خلیفـة الله و خلیفـة آبائه المهدّیین1 حضرت ولی عصر (علیه السّلام)، خلیفه و نماینده¬ی خدا و پیشوایان دین در زمین است.
خلیفه بر جای کسی که او را به جانشینی خود منصوب کرده نشیند و زمام امور را در دست گیرد و بسان او حکم براند. امر خلافت از ویژگی¬های آیین اسلام نیست، بلکه از دیرینه¬ترین امور است و ریشه در پیش از آفرینش انسان دارد. خداوندگار پیش از آن که انسان را صورت¬گری نماید، رشته¬ی سخن از چنین امر و انتصابی گشود و خطاب به فرشتگان فرمود:
«إِنّی جَاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلِیفَـةً»؛
من در روی زمین، خلیفه و نماینده¬ای برای خویش قرار می دهم.2
آری! پروردگار بی نیاز و پاینده، در زمین برای خود جانشینی گذارد تا چونان او در امور آفرینش کارگر باشد و گستره¬ی این امر مهم را به زمان، مکان و فرد خاصی محدود نکرد.
آن زمان که حضرت آدم (علیه السّلام) به زمین هبوط و نزول فرمود، کره¬ی خاکی برای نخستین بار، سنگینی نماینده ی خدا را بر خود تجربه کرد و در برابرش سر تعظیم فرود آورد و ایزد متعال زمین را با تمام گستردگی و هستی اش، تحت حکومت و اختیار او قرار داد. امر خلافت با حضرت آدم (علیه السّلام) آغاز گشت، ولی با درگذشت او به پایان نرسید، بلکه پس از او جانشینانش یکی پس از دیگری بر این مسند خطیر نشستند و این سلسله، گسسته نگشت تا خلافت به نبی اکرم اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) منتقل گشت و آن حضرت چون انبیای پیشین نه تنها مالک و حاکم بر خاوران بلکه مالک و فرمان روای خاوران واختران شد و همه در تسلط و حکم رانی او قرار گرفت3،زیرا خداوند برای نماینده¬ی خود محدوده¬ای را معین ننمود و به فرمانبرداری¬اش فرمان داد و از نافرمانی اش منع کرد؛ او را قانون گذار قوانین خود گرداند و هر چه برای خود پسندید و برگزید برای آن رسول رضا داد. بدین جهت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) مالک و حاکم علی الاطلاق چرخ گردون و ساکنانش می باشد.
خداوند مالک و صاحب زمین و آسمان ها و تمام موجودات است.4 تمام گنجینه و منابع آن ها از آن اوست5، تمام جن و انس بلکه تمام موجودات و هستی لشگر اویند6 ایزد یکتا، زمام و تدبیر امور را بدون هیچ کاستی به دست شایسته و با لیاقت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) قرار داد بدین سبب تدبیر تمام امور به دست آن حضرت به سرانجام می¬رسد. پس از رحلت جان گداز و خانمان سوز نبی اکرم( صلی الله علیه و آله وسلّم) خلافت با تمام گستردگی و زوایایش، به امیرالمؤمنین، علی (علیه السّلام) منتقل گشت و آن حضرت، او را به فرمان خداوند متعال، به خلافت و نمایندگی خویش منصوب کرد. این سلسله بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) ادامه پیدا کرد و از امامی به امام دیگر سپرده شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) به نام و نشان تمام آن ها تصریح نمود7 تا سرانجام خورشید فروزان ولایت و خلافت خدا و رسولش در سیمای خجسته¬ی حضرت مهدی (علیه السّلام) درخشید و فروغ دیدگان را با نور تدبیر و سیاست روشن ساخت و این گونه مهدی (علیه السّلام) آخرین خلیفه و نماینده ی خدا، سیاست گذار و حکم فرمای همه آفریده¬گان گشت.
خلافت حضرت مهدی (علیه السّلام) را نخست خدای متعال وعده نمود:
«وَعَدَ اللهُ الَّذِّینَ ءَامَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصّلِحتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الأرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم»8 و پس از آن نبی اکرم و ائمه¬ی معصومین (علیهم السّلام) از خلافت آن حضرت خبر دادند.9
باری! مهدی (علیه السّلام) خلیفه و نماینده¬ی خدا و تمام انبیا و اوصیا در زمین است و بر جن و انس بلکه بر تمام هستی حکومت و سرپرستی کند و همگی به خدمتش درآیند.
در زیارات، آن حضرت را با این لقب و با این صفت خطاب کرده، به او سلام می کنیم:
السلام علیک یا خلیفـة الله و خلیفـة آبائه المهدیّین.10
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
روز رستاخیز و ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) فراخواهد رسید و بر فراز سر مبارک آن حضرت ابری سایه افکنده و از میان آن ابر کسی بانگ زند: «هذا مهدی خلیفه الله»؛ این مهدی (علیه السّلام) خلیفه¬ی خداست، از او پیروی کنید.11
نکته:
«إِنّی جَاعِلٌ فِی الأرضِ خَلِیفَـةً»12، «خَلِیفَـةً فِی الأرضِ»13، «وَعَدَ اللهُ الَّذِّینَ آمَنُوا مِنکُم وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الأرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم»14.
با توجه به آیات بالا و آیاتی که دلالت بر خلافت می کنند می توان نتیجه گرفت:
1. میان خلیفه و کسی که او را به خلافت و نمایندگی خود برمی گزیند باید پیوند و پیوستگی باشد؛ بدین جهت بر خلیفه لازم است که صفات مستخِلف را در درون خود به تصویر بکشد و آینه¬ی حقیقت نمای او باشد.
