انتظار فرجِ منتظَر
قسمت دوم
انتظار فرج کامل
داستانی که از امام صادق (عليهالسلام) در ارتباط با یکی از شیعیان ایشان نقل شد، شاهدی است بر این واقعیت که هرچه درجۀ ایمان در فرد بالاتر باشد، از وقوع ظلم و معصیت در عالَم، رنج بیشتری می¬برد و گرفتاری شدیدتری پیدا می¬کند. و چون براساس احادیثی که توضیح آنها گذشت، بزرگترین عبادتِ «مؤمن» انتظار فرج الهی در گرفتاری¬هایش می¬باشد، پس قطعاً آن که ایمانش کاملتر است، انتظار فرجش هم کاملتر و شدیدتر است. بنابراین کسی که در در روی زمین شدیدترین و کاملترین درجۀ انتظار فرج را دارد، همان کسی است که کاملترین درجۀ ایمان را داراست و او در زمان حاضر کسی جز وجود مقدّس حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، که همۀ مؤمنان در انتظار اویند، نمی¬باشد. ایشان در حال حاضر بیشترین رنج و مصیبت را به خاطر وقوع معاصی و ظلمها در عالم، متحمّل می¬شوند. و اگر به این حقیقت توجّه کنیم که ایشان ـ برخلافِ بقیۀ مؤمنان که صرفاً اخباری از اطراف عالَم آنهم به¬طور ناقص می¬شنوندـ به سبب داشتن مقام «شهادت بر خلق خدا»1 همۀ آنچه را روی زمین رخ می¬دهد شاهد هستند، آنگاه تصدیق می¬کنیم که گرفتاری و مصیبت حضرت از وقوع ظلم و جنایت در عالم، اصلاً قابل مقایسه با دیگران نیست. ما گاهی یک خبر را می¬شنویم و سپس وقتی تصویر آن را می¬بینیم، تفاوت بسیاری در خود احساس می¬کنیم. یا اگر خبر مربوط به وقوع یک جنایت باشد، خواندن آن در روزنامه از لحاظ تأثیر روی خواننده و بیننده، با دیدن تصاویر آن بسیار تفاوت دارد، چه برسد به اینکه خودمان شاهد عینی ماجرا باشیم. از این¬همه معصیت و جنایت که روی زمین اتفاق می¬افتد، شاید کمتر از نصف آن گزارش شود. و بسیاری از آنچه گزارش می¬شود هم به ما نمی¬رسد. و چه بسا آنچه ما مطلّع می¬شویم، ده درصد از کلّ این موارد هم نباشد. علاوه بر اینکه در این مقدار نیز معلوم نیست تا چه میزان ابعاد واقعی قضایا منعکس شود. نهایتاً ما از اکثر وقایع تلخ و جانکاه و حوادث ناراحت کننده حتی در میان شیعیان اطلاع صحیحی پیدا نمی¬کنیم. اینجاست که می¬فهمیم اگر درصد کمی از علم نافذِ امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) را دارا بودیم و همۀ وقایع ظالمانه و جنایات را بعینه می¬دیدیم، چه بسا با همین ایمان ناقص و غیرتِ مختصر دینی، تاب تحمّل این تباهی¬ها را از کف می¬دادیم. پس قدری بیندیشیم؛ که امام ما در پس پردۀ غیبت همۀ این ماجراهای نگران کننده راـ خصوصاً در میان دوستان و شیعیان خودـ شاهد هستند، چه رنجی را از این بابت تحمّل می¬کنند و روزگار غیبت به ایشان چه سخت می¬گذرد!
