بداءپذیر بودن وقت ظهور و علائم آن
بداءپذیر بودن وقت ظهور و علائم آن
|
انتظار لحظه به لحظه
یکی از مباحثی که تأثیر زیادی در عمق معنای انتظار فرج امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) دارد، توجّه به این واقعیت است که امر فرج ممکن است در هر روز یا شب بلکه در هر ساعت یا لحظه¬ای تحقّق پیدا کند و در هیچ زمانی نمی¬توان نسبت به آن ناامید بود. پس انتظار فرج باید لحظه به لحظه باشد. و اگر این حقیقت را کسی با عمق وجودش باور کند، تأثیر زیادی در شدّت انتظارش خواهد گذاشت. اساس و پایۀ این اعتقاد، توجّه به بداءپذیر بودن وقت ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) است.
وقت قطعی برای ظهور تعیین نشده است
اصل ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) امری است قطعی و وعده¬ای است الهی که قطعاً و یقیناً انجام می-پذیرد و هیچ¬گونه تغییری در آن واقع نخواهد شد. امّا وقت این امر مبارک بنا بر روایات متعدّدی که از امامان معصوم (عليهمالسلام) به ما رسیده، ممکن است مقدّم یا مؤخّر گردد، جلو بیفتد یا اینکه به تأخیر بینجامد. یعنی وقت قطعی و لایتغیّر برای آن وجود ندارد. چه بسا تاکنون وقتی یا اوقاتی برای آن معیّن شده باشد ولی قبل از رسیدن آن وقت یا اوقات، به تأخیر افتاده باشد. اعتقاد به این حقیقت برای شیعیان که برای خداوند حقّ «بداء» قائل هستند، کاملاً ممکن است. «بداء» یعنی تغییر یافتن مقدّرات الهی. این تغییر بنا به حکمت¬هایی به وسیلۀ خود پروردگار انجام می¬شود و لازمۀ پذیرفتن آن، جهل او نسبت به آینده نیست. آنچه به وقوع می¬پیوندد، قبل از آنکه واقع شود، خداوند به آن عالم است و اگر در وقوع آن تقدیم یا تأخیری صورت پذیرد، خداوند نسبت به آن هم دانا و آگاه است؛ ولی ارادۀ پروردگار غیر از علم اوست. خدای متعال می¬داند که چه چیزی، در چه زمانی واقع می¬شود، ولی ممکن است تحقق آن را در زمانی زودتر از آنچه واقع می¬شود، تقدیر کند و براساس همین تقدیر همۀ امور را سامان دهد، ولی قبل از رسیدن زمان وقوع آن، بداء صورت پذیرد و انجام آن چیز به تأخیر بیفتد، یعنی تقدیر الهی توسط خود او تغییر کند. هرچند خداوند این تغییر را از قبل به علم ذاتی-اش می¬دانسته است، ولی این علم، مانع تقدیر اوّلی و تغییر آن نمی¬گردد و آن تقدیر و این تغییر هر دو کاملاً واقعی و بر طبق حکمت¬های الهی بوده است. همین¬گونه است اگر وقوع چیزی به جلو بیفتد. پس به¬طور خلاصه تقدیم و تأخیر چیزی از موارد بداء محسوب می¬شود. حالت دیگری هم در مورد بدائیّات امکان¬پذیر است؛ و آن اینکه خداوند در مورد چیزی از لحاظ زمان وقوع آن تقدیری نکرده باشد، یا به عبارت دیگر تقدیر زمان آن همراه با وقوعش باشد و تقدیر سابق و مقدّم بر تحقّقش نداشته باشد. در این مورد نمی¬توان گفت که تغییری در مقدّرات واقع شده ـ چون اصلاً تقدیر سابقی در آن وجود نداشته است ـ ولی می¬توان گفت که خداوند ابتدا به تقدیر فرموده است، یعنی تقدیری را که نبوده ایجاد نموده است. پس این تقدیر، یک تقدیر جدید می¬باشد و همین جدید بودن، وجه اشتراک این حالت با حالت قبلی است که در آن تقدیر سابقی بوده ولی خداوند آن را تغییر داده است. بنابراین آنچه در هر دو قسم از بداء وجود دارد، «تقدیر جدید» می¬باشد. در مورد وقت ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) می¬توان گفت که هر دو حالت قابل فرض است. هم ممکن است وقتی قبل از ظهور برای آن معیّن بشود ولی قبل از تحقق آن، وقتش توسّط خود خداوند تغییر پیدا کند (حالت اول) و هم می¬شود وقتِ آن همزمان با خود ظهور تقدیر شود (حالت دوم). در هر دو صورت تقدیر زمان ظهور یک تقدیر جدید خواهد بود. پس به¬هر حال