از امام زمان(عج) چه بخواهيم؟
يك روز در مجلس درس سيّد، يكي از حاضرين سئوال كرد: «آيا در [عصر] غيبت امكان دارد كسي تشرّف حاصل بكند؟ سيّد سرش را زير انداخت، گويا با خودش صحبت ميكرد، سپس گفت: «ما اجيب له و قد ضمنّي ـ صلوات الله عليه ـ الي صدره؛6 من به اين آقا چه پاسخي بدهم و حال آنكه حضرت مرا به سينة خود چسباندند.
شرح حال و گفتاري از فقيه اهل بيت آيتالله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني(ره)
عبدالحسن تركي
شرح زندگاني
آيتالله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني (ره) به سال 1298 در خانوادهاي اصيل و مذهبي متولد شد و بنا به نقلي از نوادگان محدّثِ بزرگ ملاّ صالح مازندراني ـ شارح كافي ـ است.
پدر ايشان با آنكه اهل علم نبود، امّا مرد مؤمن، متّقي و آشنا به مسائل بود. كساني كه ايشان را ميشناختند به تقوا و پارسايي آن مرحوم اعتقاد داشتند. وي با مرحوم علاّمه اميني، خيلي مأنوس بود و به ايشان خيلي علاقه داشت، متقابلاً علاّمه اميني هم به ايشان لطف داشتند.
آيتالله صافي پس از فرا گرفتن دروس مقدماتي و مقداري از تحصيلات جديد به تشويق و ترغيب يكي از علماي اصفهان، در سن 18 سالگي جهت كسب علوم ديني به حوزة علميّه راه يافت و با دانشاندوزي در حوزة علميّه اصفهان و سپس قم، بالاخره در محرّم سال 1322 رهسپار نجف اشرف شد. وي حدود 27 سال در جوار مقدّس اميرمؤمنان(ع) به تحصيل، تدريس و تهذيب اخلاق پرداخت و سرانجام به درخواست جمعي از اهالي اصفهان و بنا به توصيه آيتالله العظمي خويي(ره) به زادگاه خويش بازگشت. ايشان پس از رحلت آيتالله خادمي، به رغم ميل باطني، رياست حوزه علميّه اصفهان را عهدهدار شدند.
آن فقيه فقيد، همواره در پي تهذيب اخلاق و كسب معارف حقيقي اهل بيت(ع) بود. ايشان علاوه بر تدريس سطوح بالاي فقه و اصول، عنايت ويژهاي به كسب و ترويج معارف اهلبيت(ع) داشت. وي ركن اساسي مذهب تشيّع را علاوه بر كسبِ علوم ظاهري در اتّصال به باطن ولايت ميدانست تا بدان جا كه خود توانست از مَحرمانِ راز حريمِ انس الهي گردد.
-
معرفي استادان
اين فقيه اهل بيت سطوح عالي فقه و اصول را از دروس آيات عظام: خويي، حكيم، سيّد عبدالهادي شيرازي، سيّد جمالالدين هاشمي گلپايگاني، و تني چند از عالمان عامل ديگر فرا گرفت.
از آيتالله صافي تأليفات و آثاري چند بر جاي مانده كه، از آن جمله است: الهداية في علم الاصول در 4 جلد، و ترجمة كتاب نقد فلسفه داروين (2 جلد)، مقداري از تقريرات فقهي و همچنين درسهاي اقتصاد تطبيقي و دروس خارج فقه، اصول، رجال و درسهاي اخلاق و معارف.
سرانجام آن استاد علاّمه در صبحگاه جمعه هفتم مهرماه 1374 نداي حضرت حق را لبيك گفت و در پي تشيع با شكوهي در مقبرة علاّمه مجلسي به خاك سپرده شد.1 روحش شاد.
روش مرحوم آيتالله صافي در دروس اخلاقي، اين بود كه در كنار بيان مسائل، در ميان يا پايان بحث، به نحوي دلها را متوجّه حضرت وليعصر(ع) مينمود و يادي از آن حضرت ميكردند. كمتر محفل و مجلسي برگزار ميشد كه ايشان از اين مهم غفلت نموده باشند.
