين آيه درباره خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله)، حضرت مهدي (عليه‌السلام) و اصحاب اوست كه خداوند آنان را به حكومت و سلطنت بر همه شرق و غرب زمين مي‌رساند و دين را به وسيله آنان پيروز مي‌گرداند و به دست او و اصحابش، بدعت‌ها و باطل‌ها را مي‌ميراند».[16]
از همين فرمايش امام باقر (عليه‌السلام) نيز مي‌توان استفاده كرد كه برپايي نماز، انفاق، امر به معروف و نهي از منكر كه درآيه شريفه مورد تأكيد قرار گرفته‌اند، راز پيروزي دين و راه از بين بردن بدعت‌ها و باطل‌ها در هر جامعه‌اي به ويژه در جامعه پس از ظهور خواهد بود.

12ـ انفاق كنندگان

يكي از اسرار عظمت انفاق و بخشش صدقات، و پرداختن زكات در اسلام، در گذشتن از تعلقات مادي در راه اعتلاي معنوي فرد و جامعه است. با بخشش اموال در راه خدا، انسان از وابستگي به ماديات رهايي مي‌يابد و مسير تطهير و تزكيه جان و روان خويش را هموار مي‌سازد.
راز ديگر انفاق و زكات دهي، دغدغه همنوعان داشتن و در برابر تنگدستي ديگران بي تفاوت نماندن است. پرداخت زكات نشان ديگر دوستي و همدلي و همدردي با ديگر اعضاي جامعه اسلامي است.
علاوه بر اين‌ها، انسان مسلمانان با دادن زكات و پرداختن صدقات است كه همياري خود را در امر حكومت به اثبات مي‌رساند و با اعطاي بخشي از دارايي‌هاي خويش، در قوام و قدرت‌ اقتصادي جامعه سهيم مي‌گردد.
اين گريز از تعلقات زميني و اقبال به تزكيه روان، اين همدلي با تندگستان و تلاش در رفع نياز ديگران، اين همياري با حكومت و مشاركت در سامان دهي با اقتصاد جامعه اسلامي؛ همگي از ويژگي‌هاي انسان‌هاي اصلاح گر در دوران حكومت عادلانه حضرت مهدي (عليه‌السلام) است.[17]

13ـ آمران به معروف و ناهيان از منكر

عظمعت و ارزش بي بديل امر به معروف و نهي از منكر آن قدر است كه، خداي تعالي خود را نيز امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر مي‌شمارد و با تعبيري ويژه و تأكيد آميز در قرآن كريم، ويژگي امر به معروف و نهي از منكر را صفت مستمر و مداوم خويش ذكر مي‌كند. «همانا، خداوند به عدالت و نيكوكاري و رسيدگي مالي به خويشاوندان فرمان مي‌دهد، و از كار زشت و ناپسند و ستمگري باز مي‌دارد، به شما اندرز مي‌دهد، باشد كه متذكر شويد».[18]
ذكر عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان به عنوان مصاديق «معروف» و ذكر فحشا و ستمگري در كنار «منكر» آن چنان دامنه گسترده‌اي به امر به معروف و نهي از منر الهي مي‌بخشد كه، مي‌تواند در تبيين كلي مباني ارزشي و ضد ارزشي جامعه اسلامي مؤثر باشد.
از طرفي چون سخن از صفات نامتناهي پروردگار است، هر بنده‌اي به هر ميزان كه در مسير چنين امر به معروف و نهي از منكري تلاش و پيگيري داشته باشد، مي‌تواند درجه‌اي از درجات بي پايان تخلق به اخلاق الله را كسب نمايد.
در حقيقت راز خداگونگي انسان‌هاي عصر ظهور در همين ويژگي‌هاي آنان نهفته است. آنان كه رستگارانند و بهترين امت‌هاي تاريخ بشري به شمار مي‌آيند، براي همين امر به معروف و نهي از منكري است كه چون تأسي به خداي تعالي است، در قرآن كريم رمز رستگاري شمرده شده و دليل برتري و شرافت امت پيامبر (صلي الله عليه و آله) به شمار آمده است. «و بايد از ميان شما، گروهي باشند كه ديگران را به نيكي دعوت كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند، و آنان همان رستگارانند».[19]
«شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديد آمده‌ايد، (از آن رو) كه امر به معروف و نهي ازمنكر مي‌كنيد و ايمان به خدا داريد»[20]
به فرمايش رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) راز خلافت الهي انسان‌هاي دوران پس از ظهور نيز در همين امر به معروف و نهي از منكر است.[21]