می¬توان گفت که ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) یک وقت قطعی و غیرقابل بداء ندارد؛ یا اصلاً وقتی برای آن تقدیر نشده و یا اگر هم تقدیر شده، قابل تغییر می¬باشد. البته وقتی می¬گوییم قابل تغییر است منظور این نیست حتماً تغییر می¬پذیرد. چه بسا تقدیری صورت پذیرد که تغییر هم نکند، ولی هیچ تقدیر غیرقابل تغییری در وقت ظهور وجود ندارد. در احادیثی که از اهل¬بیت عصمت و طهارت به ما رسیده است، اصل اینکه ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) وقت قطعی و غیرقابل بداء ندارد، مسلّم و یقینی است، ولی در اینکه آیا قبل از رسیدن زمان ظهور، وقتی معیّن می-شود که قابل بداء باشد یا اینکه اصلاً وقتی از قبل تقدیر نمی¬شود، هر دو احتمال وجود دارد. ما در اینجا بدون اینکه بخواهیم یک احتمال را اثبات و دیگری را رد کنیم، به عنوان تأییدی بر احتمال دوم، به حدیث معروفی از امام محمدباقر (عليهالسلام) استناد می¬کنیم. راوی این حدیث جناب ابوحمزۀ ثُمالی است. ایشان به حضرت عرض می¬کند که امیرمؤمنان می¬فرمود: إلی السَّبعین بَلاء: تا سال هفتاد بلا و گرفتاری است. و می¬فرمود: بَعدَ البلاءِ رَخاء: بعد از بلا آسایش و راحتی است. ولی سال هفتاد گذشت و ما آسایش و راحتی ندیدیم. امام باقر (عليهالسلام) فرمودند: اِنَّ اللهَ تَعالی کان وَقَّتَ هذا الأَمرَ فی السبعینَ. فلمّا قُتِلَ الحُسَیْنُ (عليهالسلام) اشتَدَّ غَضَبُ اللهِ علی اَهْلِ الأرضِ فَأَخَّرهُ إلی أربعینَ و مِأَةِ سَنَةٍ. فَحَدَّثْناکم فَأَذَعْتُم الحدیثَ و کَشَفْتُمْ قِناعَ السِّرِّ فَأَخَّرهُ اللهُ و لم یَجْعَلْ له بَعْدَ ذلک عِندَنا وَقْتاً. و «یَمْحُو اللهُ ما یَشاءُ و یُثْبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الکتابِ»1. 2 خداوند متعال زمان این امر (فرج شیعیان) را در سال هفتاد قرار داده بود، امّا وقتی حضرت حسین (عليهالسلام) کشته شدند، غضب خداوند بر اهل زمین شدّت گرفت. از این¬رو آن را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت. ما (این خبر را) به شما گفتیم، ولی شما خبر را پخش کردید و از آن راز پرده برداشتید، پس خداوند (بار دیگر) فرج را به تأخیر انداخت و دیگر زمانی برای آن نزد ما قرار نداد. و «خداوند آنچه را که می¬خواهد محو و (آنچه را می¬خواهد) اثبات می¬کند و اصلِ همۀ آنچه نوشته شده نزد اوست». در این حدیث شریف از راحتی و گشایش شیعه سخن رفته است که قبل از ظهور امام دوازدهم (عليهالسلام) هم می¬توانسته به صورت محدود و جزئی تحقق پیدا کند. رهایی شیعیان از سختی¬ها و فشارهای وارد برایشان، جز به فرج اهل¬بیت (عليهمالسلام) محقّق نمی¬شود. و فرج اهل¬بیت (عليهمالسلام) به¬طور کامل و فراگیر فقط با ظهور حضرت ولیّ¬عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) فرا می¬رسد. امّا به صورت محدودتر پیش از آنهم توسّط خدای متعال دو بار تقدیر شد، ولی هر دو بار به خاطر خطاهای خود مردم مشمول بداء قرار گرفت و به تأخیر افتاد: بار اوّل چون مردم بر کشتن سیدالشهدا (عليهالسلام) اجتماع کردند و گروهی هم که شرکت نداشتند، بدان راضی شدند؛ و بار دوم به دلیل برملا کردن این راز. پس دو بار که در وقت فرج بداء صورت گرفت، تغییر در تقدیر الهی واقع شد، ولی پس از این دو بار، دیگر وقتی برای فرج از جانب خداوند نزد ائمّه (عليهمالسلام) قرار داده نشده است. چنانکه صریحاً در این حدیث فرموده¬اند: لَمْ یَجْعَلْ له بَعدَ ذلک عِندَنا وَقْتاً. از این عبارت فهمیده می¬شود که خداوند پس از آنکه دو بار آسایش و راحتی را برای اهل¬بیت (عليهمالسلام) و شیعیان ایشان مقدّر ساخت و اعمال زشت مردم باعث شد تا خداوند فرج ایشان را