اين موضوع در سلسله درسهاي اخلاق و معارف كه از ايشان با عنوان شوق وصال در 2 جلد به چاپ رسيده، كاملاً آشكار و هويدا است.
در كتاب لالهاي از ملكوت يادنامة عارف دلسوخته مرحوم حاج جعفر آقاي مجتهدي، به نقل از آيتالله زاده صافي آمده است:
در يكي از سفرهاي حج كه مرحوم پدر ميخواستند از تهران مشرّف شوند، در بين راه جهت زيارت حضرت معصومه(س) و خداحافظي با آقاي مجتهدي به قم آمدند، در آنجا آقاي مجتهدي بشارت تشرّف خدمت امام عصر(ع)، و شناخت آن حضرت در حين تشرّف را به پدر دادند. هنگام مراجعت از مكّه، وقتي از ايشان پرسيدم: آيا مطالب آقاي مجتهدي به وقوع پيوست؟ از جواب دادن امتناع كرده، فرمودند: «به اين كارها، كاري نداشته باشيد».2
در اين نوشتار به جهت يادي از آن عارف وارسته و عاشق شيداي امام زمان(عج) نكتههايي نوراني از مباحث و سخنرانيهاي ايشان را به ترتيبي كنار هم نهاديم تا شكل يك گفتار منسجم را پيدا كرد و آن را با طلب شادي براي روح آن استاد خلاق و فقيه اهل بيت(ع) به خوانندگان فرهيختة موعود تقديم مينماييم. باشد كه مورد قبولتان واقع گردد.
ولايت خدا بر صالحان
خداوند متعال ميفرمايد:
اِنّ وليـّي الله الّذي نزّل الكتاب و هو يتولّي الصالحين والّذين تدعون من دونه لا يستطيعون نصركم و لا أنفسهم ينصرون.3
ولي و سرپرست من آن خدايي است كه اين كتاب را نازل كرد، و او همة صالحان را سرپرستي ميكند و آنهايي را كه جز او ميخوانيد، نميتوانند ياريتان كنند، و حتّي خودشان را هم نميتوانند ياري دهند.
بحت ما دربارة [عوامل] تكامل انسان و عوامل انحطاط و وقوف او است. انسان از ابعاد مختلف، تكامل دارد؛ مرز آن هم انسانيّت و عمل صالح است. كسي كه از «صالحين» باشد موحّد است و مقام توحيد و مقام ولايت دارد و كسي كه از «طالحين» باشد، مُشرك است. ممكن است شرك خفي داشته باشد؛ مثل هواپرستي، جاهپرستي، مقامپرستي، خودپسندي. اينها همه از رذايل اخلاقي و از معاصي است. امّا وقتي اين [رذيلتها] از بين رفت و مصداق صالحين شد، آن وقت است كه از مناجات حق لذّت ميبرد، آن وقت است كه جمال حق را مشاهده ميكند. وقتي انسان پا را در دايرة ولايت نهاد «يتولّي» روي او ميآيد.
آية شريفه « إنّ ولييّ الله الّذي نزّل الكتاب و هو يتولّي الصالحين» ناظر به همين معناست؛ يعني همانكه قرآن را نازل كرده، همان «وليّ صالحين» است. همه بندگانِ صالح خدا، تحت ولايتِ خدا هستند. شعبه و شعاع اين ولايت هم حجّت وقت است. عنايت امام زمان(ع)، عنايت خداست. اطاعتِ او اطاعت خدا، و محبّت او محبّت خداست. اگر انسان عبد صالح خدا شد، حتماً و حتماً با حضرت پيوند برقرار ميكند و حتماً الطاف خاصّة حضرت شامل حالش ميشود، دعايش ميكند و چه مقامي بالاتر از اينكه انسان مورد عنايت وليالله واقع شود: «و هو يتولّي الصالحين» يعني خداي متعال به وسيلة حجّت وقت، وليّ خدا، امام زمان، عهدهدار رهبري او ميشود و همة فيوضات به واسطة حجت وقت از مبدأ فيّاض علي الاطلاق افاضه ميشود و مهمترين فيوضات، همان فيض هدايت، فيض رهبري و دستگيري معنوي است.
