پاسخ به پرسشی درباره بدا توجه به اينكه شيعه به «بداء» اعتقاد دارد، آيا لازمة اعتقاد به آن، نسبت دادن ناآگاهي به خدا نيست؟
پاسخ اين پرسش را به قلم مرجع و استاد بزرگوار حضرت آيتالله العظمي سبحاني تقديم خوانندگان گرامي موعود ميكنيم.
«بداء» از عقايد اسلامي است كه همة مسلمانان جهان بدان عقيدة راسخ دارند، به شرط آنكه درست تفسير شود. برخي از آنان از به كار بردن لفظ بداء خودداري ميكنند، وحشت آنان از به كار بردن لفظ بداء ضرري به محتوا نميزند، زيرا مقصود واقعيت بداء است نه اسم آن. حقيقت بداء بر دو اصل استوار است:
الف ـ خداوند داراي قدرت و سلطة مطلق بر جهان هستي است و هر زمان بخواهد ميتواند تقديري را جايگزين تقدير ديگر سازد، در حالي كه بر هر دو تقدير، علم پيشين داشته و هيچگونه تغييري نيز در علم وي راه نخواهد يافت، زيرا تقدير نخست چنان نيست كه قدرت خدا را محدود ساخته و توانايي دگرگون كردن آن را از او سلب كند، خداوند متعال بر خلاف عقيده يهود كه ميگفتند: «يدالله مغلولة؛ دست خدا بسته است»، قدرت گستردهاي دارد و به تعبير قرآن دست او باز است: «بل يداه مبسوطتان».1
ب ـ اعمال قدرت از سوي خداوند و اقدام وي به جايگزين كردن تقديري به جاي تقدير ديگر، بدون حكمت و مصلحت انجام نميگيرد و انجام اين كار در گرو اعمال خود انسان است كه از طريق اختيار و برگزيدن زندگي شايسته يا ناشايسته، زمينة دگرگوني سرنوشت خويش را فراهم ميسازد.
فرض كنيم انساني، حقوق والدين و بستگان خود را مراعات نميكند. طبعاً اين عمل ناشايست، در سرنوشت او تأثير ناخوشايندي خواهد داشت. حال اگر در نيمة زندگي از كردة خود نادم گشته و از آن پس به وظايف خود در اين باره اهتمام ورزد، در اين صورت زمينه دگرگوني سرنوشت خود را فراهم كرده و مشمول آيه «يمحوا الله ما يشاء و يثبت» خواهد شد. اين مطلب در عكس قضيه نيز حاكم است.
آيات و روايات در اين مورد بسيار است كه برخي را يادآور ميشويم:
1. إن الله لا يغيّر ما بقومٍ حتي يغيّروا ما بأنفسهم؛2 خدا وضع هيچ قومي را (از آسايش به سختي) دگرگون نميسازد مگر اينكه آنان خود وضع خويش را دگرگون سازند.
2. و لو أنّ أهل القري آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الأرض و لكن كذّبوا فأخذناهم بما كانوا يكسبون؛3 اگر ساكنان آباديها ايمان آورده، پرهيزكار ميشدند ما بركات آسمان و زمين را به روي آنان ميگشوديم، ولي (چه سود؟ كه) آنان دين خدا را تكذيب كردند و ما هم آنان را به كيفر اعمالشان عذاب كرديم.
3. سيوطي در تفسير خود آورده است كه: اميرالمؤمنين علي(ع) از پيامبر(ص) درباره تفسير آيه «يمحوا الله ما يشاء» سؤال كرد، پيامبر(ص) در پاسخ چنين فرمود: «من ديدگان تو و امت را با تفسير اين آيه روشن ميكنم: صدقه در راه خدا، نيكي به پدر و مادر، و انجام كارهاي نيك، بدبختي را به خوشبختي دگرگون ساخته، ماية افزايش عمر ميگردد و از مرگهاي بد جلوگيري ميكند».4
4. امام محمدباقر(ع) ميفرمايد: «صله رحم، اعمال را پاكيزه و اموال را با بركت ميسازد، همچنين بلا را دفع، و حساب را آسان ميگرداند و اجل (معلّق) را به تأخير مياندازد».5
با توجه به اين دو اصل، روشن ميشود كه اعتقاد به بداء يك عقيدة مسلّم اسلامي است ـ صرفنظر از تعبير و اصطلاح خاص بداء ـ و تمامي مذاهب و فرق اسلامي به مفهوم آن اعتقاد دارند.