به تأخیر بیندازد، دیگر برای آن زمانی را معیّن نکرد یا اینکه اصطلاحاً تقدیری در مورد وقت آن انجام نداد. بنابراین چون تقدیری نسبت به آن صورت نگرفته، خود امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) هم که امام مبین3 و کتاب مبین4 می¬باشد، نسبت به آن عالِم نیست. طبق احادیث متعدّد، امام (عليهالسلام) به همۀ مخلوقات الهی علم دارد، امّا اگر چیزی هنوز خلق نشده باشد، فقط خدای متعال به علم ذاتی¬اش5 نسبت به آن علم دارد. بنابراین اگر امام (عليهالسلام) آن را نداند، نقصی در علم ایشان نیست. اگر بگوییم که بعد از دو بار تأخیر افتادن فرج، خداوند دیگر وقتی برای آن معیّن نفرمود، لازمه¬اش این است که علم آن نزد امام (عليهالسلام) هم نباشد چون اگر تقدیر شده بود، قطعاً امام مبین آن را می¬دانست. بنابراین از ظاهر فرمایش امام (عليهالسلام) که فرمود: «خداوند وقتی برای فرج نزد ما قرار نداد»، می¬توان استفاده کرد که خود اهل¬بیت (عليهمالسلام) از وقت فرج خویش آگاهی ندارند. البته روشن است که در حدیث شریف، آن دو بار تقدیری که به تأخیر افتاد با توجه به زمانهایی که معیّن شده (سال هفتاد و صد و چهل) به ظهور امام دوازدهم (عليهالسلام) مربوط نمی¬شد ولی عبارت حدیث کلّی است و شامل هر نوع فرج عمومی برای ائمّه (عليهمالسلام) و شیعیان می¬شود. ظهور حضرت مهدی (عجلالله تعالي فرجه الشريف) نیز یکی از مصادیق فرج می-باشد و چون تعیین وقت در مورد آن به صورت کلّی نفی شده است، حکم عام به مورد خاص هم سرایت می¬کند. بنابراین می¬توان با استناد به این حدیث چنین برداشت کرد که حضرت بقیة الله ارواحنا فداه زمان ظهور و فرج نهایی خود را نمی¬دانند و این ـ همان¬طور که گذشت ـ عیب و نقصی در مورد علم ایشان به حساب نمی¬آید. درست مانند اینکه امامی از وقوع چیزی در آینده خبر دهد ولی در آن بداء صورت بگیرد و آن چیز مطابق خبر امام (عليهالسلام) واقع نشود. این امر در مورد پیامبران و ائمّه (عليهمالسلام) سابقه داشته و با آنچه شیعه در مورد علوم غیبی ایشان قائل است، منافاتی ندارد. اگر از یک امام معصوم (عليهالسلام) خبری مورد اعتماد نقل شود ولی مطابق واقع در نیاید، ما هیچگاه در راستگویی امام (عليهالسلام) به شک نمی¬افتیم بلکه طبق آنچه خود ایشان تعلیم فرموده¬اند، می¬گوییم در آن بداء صورت گرفته است. و این نقصی در مورد علم کامل امام (عليهالسلام) نیست، چون ممکن است خدای متعال علم آنچه را که به بداء واقع می¬شود به ایشان تعلیم نکرده باشد. در مورد اموری که وقتی برای آن تقدیر نشده هم مطلب از همین قرار است. پس برای زمان ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) اگر تقدیری صورت نگرفته باشد، طبیعی است که خود ایشان هم نسبت به آن آگاهی نداشته باشد. حدیث دیگری که می¬تواند مؤیّد این بحث (معیّن نشدن وقت ظهور برای ائمه (عليهمالسلام)) باشد، از امام باقر (عليهالسلام) نقل شده است که وقتی راوی حدیث از ایشان دربارۀ زمان ظهور امام (عليهالسلام) پرسید6، چنین پاسخ فرمودند: أما إنّه لم یُوَقَّتْ لَنا فیه وَقْتٌ. ولکنْ اِذا حَدَّثْناکُم بِشَیْءٍ فکانَ کما نَقُولُ فَقُولُوا: صَدَقَ اللهُ و رَسُولُه. و إنْ کانَ بِخِلافِ ذلک، فَقُولُوا: صَدَقَ اللهُ و رَسُولُه، تُؤْجَرُوا مَرَّتَیْنِ. 