14ـ ايمان آورندگان شايسته كار

ايمان به منزله «اوج معنويت انسان» وقتي با عمل صالح كه «اوج ارزش رفتاري انسان» است، عجين مي‌شود آميزه‌اي شگفت انگيز پديد مي‌آورد كه هم چون اكسيري آسماني، هر چه را كه خواستني و دوست داشتني است، در دسترس فرد و جامعه قرار مي‌دهد: «آن كساني كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهند، نه خوفي خواهند داشت و نه محزون خواهند گشت.»[22] «كساني كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده، و عمل شايسته انجام دهند، پاداششان نزد خداست.»[23] «زن يا مردي كه با داشتن ايمان، كار شايسته نيز انجام دهد، به زندگاني پاك و ستودني دست خواهد يافت.»[24] «و هر مرد و زن مؤمني كه كار شايسته‌اي انجام دهد، به بهشت وارد مي‌گردد، و در بهشت بدون حساب از رزق و نعمت الهي برخوردار خواهد بود.»[25]
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان به مغفرت و اجر بي پايان الهي دست يافت.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان به توفيق هدايت و خاص پروردگار عالميان موفق گشت.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان محبوب دل‌ها گشت.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان در زمره صالحان درآمد.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان از بهترين انسان‌ها شمرده شد.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان سعادت خليفه خدا شدن در زمين را پيدا كرد.
و چه زيباست به هم پيوستگي اين همه آثار، در نشان دادن چهره انسان دوران ظهور! انسان عصر حاكميت حضرت مهدي (عليه‌السلام)، با همين ايمان و عمل شايسته‌اش به مقامي خواهد رسيد كه گناهانش را مي‌آمرزند، به راه‌هاي كمال رهنمونش مي‌شوند، محبت او را در دل‌ها مي‌نشانند، در شمار صالحان قرارش مي‌دهند، از برگزيدگان و امت نمونه‌اش به حساب مي‌آورند و مقام منيع خلافت الهي را به او عنايت مي‌فرمايند.

15ـ انسان در آرامش

با حاكميت توحيدي درعصر پرشكوه حضرت مهدي (عليه‌السلام)، ديگر تمام نگراني‌ها پايان مي‌يابند، ترس و خوف‌ها از جامعه رخت بر مي‌بندند، اضطرابات و فشارهاي روحي جاي خود را به آرامش و آسايش مي‌دهند، ديگر نه دشمنان دين خدا قدرتي دارند تا ايمان آورندگان را در هراس و وحشت قرار دهند، نه زوال نعمت‌ها و حوادث بنيان سوز خطري براي آينده اهل زمين ايجاد مي‌كنند، و نه ضعف و بيماري و تنگ دستي، موجبات رنج و بيچارگي انسان‌ها را پديد مي‌آورند. و اين‌ها اگر چه همگي در اساس به اراده خاص و عنايت ويژه خداوند بستگي دارد. لكن عوامل سه گانه ذيل نيز تأثيرگذاري غير قابل انكاري دارند:
الف) سازگاري عوامل طبيعي،چنان كه در آن روزگاران زمين و آسمان و موجودات زنده و حتي جمادات بستر ساز آرامش و امنيتند.
ب) مديريت و حكومت اعجاب انگيز حضرت مهدي (عليه‌السلام) و به كارگيري سيستم‌هاي پيچيده امنيتي براي كنترل جامعه و سخت گيري در مورد عوامل فتنه انگيز.
ج) آرامش آفريني ياد خدا، در آن زمان كه همه اهل زمين گوينده «لا اله الا الله» هستند، پرچم ياد خدا در همه جاي زمين و در دل‌هاي همه مومنان، هر صبح و شام برافراشته است، نماز كه بالاترين جلوه گاه ياد خداست، در همه جا و به بهترين و با شكوه ترين وجه ممكن اقامه مي‌شود، و مردم همگي در سايه ياد خدا از معصيت و نافرماني او در امانند، بديهي است كه نه تنها از ترس و اضطراب، بلكه از هر بدي بازداشته مي‌شوند».