اگر انسان وارد مرز صالحين شد و مصداق آن گرديد، حتماً ارتباط خصوصي با امام زمان(ع) پيدا ميكند. حال چه بفهمد، چه نفهمد «تشرّف روحي»اش قطعي است. چه «تشرّف جسمي» حاصل بشود يا نشود. وقت تشرّف چه حضرت را بشناسد يا بعد بشناسد. اصل همين است كه پيوند برقرار شود. وقتي رابطه برقرار شد تدريجاً محكم هم ميشود [آن وقت] هم «محبّ» ميشود و هم «محبوب»؛ هم محبِّ امام زمان(ع) ميشود و هم محبوب آن حضرت. خدا صالحين را دوست دارد. امام زمان هم صالحين را دوست دارد. وقتي امام زمان(ع) كسي را دوست داشته باشد، از او دستگيري نميكند؟ آيا به او كمك نميكند؟ قلب او را هدايت نميكند؟ وقتي انسان محبوب او شد، مصونيّت پيدا ميكند و اين مصونيّت لازمة آن محبوبيّت است. وقتي دست امام زمان(ع) روي سر انسان آمد، نميگذارد شيطان او را به دام بيندازند [آنگاه «محفوظ» ميشود] فرق «محفوظ» با «معصوم» در اين است كه معصوم خطا و اشتباه نميكند اما اين شخص اشتباه ميكند امّا از گناه «محفوظ» است. اشتباه ميكند، امّا پيرامون گناه نميرود و از گناه مصون و محفوظ ميشود.
حجّت وقت و وليّ امر كه مظهر رحمتِ واسعة حق است از معصيت بندگان خدا ناراحت ميشود. در حديث داريم: «لا تسوؤا رسولالله4؛ رسول خدا را ناراحت نكنيد». به اين معنا كه معصيتِ خدا را نكنيد تا پيغمبر خدا ناراحت شود. امام زمان هم همين طورند؛ يعني اگر ما معصيت كرديم، امام زمان(ع) ناراحت ميشوند. برعكس اگر رو به خدا رفتيم، ايشان مسرور ميشوند. به هر حال بايد حضرت را خوشحال كنيم تا مشمول عنايت آن حضرت قرار گيريم. در آن صورت حضرت كمكمان ميكنند كما اينكه كمك كردهاند.
-
راههاي جلب توجّه امام زمان(ع)
جلب توجّه مهدي فاطمه(ع) راه دارد. خدا ميداند امام زمان خيلي رؤفاند و زود ميشود توجّهشان را جلب كنيم. سلام، جواب دارد، بيجواب نيست. اگر كسي جدّي به كسي سلام كرد، جواب هم ميشنود. ما در نمازهايمان، دستِ كم، روزي پنج مرتبه ميگوييم:
«السّلام علينا و علي عبادالله الصّالحين» آيا امام زمان هم اين سلام را در نمازشان ميفرمايند يا نه؟ بله! امام زمان هم اين سلام را ميفرمايند و به بندگان صالح خدا، سلام ميدهند. حضرت به [همة] واجبات و متسحبّات عمل ميكنند. اصلاً سلامِ كامل و تمام عيار را حضرت(ع) ميدهند. اين «السّلام علينا و علي عبادالله الصالحين، يعني چه؟ يعني سلام بر ما و همة بندگان صالح خدا! يك وقت است من و شما اين سلام را ميگوييم، يك وقت امام زمان(ع). پس بندگان صالح در همين دنيا مشمول سلامِ حضرت وليعصر(ع) ميشوند.
اگر ما به امام زمان(ع) دعا كنيم، حضرت هم به ما دعا ميكند. دعاي امام زمان مُستجاب است از خدا بخواهيم «اللهمّ هب لي رأفته و رحمته و دعاه...»5؛ خدايا مرا مشمول رأفت، رحمت، و دعاي امام زمان(ع) قرار بده»!