7 آگاه باشید که برای ما زمانی در مورد ظهور معیّن نشده است. ولی اگر برای شما از وقوع چیزی سخن گفتیم و همان¬طور که گفته¬ایم واقع شد، بگویید که خدا و رسولش راست گفته¬اند. و اگر خلاف آنچه گفته بودیم واقع شد، باز هم بگویید که خدا و رسولش راست گفته¬اند، تا اینکه دو برابر پاداش ببرند. در اینجا به صراحت بیان فرموده¬اند که زمانی را برای ائمه (عليهمالسلام) در مورد ظهور حضرت معیّن نکرده¬اند. پس نمی¬توان گفت که خود ایشان وقت ظهور را می¬دانند امّا مأمور به مخفی نگه¬داشتن آن هستند. امّا اینکه در ادامۀ حدیث فرموده¬اند: «اگر ما (اهل¬بیت (عليهمالسلام)) از وقوع چیزی خبر دادیم امّا مطابق واقع نشد، ما به شما دروغ نگفته¬ایم» این مطلب اشاره به مسألۀ «بداء» دارد که یک قاعدۀ کلّی می¬باشد و در مورد وقت ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) مورد پیدا نمی¬کند. چون ائمّه (عليهمالسلام) هیچگاه وقتی برای آن معیّن نکرده¬اند. توضیح مطلب اینکه: احتمال بداء در مورد همۀ اخباری که از ائمّه (عليهمالسلام) به ما رسیده است، وجود دارد و لزومی ندارد که در هر خبری از امام معصوم (عليهالسلام) اشاره به احتمال بداء در خصوص آن شده باشد. به عنوان یک قاعدۀ کلّی فرموده¬اند که ممکن است بعضی از اخباری که به شما می¬گوییم، مطلق واقع در نیاید؛ در این مورد بدانید که ما به شما راست گفته¬ایم ولی خداوند در مورد آن بداء فرموده است. این قاعدۀ کلی برای تمام احادیث کفایت می¬کند. البته اگر ائمّه (عليهمالسلام) از وقوع چیزی به¬طور قطعی خبر داده باشند در حقیقت فرموده باشند که در مورد آن بداء صورت نمی¬گیرد، آن خبر را می-توان قطعی و غیرقابل بداء دانست. بنابراین، اصل بر این است که در همۀ اخبار ائمّه (عليهمالسلام) احتمال بداء وجود دارد مگر آنکه موردی را خودشان استثنا فرموده باشند. امّا این اصل کلّی در مورد پیشگویی نسبت به زمان ظهور امام دوازدهم (عليهالسلام) مصداق پیدا نمی¬کند و فقط شامل مواردی می¬شود که ائمه (عليهمالسلام) از فرج محدود و جزئی شیعیان قبل از فرج نهایی و کامل ـ که با ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) محقق می¬شودـ خبر داده¬اند؛ همچون حدیثی که در آن ابوحمزۀ ثُمالی از امام باقر (عليهالسلام) دربارۀ پیشگویی امیرمؤمنان (عليهالسلام) پرسیده بود. ائمّه (عليهمالسلام) در مورد وقت ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) هیچگاه زمانی تعیین نکرده و نمی-کنند. شاهد این مدّعا حدیث ابوبصیر است که می¬گوید از امام صادق (عليهالسلام) دربارۀ حضرت قائم (عجلالله تعالي فرجه الشريف) پرسیدم. حضرت در پاسخ فرمودند: کَذَبَ الوَقّاتونَ. إنّا أهلُ¬بَیْتٍ لا نُوَقِّتُ. 8 تعیین کنندگان وقت (برای ظهور قائم (عجلالله تعالي فرجه الشريف)) دروغ می-گویند. ما خانواده¬ای هستیم که (برای آن) وقتی تعیین نمی¬کنیم. پس ائمه (عليهمالسلام) طبق فرمایش خودشان هیچگاه وقتی برای قیام حضرت مهدی (عجلالله تعالي فرجه الشريف) تعیین نکرده و نمی¬کنند و دلیلش هم این است که اصلاً وقتی برای آن از طرف خداوند تعیین و تقدیر نشده است. (این احتمالی است که ما آن را ارجح دانستیم.) احتمال مرجوحی که در اینجا وجود دارد این است که منظور از «وقت» در این احادیث، وقت قطعی و غیرقابل بداء باشد. در این صورت اگر هم پیشگویی¬هایی از ائمه (عليهمالسلام) در مورد زمان ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) یا خصوصیّات و نشانه¬های آن نقل شده باشد، همگی قابل بداء هستند و هیچیک را نمی¬توان قطعی دانست. این مطلب البته مطلب صحیحی است که در ادامه به طرح آن می¬پردازیم، ولی در مورد اصل آنچه فعلاً درصدد اثباتش هستیم هیچ تفاوتی نمی¬کند که بگوییم وقتی برای ظهور معیّن نشده یا اینکه معیّن شده ولی قابل بداء و تغییر است. آنچه مسلّم است این است که وقت قطعی و غیرقابل تغییر در مورد ظهور حضرت ولی¬ّعصر ارواحنا فداه معیّن نشده است. به همین دلیل در بعضی از دعاهایی که برای تعجیل فرج امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) وارد شده است، اشاره به مسألۀ بداء وجود دارد. در حقیقت اگر وقت ظهور امام (عليهالسلام) بداءپذیر نبود، دعا برای تعجیل در مورد آن بی¬اثر می-نمود ولی از آنجا که این امر قابل بداء است خود ائمّه (عليهمالسلام) دربارۀ آن دعا می¬کردند و شیعیان خود را نیز به این مسأله تشویق می¬فرمودند. در دعایی که از امام موسی بن جعفر (عليهمالسلام) در تعقیب نماز عصر نقل شده است، چنین می¬خوانیم: أنتَ اللهُ لا اِلهَ اِلّا اَنتَ. مِنکَ المَشِیَّةُ و اِلیکَ البَداءُ... . اَنتَ اللهُ لا اِلهَ اِلّا اَنتَ. تَمْحو ما تَشاءُ و تُثْبِتُ و عِندَکَ اُمُّ الکِتابِ... . اَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمّدٍ و أنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ المُنْتَقِمِ لَکَ مِنْ اَعْدائکَ. 9 تو خدایی هستی که جز تو معبودی نیست. خواستن از تو است و اختیار بداء هم با تو است... . تو خدایی هستی که جز تو معبودی نیست. آنچه را بخواهی از بین می¬بری و (آنچه را بخواهی) به ثبت می¬رسانی و امّ¬الکتاب نزد تو است... . از تو درخواست می¬کنم که بر حضرت محمد (صليالله عليه و آله وسلم) و اهل¬بیت ایشان درود فرستی و در فرج انتقام گیرنده ـ برای تو از دشمنانت ـ شتاب فرمایی. ملاحظه می¬شود که درخواست تعجیل در فرج امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) براساس اعتقاد به بداء و حقّ محو اثبات برای خداوند بنا شده است. و این همان حقیقتی است که درصدد اثبات آن هستیم.
مقدّمات و علائم ظهور هم بداءپذیرند
طبق قاعدۀ کلی که خود ائمّه (عليهمالسلام) تعلیم فرموده¬اند، در همۀ اخبار غیبی ایشان ـ غیر آنچه خود استثنا کرده¬اندـ احتمال بداء وجود دارد. اعتقاد به این مطلب تأثیر عمیقی در نحوۀ برخورد با مقدمات و نشانه¬هایی که برای ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) در احادیث آمده، می¬گذارد. نمونه¬ای از این احادیث را که در آن اشاره به بعضی از خصوصیّات روز ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) دارد، از امام صادق (عليهالسلام) نقل می¬کنیم: لا یَخْرُجُ القائمُ (عليهالسلام) اِلّا فی وَتْرٍ مِنَ السنین سنةِ اِحدی أو ثلاثٍ أو خَمْسٍ أو سَبْعٍ أو تِسعٍ. 10 حضرت قائم (عجلالله تعالي فرجه الشريف) جز در سالهای فرد ظهور نمی¬کنند، سال یک یا سه یا پنج یا هفت یا نُه. اگر وقتی که در این حدیث شریف برای ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) معیّن شده قابل بداء نباشد، در سالهای زوج انتظار ظهور ایشان بی¬معنا خواهد شد. ولی همان قاعدۀ کلّی ـ بداءپذیر بودن آنچه خبر داده¬اندـ در اینجا هم صادق است. و لذا اگر امام (عليهالسلام) در سالی از سالهای فرد ظهور کنند، فرمایش امام صادق (عليهالسلام) صحیح است؛ و اگر در غیر آن هم قیام کنند، باز هم باید ایشان را تصدیق کرد، چون از خدا و رسول این خبر را نقل کرده¬اند و دروغ نگفته¬اند، امّا خداوند در آن بداء فرموده است. حدیث دیگر هم از امام صادق (عليهالسلام) می¬باشد: یُنادی بِاسمِ القائِمِ فی لیلةِ ثلاثٍ و عشرینَ و یَقُومُ فی یومِ عاشوراء و هو الیَومُ الذی قُتِلَ فیه الحُسَیْنُ بنُ علیٍّ (عليهمالسلام). لَکَأَنّی بِهِ فی یومِ السَّبْتِ العاشِرِ مِنَ المُحَرَّمِ قائِماً بینَ الرکن و المَقامِ، جیرئیلُ عَنْ یَدِهِ الیُمْنی یُنادی «البَیْعَةُ للهِ» فَتَصیرُ اِلیه شیعَتُهُ مِنْ اَطْرافِ الاَرضِ تُطْوی لَهم طَیَّاً حتی یُبایِعُوهُ، فَیَمْلَأُ اللهُ بِهِ الاَرضَ عَدْلاً کما مُلِتَتْ ظُلْماً و جَوراً. 