سپرده شدن هدایت خلق به امام (عليهالسلام)
همۀ این مطالب تنها به یک بُعد از وجود امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) مربوط می¬شود که همان ایمان و غیرت دینی کامل آن حضرت می¬باشد. حال اگر بُعد دیگری از وجود ایشان را هم به این بُعد اضافه کنیم، مسأله بسیار بسیار عمیق¬تر می¬شود. بُعد دوم؛ مسؤولیت خطیر هدایت بشر است که خداوند متعال به آن وجود مقدّس واگذار فرموده است و امام (عليهالسلام) از طرف خدای متعال مسؤول هدایت خلق هستند. در زیارت جامعۀ کبیره از امام هادی (عليهالسلام) چنین نقل شده است: بِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُم عَلی سِرِّهِ و اسْتَرْعاکُم أَمْرَ خَلْقِهِ... . 2 به حق آن که شما را نسبت به سرّ خود امین قرار داده و شما را مسؤول کار خلق خود کرده است... . «رعایت» به معنای حفظ و نگهداری است. و «راعی» یعنی کسی که مسؤول رسیدگی و مراقبت از یک یا چند چیز یا شخص می¬باشد. خداوند اهل¬بیت (عليهمالسلام) را مسؤول حفظ امّت در مسیر بندگی خدا و مراقبت و رسیدگی به آنها قرار داده است. و امام (عليهالسلام) این وظیفۀ سنگین را با کمال دلسوزی و شفقت نسبت به خلق ـ خصوصاً مؤمنان ـ به انجام می¬رساند. ایشان، به فرمودۀ اجدادِ طاهرینشان در حق شیعیان از پدر مهربان¬تر و از مادر نسبت به فرزند کوچک خویش دلسوزتر هستند، بلکه از خودشان هم به خودشان مهربان¬ترند. این مطلب را امام صادق (عليهالسلام) به یکی از شیعیان خود فرمودند: وَاللهِ لَأَنَا اَرْحَمُ بِکُم مِنْکُم بِاَنْفُسِکُم. 3 قسم به خدا همانا من نسبت به شما از خودتان به خودتان مهربان¬تر هستم. این تعبیر که با قسم به خدای متعال بیان شده است، نشانگر بالاترین درجۀ وابستگیِ روحی و قلبی بین امام (عليهالسلام) و شیعیانشان می¬باشد. ما هر چقدر نگران حال خود و نزدیکان خود هستیم، باید یقین داشته باشیم که حضرت ولیّ¬عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) بیش از خود ما نگرانِ حال ما هستند. بنابراین اگر یک گرفتاری و ناراحتی برای شیعه¬ای پیدا شود، قطعاً امام (عليهالسلام) بیش از خود او گرفتار می¬شوند.
گرفتاری امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) به سبب گرفتاری¬های شیعیان
با این اوصاف بُعد وسیعی از ناراحتی¬ها و رنج¬های امام (عليهالسلام) مربوط به گرفتاری¬ها شیعیان ایشان می¬¬شود. درست مانند یک پدر دلسوز و مادر مهربان که در گرفتاری فرزند خویش، گرفتار می¬شوند. هیچ پدر و مادر علاقمند به فرزندشان؛ وقتی ناراحتی¬ها و مشکلات او را می¬بینند، نمی¬توانند نسبت به آنها بی¬تفاوت باشند؛ بلکه هرقدر فهم و درایت آنها بیشتر از فرزندشان باشد، مسائل و مشکلات او را بهتر و عمیق¬تر درک می¬کنند و لذا بیش از خود او نگران وضعیّت او می¬شوند. چنین پدر و مادری هرگز خود را نسبت به ناراحتی¬های فرزندشان، بیگانه نمی¬دانند، بلکه نوعاً بیش از خود او برای رفع آنها تلاش می¬کنند. امام (عليهالسلام) نیز که لطف و رحمت بیشتری از پدر و مادر نَسَبی نسبت به فرزندان معنوی خود (مؤمنان) دارند، هرگز خود را با مصیبت¬های ایشان بیگانه نمی-دانند، بلکه بیش از خودشان؛ غصّۀ مشکلات آنها را می-خورند. در این میان مشکلاتِ روحی و معنوی بیش از مشکلات مادّی و دنیوی حضرتش را نگران می¬کند؛ چون آنها مهم¬ترند و در تباهی شخص نقش مؤثّری دارند. ممکن است از نظر برخی شیعیان مشکلات مادّی نظیر فقر نگران کننده¬تر باشد. البته این امور نیز جای نگرانی دارد و قطعاً امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) هم که خود را جدای از شیعیانش نمی¬دانند، نگران این نوع گرفتاری¬های آنها هستند؛ ولی مشکلات معنوی مانند گناه یا سستی در اعتقادات مهم¬تر هستند. در بسیاری مواقع، خود شخص آنقدر که