روشن شدن قلبها و طهارت دلها كه بر اثر محبّت خدا ميآيد، به واسطة اتصال و پيوند به مقام ولايت است و راه آن توجّه است؛ توجّه مداوم. بايد بگويم انسان بدون متوسّل شدن به حجّت وقت، هيچ كاري نميتواند بكند. اگر ارتباط بر قرار شد قلب نور ميگيرد و انسان با نور و چراغ بهتر پيش ميرود. انسان متوسّل با نور ولايت پيش ميرود هر موجود ضعيفي حتماً بايد تكيهگاهي و پناهگاهي داشته باشد كه از او استمداد كند. انسان هم، چون ضعيف آفريده شده حتماً بايد در همة مطالب معتصم به حق و اولياي حق و معتصم به امام زمان(ع) باشد. امام زمان قدرتمندترين قدرتمندان در عالم امكان است، واسطة فيض خداست، تمام فيضها به وساطت او بايد افاضه شود. خدا از مجراي امام زمان(ع) خواسته است كه مردم با او ارتباط داشته باشند. انسان اگر خواست با خدا و مقام ولايت اتّصال پيدا كند، راه آن آسان است. خيلي آسان، و آن توجه به خداست، توجّه هم [امري] اختياري است. همان لحظه كه حقيقتاً در سرّ و قلبش به ياد خدا ميافتد، همان لحظه كه توجه به امام زمان(ع) پيدا ميكند، همان وقت، سيم متصل ميشود. و روح مطلب و اساس كار همين برقراري ارتباط با خدا و اولياي خداست.
به قول آن آقايي كه مرحوم شده و به خواب كسي آمده و گفته بود: «شما هم مثل من عمل كنيد تا بعد از مرگ خوشتان باشد»، پرسيده بود: چه كار كنم؟ گفته بود: پيوندتان را با امام زمان(ع) قرص و محكم بكنيد، توسّلات شما به امام زمان(ع) قطع نشود.
دو چيز را هم اسم برده بود كه يكي از آن دو كه الان در ذهنم هست، نماز توسل به امام زمان(ع) بود كه اين نماز را حتماً بخوانيد؛ مثل اينكه خود آن مرحوم اين برنامه را داشته، آن ديگري را فراموش كردهام.
ولايت دو بُعدي است: از خصوصيات اهل تقوا اين است كه ولايت آنها دو بعدي است؛ يعني به واسطة جذب محبّت و ولايت، دو طرف نسبتِ به هم علاقمند ميشوند. يعني اگر شخصي متّقي و شيعة واقعي دوستدار امام زمان خودش باشد، محال است كه امام زمان او را دوست نداشته باشد. لذا ميبينيم كه ائمه(ع) نسبت به آنهايي كه واقعاً اهل تقوا بودند چقدر اظهار محبّت ميكردند و چقدر آنها را دوست داشتند. معاملههايي كه با آنها ميكردند كه كاشفِ از اين است كه امام حدّ اعلاي محبّت را نسبت به آنها داشتهاند؛ مثلاً سيّد بحرالعلوم يكي از قضايايش كه مولاي سلماسي نقل ميكند اين است كه ميگويد:
يك روز در مجلس درس سيّد، يكي از حاضرين سئوال كرد: «آيا در [عصر] غيبت امكان دارد كسي تشرّف حاصل بكند؟ سيّد سرش را زير انداخت، گويا با خودش صحبت ميكرد، سپس گفت: «ما اجيب له و قد ضمنّي ـ صلوات الله عليه ـ الي صدره؛6 من به اين آقا چه پاسخي بدهم و حال آنكه حضرت مرا به سينة خود چسباندند.
تا محبّت نباشد چنين چيزي ميشود؟ اين چقدر عنايت است؟ چقدر لطف است؟ چقدر سيّد را دوست ميدارند كه او را به سينة خود ميچسبانند؟
سيّد بحرالعلوم آنقدر به حضرت(ع) نزديك بوده كه از اصحاب سرّ و مخزنِ اسرار آن حضرت بوده است. همة ائمه(ع) اصحاب خاصّ و اصحاب سِرّ داشتهاند. در هر زمان عدّهاي بودهاند كه روابط خصوصي با ائمّه(ع) داشتهاند تا حدّي كه صندوقچة سرّ امام ميشوند. حالا هم همينطور است. مرحوم حاجي نوري صاحب نجمالثاقب ميگويد: «اگر بخواهيم قضاياي مرحوم بحرالعلوم(ره) را جمع كنيم، خودش كتابي ميشود». يعني اينقدر ايشان تشرّف داشتهاند.