بنابراين حقيقت بداء جز اين نيست كه قسمتي از سرنوشتهاي انسان قطعي نيست، بلكه معلّق ميباشد و او ميتواند با اعمال خود، آن را دگرگون سازد، خواه نيك و خواه بد.
ممكن است اين پرسش پيش آيد كه چرا در بيان اين اصل، از جمله «بدأ الله» بهره گرفته ميشود؟ در اين مورد دو مطلب را يادآور ميشويم:
1. اين نوع كاربرد واژگان، از باب مشاكله و سخن گفتن
به لسان قوم است. در عرف معمول است كه وقتي فردي تصميمش تغيير ميكند، ميگويد: «بدا لي؛ براي من بداء رخ داد». پيشوايان دين نيز از باب تكلم به لسان قوم و تفهيم مطلب به مخاطبان، اين تعبير را درباره خداي متعال به كار بردهاند.
در همين زمينه لازم به يادآوري است كه در قرآن، كراراً به ذات اقدس الهي، صفاتي چون مكر،6 كيد،7 خدعه8 و نسيان9 نسبت داده شده است، در حالي كه مسلماً ساحت الهي از ارتكاب اين گونه امور (به مفهوم و شكل رايج آنها در ميان انسانها) منزه است.
با توجه به عدم دگرگوني در علم خدا، محققان شيعه دربارة استعمال لفظ بداء، تحقيقات مفصلي دارند كه مجال ذكر آنها در اين مختصر نيست و جويندگان را به كتب ياد شده در ذيل مطلب ارجاع ميدهيم.10
2. آنان در به كار بردن اين واژه از پيامبر گرامي(ص) پيروي ميكنند، زيرا خود آن حضرت، واژه «بدأ الله» را در مورد سه نفر كه مبتلا به بيماري پيسي، كچلي و كوري بودند. به كار برده است.
از رسول خدا(ص) شنيدم كه سه نفر از بنياسرائيل پيس، كچل و كور بودند، براي خداوند بداء پيش آمد كه آنها را بيازمايد...»11
حديث اين است كه، خداوند فرشتهاي را به صورت انسان فرستاد تا از هر سه نفر دلجويي كند و خواستة آنها را بپرسد. پيس گفت: رنگ و پوست زيبا ميخواهم، فرشته بر او دست كشيد و به خواستهاش رسيد. كچل گفت: موي زيبا ميخواهم، فرشته او را به خواستهاش رسانيد. نابينا گفت: چشم بينا ميخواهم، فرشته نيز با دست كشيدن بر ديدگان او نور چشمانش را باز گرداند. فرشته علاوه بر اين خواستهها، به پيس، ده شتر و به كچل، گاو ماده و به كور، گوسفندان بارور داد.
همه اين سه نفر، ثروت فراواني از اين راه به دست آوردند.
پس از مدتي همان فرشته به سراغ «پيس» رفت و خود را به صورت فردي فقير معرفي كرد تا مبلغي بگيرد، ولي او از كمك خودداري كرد! كچل نيز چنين كرد! ولي كور، به خاطر نعمتي كه خدا به او داده بود، به او كمك كرد. در اين هنگام براي خدا بداء رخ داد كه دو نفر اوّل را به همان حالت نخست بازگرداند.
مسلماً خداوند، از همه چيز و از همة شرايط آگاه است و از اوضاع و احوال اين سه نفر نيز آگاهي داشت و چيزي بر او مخفي نبود كه بعداً آشكار شود. او ميدانست كه دو نفر اوّل كفران نعمت خواهند كرد، در حالي كه سومي شكر آن را بهجا خواهد آورد. با اين حال رسول خدا(ص) همان اصطلاح متعارف در ميان مردم، يعني كلمه «بدأ لله» را به كار برد.
پينوشتها:
٭ برگرفته از: افق حوزه، ش 141.
1. سورة مائده (5)، آية 64.
2. سورة رعد (13)، آية 11.
3. سورة اعراف (7)، آية 96.
4. درالمنثور، ج 3، ص 66.
5. كافي، ج 2، ص 470.
6. سورة نمل (27)، آية 50.
7. سورة طارق (86)، آيات 15ـ16.
8. سورة نساء (4)، آية 142.
9. سورة توبه (9)، آية 67.
10. شيخ صدوق، كتاب توحيد، صص 232 ـ 236، شيخ مفيد، تصحيح الاعتقاد، ص 24، عدة الاصول، ج 2، ص 29، كتاب الغيبة، صص 262 ـ 264، طبع نجف.
11. بخاري، ج 4، ص 172، كتاب انبيا، حديث ابرص و اقرع و اعمي.