11 در شب بیست و سوم (ماه مبارک رمضان) به نام حضرت قائم (عجلالله تعالي فرجه الشريف) آواز بلند سر داده می¬شود و در روز عاشوراـ همان روزی که حضرت حسین بن علی (عليهالسلام) در آن کشته شدندـ قیام می¬کند. گویی من ایشان (قائم (عجلالله تعالي فرجه الشريف)) را در روز شنبه دهم محرّم میان رکن (حجرالاسود) و مقام (حضرت ابراهیم) می¬بینم که جبرئیل از طرف راست ایشان ندا می¬دهد: (بیعت از آن خداوند است» پس شیعیان ایشان از همه جای زمین به سوی ایشان می¬آیند، زمین برای آنها (زیر پایشان) دَرنَوردیده می¬شود تا اینکه با ایشان بیعت می¬کنند. سپس خداوند به وسیلۀ آن حضرت زمین را از عدل پر می¬کند همان¬گونه که از ظلم و جور پر شده باشد. ندای آسمانی در شب بیست و سوم ماه رمضان یکی از علائمی است که برای ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) ذکر شده و گاهی تعبیر «صیحه» برای آن به کار رفته است. 12 نشانۀ دیگری که در حدیث آمده این است که روز ظهور امام (عليهالسلام) روز شنبه¬ای است که مصادف با دهم ماه محرم (عاشورا) باشد. این وقت طبق قاعده¬ای که خود ائمه (عليهمالسلام) فرموده¬اند، قابل بداء می¬باشد و ما در هر حال باید راستگویی امام صادق (عليهالسلام) را تصدیق کنیم، چه روز ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) شنبۀ دهم محرم باشد و چه نباشد. به خاطر اهمیت موضوع به حدیث دیگری که قاعدۀ کلی را بیان فرموده است، توجه می¬کنیم. وقتی فُضَیل بن یَسار از امام باقر (عليهالسلام) پرسید که آیا برای ظهور وقتی معیّن شده است، پاسخ فرمودند: کَذَبَ الوَقّاتُونَ. کَذَبَ الوَقّاتُونَ. کَذَبَ الوَقّاتُونَ. اِنَّ موسی (عليهالسلام) لَمّا خَرَجَ وافداً اِلی رَبِّهِ واعدَهم ثلاثینَ یوماً. فلمَا زادَهُ اللهُ علی الثلاثینَ عَشْراً قال قومُه: قد اَخْلَفَنا موسی، فَصَنَعُوا. فإذا حَدَّثْناکُم الحدیثَ فَجاءَ علی ما حَدَّثْناکم (به) فَقُولُوا: صَدَقَ اللهُ. و اِذا حَدَّثْناکُم الحدیثَ فجاءَ علی خِلافِ ما حَدَّثناکم به فَقُولُوا: صَدَق اللهُ، تُؤجَروا مَرَّتَیْنِ. 13 تعیین کنندگان وقت دروغ گفته¬اند. تعیین کنندگان وقت دروغ گفته¬اند. تعیین کنندگان وقت دروغ گفته¬اند.همانا حضرت موسی (عليهالسلام) هنگامی که برای میقات پروردگارش رفت، با مردم قرار سی روزه گذاشت. امَا وقتی خداوند ده روز به آن اضافه کرد، قوم او گفتند: موسی با ما خُلف وعده کرد، پس کردند آنچه کردند. بنابراین هنگامی که به شما خبر می¬دهیم، اگر مطابق آنچه خبر دادیم واقع شد، پس بگویید: خداوند راست گفته است. و اگر خبری به شما دادیم پس غیر آنچه خبر دادیم واقع شد، بگویید: خداوند راست گفته است، تا دو برابر پاداش بگیرید. براساس تشبیهی که امام باقر (عليهالسلام) فرموده¬اند، چه بسا آنچه در عمل، واقع می¬شود، به ظاهر خلف وعدۀ کسی باشد که آن خبر را داده است، امّا چون احتمال بداء در مورد آن وجود دارد، حق نداریم خبر مورد اعتماد را تکذیب کنیم، بلکه باید آن را از جانب خداوند بدانیم و معتقد شویم که خداوند خود بنابر حکمت¬هایی حجّتش را مأمور بیان آن خبر فرموده است و سپس قبل از تحقق مُفاد آن، در مورد آن بداء فرموده است. نتیجه اینکه خصوصیات وقت ظهور امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) همگی قابل بداء هستند و قطعیت ندارند. همین¬طور است نشانه¬ها و علائمی که به عنوان مقدمات ظهور نقل شده-اند؛ مانند ندای آسمانی در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان. گاهی هم علائم نقل شده در ظاهر با هم تعارض دارند. مثلاً در مورد روز ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) در زیارت روز جمعه به نقل مرحوم سیّد بن طاووس چنین آمده است: یا مولایَ یا صاحِبَ الزّمانِ... هذا یَومُ الجُمُعةِ و هو یَومُکَ المُتَوقًّعُ فیه ظُهُورک. 14 ای مولای من ای صاحب الزمان... امروز