-
انواع تشرّف
تشّرف انواع و اقسامي دارد. [نوع] اعلاي آن، اين است كه كسي خدمت امام برسد و همان موقع امام را بشناسد و استفاده بكند. ممكن است خدمت امام برسد آن موقع نشناسد و بعداً با قرائن بشناسد. از اين قبيل قضايا زياد بوده است. ممكن است مشرّف بشود، حتّي با او رفيق باشد و ارتباط داشته باشد، رفت و آمد داشته باشد، هم غذا بشود امّا نفهمد، نه آن وقت بفهمد و نه بعد بفهمد اين بوده است و شده است، مصلحت نيست بفهمد. ممكن است اين بنده تا آن حدّ، تكامل پيدا نكرده باشد، ولي داخل مسير است. و زمينة روحياش مساعد است. برنامة عملي، اخلاقي و عبادياش به گونهاي است كه با امام پيوند و ارتباط پيدا كرده و محبوب خدا و اولياي خدا شده است.
-
تشرّف عَنايي، تشرّف عِنايي
تشرّف عَنايي، به اين معناست كه شخص به حضور وليّ خدا شرفياب شود، امّا از اين ملاقات و حضور رنج ببرد و از آنان استفاده نكند. حضور دشمنان دين در محضر اولياءالله از همين قسم است. طرفين از يكديگر رنج ميبرند. اين شخص در محضر رسول خدا(ص) يا امام رفته، ولي دشمن خدا، رسول خدا و امام است اين را « تشرّف عَنايي» ميگويند.
عَناء، رنج و مِحنت است. چنانچه گفتهاند: «و من العناء رياضة الهرم»، يعني اگر بخواهي يك فرد پير را تربيت كني، خيلي رنج و زحمت و محنت دارد.
اما «تشّرف عِنايي» اين تشرّف، قرين لطف و رحمت و عنايت مقام ولايت كليّة الهيّه است. اين نوع تشرّف هم اقسامي دارد: رؤيايي، كشفي، عيني و شهودي.
تشرّف رؤيايي، تشرّف در عالم خواب است. تشرّف كشفي همان حالت مكاشفهاي است. بسياري از تشرّفهايي كه در كتابها نقل شده از نوع تشرّفِ كشفي [مكاشفهاي] است؛ به همين صورت خدمت امام رسيدهاند. اين كشفي است، شهودي نيست. تشرّفِ كشفي بالاتر از تشرّف رؤيايي است. در ميان حالت خواب و بيداري، حالتي پيدا ميشود كه در آن حالت تشرّف حاصل ميگردد. اين نوع تشرّف براي آنهايي كه مقداري تصفيه و تزكية اخلاقي كردهاند، زياد اتفاق ميافتد.
بهترين نوع تشرّف «تشرّف شهودي» است كه در عالم خارج خدمت حضرت ميرسند اگر يك لحظه اين توفيق نصيب كسي شود، خدا ميداند چقدر ارزش دارد. اگر انسان از بابِ عنايت، لطف و رحمتِ مقام ولايتِ كليّة الهيه قابليت پيدا كند، يك لحظه تشرّف پيدا كند و در همان يك لحظه مشمولِ عنايتِ خاصة حجّتِ وقت قرار گيرد. همان يك لحظه براي هميشه كارساز است. آن لحظه ممكن است به اندازة صد سال براي تكامل انسان ارزش داشته باشد؛ يك شبه ره صد ساله را پيموده است. با همين يك لحظه سير استكمالي انسانياش به اوج ميرسد. البته اين نوع از تشرّف كم، پيش ميآيد و بيشتر تشرّفها كشفي است. تشرّف كشفي و رؤيايي هم گاهي مُشتبه ميشود [شخص] تشرّف رؤيايي داشته، خيال ميكند تشرّف كشفي است يا تشرّف كشفي داشته، خيال ميكند تشرّف رؤيايي است.
بهترين نوع تشرّف همان تشرّف عنِايي عينيِ شهودي است كه از خدا ميخواهيم نصيب همه بفرمايد.