برای حل مسائل مادّی¬اش غصّه می¬خورد، به مشکلات روحی¬اش اعتنا نمی¬کند و آنها جدّی و خطیر نمی¬داند. این امر به غفلت و بی¬توجّهی او بر می¬گردد، و لذا یک مربّی آگاه و دلسوز به مراتب بیش از خود او نگران حال و روزش می¬باشد. امام (عليهالسلام) چون بیش از هرکس و بهتر از هر پدر و مادر فهمیده¬ای و عمیق¬تر از هر مربّی باتجربه¬ای به این خطرها و مشکلات آگاه هستند، لذا بیش از همه از مشکلات دینی و روحی مؤمنان، اذیت می¬شوند و از آنها رنج می¬برند. نمونه¬هایی از این رنج¬ها را در فرمایش¬های خود حضرت می¬توانیم ببینیم. در زمان غیبت صغری وقتی گروهی از شیعیان در بعضی مسائل اساسی اعتقادی به اختلاف با یکدیگر افتادند، نامه¬ای خدمت امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) نوشتند و آن را توسط نایب اول حضرت جناب عثمان بن سعید عمروی به خدمت ایشان ارسال کردند. ایشان در پاسخ، نامه¬ای برای آنها مرقوم فرمودند که در ابتدایش چنین آمده است: إنّه اُنْهِیَ اِلیَّ اِرْتیابُ جَماعَةٍ مِنْکُم فِی الدّینِ و ما دَخَلَهُم مِنَ الشَّکِّ و الحَیْرَةِ فی وُلاةِ أمْرِهِم. فَغَمَّنا ذلک لکم لا لَنا و ساءَنا فیکم لا فینا. لِأَنَّ اللهَ مَعَنا فَلا فاقَةَ بِنا اِلی غَیرِه. 4 از تردید گروهی از شما در امر دین و شکّ و سرگردانی آنها در امر امامت آگاه شدم. این خبر ما را غمناک کرد، به خاطر شما نه به خاطر خودمان، و ما را در مورد خودتان ناراحت کرد و نه نسبت به خودمان، چون خداوند با ماست و نیازی به غیر او نداریم. حضرت از اینکه گروهی از شیعیان در مورد اعتقادات اساسی خود به تردید افتاده¬اند، نگران و ناراحت شده وفرموده¬اند که این ناراحتی ما به خاطر خود آنهاست، و گرنه امام (عليهالسلام) هیچ نیازی به ایشان ندارند و اگر دلسوزی می¬کنند و در گرفتاری آنها غمگین می¬شوند، به خاطر خودشان است. در ادامۀ همین نامه فرموده¬¬اند: وَ لو لا ما عِندَنا مِنْ... رَحْمَتِکُم و الاِشْفاقِ علیکم، لَکُنّا عَنْ مُخاطَبَتِکُم فی شُغْلٍ. 5 و اگر ما دلسوزی و نگرانی نسبت به شما نداشتیم؛ از اینکه با شما سخن بگوییم، منصرف بودیم. اگر نیاز مردم به امام (عليهالسلام) و دلسوزی و شفقت ایشان نسبت به آنها نبود، ائمه (عليهمالسلام) باب سخن گفتن را هم با مردم نمی¬گشودند. انگیزۀ ایشان برای معاشرت با خلق، چیزی جز نگرانی از وضعیّت آنها و رسیدگی به حالشان نیست. و شکّ در اعتقادات و سستی در ایمان یکی از مهم¬ترین اسباب نگرانی و ناراحتی امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) در این روزگار است. در نامۀ دیگری که خود ایشان برای «محمد بن هلال کرخی» مرقوم فرمودند، چنین آورده¬اند: یا محمد بن علی، قد آذانا جُهَلاءُ الشیعةِ و حُمَقاؤُهم و مَنْ دینُه جَناحُ البَعُوضَةِ أرْجَحُ منه. 6 ای محمد بن علی، نادان¬ها و کم¬خردان شیعه و کسانی که یک بال مگس بر دین آنها ترجیح دارد، باعث رنجش خاطر ما شده¬اند. بال مگس کنایه از کوچکی و بی-ارزش بودن یک چیز است. کسانی که بال مگس بر دینشان ترجیح دارد، کسانی هستند که به خاطر چیزهای پست و بی¬ارزش حاضر می¬شوند از اعتقادات صحیح خود دست بردارند و ایمان خویش را به منفعت¬های جزئی و پست بفروشند. اینها افراد سست اعتقادی هستند که به دلیل عدم تفقّه در دین و سطحی بودن ایمانشان، به راحتی از اصول اعتقادی خویش دست برداشته¬، به انواع انحرافات کشیده می¬شوند. این¬گونه افراد نوعاً چوب نادانی و حماقت خود را می¬خورند و معمولاً سوءنیّت ندارند، ولی به خاطر کم¬خردی فریب افراد مغرض و منحرف را می¬خورند و از گوهر دینداری اصیل محروم می¬شوند. اینها باعث رنجش خاطر و اذیّت و آزار قلب مقدّس و پاک امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) می¬شوند و دل ایشان برای تک¬تک این