روز جمعه است و آن روز شماست که انتظار ظهور شما در آن می¬رود. در صورتی که این عبارت، حدیث معصوم (عليهالسلام) باشد؛ بالاخره روز ظهور چه روزی است، جمعه یا شنبه، ممکن است در یکی از این دو خبر بداء شود و دیگری واقع گردد و یا هر کدام از این دو مربوط به یکی از مراحل ظهور و خروج امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) باشد. به¬هر حال تکلیف ما این است که اگر خبری موثّق و مورد اعتماد است، آن را تصدیق کنیم و تا وقتی چیزی از بداءپذیر بودن استثنا نشده، آن را قابل بداء بدانیم. نکتۀ دیگر اینکه در مورد برخی علائم ظهور، تعبیر «محتوم» به کار رفته است. سؤال این است که: آیا این تعبیر، قابل بداء نبودنِ آنها را می¬رساند؟ به عنوان مثال خروج سفیانی جزء علائم حتمی دانسته شده است. امام صادق (عليهالسلام) فرمودند: السُّفیانی مِنَ المحتومِ. و خُروجُه مِنْ اَوَّلِ خُروجِهِ اِلی آخرِه خَمْسَةَ عَشَرَ شهراً. 15 سفیانی از نشانه¬های حتمی است. و خروج او از ابتدای آن تا آخرش پانزده ماه طول می¬کشد. امّا در مورد همین سفیانی وقتی ابوهاشم داود بن قاسم جعفری از امام محمد بن علیٍّ الجواد (عليهالسلام) سؤال می¬کند: هل یَبْدُو للهِ فی المحتومِ؟ آیا خداوند در مورد محتوم هم بداء می¬کند؟ حضرت می-فرمایند: بله. بعد که می¬گوید: ما می¬ترسیم که در مورد اصل ظهور حضرت قائم (عجلالله تعالي فرجه الشريف) هم خداوند بداء کند، حضرت می¬فرمایند: اِنَّ القائِمَ مِنَ المیعادِ. و اللهُ لا یُخْلِفُ المیعادَ. 16 همانا (قیام) قائم (عجلالله تعالي فرجه الشريف) وعده است. و خداوند خلف وعده نمی¬کند. در جمع بین این احادیث علامۀ بزرگوار مجلسی (؟؟) دو احتمال داده¬اند: یکی اینکه «محتوم» دارای معانی مختلفی باشد که در مورد بعضی از آنها وقوع بداء امکان¬پذیر باشد و دوم اینکه در اصل وقوع «محتوم» بداء صورت نگیرد ولی در خصوصیّات آن امکان بداء باشد. 17 توضیح فرمایش مرحوم مجلسی این است که: اولاً کلمۀ «محتوم» لزوماً به معنای غیرقابل بداء نمی¬باشد، بلکه ممکن است معنایی داشته باشد که در آن امکان بداء راه داشته باشد. 18 و ثانیاً چه بسا در اصل وقوع آن بداء نشود ولی در برخی از ویژگی¬های مربوط به آن بداء صورت بگیرد. مثلاً در مورد سفیانی می¬توان گفت که اصل خروج او واقع شود ولی در مدّت زمان خروجش که طبق روایت پانزده ماه بیان شده است، بداء صورت گیرد. ممکن است این زمان آنقدر کم و کوتاه شود که بتوان آن را مقارن با ظهور حضرت دانست نه مقدّمه و سابق بر آن. عالم بزرگوار شیعه جناب علّامه میرزا حسین نوری در کتاب شریف «نجم ثاقب» در مورد علائم ظهور فرموده¬اند: «مخفی نماند که بودن روز خروج امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) روز جمعه و نوروز و عاشورا، نه به نحوی است که در سالهای بسیار که توافق نکنند منتظر فرج نتوان شد. زیرا غیر ظهور و خروج حضرت حجّة بن الحسن بن علیٍّ المهدیّ (عجلالله تعالي فرجه الشريف) که حال از عمر شریفش هزار و چهل سال و چیزی می¬گذرد که خواهد شد و تبدیل و خُلفی در او نخواهد شد، مابقیِ آنچه رسیده از آیات و علامات پیش از ظهور و مقارن آن، همه قابل تغییر و تبدیل و تقدیم و تأخیر و تأویل به چیز دیگر که از اهل¬بیت عصمت (عليهمالسلام) رسیده باشد، هست. حتی آنها که در شمار محتوم ذکر شده. چه، ظاهراً مراد از محتوم در آن اخبار نه آن است که هیچ قابل تغییر نباشد و ظاهرِ همان را که فرمودند به همان نحو بیاید، بلکه مراد (والله یعلم) مرتبه¬ای است از تعبیر تأکید در آن که منافاتی با تغییر در مرحله¬ای از انحای وجود آن نداشته باشد. و مؤیّد این مقال است آنچه شیخ نعمانی در غیبت خود از بنی¬هاشم و داود بن قاسم جعفری روایت کرده که گفت:... .» 