از امام زمان(عج) چه بخواهيم؟
قصههايي هست از تشرّفات افرادي كه فكرشان كوتاه بوده و از امام پول، زن، سلامتي و امثال آن را ميخواستهاند. اينها همه خوب است. ولي چرا انسان از حضرت آن چيزي را كه خود آن حضرت از خدا ميخواهد طلب نكند؟ به همين دعاي حضرت در ماه رجب توجّه كنيد، حقيقتاً براي ما آموزنده است، ما هم همينها را از خدا بخواهيم «و احتم لي في قضائك خير ما حتمت؛ از قضاهاي خودت، بهترينش را براي من تقدير فرما».
«و اختم لي بالسعادة فيمن ختمت؛ مرا از كساني قرار بده كه امرشان را در اين ماه به سعادت ختم ميفرمايي». «و احيني ما أحييتني موفوراً و أمتني مسروراً و مغفوراً؛ زندهام بدار در حالي كه از الطاف و رحمتهايت، حظّي وافر داشتهام و بميرانم در حالي كه مسرور و آمرزيده باشم». «واجعل لي إلي رضوانك وجنانك مصيراً؛7 برايم راهي به بهشت و رضوان خودت مقرّر فرما».
او رضوان و رضاي خدا را ميطلبد. ما هم همينها را بطلبيم كه هيچ چيز بالاتر از رضاي خدا و بالاتر از محبّت خدا و اولياي خدا وجود ندارد.
از امام زمان(ع) بخواهيم كه برايمان استغفار كند.يكي از چيزهايي كه خيلي مهم است، استغفار است. استفغار، پوشانندة سيّئات است. اگر طلبِ مغفرت جدّي باشد منجر به مغفرت ميشود. يك وقت انسان خودش استغفار ميكند، يك وقت ديگران برايش استغفار ميكنند، رفقا برايش استغفار ميكنند، آن هم مؤثر است امّا راه سومي هم وجود دارد كه بهتر از دو راه قبلي است و آن اين است كه انسان به حجّت وقت متوسّل شود و از آن حضرت بخواهي كه يابنرسولالله! شما برايم طلب مغفرت كنيد. من اين مطلب را از اين آيه شريفه ميگويم:
و لو انّهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحيماً.8
اگر آنان وقتي كه به خود ستم كردند، پيش تو ميآمدند و از خدا آمرزش ميخواستند و پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش ميكرد، قطعاً خدا را توبهپذير مهربان مييافتند.
خداوند به پيامبرش ميفرمايد اگر اينها كه خلاف كردهاند، پيش تو ميآمدند و از من طلب مغفرت ميكردند، تو هم برايشان استغفار ميكردي ـ اگر اين دو استغفار با هم ضميمه ميشد ـ آن وقت « لوجدوا الله توّاباً رحيماً» نميفرمايد: «يغفرالله لهم» يعني خدا ايشان را ميآمرزيد، بلكه ميفرمايد: «لوجدوا الله توّاباً رحيماً» تعبير بسيار جالبي است. يعني در صورت استغفار خودشان و استغفار رسول خدا، در وجودشان ميفهميدند و مييافتند و درك ميكردند كه خدا آنها را آمرزيده است. يعني در آن صورت غفوريّت و رحمانيت خدا را درك ميكردند.
خوب، آن وقت، حجّت خدا، رسول الله(ص) بود و حالا حجّت وقت، امام زمان(ع) است. به خدا قسم اگر ما از امام زمان(ع) بخواهيم برايمان استغفار خواهند كرد. در ساحتِ مقدّس اينها بخل راه ندارد. امام زمان(ع) خليفة خداست، مظهر تامّة حق است، اسم اعظم خدا، الان امام زمان است. اگر جدّاً بخواهيم، حضرت دعا ميكنند، طلب مغفرت ميكنند آنگاه انسان، غفوريّت و رحمانيّت خدا را لمس ميكند.
برادران يوسف، بعد از آزار يوسف(ع)، وقتي متوجه شدند بدكاري كردهاند، پشيمان شدند و از پدر خواستند كه «يا ابانا استغفرلنا ذنوبنا...»9 گفتند: پدرجان! تو پيش خدا وجيه هستي، رسول و پيغمبر خدا هستي، پيش خدا آبرو داري، ما گناهكاريم پشيمانيم، از تو ميخواهيم كه برايمان طلب مغفرت نمايي، يعقوب(ع) هم پذيرفت. ما هم از پدر حقيقي خود بخواهيم كه او برايمان طلب مغفرت كند. يعني از امام زمان(ع) درخواست كنيم كه بعد از توبة حقيقي، براي ما طلب مغفرت كند زيرا او «وجيه عندالله» است. او محمود خداست، او وليّ خداست، او همه كارة عالم است اين توبه اگر با آن لطفِ مغفرت توأم شود قطعاً كارساز خواهد بود.
