0

تو را وصيّت مى‏كنم به پدر پيرت مرحوم نهاوندى با ذكر اسامى متعدّدى از علماء ، سند اين قضيّه را مى‏رسا

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

تو را وصيّت مى‏كنم به پدر پيرت مرحوم نهاوندى با ذكر اسامى متعدّدى از علماء ، سند اين قضيّه را مى‏رسا



تو را وصيّت مى‏كنم به پدر پيرت مرحوم نهاوندى با ذكر اسامى متعدّدى از علماء ، سند اين قضيّه را مى‏رساند به آقا شيخ باقر نجفى كه او نيز از شخص صادقى نقل مى‏كند كه : يكى از اهالى نجف اشرف كه شغل او دلاّكى بود پدر پيرى داشت كه همواره در خدمت آن پدر بود و از خدمتگزارى در حقّ او كوتاهى نمى‏كرد تا آنجا كه حتّى وقتى پدر براى قضاى حاجت به مستراح مى‏رفت او برايش آب مى‏آورد و منتظر مى‏ايستاد تا وقتى فارغ مى‏شد او را به اطاقش بر مى‏گردانيد ، و خلاصه در ادب و خدمت به پدر زبانزد خاصّ و عام بود و هرگز او را تنها نمى‏گذاشت ، مگر در شبهاى چهارشنبه كه براى انجام اعمال مسجد سهله به آن مكان مقدّس مى‏رفت ، امّا پس از مدّتى رفتن به مسجد سهله را نيز ترك كرد ، آن شخص راوى گويد : من از او سؤال كردم به چه علّت ديگر به مسجد سهله نمى‏روى؟
گفت : من چهل شب چهارشنبه به آن مسجد مقدّس رفتم ، و چون شب چهلم شد نزديك مغرب به قصد مسجد تنها حركت كردم و در بين راه شب شد ، و آن شب شب مهتابى بود ، ثلثى از راه را رفته بودم كه ديدم عربى سوار بر اسب است و به طرف من مى‏آيد با خود گفتم اكنون اين سوار مرا برهنه مى‏كند و اموالم را به سرقت مى‏برد ، چون به من رسيد به زبان عربى بدوى با من سخن گفت و از من سؤال كرد كجا مى‏روى؟ گفتم : به مسجد سهله مى‏روم ، فرمود : آيا چيزى براى خوردن همراه دارى؟ گفتم : نه ، فرمود : دست خود را داخل جيبت كن ، گفتم : در آن چيزى نيست ، مرتبه ديگر فرمود ، امّا اين دفعه با تندى ، من دستم را داخل جيبم كردم ديدم مقدارى كشمش در آن بود كه من آنها را براى فرزندانم خريده بودم و فراموش كرده بودم كه كشمشها را به بچّه‏ها بدهم ، آنگاه به من فرمود : اوصيك بالعود و بالعود و اين سخن را سه مرتبه تكرار فرمود ، ( و عود به زبان عربى بدوى يعنى پدر پير ) يعنى تو را وصيّت و سفارش مى‏كنم به پدر پيرت ، آنگاه بعد از اين فرمايشات از نظرم غائب شد ، فهميدم كه او مهدى‏عليه السلام بود ، و نيز دانستم كه آن حضرت راضى نيست من حتّى براى رفتن به مسجد سهله پدر پيرم را تنها بگذارم ، پس من ديگر به مسجد سهله نرفتم .
مرحوم نهاوندى بعد از نقل اين حكايت مى‏فرمايد : من اين حكايت را از يكى از علماء معروف نجف اشرف نيز شنيدم .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

جمعه 13 اسفند 1389  1:37 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها