البئر المعطّله1
حضرت بقیـة الله (علیه السّلام) بسان چاه آبی ماند که فروگذاشته شده است.
پیش از ظهور اسلام و نوید نزول وحی، مردم جزیرة العرب و دیگر جوامع بشری در اسارت و بند محرومیت و فقر گرفتار بودند، تا آن که حضرت محمد ((صلی الله علیه و آله و سلّم)) از میان مهد و کان محرومیت و جهل و فقر از سوی حق تعالی به پیامبری برانگیخته شد و بانگ یکتاپرستی، عدالت، آزادی و انسانیت سرداد و کلام روح بخش وحی را در قلوب تفتیده و کام های خشکیده، فروریخت. آن حضرت آیات قرآن را در گوش و جان مردم سرازیر نمود، سخنان حکیمانه و دل نشین را به آن ها رساند و مردمان برای نخستین بار، طعم شیرین آزادی و زندگانی و توانگری را تجربه نمودند و این انقلاب و جوشش می رفت تا سراسر خاوران را فراگیر سازد و همه ی انسان ها را از سیطره و سلطه¬ی جهل و محرومیت رهایی یابد، تا آن که منادی و نجات بخش انسانیت، حاکم و مالک هستی، رسول اکرم ((صلی الله علیه و آله و سلّم)) جهان را بدرود گفت.
دورویان فرصت طلب، برای راندن مردم به سوی محرومیت و نگاه داشتن آنان در فقر و بردگی، شعار «کتاب خدا ما را بسنده است» را نقاب و پیشه¬ی خود ساختند و آن چه او کشت کرده بود، تباه و ویران کردند. عایشه گوید:
پدرم، ابوبکر پانصد حدیث را از گفتار رسول خدا ((صلی الله علیه و آله و سلّم)) گرد آورده بود، شبی خوابید اما آرام و قرار نداشت. من اندوهگین گشتم. صبح گاه از او پرسیدم: چه پیش آمدی رخ داده [که دیشب این گونه مضطرب و ناآرام بودی]؟ گفت: احادیثی که از رسول خدا ((صلی الله علیه و آله و سلّم)) نزد توست بیاور. آوردم، در آتش انداخت و بسوخت. ابوبکر در اجتماع مردم گفت: از رسول خدا ((صلی الله علیه و آله و سلّم)) چیزی بازگو نکنید و اگر کسی جویای علت آن شد، بگویید: بین ما و شما کتاب خدا هست، بدان رفتار می نماییم.2
منع حدیث در روزگار عمر شدّت بیشتری گرفت. او احادیث نبوی را از مردم می گرفت و می سوزاند. وی نشر و نقل احادیث نبوی را ممنوع کرد و مخالفان را کیفر می داد.3
در دوران امامت پیشوایان معصوم (علیهم السّلام) درب خانه¬ی علم و دانش را به جز منزل امام باقر و صادق (علیهما السّلام)، آن هم برای مدّتی، بستند و زبان برخی دروغ پردازان و جاعلان حدیث را باز گشودند و مردمان را این چنین از بهره گیری از معدن¬های دانش و معارف، محروم ساختند و آن پیشوایان پیراسته، چونان دریایی لبریز از حکمت و دانایی و معدن¬ها و سفره¬های زیرزمینی آب در دل خاک، زندانیِ زنجیر طاغوت و طاغوتیان گشته و تشنگان، سرگشته و حیران در صحرای سوزان جهل و تهی دستی، به هر سویی می دویدند و برخی اندک به آن سرای حقیقت نایل می¬آمده اند و سیراب می شدند.
خداوند حکیم و دانا براساس فضل و احسان خویش دوازده تن از پیشوایان راستین اسلام (علیهم السّلام) را چونان کاخ¬های بلند و برافراشته نمایان نمود تا در انظار و منظر همگان باشند و چون نهری پاک، در میان مردمان روان و جاری ساخت تا هر پُرسنده¬ای به آسانی بپرسد، هر تشنه¬ای سیراب گردد، هر جست و جوگری ره یابد و در سرای حقیقت و راستی بار اندازد بر آدمیان ریزه خوارست که هر نعمت و احسانی را پاس دارند و از شکر سپاس¬گذاری ایزدی غافل نشوند، اما به جز برخی اندک، از آن برترین و مهم ترین نعمت های خدادادی، بهره¬ای به سزا نگرفتند، منزلتشان را پاس نداشتند؛ دشمنی ورزیدند و بی تفاوت گذشتند؛ بدین سان حکمت خدای عدالت پیشه بر آن استوار گشت که فضل خویش را از مردم دریغ دارد و طریقه¬ی عدالت پیش گیرد و آخرین خلیفه و ذخیره¬ی خود، حضرت مهدی (علیه السّلام) را همانند آبی در دل چاه مخفی و مستور نگاه داری کند و این، چه مصیبت، چه محرومیت و چه آزمایش سترگی بود که نازل گشت؟!
حضرت مهدی (علیه السّلام) زاده¬ی زهرا (علیها السّلام)، همتای امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام)، چونان آبی در دل چاه است، تا تشنگان حقیقتش که قلوبشان آکنده از مهر یار و دیدگانشان از سیل اشک و خون جاری است، در جست و جوی آن آب حیات برآیند، سنگ و خاک را بشکافند و از دل خاک، آب زندگانی را بجویند، سیراب گردند و حقیقت را بیابند.
امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه ی شریف «وَ بِئرٍ مُّعَطَّلَـةٍ وَ قَصرٍ مَّشِید»4 فرمود:
این مثلی است که برای آل محمد ((صلی الله علیه و آله و سلّم)) آورده شده، بئر معطله چاهی است که از آن آب کشیده نمی شود و آن امامی است که غایب گشته و از علم و دانش او تا هنگام ظهورش برگرفته نمی شود.5
و نیز فرمودند:
مقصود از «قصر مشید» رسول خدا ((صلی الله علیه و آله و سلّم)) و منظور از «بئر معطّله» علی (علیه السّلام) است.6
پی نوشت¬ها:
1. نجم الثاقب، باب 2، ص 62، لقب شماره 21.
2. تذکره الحفّاظ، ج 1، ص 6.
3. الغدیر، ج 5، نوادر الأثر فی علم عمر، ص 241 – 291؛ تذکرة الحفّاظ، ج 5، ص 7.
4. حج، آیه¬45: (( و چه بسیار چاه پر آب که بی-صاحب ماند؛ و چه بسیار قصرهای محکم و مرتفع!.))
5. تفسیر برهان، ج3، ص 96، ح1.
6. همان، ص 97، ح12.
منبع: کتاب ترسیم آفتاب