تالی القرآن و ترجمانه1 امام زمان، حضرت حجّت (علیه السّلام)، تفسیرگر و ترجمان قرآن کریم است.
قرآن رشته ی پیوند خالق و مخلوق است یکتا کتابی است که هر چه خوانند، خستگی نیاورد و کهنه نگردد و هر چه از آن بهره¬وری شود، پایان نیابد، کتاب قانون دین است و تربیت، براساس توحید استوار گشته و ولایت، بنیان آن است. گاه از فردگوید و زمانی از اجتماع، در سیاست و اقتصاد سخن راند، از سرگذشت پیشینیان پرده بردارد، کتاب پروردگار، معلمی است دلسوز، واعظی است راستین، گفتارش گویا و دل نشین و متین است، دانشِ نخستین و آخرین، در آن گرد آمده، از دروغ عاری است و از اشتباه بری. قرآن سفره ای رنگین، هر کس بر آن نشیند به فراخی و وسع خویشتن کام گیرد، چونان خورشیدی است سراسر نور و تابش و بسان دریایی ژرف و بی پایان. غواصان چیره دست در قعر آن به جست و جوی گوهر و سرمایه های گران سنگ اش شنا کنند.
قرآن چون از کفر پیشگی و بیدادگری لب به سخن گشاید، سازش نکند و ستیزه جو باشد و سخت گیر. کتاب خدا راه را از بی راه روشن سازد و باطل را از راست جدا نماید. در این کتاب بی همتا هرگز باطل راه نیابد، هیچ گاه کاستی پیدا نکند و بر آن افزوده نگردد، زیرا حضرت حق تبارک و تعالی نگاهبان و مرزبان آن است:
«إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحفِظوُنَ»2.
قرآن ارجمند، نازل گشت تا انبیا را به توحید و یکتاپرستی بشناساند. آدم را به برگزیدگی خداوند، ابراهیم را به خلیل اللّهی، موسی را به کلیم اللّهی ستایش کند، از مریم و عیسی به پاکی و پیراستگی یاد کند و اگر قرآن راستین، آن سفیران الهی و صاحبان ادیان را به توحید و نبوت نمی¬آراست چه راهی برای شناخت و پیراهیدن آن ها بود؟!
اما با این همه عظمت و بزرگی که قرآن کریم دارد، آیاتش ظاهری دارد و باطنی، صریح و غیر صریح [محکم و متشابه] که در هم آمیخته است. در این دریای ژرف هیچ کس به تنهایی نمی تواند شنا کرده، قرآن را تفسیر کند و باطن را از ظاهر، محکم را از متشابه باز شناسد، به کنه اش پی ببرد. بدین سبب بر ماست که در بهره گیری از قرآن کریم به ریسمان الهی (خاندان معصوم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم) چنگ در اندازیم و تأویل و تفسیر قرآن را از آنان بیاموزیم، چون قرآن با تفسیرش بر آنان نازل گشته است؛ آنان وارثان دانش خدا و رسول اویند. آن ها معدن و گنجینه¬ی علم و دانش¬اند. خانه¬ی آنان جایگاه نزول و کانون وحی خداست و ظاهر و باطن قرآن را آن ها دانند و بس. چه بسیار کسان که با نام و نشان مفسّر و بدون این که از مفسّران حقیقی و آگاهان راستین به قرآن یعنی امامان معصوم (علیهم السّلام) کمک گیرند در قرآن وارد گشتند، ولی به ساحل رستگاری و کام یابی نرسیدند و در گرداب گمراهی و زیان فرو نشستند و قرآن سبب نجات و هدایت آنان نگشت:
«وَلا یَزِیدُ الظَّلِمِینَ إِلا خَساراً»1.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم):
«رُبَّ تالی القرآن و القرآن یلعنه»؛
بسا خواننده¬ی قرآن که قرآن او را لعن و نفرین نماید.4
برید از امام باقر (علیه السّلام) از تفسیر آیه¬ی شریف «وَ مَا یَعلَمُ تَأوِیلَهُ إِلاّ اللهُ وَ الرّسِخُونَ فی العِلمِ5»سؤال نمود. حضرت در پاسخ فرمود:
منظور آیه، تأویل و تفسیر قرآن است که جز خدا و راسخین و پایداران در دانش ندانند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) برترین راسخان است. خدای سبحان همه¬ی قرآن و تأویل آن را بر او فرو فرستاد و آیه¬ای نازل نفرمود که تأویلش را به رسولش نیاموخته باشد و جانشینان پس از رسول خدا، همه آن ها را می دانند.6
امیرالمؤمنین، علی (علیه السّلام):
قرآن نوشتاری است که میان دو جلد پنهان گشته، زبان سخن گفتن ندارد [صامت است] بدین جهت مفسّر و مترجم نیاز دارد.7
آقا و سرور عالم آفرینش، حضرت مهدی (علیه السّلام)، قرآن ناطق و گویا است؛ سینه اش گنجینه¬ی دانش خدا و رازدار اسرار اوست. قرآن کریم که روشن گر دانش هر چیزی است، پیش آن امام همام است. آن چه از قرآن و تأویل و تفسیر آن بر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) نازل گشت و آن رسول می¬دانست، مهدی (علیه السّلام) می¬داند. پیوند حضرت مهدی (علیه السّلام) با قرآن، ناگسستنی است و ولایتش از قرآن جدا نیست. هر خواننده و آموزگار قرآن باید با نام و یاد آن حضرت کتاب خدا را در دست گیرد و هر مفسر قرآن باید با اذن او و علوم نیاکان پاکش از قرآن لب به سخن گشاید و پرده از اسرار و رموز قرآن کنار زند. اکنون که سالیان درازی است که از امامت و پیشوایی به حق آن حضرت می گذرد، بار همه¬ی امانت¬های الهی و علوم ربّانی را بر دوش می کشد و در هنگامه¬ی ظهور و فرج – که مدعیان دانش قرآن و تفسیر آن بسیارند – مهدی (علیه السّلام) آن بازمانده¬ی اهل بیت (علیهم السّلام) از باطن آیات سخن گوید و آیات متشابه را که معنای آن بر مردم پوشیده است، روشن سازد. مطابق قرآن و دانش خویش که برگرفته از دانش انبیا و قرآن است، بر مردم حکم راند و همگان را به قرآن بلند مرتبه فراخواند؛ قرآنی که امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) گرد آورد نزد او به امانت سپرده شده است.