افراد به درد می¬آید. حال باید پرسید آیا در طول این مدّت طولانی غیبت، کم بوده¬اند کسانی که این¬گونه اسباب اذیّت و آزار امام رؤوف خود را فراهم آورده¬اند؟! آیا فکر کرده¬ایم که این قلب پاک تاکنون چه مقدار برای این مصیبت¬ها به درد آمده است و تحمّل این آلام چقدر برایش سنگین و سخت بوده است؟! اینک به نمونۀ دیگری از ارتباط عمیق میان امام (عليهالسلام) و امّتش توجه کنید. امام هشتم (عليهالسلام) می¬فرمایند: ما مِنْ اَحَدٍ مِنْ شیعَتِنا یَمْرَضُ إلّا مَرِضْنا لِمَرَضِه. و لا یَغْتَمُّ إلّا اغْتَمَمْنا لِغَمِّه. و لا یَفْرَحُ اِلّا فَرِحْنا لِفَرَحِهِ. و لا یَغیبُ عنّا اَحَدٌ مِنْ شیعَتِنا أینَ کانَ فی شَرْقِ الاَرضِ و غَربِها. و مَنْ تَرَکَ مِنْ شیعَتِنا دَیْناً، فَهُوَ عَلَینا. 7 هیچیک از شیعیان ما بیمار نمی¬شود مگر آنکه ما هم به سبب بیماری او، بیمار می¬شویم. و غمگین نمی¬شود مگر آنکه به خاطر غم او ما هم غمگین می¬شویم. و شاد نمی¬گردد مگر آنکه به شادی او ما هم شادمان می¬گردیم. و هیچیک از شیعیان ما هر جا که باشدـ در شرق و غرب زمین ـ از ما پنهان نیست. و اگر یکی از آنها پس از مرگش بدهکار باشد، دین او بر عهدۀ ماست! غم و غصّه¬های امّت، امام (عليهالسلام) را غمناک می¬سازد. و آنقدر این ارتباط روحی از جانب امام (عليهالسلام) نسبت به شیعیان قوی است که ایشان در بیماری آنها بیمار می¬شوند. و آنچنان احساس مسؤولیت حضرت نسبت به دوستانشان شدید است که بدهی آنها را بر عهدۀ خودشان می¬دانند. آیا همدردی و وابستگی بین انسانها از این عمیق¬تر فرض می¬شود؟! از حدیث شریف به صراحت استفاده می¬شود که حال و روز شیعه در هر کجا که باشد، از چشمان امامش پنهان نیست. بنابراین هرچند شخصِ امام (عليهالسلام) در هنگام غیبت از دیدگان شیعه پنهان است، ولی این پنهانی مانع آگاهی و اطّلاع امام (عليهالسلام) از وضعیت شیعیان نمی¬شود. و لذا حضرت در هر جای زمین که تشریف داشته باشند، بر جریان زندگی همۀ مردم نظارت دارند و نسبت به مؤمنان احساس مسؤولیت خاصّی می¬کنند که باعث می¬شود غمهای آنها حضرتش را غمگین سازد. به¬هر حال، غرض از ذکر این موارد، توجه کردن عمیق¬تر به این حقیقت است که یکی از مهم-ترین ابعاد گرفتاری¬های شخص امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) در این زمان به مشکلات و رنج¬ها و گرفتاری¬های شیعیان ایشان مربوط می¬شود. البته چون امام (عليهالسلام) مظهر قدرت الهی هستند، «می¬توانند» یک¬یک دوستان خود را از گرفتاری¬هایشان خارج کنند و با عنایت خاصّ خود، آنها را از رنج¬ها و مشکلاتشان رهایی بخشند؛ امّا باید توجه داشت که ایشان از این قدرت خدایی فقط در مواردی که مرضیّ پروردگار است، استفاده می¬برند. امّا بنای خداوند متعال بر این بوده و هست که شیعیان را با بلاها و مصیبت¬ها در همۀ اعصار و خصوصاً در زمان غیبت امام (عليهالسلام) بیازماید. لذا ائمّه (عليهمالسلام) از اظهار قدرت خویش جز در مواردی خاص و معدودـ براساس حکمت¬های خاص ـ خودداری می¬کردند و حتی در مواردی که خودشان به شدّت گرفتار می¬شدندـ مانند زندان¬های سخت و همراه با شکنجۀ حضرت موسی بن جعفر (عليهالسلام) یا مصائب و شداید روز عاشورای امام حسین (عليهالسلام)ـ برای حفظ سنّت «امتحان» الهی و حکمت¬های دیگری که ما نمی¬دانیم، نوعاً قدرت خود را ابراز نمی-کردند و جز در موارد استثنایی، روال عادی زندگی را برای مردم تغییر نمی¬دادند. تنها زمانی که خداوند اجازۀ چنین اظهار قدرتی را به¬طور کامل به امام (عليهالسلام) می¬دهد، وقتی است که دیگر فرصت امتحانات به¬سر می¬آید و وقت پاداش مؤمنان و کیفر کافران «در دنیا» فرا می¬رسد. و این زمان همان عصر ظهور حضرت مهدی (عجلالله تعالي فرجه الشريف) است که خداوند به ایشان إذن می¬دهد تا مؤمنان را از همۀ گرفتاری¬هایشان خلاصی بخشند و کافران معاند را به سزای ظلمها و جنایات خود برسانند. بنابراین احقاق حقوق خودِ امامان (عليهمالسلام) پس از ظهور امام دوازدهم (عجلالله تعالي فرجه الشريف)ـ با قبل از رجعت و یا بعد از آن ـ صورت می¬پذیرد. انتقام الهی از قائلان سیدالشهدا (عليهالسلام) نیز پس از ظهور فرزند ایشان انجام می¬شود. بنابراین ظهور حضرت هم فرج خود ایشان است و هم فرج همۀ دوستان و شیعیانشان. به همین جهت است که امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) در انتظار اذن الهی برای فرج خودشان ـ که در واقع فرج همۀ مؤمنان است ـ دورۀ غیبت خویش را می¬گذرانند. و چون شدّت گرفتاری ایشان در این زمان بیش از همۀ مؤمنان است و از طرف دیگر در بالاترین سطح ایمان قرار دارند، لذا به بالاترین عبادت مؤمن که همانا انتظار فرج الهی است، در برترین درجۀ آن عمل می¬کنند. در احادیث اهل¬بیت (عليهمالسلام)، حضرت مهدی موعود (عجلالله تعالي فرجه الشريف) علاوه بر اینکه «منتظَر» نامیده شده¬اند، عنوان «منتظِر» هم برای ایشان به کار رفته است. یکی از این موارد دعایی است که در روز عید فطر، هنگام خروج از منزل برای ادای نماز عید، خوانده می¬شود: اللّهمّ صَلِّ عَلی وَلیِّک المنتظِر اَمْرَک، المنتظِر لِفَرَجِ اَوْلِیائک. 8 خدایا، درود بفرست بر ولیّ خودت که در انتظار امر تو و در انتظار فرج دوستان تو است. در این دعای شریف، امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) منتظر دو چیز معرّفی شده¬اند؛ یکی امر خداوند که همان اذن ظهور ایشان است، و دوم فرج و گشایش دوستان خدا که همان مؤمنان هستند. و این دو امر با هم تحقق پیدا می¬کنند. چون فرج دوستان خداوندـ به¬طور فراگیر و عمومی، نه به صورت خاص و موردیـ فقط با اذن خداوند به قیام امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف)ـ که فرج کلّی است ـ تحقّق پیدا می¬کند. و امام (عليهالسلام) خود در انتظار این زمان هستند تا هم رفع گرفتاری از شیعیان بشودـ که بخش عمده¬ای از گرفتاری¬های خود ایشان است ـ و هم رفع گرفتاری از خودشان. در دعایی که امام صادق (عليهالسلام) در صبح روز بیست و یکم ماه رمضان، پس از ادای فریضۀ صبح در سجده خوانده-اند، چنین آمده است: اَسْألک... أنْ تُصَلِّیَ علی مُحَمّدٍ (صليالله عليه و آله وسلم) وَ اَهْلِ¬بَیتِه و أنْ تأذَنَ لِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ اَوْلیائک و اَصفیائک مِنْ خلقک. 9 (خدایا) از تو می¬خواهم... تا بر حضرت محمد (صليالله عليه و آله وسلم) و اهل¬بیت ایشان درود بفرستی و اجازه فرمایی برای فرج آن که فرج همۀ اولیا و برگزیدگانِ تو از آفریدگانت، به فرجِ اوست. از این حدیث هم می¬توان استفاده کرد که فرج همۀ مؤمنان ـ در طول تاریخ، نه فقط در عصر غیبت امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف)ـ به فرجِ خود امام (عليهالسلام) که با اذن پروردگار به ظهور ایشان، انجام می¬شود، محقّق می¬گردد. مورد دیگری در احادیث که اطلاق «منتظِر» به امام (عليهالسلام) شده، دعایی است که از ناحیۀ مقدس خود حضرت توسط نایب خاص ایشان در زمان غیبت کبری صادر شده است. یکی از عبارات دعا این است: اللهمّ... ثَبِّتْنی علی طاعَةِ ولیِّ امرِک الّذی سَتَرْتَه عَنْ خَلقِک فَبِاِذْنِک غابَ عَنْ بَرِیَّتِک و اَمرَکَ یَنْتَظِرُ. 10 خدایا... مرا در اطاعت از ولیّ امر خود که او را از خلق خویش پنهان ساخته¬ای، ثابت-قدم بدار. او با اجازۀ تو از مخلوقاتت غایب شده و در انتظار امرِ تو است. نتیجۀ نهایی این ¬که امام غایب (عليهالسلام) خود از منتظران فرج خویش هستند و با توضیحاتی که ارائه شد، می¬توان گفت بالاترین و شدیدترین درجۀ انتظار فرج، از آنِ امام «منتظِر» می-باشد.