19 فرمایش ایشان تقریباً همان چیزی است که علامه مجلسی (رة) فرموده بودند. اینجا مرحوم صاحب مکیال در سخن میرزای نوری مناقشه¬ای کرده¬اند20، امّا این مناقشه ـ چه وارد باشد و چه نباشدـ به اصل بحثی که در اینجا دنبال می¬کنیم، لطمه¬ای وارد نمی¬سازد. هدف اصلی ما در بحث فعلی این است که ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) را دارای مقدّمات و نشانه¬هایی ندانیم که پذیرفتن آنها منافات با انتظار فرج حضرت در هر صبح و شام داشته باشد و این چیزی است که خود مرحوم صاحب مکیال در کتاب شریف خود به مناسبت بحث از انتظار فرج، بسیار زیبا و مستدل مطرح کرده¬اند21 و ما ان شاء الله در ادامۀ همین بخش، از سخنان ایشان در توضیح بحث بهره می-بریم. کسی که چنین عقیده¬ای در انتظار فرج امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) دارد، باید به¬هر حال علائم حتمی مانند خروج سفیانی را به صورتی بپیذیرد که به آن عقیده لطمه¬ای نخورد. و ما این موضوع را در فصل آینده دنبال می¬کنیم و فصل حاضر را با نقل جملۀ دیگری از حدیث امام باقر (عليهالسلام) که فرموده بودند: وقت ظهور را برای ما تعیین نکرده¬اند22، به اتمام می-رسانیم: تَوَقَّعُوا هذا الاَمرَ صَباحاً و مَساءً. 23 منتظر این امر (ظهور امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف)) در هر صبح و شام باشید.
پينوشتها:
1. رعد/ 39.
2. الغيبه (طوسي) ح 417.
3. سورۀ يس آيۀ 12: «و کلّ شيءٍ أحصيناه في إمامٍ مبين». مراجعه شود به تفاسير روايي ذيل آيۀ شريفه.
4. سورۀ دخان آيۀ 1 و 2: «حم و الکتاب المبين». مراجعه شود به تفاسير روايي ذيل آيۀ شريفه.
5. در احاديث از دو علم براي خداوند سخن رفته است که هيچ-گونه اشتراک حقيقي بين آنها وجود ندارد. اول: علمي که اختصاص به خداي متعال دارد و دوم: علمي که به ملائکه و انبيا و ائمه (هم) داده شده است. اولي اين است که چون ذات مقدّس پروردگار از هر نقصي منزّه مي¬باشد، بنابراين نسبت جهل به او جايز نيست و همين را علم ذاتي پروردگار مي¬ناميم. دومين علمي است که مخلوق خداوند مي¬باشد و همۀ علوم خلايق از اين قسم است. رجوع شود به: اصول کافي، کتاب التوحيد، باب البداء حديث 6 و 8.
6. از ادامۀ پاسخ امام (ع) که در متن نيامده است، مي¬توان فهميد که سؤال و جواب مذکور دربارۀ وقت ظهور و فرج ائمه (هم) بوده است. ادامه عبارت چنين است: و لکنْ اِذا اشْتَدَّتْ الحاجَةُ و الفاقَةُ و انکر الناسُ بعضُهم بعضاً، فعند ذلک تَوَقَّعوا هذا الامرَ صباحاً و مساءً.
7. بحارالانوار ج 52 ص 185ح 9.
8. اصول کافي، کتاب الحجة، باب کراهية التوقيت، ح 3 .
9. بحارالانوار ج 86 ص 81.
10. ارشاد مفيد ج 2 ص 378.
11. ارشاد مفيد ج 2 ص 379.
12. از امام صادق (ع) نقل شده است: الصَّيحَةُ التي في شَهْرِ رَمضانَ تکونُ ليلَةَ الجُمُعةِ لِثلاثٍ و عشرينَ مَضَينَ مِنْ شَهْرِ رَمضانَ. (کمال¬الدين باب 57 ح 6).
13. اصول کافي، کناب الحجّة، باب کراهية التوقيت، ح 5.
14. جمال الاسبوع ص 42. مرحوم سيد زيارت روز جمعه را به امام معصوم (ع) نسبت نداده است.
15. بحارالانوار ج 52 ص 248 ح 130.
16. غيبت نعماني باب 18 ح 10.
17. بحارالانوار ج 52 ص 251.
18. يک معناي قابل جمع با بداء از محتوم، در کتاب معرفت امام عصر (عج) ص 277 و 278 آمده است.
19. نجم الثاقب ص 832.
20. مکيال امکارم ج 1 ص 388 تا 392.
21. مکيال المکارم ج 2 ص 157 تا 162.
22. قسمت اول اين حديث در صفحۀ 154 کتاب حاضر نقل شده است.
23. بحارالانوار ج 52 ص 185 ح 9.
|
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی
پنج شنبه 12 اسفند 1389 10:25 PM
تشکرات از این پست