2. بر اوست همانند خدا و رسولش بر معجزه و امور خلاف عادت، توانا باشد. آن چه خدا اراده کند، او هم اراده نماید و آن چه خدا به آن حکم کرده، حکم نماید و تخلف نکند و تمام وظایف باری تعالی و مستخلف را به دوش کشد. او باید عصاره¬ی عوالم جسمانی و روحانی و اشرف و برتر از تمام آفرینش باشد؛ بدین سان انتصاب خلیفه تنها به امر و فرمان خداوند بلند مرتبه به سرانجام می رسد و انتصاب انبیا در حقیقت پرده برداری و خبر از انتصاب خداوند است.
3. یزدان متعال برای خلیفه و نماینده خود شرایطی گذارده که سرپیچی و نافرمانی از آن ها سبب برکناری آن خلیفه از این مسند الهی و خطیر می شود؛ برخی از آن شرایط از این قرا راست:
الف: انتصاب خلیفه برای نمایندگی خدای بخشایشگر تنها باید از سوی او صورت گیرد و در این امر مردم، صاحب هیچ حق و اختیاری نیستند، زیرا خداوند متعال فرمود: «إنِّی جَاعِلٌ فِی الأرضِ خَلِیفَـةً» و انتصاب این امر را به خود نسبت داد.
ب: بر خلیفه¬ی خدا لازم است که میان مردم به حق و درستی حکم کند و از حقیقت امور آگاه باشد تا جاهلانه و بر خلاف حق حکمی نراند: «فَاحکُم بَینَ النَّاسِ بِالحَقِّ»15بدین جهت برخی بزرگان گفته اند:
لقب خلیفـة الله بر اندام مبارک حضرت حجـة بن الحسن (علیه السّلام) از هر کس دیگری زیبنده تر است، زیرا آن حضرت در دوران ظهورش به واقع و باطن هر امری حکم کند و به ظاهر، توجّهی ننماید. منافق و دو چهره را از راست کردار و دروغ پرداز را از راست گفتار باز شناسد و در حکم و قضاوت خویش از کسی بیّنه و دلیلی درخواست ننماید.16
ج: خلیفه¬ی خدا باید هواپرست و خود محور نباشد تا سبب گمراهی نگردد و آدمیان از راه خدا و حقیقت منحرف نشوند و احکام الهی را که راه رسیدن به خداست، دگرگون نسازد:
«وَ لا تَتَّبعِ الهَوَی فَیُضِلَّک عَن سبیلِ اللهِ».17
درآمد
با توجه به نکته ها و شرایط بالا روشن است که مسند خلافت تنها زیبنده¬ی امیرالمؤمنین، علی (علیه السّلام) و فرزندان معصومش (علیهم السّلام) بوده و در عصر غیبت تنها دارنده¬ی این شرایط حجـة بن الحسن المهدی (علیهما السّلام) می باشد و آنان که غاصبانه و ظالمانه حق مسلّم اهل بیت (علهیم السّلام) را ربودند دارای هیچ یک از شرایط نبوده و در زمره¬ی کفار و مشرکان به عذاب سخت خداوند گرفتار آیند:
«لَهُم عَذابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَومَ الحِسَاب».18
پی¬نوشت¬ها:
1. نجم الثاقب، باب 2، ص 72، لقب شماره 52؛ العبقری الحسان، ج1، باب بیان اسماء و القاب، ص 23.
2. بقره، آیه¬ی 30.
3. کافی، ج1، 538، باب الفیء و الانفال و تفسیر الخمس، ح1.
4. نجم، آیه¬ی 31: (( لله ما فی السموات و ما فی الارض؛ برای خداست آن چه در آسمان و زمین است.))
5. منافقون، آیه¬ی 7: (( لله خزائن السموات و الارض؛ خزائن آسمان و زمین از آن خداوند است.))
6. فتح: آیه¬ی 7: (( لله جنود السموات و الارض؛ لشکریان آسمان و زمین از آن خداوند است.))
7. (( بحارالأنوار)) ج23، ص 289، کتاب الامامـة، باب1، وجوب طاعتهم، ح16.
8. سوره¬ی نور، آیه¬ی 55: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می دهند وعده می¬دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید».
9. بحارالانوار، ج 36، ص 335، تاریخ امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، باب 41، نصوص الرسول (صلی الله علیه و آله و سلّم) علی الائمه، ح 195.
10. مفاتیح الجنان، زیارت دوم امام زمان (علیه السّلام).
11. بحارالانوار، ج 81، ص 51، تاریخ الامام الثانی عشر، باب 1، ماورد من الاخبار بالقائم (علیه السّلام)، ح 16.
12. بقره، آیه¬ی 30: (( من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد.))
13. ص، آیه¬ی 26: (( ما تو را جانشین در روی زمین قرار دادیم.))
14. سوره ی نور، آیه ی 55: «خداوند به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمرانِ روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید».
15. سوره ی ص، آیه ی 26: «میان مردم به حق داوری کن».
16. العبقری الحسان، ج1، باب اسامی و القاب، ص 24، ذیل لقب خلیفـة الله.
17. سوره ی ص، آیه ی 26: «و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می کند».
18. سوره ی ص، آیه ی 26: «عذاب شدید به سبب فراموش کردن روز حساب دارند».
منبع: کتاب ترسیم آفتاب ، نویسنده رسول عربان.