دعای عَبَرات
برای روشن شدن شدّت و نوع گرفتاری¬های امام عصر (عجلالله تعالي فرجه الشريف) خوب است به یکی از دعاهای ایشان به درگاه خداوند، اشاره کنیم که در آن از سوز انتظارِ وصف¬ناپذیر خود در رفع گرفتاری از مظلومان و مستضعفان و میزان تأثّرات قلبی خویش در زمان غیبت پرده برداشته¬اند. این دعا که به دعای «عبرات»ـ یعنی اشکهاـ معروف است،11 با این عبارت آغاز می¬شود: اللهمّ إنّی اَسْألُکَ یا راحِمَ العَبَراتِ و یا کاشِفَ الزَفَراتِ (الکُرُباتِ). خدایا، از تو درخواست می¬کنم؛ ای رحم کنندۀ اشک¬ها و ای رفع کنندۀ آه¬های بلند (گرفتاری¬ها). از آنجا که ابتدای دعا سخن از اشک و آه و گرفتاری است، می¬توان فهمید که ایشان دعا را با گریه و ناله شروع کرده¬اند. در اینجا عباراتی از این دعای سوزناک را به صورت پراکنده نقل می¬کنیم و دوستداران حضرت را به مطالعۀ متن کامل آن سفارش می¬نماییم. 12 إلهی اِنّ الأمرَ قد هالِ فَهَوِّنْهُ، و خَشُنَ فَأَلِنْهُ. و إنَّ القلوبَ کاعَتْ فَطَمِّنْها، و النفوسَ ارْتاعَتْ فَسَکِّنْها. إلهی إلهی، تَدارَکْ اَقداماً زَلَّتْ و اَفکاراً فی مَهامِهِ الحَیْرَةِ ضَلَّتْ. 13 خدای من! کار وحشتناک و سخت شده، پس آن را آسان و سهل بگردان. و دل¬ها به اضطراب افتاده است، پس به آنها آرامش بخش. و جانها به ترس و وحشت گرفتار شده، پس آنها را تسکین بخش. خدای من خدای من، قدم¬های لغزیده و افکارِ گم¬گشته در بیابان¬هایِ خشکِ سرگردانی را دریاب. در این عبارات نوع نگرانی¬های امام (عليهالسلام) و نیز شدّت و سختی آنها کاملاً منعکس شده است. اَنْتَ الّذی لا یُخَیِّبُ آمِلُک و لا یُرَدُّ سائلُکَ. إلهی ألهی أینَ أینَ رَحْمَتُکَ الّتی هی نُصْرَةُ المُستضعفینَ مِنَ الأَنامِ ـ؟ و أینَ أینَ کِفایَتُک التی هی جُنَّةُ المُسْتَهدَفینَ لِجَورِ الأیّامِ؟ اِلیَّ اِلیَّ بها یا ربِّ. نَجِّنی مِنَ القِومِ الظالِمینَ. إنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ و أنتَ أرْحَمُ الراحِمینَ. 14 (خدایا) تو آن کسی هستی که امیدوارِ به تو ناامید نمی¬شود و درخواست کنندۀ از تو دست خالی بر نمی¬گردد. خدای من! خدای من! کجاست؟، کجاست رحمت تو که همان یاری مردم ضعیف نگه¬داشته شده است؟ و کجاست؟، کجاست دستگیری و بی¬نیاز کردنِ تو که همان سپر کسانی است که هدف جور روزگاران قرار گرفته¬اند؟ ای پروردگار من! (رحمت و کفایتِ خود را) به من ارزانی دار! مرا از ستمکاران نجات ده. من بدحال و پریشان¬ خاطر شده¬ام و تو مهربان¬ترین مهربانان هستی. در این عبارات، حضرت، یاری همۀ مستضعفان و نجات همۀ مظلومان راـ کسی خود رأس همۀ آنها هستندـ از خدا درخواست کرده¬اند و روشن است که ایشان به سببِ استضعاف¬ها و ظلم¬ها، چنان رنجور و گرفتار شده¬اند که تعبیر «مَسَّنی الضُرّ» را به کار برده-اند (یعنی «من» بَدحال و پریشان