16ـ انسان و عبادت مخلصانه

همه انسان‌ها از جانب خدا مأمورند كه تنها او را بپرستند و چيزي را شريك او قرار ندهند. سر اين كه اصلي ترين شعار آغازين و بنيادين اسلام، شعار «لا اله الا الله» در نفي هر معبودي جز خداي يگانه بوده است، و هر مسلماني در هر نماز واجب موظف به تكرار زيباترين شعار پرستندگي يعني آيه شريفه «اياك نعبد و اياك نستعين» شده است، همين لزوم عبادت مخلصانه و دور از شرك به خداوند مي‌باشد كه چكيده همه معارف ديني و خلاصه همه اوامر الهي به حساب مي‌آيد.
چنين است كه انسان عصر ظهور با بهره گيري از همه ابزارهاي حكومتي و غير حكومتي، توفيق مي‌بايد كه تنها خدا را بپرستد و هيچ چيز ديگر را شريك او قرار ندهد.
با چنين نگاهي به عصر ظهور است كه مي‌توان فهميد كه چرا خداوند تبارك و تعالي اين قدر به مسئله ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) اهميت مي‌دهد. در حقيقت همين ويژگي انسان‌هاي آن دوران است كه تحقق بخش حكمت آفرينش انسا‌ن‌هاست، آن جا كه فرمود: «و ما خلقت الجن و الإنس الا ليعبدون».[26]

17ـ انسان و خلافت در زمين

خداند به مؤمنان و شاستگان وعده داده است كه آنان را به خلافت در زمين برساند؛ خلافتي كه به گواهي كتب لغت و تفسير به سه معناي مختلف در قرآن كريم آمده است و هر سه معناي آن در مورد انسان عصر ظهور صادق است:

الف) جانشيني پيشينيان

در دوران حضرت مهدي آنان كه در گذشته تاريخ زمين را در سيطره قدرت و حاكميت و مالكيت خود داشتند و جاي جاي زمين را ـ كه مسجد خداوند است ـ محل كفر و عناد و ظلم و معصيت خويش قرار داده بودند، ديگر همگي از ميان رفته‌اند و زمين از آن كساني است كه يار دين بوده‌اند و زندگي را تنها در سايه حاكميت الهي پسنديده‌اند، و زمين را عبادتگاه خدا، و حكومت و سلطه بر زمين را ابزاري براي اجراي اراده و حكم خدا تلقي كرده‌اند.

ب) نيابت از خداوند

خلافت، نيابت از غير است به يكي از چهار وجه ذيل: «به جهت غيبت آن كس كه نيابت از او صورت مي‌گيرد، يا به جهت مرگ او، يا به جهت ناتواني او، يا به جهت تكريم و شرافت بخشيدن به نايب از طرف كسي كه، او را به نيابت بر مي‌گزيند.»[27] خلافت الهي كه نيابت انسان از خداي تعالي در اجراي احكام و انجام دادن اراده او در آباداني زمين و تدبير امور زمانه است،[28] از چهارمين وجه شمرده مي‌شود كه نشان دهنده شرف و كرامت انسان است.

ج) تسلط و بهره وري[29]

«خلافت انسان در زمين، بدون اين كه جانشيني و نيابت از كسي مطرح باشد، بيانگر تسلط انسان بر زمين و بهره گيري گسترده وي از نعمت هاي آن است و اين نشان دهنده تدبيري الهي درباره امور گيتي و لطفي ويژه از خدا درباره انسان است. جعل خلافت توسط خداوند براي يادآوري اين واقعيت است كه اگر شما انسان‌ها بر گرده زمين سواريد، و از آن سود مي‌جوييد، امري اتفاقي نيست، بلكه در آن رموز و مناسبات زيادي به كار رفته كه همه وابسته به تدبير خداوند است و بر اين اساس است كه قادر به تصرف در زمين و تسلط بر آن هستيد.»[30]
مقام بزرگ خلافت الهي براي انسان كه مصداق كامل آن در مورد امامان معصوم (عليهم السلام) و به ويژه امام عصر حضرت مهدي (عليه‌السلام) تحقق مي‌يابد، در مرتبه‌اي پايين تر در مورد انسان‌هاي صالح و مصلحي كه كارگزاران و متصديان حكومت توحيدي آن بزرگوار هستند نيز قابل تطبيق است.