الان هم رسول خدا زنده است، بايد از رسول خدا بخواهيم، از امام زمان بخواهيم و عرض كنيم: يابنرسولالله! اي عزيز فاطمه(س)! تو ميداني ما بيچاره هستيم و پناهي نداريم، يكي از القاب شما «غوث» است. يعني پناه بيپناهان! شما پدر حقيقي ما هستيد. ما بچههاي بدي هستيم ولي شما پدر خوبي هستيد، ما نوكرهاي بدي هستيم، اما شما خوب آقايي هستيد. ما كجا برويم، به چه كسي بگوييم و به كه پناه ببريم؟ ما شما را دوست داريم و تو از قلب ما خبر داري، در زيارت دارد «و لي حقّ موالاتي» دوستي، حق ميآورد، ما حقِّ موالات داريم. به شما اميد داريم و از شما ميخواهيم كه شما به ما تصدّق كنيد. كه خدا صدقهكنندگان را جزاي خير ميدهد. دست گدايي ما به سوي شما دراز است.
-
امام حسين(ع)، باب الحجة
يكي از مستحبّاتي كه در راه استكمال نفس خيلي مؤثر است، زيارت سيّدالشهدا(ع) است. زيرا امامحسين(ع) «باب الحجّه» است. يعني اگر كسي خواست با امام زمان(ع) ارتباط برقرار كند بايد از در حسين(ع) وارد شود، زيارت آن حضرت خيلي مهم است. از دور زيارت كردن را نبايد غفلت كرد، از دور سلام بدهيم و عرض ادب بكنيم.
گر چه دوريم به ياد تو سخن ميگوييم
بُعد منزل نبوَد در سفر روحاني10
زيارت، راه كمال را هموار ميكند، خوب است آدم برنامهاي براي خودش تنظيم كند و زيارت امام حسين(ع) را بخواند. شبانهروزي نگذرد كه دست كم يك سلام به امام حسين(ع) ندهيم. من اين نكته را به عنوان يادگاري عرض ميكنم، تا هر وقت يادتان آمد برايم طلب آمرزش كنيد. امام حسين(ع) «بابُ الله» است و انسان بايد در طول شبانهروز ولو يك مرتبه، ولو با يك سلام آن حضرت را زيارت كند.
چرا در شب نيمه شعبان، شب ولادت امام زمان(ع)، تنها زيارت امام حسين(ع) وارد شده و نگفتهاند كه اشخاص به زيارت ساير ائمه(ع) بروند. نكتهاش اين است كه امام زمان(ع) طالب دَم (= خونخواه)، طالب ثارات، و منتقِم است. شايد نكتهاش اين باشد كه دوستان و شيعيان حضرت، خدمت امام حسين(ع) برسند و به آن حضرت عرض كنند: يابن رسولالله! چشم شما روشن، طالب خون و منتقم شما آمد.
ماهنامه موعود شماره 82
پينوشتها:
1. به نقل از مقدّمه شوق وصال، آيتالله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني، به اهتمام دكتر حامد ناجي اصفهاني، نشر مؤسسه فرهنگي صاحب الامر(ع).
2. سفيد آبيان، حميد، لالهاي از ملكوت، نشر كمالالملك، ص 377.
3. سورة اعراف(7)، آيات 197 ـ 196.
4. كليني، كافي، ج 1، ص 219؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 17، ص 131.
5. اشاره به قسمتي از آخر دعاي ندبه.
6. علامه مجلسي، همان، ج 53، ص 236؛ حاجي نوري، نجمالثاقب، ص 614.
7. علامه مجلسي، همان، ج 95، ص 391، هم چنين مفاتيحالجنان، ص 278، كتابفروشي علمي (از دعاهاي ماه رجب).
8. سورة نساء(4)، آية 64.
9. سورة يوسف(12)، آية 97.
|
جمعه 13 اسفند 1389 9:59 AM
تشکرات از این پست