خاطر شده¬ام) و از خداوند نجات «خود» را طلب کرده¬اند (نَجِّنی). معلوم می-شود که هم سختی و گرفتاری انسانهای مظلوم و رنج¬دیده حقیقتاً گرفتاری امام (عليهالسلام) است و هم نجات و خلاصی آنها فرج و نجات امام (عليهالسلام) می¬باشد. مَولایَ تَری تَحیُّری فی اَمری و تَقَلُّبی فی ضُرّی و انْطِوایَ علی حُرْقَةِ قَلْبی و حَرارَةِ صَدْری. فَصَلِّ یا ربِّ عَلی محمدٍ و آل محمدٍ (صليالله عليه و آله وسلم) و جُدْلی یا ربِّ بما أنتِ أهلُه فَرَجاً و مَخْرَجاً. و یَسِّرْلی یا ربِّ نحوَ البُشری مَنْهَجاً. 15 ای مولای من! سرگردانی مرا در کارم و بالا و پایین شدنم را در گرفتاری¬ام و در آمیخته بودنم را با سوز دل و آتش سینه¬ام می¬بینی. پس ای پروردگار من، بر محمد و آل محمد (صليالله عليه و آله وسلم) درود فرست و به من ای پروردگارم، به شایستگی خود فرج و گشایشی ببخشای. و برایم ای پروردگارم، راهی به سوی بشارت و شادی بگشای. ملاحظه می¬شود که امام (عليهالسلام) با سوزناک-ترین ¬عبارات، ناراحتی¬ها و غم¬های قلبی خود را اظهار کرده¬اند. «تقلّب» مطاوعۀ «قَلب» است و «قلب» یعنی زیرورو کردن. پس تقلّب به معنای زیرورو شدن و بالا و پایین رفتن است. گرفتاری¬های امام ما در حدّی است که به تعبیر خودشان ایشان را در بَدحالی زیرورو می¬کند و رنج¬های ایشان ـ که همان رنج¬ها و مصائب مظلومان و ستمدیدگان بلکه عمیق¬تر از آنهاست ـ به اندازه¬ای عمیق است که قلب مقدّسشان را به آتش کشیده و دل مبارکشان را سوزانده است. از همه بالاتر تعبیر «تحیّر» است که به معنای سرگردانی می¬باشد؛ سرگردانی در کار خودشان (فی أمری). کار ایشان چیست؟ کار ایشان رسیدگی و مراقبت و نجات مظلومان و مستضعفان و مؤمنان است. اما این منظور به¬طور کامل و فراگیر فقط با اذن ظهور از جانب خداوند محقّق می¬شود. امام (عليهالسلام) در حال غیبت، شاهد و ناظر رنج¬ها و مظلومیت¬های مردم ـ خصوصاً شیعیان خودـ هستند و از طرفی دارای مقام «قدرة الله» و «ید الله» بودن می¬باشند. امّا چون هنوز اجازۀ الهی برای دستگیری کامل حضرت از گرفتاران داده نشده است و زمان صدور این اجازه هم معلوم نیست16، و امام (عليهالسلام) هم کاری جز با رضای پروردگار انجام نمی¬دهند، این است که آن عزیز پرده¬نشین و کیمیای هستی به تحیّر و سرگشتگی می¬افتند و تب و تاب ایشان در انتظار اذن خداوند برای ظهور، روز به روز شدیدتر می¬شود. البته همان¬طور که پیشتر بیان شد، امام (عليهالسلام) در همین زمان هم به قدرت الهی خویش از بسیاری مؤمنانِ در رنج و گرفتاری دستگیری می¬فرمایند، ولی این مقدار در مقایسه با آنچه در سطح کلّ دنیا می¬توانند و قرار است که ان شاء الله انجام دهند، آنقدر نیست که مرهمی بر غم¬های بزرگ ایشان باشد. اگر منظور از «تحیّر» را در عبارت امام (عليهالسلام) درست فهمیده باشیم، باید بگوییم که