18ـ وارثان زمين

امام محمند باقر (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «وراثت زمين از آن بندگان شايسته خداوند است، كه همان ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) در آخر زمانند.[31]
دارايي‌هاي زمين در آن زمان، ميراث بي پايان پيشينياني است كه خود نه مقدار آن را دانستند و نه قدر آن را شناختندو نه آن را در قدرداني از معبود به خدمت گرفتند.
زمين و هر چه در آن است، هديه با ارزش خداي زمين آفرين است به همه كساني كه در دوران‌هاي سخت پيش از ظهور اگر چه به سختي‌ها و مرارت‌هاي فراوان گرفتار گرديدند هرگز دست از ايمان خود برنداشتند، و بر بندگي خدا پافشاري كردند. ميراث بران زمين، ضعيف شمردگاني هستند كه در سخت ترين شرايط، قدرتمندانه ايستادند و ايمان و تقوا را پاس داشتند و با اعمال شايسته خويش در زمره صالحان در آمدند.

19ـ شايستگان مستضعف

امامان و پيشوايان زمين در عصر حاكميت ايمان، مؤمنان مستضعفي هستند كه طي سال‌هاي سال مزه [تلخ] استضعاف را چشيده و زنجيرهاي گران استكبار را بر گرده‌هاي خويش احساس كرده و توانايي‌هاي فراوانشان در زير چتر سنگين حاكميت طاغوت، كتمان گرديده است.
آنان كه اين قدر كياست و تدبير دارند كه بتوانند خليفه‌هاي خدا در زمين باشند و اين اندازه لياقت و توانايي دارند كه شايستگي امامت و پيشوايي در زمين را دارا باشند، همان‌هايند كه حاكمان دوره بيداد، روح و جسمشان را به انواع شكنجه‌ها مي‌آزرند، و از ترس اين كه مبادا مصدر قوت و قدرت گردند، همواره فضايل و خوبي‌هاي ايشان را منكر مي‌شدند، از ورودشان به عرصه‌هاي تصميم ساز و تأثير گذار بر جامعه جلوگيري مي‌نمودند و فشاريهاي باز دارنده اقتصادي و اجتماعي را براي به زانو در آوردن آنان عملي مي‌ساختند.

20ـ بندگان بسيار نيرومند

امام باقر (عليه‌السلام) آيات شريفه سوره «اسراء» در مورد ريشه كن شدن يهوديان به دست بندگان نيرومند خدا را كه قرائت مي‌نمود، مي‌فرمود: «هو القائم و إصحابه «اولي باس شديد»»، مراد آيه شريفه، قائم آل محمد (عليه‌السلام) و ياران او هستند كه، بسيار قدرتمند و سخت گير بر كافرانند.»[32]
امام صادق (عليه‌السلام) در تبيين ميزان قدرت جسمي ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) كه نمونه‌هاي برتر انسان‌هاي عصر ظهورند، آنان را به شيران روز و در بيان اندازه قدرت معنوي، آنان را به راهبان شب تشبيه مي‌كنند: «ليوث بالنهار، رهبان بالليل، كأن قلوبهم زبر الحديد؛ ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) شيران روز و پارسايان شبند، گويا قلب‌هاي آنان پاره‌هاي آهن است.»[33]
توانايي‌هاي انسان عصر ظهور، تنها در قدرت جسمي و معنوي او خلاصه نمي‌شود، بلكه از جهت علمي و تخصصي نيز توانمندي بسياري دارد: «در زمان حكومت حضرت مهدي (عليه‌السلام)، به همه مردم علم و حكمت آموخته مي‌شود.»[34]
امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «زماني كه قائم ما (عليه‌السلام) قيام نمايد، خداوند آن چنان شنوايي و بينايي آنان را تقويت مي‌فرمايد كه ديگر ميان آن‌ها و حضرت مهدي (عليه‌السلام) نيازي به نامه نگاري نيست، با آن‌ها سخن مي‌گويد و آنان هم صدايش را مي‌شنوند و هم چهره‌اش را مي‌بينند، در حالي كه در همان مكان خويش است (و آنان در هر كجاي زمين مي‌توانند مستقر باشند).[35]