آن گاه که خورشید امامت حضرت بقیه الله (علیه السّلام)، از کران ظاهر گردد به مردم خطاب کند:
ای مردم! هر که با من در کتاب خدا به احتجاج و نزاع برخیزد، من به قرآن شایسته ترم.8
در زیارت حضرت این طور سلام و عرض ادب می کنیم:
«السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه»؛
درود بر تو ای تلاوت کننده و ترجمان کتاب خدا!9
و در زیارت جامعه¬ی کبیره می خوانیم:
«و خزنـة لعلمه و مستودعاً لحکمته و تراجمه لوحیه»؛
شما گنجینه¬ی دانش خدایید و حکمت و دانایی خدا نزد شما به امانت سپرده شده، شما ترجمان وحی اویید.10
پس از آن که عمر به خلافت رسید، قرآن ناطق، امیرالمؤمنین، جانشین بر حق رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، علی (علیه السّلام) را فراخواند و از او خواست تا قرآنی را که گرد آوری کرده به وی دهد تا بسوزاند و نابود کند، اما حضرت نپذیرفت و فرمود:
آن قرآن جز به دست پاکان از فرزندانم نیفتد:
«لا یَمَسُّهُ إلاّ المُطَهَّّرُونَ».
آن قرآن آشکار نگردد تا حضرت قائم (علیه السّلام) قیام نماید و مردمان را بر رفتار مطابق آن وادار کند و سیرت و روش خویش را براساس آن جاری کند.12
باری! آنان که در روزگار غیبت به نام تفسیرگر، قاری و آموزگار قرآن کریم، قلم به تفسیر و زبان به خواندن و آموختن قرآن گرفته و از ولایت آن امام نیک سیرت، سرباز زده اند و با ناباوری و نادانی به امامت آن حضرت و نافرمانی از او گام می نهند، نقطه¬ی پیوندشان با «حسبنا کتاب الله؛ کتاب خدا، تنها ما را بس باشد» است و اینان در هر عصری اندک نبوده و نیستند؛ اینان در این جهان کور گمراهند و در آخرت از زیان کارانند. اینان بسان آنانند که در ساحل دریا هستند و از تشنگی جان سپارند و ناکام مانند.
پی نوشت¬ها:
1. نجم الثاقب، باب 2، ص 65، لقب شماره ی 29؛ العبقری الحسان، ج 1، باب بیان اسامی و القاب، ص 41.
2. سوره ی حجر، آیه 9: «ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم».
3. سوره ی اسراء، آیه ی 82: «و [قرآن] ستم گران را جز خسران نمی افزاید».
4. بحارالانوار، ج 92، ص 184، کتاب القرآن، باب 19، فضل حامل القرآن، ح 19.
5. سوره ی آل عمران، آیه¬ی 7:«در حالی که تفسیر آن ها را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند».
6. بحارالانوار، ج 92، ص 92، کتاب القرآن، باب 8، ان للقرآن ظهراً و بطناً، ح 39.
7. همان، ج 33، ص 370، تاریخ امیرالمؤمنین، باب 22، اخبار النبی (صلی الله علیه و آله و سلّم) بقتال الخوارج و کفرهم، ح 602.
8. همان، ج 52، ص 341، تاریخ الامام الثانی، باب 27، سیره و اخلاقه و...، ح 91.
9. مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.
10. همان، زیارت جامعه ی کبیره.
11. سوره¬ی واقعه، آیه¬ی 79: «و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند [= دست یابند]».
12. بحارالانوار، ج 31، ص 258، تاریخ امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، باب 26، مثالب عثمان و بدعه و الاحتجاج، الطعن السابع.
منبع: کتاب ترسیم آفتاب