این معنا لازمۀ انتظار عمیق و چشم به راهی شدید امام (عليهالسلام) نسبت به ظهور و فرج خودشان ـ که فرج همۀ عالم است ـ می¬باشد. و اگر به لطف خدا ذرّه¬ای از این سوز و بی¬تابی شدید مولایمان را حسّ کنیم، آنوقت در مسیر انتظار فرج ایشان آنچنانکه شایسته است، قرار می¬گیریم. در انتهای این دعا، حضرت چنین عرضه داشته-اند: یا من یُجیبُ المُضْطَرَّ إذا دَعاه، یا کاشفَ ضُرِّ ایُّوبَ، یا راحِمَ عَبْرَةِ یَعْقوبَ... اِفْتَحْ لی و اَنتَ خیرُ الفاتِحینَ. و الطُفْ بی یا ربِّ و بِجمیعِ المؤمنینَ و المؤمِناتِ... . 17 ای کسی که وقتی مضطر او را بخواند، او را اجابت می-کنی، ای برطرف کنندۀ گرفتاریِ ایّوب، ای رحم کننده به اشکهای یعقوب... پیروزی نصیب من بگردان، و تو بهترین پیروز کنندگان هستی. و ای پروردگارم، لطف خویش را به من و به همۀ مردان و زنان باایمان ارزانی دار... . نتیجۀ سخن در این فصل این است که گرفتاری¬های امام زمان (عجلالله تعالي فرجه الشريف) در زمان غیبت بیش از هر مؤمن دیگری است، و چون بالاترین درجۀ ایمان از آن خودِ ایشان است، پس در رأس منتظران فرجشان، خود آن وجود مقدّس قرار دارند.
پينوشتها:
1. توضيح اين مقام در کتاب «آفتاب در غربت» صفحات 210 الي 220 آمده است.
2. بحارالانوار ج 102 ص 128.
3. بصائر الدرجات جزء 6 باب 1 ح 15.
4. احتجاج طبرسي ج 2 ص 278.
5. احتجاج طبرسي ج 2 ص 279.
6. احتجاج طبرسي ج 2 ص 289.
7. فضائل الاشهر الثلاثه، کتاب فضائل شهر رمضان ص 105 ح 95.
8. اقبال الاعمال باب 37 ص 284.
9. بحارالانوار ج 98 ص 158.
10. جمال الاسبوع فصل 47 ص 316.
11. اين دعاي شريف را مرحوم شيخ کفعمي در کتاب «البلد الامين» (ص 333) از حضرت مهدي (عج) روايت کرده است. همچنين مرحوم سيد بن طاووس در کتاب «مهج الدعوات» اين دعا را از دو طريق (ص 605 و 611) نقل کرده که اختلاف زيادي بين دو نسخه به چشم مي¬خورد. مرحوم ميرزا حسين نوري در کتاب «جنةُ المأوي» (ص 221) از قول بعضي از بزرگان نقل کرده که اين دعا از حضرت امام جعفر صادق (ع) روايت شده است. امّا اين ادّعا با متن دعا (مطابق نقل شيخ کفعمي و نسخۀ دومِ مرحوم سيد بن طاووس) سازگار نيست؛ زيرا در آن از امام صادق (ع) با تعبير «مولاي جعفر بن محمد الصّادق» ياد شده است که نمي-تواند به خود آن حضرت منسوب باشد. ما بدون اينکه بخواهيم دربارۀ گويندۀ دعا اظهارنظر قطعي کنيم، با اعتماد به سخن مرحوم کفعمي که اين دعا را از امام زمان (عج) دانسته، بعضي از عبارات آن را از «البلد الامين» و نسخۀ دوم «مهج الدعوات» که در بعضي قسمت¬ها اختلافات جزئي با يکديگر دارند، نقل مي¬کنيم.
12. البلد الامين ص 333 و مُهَجُ الدعوات ص 611.
13. مهج الدعوات ص 612.
14. مهجح الدعوات ص 614.
15. البلد الامين ص 335.
16. در اين خصوص به بخش سوم کتاب مراجعه کنيد.
17. البلد الامين ص 336.