اقتصاد اسلامي در دولت كريمه

ترسيم ابعاد مختلف اقتصاد اسلامي در دوران پس از ظهور، به همان اندازه كه شوق آفرين ومسرت بخش است، مسئوليت آفرين و تكليف آور است. چهره اقتصادي دولت كريمه امام زمان (عليه‌السلام)، اگر چه به مدد معجزات و عنايات ويژه پروردگار، در زيباترين شكل ممكن ترسيم گرديده است، لكن بسياري از پيش زمينه‌ها و تعداد زيادي از عوامل آن، در همين دوران غيبت نيز قابل دستيابي و اجراست.
همتي مي‌بايد تا دست اندركاران توسعه اقتصادي كشورهاي اسلامي، به ويژه سر زمين مقدس انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي ايران، به جاي الگوگيري از مدل‌هاي غربي و تأثيرپذيري از فضاي تحقيرآميز پديد آمده به دست مستكبران، به شاخص‌هاي قرآني و ولايي رو آوردند، و به دغدغه‌هاي رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني (قدس سره) و مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه‌اي ـ حفظه الله ـ پاسخ گويند، آن جا كه دردمندانه مي‌فرمودند: «اگر افكار يك ملتي وابستگي به قدرت بزرگي داشته باشد، تمام چيزهاي آن ملت وابستگي پيدا مي‌كند... عمده اين است كه افكار شما از وابستگي به قدرت‌هاي بزرگ آزاد بشود. اگر افكار شما آزاد شد و باورتان آمد كه ما مي‌توانيم صنعت مند و صنعت كار باشيم، خواهيد بود ... اگر كشاورزان ما باورشان اين باشد كه مي‌توانيم در كشاورزي به جايي برسيم كه صادر كنيم و وابسته به غير نباشيم، بلكه ديگران محتاج به ما باشند، مي‌توانند.»[36] «اساس كار جمهوري اسلامي ايران مبتني بر تحقق آرمان‌هاي اسلامي است. بنابراين، در يكايك كارهاي برنامه ريزي و سياست‌هاي كلان كشور در امر توسعه، اين مهم بايد مورد توجه قرار گيرد، و هيچ فشار سياسي و خارجي و نيز هيچ ضرورت اجتماعي نبايد موجب صرف نظر كردن از آرمان‌هاي اسلامي شود.»[37]

بهبود اقتصاد در سايه ايمان و تقوا

اصلي ترين شاخص توسعه و بهبود اقتصاد از منظر اسلام، همان اصلي ترين رسالت انبياي الهي است. انبيا آمدند تا انسان را از خاك به خدا، از ملك به ملكوت، از لذت تن به جذبه جان، از خودپروري به كمال محوري، از دنياجويي به آخرت طلبي سوق دهند.
اگر انسان، خدا، ملكوت، جان، كمال و آخرت را ناديده بگيرد و با بهره گيري از تجربه بشري، به توسعه يافته ترين اقتصاد نيز راه يابد، باز هم حيواني است فربه شده! اما آن چه اسلام و قرآن و ولايت براي او مي‌پسندند، آن است كه انسان، سزاوار عنوان خليفة اللهي گردد و در اين مسير آن چه را كه بايسته زندگاني او در اين دنياست، بيابد. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛ اگر مردم هر سرزمين ايمان آورده و تقوا پيشه مي‌كردند، باب خيرات و بركات آسماني و زميني را به رويشان مي‌گشوديم».
انسان اگر فزوني و توسعه در بركات آسماني (معنويات) و بركات زميني (ماديات) را مي‌طلبد، راهش آن است كه «ايمان حقيقي» بياورد و «تقواي واقعي» داشته است.
به نگاهي ديگر اگر توسعه و رشد «بركات مادي» چه آسماني و چه زميني را خواهان است، بايد در راه رشد و كمال «استعدادات معنوي» (ايمان تقواي خود) بكوشد.
با رعايت همين شاخص و با توجه به همين رويكرد است كه «كفرورزي» و «فسادانگيزي» در طرف مقابل، عامل سلب بركات، نقص نعمت‌ها و فرو افتادن به كا.م دشواري‌ها و تنگدستي‌ها به شمار آيد، چنان كه در قرآن كريم آمده است: «و خداي تعالي (براي نشان دادن آثار كفران نعمت و گناه) شهري را مثل زده است كه در امنيت و آرامش كامل به سر مي‌برد، و روزي آن به فراواني از هر سو مي‌رسيد، پس (مردم آن شهر) به نعمت‌هاي خدا ناسپاسي و كفران نمودند، و خدا هم به سبب گناهاني كه انجام مي‌داند، طعم گرسنگي و ترس را به آنان چشانيد».[38]
اين شاخص ارائه شده در قرآن كريم، به جاودانگي و شمول خود قرآن، شمول و جاودانگي دارد و همه انسان‌ها در همه دوران‌ها را در نظر دارد. از اين رو، اگر درباره دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام)، سخن از توسعه و رشد چشمگير كشاورزي، صنعت و اقتصاد پيش مي‌آيد به دلالتي آشكار، تأكيد بر اوج ايمان و تقواي مردم در آن روزگار دارد.
به عبارت ديگر، چون در دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام) سخن از عموميت و عمق ايمان است، چون همه مردم بر اساس تقوا با يكديگر اتحاد پيدا كرده‌اند، چون ديگر معصيت‌ خدا را مرتكب نمي‌شوند، خداوند نيز درهاي آسمان را مي‌گشايد و به خروج دفنيه‌هاي زمين فرمان مي‌دهد.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد: «مهدي در امت من است، امت من در زمان او بهره‌ مند از نعمت‌هايي هستند كه هرگز پيش از آن چنين نبوده‌اند، باران به فراواني نازل مي‌گردد و زمين (رويش بسيار دارد) و هيچ گياهي را در دل خود ذخيره نمي‌سازد.»[39]

اقتصاد تحت تأثير معنويت

وقتي در اسلام «توسعه معنويت و كرامت انسان» اصل قرار مي‌گيرد و «توسعه اقتصادي» در خدمت «توسعه ارزش‌ها» قرار مي‌گيرد، جلوه‌هاي بديعي از انسانيت كمال يافته پديد مي‌آيد، كه بهترين و بارزترين آن‌ها در عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين تحقق يافته، و نيز در دوران ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) واقعيت مي‌يابد، ايثار و مقدم داشتن ديگران برخويشتن، بخشيدن مال، وسيله و مسكن خويش به نيازمندان در حالي كه خود نيز به آن دلبستگي و نياز وافر داشتند.
انفاق از همان حداقل امكانات و نعمت‌هاي خداداد، در شرايطي كه فقر و تنگدستي خود آنان را در معرض فشار و سختي قرار داده بود.
گريه كردن و تأثر شديد قلبي پيدا كردن، براي اين كه بر اثر فقر، از صرف اموال در تجهيز جهادگران يا آماده سازي مركب جهت حضور خود در جنگ با دشمنان اسلام باز مانده‌اند.
اين‌ها چند نمونه از تجليات كرامت و شرافت انسان‌هاي عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود؛ كه داشتن و نداشتن‌ها، و ضعف و قوت‌هاي اقتصادي انسان‌هاي مؤمن را تحت الشعاع خويش قرار مي‌داد.
نمونه‌هاي چشمگيري از اين گونه تجليات نيز در دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام) تحقق مي‌يابد:
برادري اقتصادي: زماني كه حضرت مهدي (عليه‌السلام) قيام كند، افراد نيازمند دست در كيسه برادر خود مي‌كنند و به ميزان حاجت خود بر مي‌دارند.
حق برادري: در زمان ظهور قائم ما (عليه‌السلام)، بر مؤمنان واجب است كه برادران ايماني خود را تجهيز نمايند و وسايل لازم او را در اختيارش قرار دهند.
سود ربوي: در آن زمان سود گرفتن مؤمن از برادر مؤمن خود، در بيع و تجارت، ربا شمرده مي‌شود؛ يعني برادري ايماني مردم با يكديگر چنان يگانگي و كرامتي را بين آنان ايجاد مي‌كند كه محاسبه سود در خريد و فروش و تجارت، خلاف قواعد شرع و اخلاق تلقي مي‌شود.

اقتصاد در خدمت مردم

در يك حكومت الهي، همه همت حاكمان و مسئولان اداره جامعه، رسيدگي به نيازهاي مردم و رفع مشكلات آنان است. در چنين حكومتي امكانات و توانمندي‌ها و ثروت‌ها در خدمت مردم، و براي تأمين رفاه مردم به كار گرفته مي‌شود. زماني كه حضرت مهدي (عليه‌السلام) بزرگ ترين و قدرتمندترين حكومت الهي تاريخ بشري را در گيتي ايجاد مي‌فرمايد، همه زمينه‌ها براي رشد همه جانبه اقتصادي فراهم مي‌آيد، تا عاملي براي عزت بي مانند مردم جامعه باشد: «خداوند باران فراوان براي او مي‌باراند، زمين ـ به اذن خدا ـ گياهانش را براي او مي‌روياند، او با بخشش اموال اقتصاد جامعه را تصحيح مي‌فرمايد، دام (دام پروري) زياد مي‌گردد و امت اسلام مجد و عظمت مي‌يابد.
فراواني ثروت ورشد فزاينده اقتصاد در آن دوران، هم چنان كه در فرمايش رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مورد تصريح قرار گرفته است، زمينه ساز مجد و عظمت امت اسلام است، و اين خود دو پيام دارد:
1ـ نقش اقتصاد به عنوان عاملي اساسي در ارتقاي ارزش‌هاي جامعه، مورد تأكيد است. اگر متصديان امور اقتصادي جامعه افرادي غير متخصص و نامتعهد باشند، و زمينه‌هاي لازم براي بهره گيري از تخصص و استعداد انسان‌هاي كار آمد فراهم نيايد، بي ترديد نظام اقتصادي ضعيف و ضربه پذير و متزلزل خواهد بود و ديگر نمي‌توان به حفظ و رشد ارزش‌هاي معنوي و ديني اميدوار بود. اگر فرموده‌اند: نزديك است كه فقر، كفر شمرده شود[40] و اگر بر اين اساس معتقديم كه انسان فقير درآستانه كافر شدن قرار دارد، به اين معناست كه چه فرد فقير و چه جامعه مبتلا به فقر اقتصادي هر دو در معرض كفرند.
2ـ وظيفه متصديان در به كارگيري ثروت ملي و امكانات اقتصادي، در خدمت عامه مردم و ايجاد رفاه عمومي، وظيفه‌اي مهم و مؤكد است، به گونه‌اي كه عزت و سر بلندي جامعه به كاركرد صحيح آنان وابسته است.

پی نوشتها :

[1] - شيخ مفيد: الاختصاص، ص 6.
[2] - بحارالانوار: ج 52، ص 388.
[3] - همان.
[4] - همان.
[5] - بحارالانوار: ج 52، ص 308.
[6] - شيخ صدوق: كمال الدين، ص 653.
[7] - همان.
[8] - طه: آيه 1 ـ 2.
[9] - شعراء: آيه 3.
[10] - ر. ك: المحجة فيما نزل في القائم الحجه: ص 106.
[11] - هود: آيه 80.
[12] - شيخ صدوق: كمال الدين: ج 2، ص 673.
[13] - المحجة فيما نزل في القائم الججه، ص 137 به نقل از: تأويل الآيات الظاهره.
[14] - اعراف، آيه 170.
[15] - عنكبوت: آيه 45.
[16] - المحجة فيما نزل في القائم الحجه، ص 143 به نقل از: تفسير قمي، ج 2، ص 87.
[17] - ر. ك: المحجة فيما نزل في القائم الحجه، ص 143.
[18] - نحل: آيه 90.
[19] - آل عمران: آيه 104.
[20] - آل عمران: آيه 110
[21] - مستدرك الوسائل: ج 2، ص 358؛ كنزالعمال، حديث 5564.
[22] - انعام: آيه 48.
[23] - بقره: آيه 62.
[24] - نحل: آيه 97.
[25] - غافر (مومن)، آيه 40.
[26] - ذاريات: آيه 56.
[27] - مفردات راغب: ص 156.
[28] - معجم الفاظ القرآن الكريم: ص 351.
[29] - مفردات راغب: ص 156.
[30] - تفسير راهنما: ج 13، ص 368. (با اندكي تغيير در عبارت)
[31] - المعجمة فيما نزل في القائم الحجه، ص 141 به نقل از: تأويل الآيات الظاهره؛ مجمع البيان، ج 7، ص 66.
[32] - همان.
[33] - بحارالانوار: ج 52، ص 386.
[34] - امام باقر (عليه‌السلام): «تؤتون الحكمة في زمانه»، بحارالانوار: ج 2، ص 352.
[35] - منتخب الأثر: ص 483.
[36] - امام خميني (قدس سره)، در جستجوي راه امام از كلام امام، دفتر بيست و دوم، برگرفته از صفحات 204 ـ 206.
[37] - مقام معظم رهبري ـ زيد عزه ـ روزنامه جمهوري اسلامي، چهارشنبه 26/2/75، ص 3.
[38] - نحل: آيه 112.
[39] - الزام الناصب: ص 163.
[40] - «كاد الفقر أن يكون كفرا». ميزان الحكمه، ج 7، ص 498؛ بحارالانوار، ج 69، ص 29

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

جمعه 13 اسفند 1389  11:48 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها