بشارت عیسی مسیح به آمدن پیامبر اکرم و حضرت مهدی (ع)
قسمت اول
در قرآن کریم از زبان حضرت عیسی علیه السلام چنین نقل شده است که آن حضرت پیروان خود را به آمدن پیامبری پس از خود به نام «احمد»، بشارت داده است: «و إذ قال عیسی ابن مریم یا بنی إسرائیل إنی رسول الله إلیکم مصدقا لما بین یدی من التوراة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین» ترجمه: و هنگامى که عیسى پسر مریم گفت: اى فرزندان اسرائیل! بى تردید من فرستاده ى خدا به سوى شمایم، در حالى که آنچه را پیش از من آمده که تورات است تصدیق مى کنم و به رسولى که پس از من مى آید و نامش احمد است بشارت مى دهم، ولى همین که [آن رسول ] با دلایل روشن سراغشان آمد، گفتند: این جادویى آشکار است(صف: 6) هر پژوهشگری که قرآن را کتابی آسمانی بداند و به وحی بودن آن ایمان داشته باشد، با ملاحظه این آیه یقین خواهد کرد که نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جمله اخباری است که از زبان حضرت عیسی علیه السلام نقل شده است. همچنین آنچه مسلم است این است که انبیای گذشته به ظهور و بعثت چنین پیامبری خبر داده اند؛ زیرا آیا ممکن است پیامبرانی همانند اشعیا، ارمیا، دانیال، حزقیال و عیسی به اخباری همانند حادثه بخت النصر، کورش، اسکندر و حوادثی که در مناطقی همچون مصر، بابل و اورشلیم اتفاق افتاده خبر داده باشند، ولی به آمدن بزرگ ترین پیامبر و پیامبری که پایان دهنده همه آنان است، اشاره ای نکرده باشند؟ مگر اینکه معتقد باشیم این پیامبران از بعثت چنین پیامبری آگاهی نداشتند که این ادعا نیز با نبوت آنان سازگاری ندارد. بدون تردید ما در اینجا نمی خواهیم ادعا کنیم که پیامبران پیشین به صورت کاملا جزئی و دقیق به زمان، مکان، نام و نسب پیامبر پس از خود اشاره کرده باشند؛ زیرا در مورد پیامبران دیگر نیز رویه به این صورت نبوده است، مگر درباره برخی از پیامبران بنی اسرائیل که در زمان حیات خویش پیامبر پس از خود را برگزیده و به مردم معرفی می کردند. البته برخی از نشانه هایی که می تواند به عنوان شاهدی، هرچند احتمالی، برای این ادعا باشد، در متون مقدس ادیان پیشین، دست یافتنی است؛ همان گونه که در انجیل یوحنا آمده است: «آن گاه از او سؤال کردند: پس چه، آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی» به ویژه اینکه نبی در متن سریانی و یونانی کتاب مقدس معرف به حرف تعریف است و به پیامبر معهود و مشخصی اشاره دارد.همچنین در باب هفتم همین سفر آمده است: «آن گاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند گفتند: در حقیقت این شخص همان نبی است» و یا از زبان شخصی به نام منتس ادعا شده است که ایشان خود را همان فارقلیط موعود خوانده است. هیچ کس در این نکته تردید نخواهد کرد که چون پیامبران پیشین به زبان خودشان سخن می گفته اند، بنابراین، بشارت های آنان درباره حضرت رسول، به زبان دیگری غیر از زبان عربی بوده است. ولی به هر حال، قرآن کریم خبر می دهد نامی که حضرت عیسی علیه السلام با تصدیق گزارش تورات به آن خبر داده است، «احمد» بوده است.
«احمد» از صیغه افعل، مبالغه در صفت «حمد»، اسمی اسلامی است که در زمان جاهلیت و در دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای کسی جز ایشان به کار نرفته است و آن حضرت نخستین کسی است که این نام بر او نهاده شد.واژه پژوهان در ریشه یابی این نام، آن را برگرفته از ریشه (ح م د) به معنای «ستایش» دانسته و گفته اند وجه نام گذاری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به احمد که صفتی تفضیلی است، فراوانی ستایش خداوند به وسیله حضرت یا ستوده تر بودن او بیش از همه در نزد خداوند سبحان است.برخی حمد را ثناگویی شخص به اوصاف نیکویی می دانند که فقط با زبان انجام گیرد.9 گروهی از واژه پژوهان نیز با افعل تفضیل دانستن این واژه، آن را مبالغه در حمد و برگرفته از محمود یا حامد بودن نزد خداوند دانسته اند که بنابر وجه دوم، باید مضافی در تقدیر باشد.
درباره اینکه آیا این واژه یکی از نام های پیامبر است یا از اوصاف اوست، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی با تأیید افعل تفضیل بودن احمد، آن را از نام های پیامبر دانسته اند که به محمود بودن او در فعل و اخلاق دلالت دارد.راغب مورد بشارت بودن این نام از زبان عیسی علیه السلام را دلیل برجستگی و پسندیده تر بودن او از عیسی علیه السلام و همه پیامبران پیشین می داند.برخی نیز گفته اند پیامبر دارای نام عام (محمد) و نام خاص (احمد) بوده و عیسی علیه السلامبا این بشارت از پیامبر با نام خاص او یاد کرده است.در برابر دیدگاه مشهور درباره ساختار ادبی این واژه که آن را افعل تفضیل شمرده اند، برخی بر صفت مشبهه بودن آن اشاره دارند. بر اساس گزارش قرآن کریم، شکی نیست که یکی از نام های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، احمد است. این نام پس از محمد از شناخته ترین نام های آن حضرت شمرده می شود. شهرت و کاربرد گسترده این نام در میان مسلمانان به اندازه ای است که از صدر اسلام تاکنون، همواره برای یاد کردن از پیامبر صلی الله علیه و آله، استفاده از این نام پس از محمد در رتبه نخست قرار داشته است.
چگونگی نام گذاری:
درباره علم (نام مخصوص) یا وصف مشهور بودن احمد برای پیامبر صلی الله علیه و آله، به اتفاق نظری نمی توان دست یافت، ولی ادله ای دیدگاه نخست را تأیید می کنند. در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده: به آمنه مادر پیامبر، در دوران بارداری ندا رسید که نام فرزند خود را احمد بگذارد.در گزارش دیگری، همین مضمون از خود آمنه نیز نقل شده است.همچنین در روایت دیگری، امام باقر علیه السلامفرمودند: «ابوطالب عموی پیامبر در روز هفتم ولادت حضرت، این نام را برای وی برگزید و سبب این نام گذاری را ستایش آسمانیان و زمینیان از حضرت بیان کرد.در روایتی از خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجه نام گذاری او به محمد، ستایش زمینیان از آن حضرت و به احمد، ستوده تر بودن او نزد آسمانیان ذکر شده است.
پیشینه نام احمد:
درباره تقدم نام گذاری پیامبر به محمد یا احمد، دیدگاه های گوناگونی مطرح شده است. برخی از مفسران و مورخان با استناد به آیه 6 سوره صف که نام احمد را یاد شده از زبان حضرت عیسی علیه السلام می داند، بر تقدم نام احمد، حکم کرده اند.بر اساس این دیدگاه و با استناد به به برخی از منابع یهودی، بسیاری حتی پیش از تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله از نام، ویژگی ها و اوصاف او آگاهی داشته اند.در برابر این مورخان و مفسران، برخی دیگر با توجه به این گزارش تاریخی که نام احمد پیش از پیامبر اسلام، هیچ سابقه ای در میان عرب نداشته است، بر تقدم شهرت محمد بر احمد اصرار دارند.بر اساس نظریه دوم، شاید این گونه نام گذاری نشانه ای از حکمت و لطف خداوند به شمار آید تا کسی با احمد بشارت داده شده از زبان حضرت عیسی علیه السلام اشتباه نشود. البته بر خلاف گزارش تاریخی مزبور که بستانی نیز در دائره المعارف خود بر آن مهر تأیید زده است، برخی از گزارش های تاریخی، وجود این نام در میان قبایل جاهلی پیش از اسلام را تأیید می کنند.
مگر نام پیامبر اسلام" احمد" است؟
سؤال مهمى که در اینجا مطرح مى شود این است که نام معروف پیامبر اسلام" محمد" مى باشد، در حالى که در آیه 6 سوره صف به عنوان" احمد" ذکر شده، این دو چگونه با هم سازگار است؟
در پاسخ این سؤال لازم است به نکات زیر توجه شود:
الف- در تواریخ آمده است که پیامبر اسلام ص از کودکى دو نام داشت، و حتى مردم او را با هر دو نام خطاب مى کردند، یکى" محمد" و دیگرى" احمد" اولى را جدش عبد المطلب براى او برگزیده بود و دومى را مادرش آمنه.این مطلب در سیره حلبى مشروحا ذکر شده است.
ب- از کسانى که مکرر پیامبر اسلام ص را با این نام یاد کردند عمویش ابو طالب بود، هم امروز در کتابى که به نام" دیوان ابو طالب" در دست ما است اشعار زیادى دیده مى شود که در آن از پیغمبر گرامى اسلام به عنوان" احمد" یاد شده مانند:
ارادوا قتل احمد ظالموهم *** و لیس بقتلهم فیهم زعیم
" ستمگران آنها تصمیم قتل او را داشتند ولى براى این کار رهبرى نیافتند".
و ان کان احمد قد جاءهم *** بحق و لم یاتهم بالکذب
" قطعا احمد آئین حقى براى آنها آورد و هرگز آئین دروغ نیاورد".
در غیر دیوان ابو طالب نیز اشعارى از ابو طالب در این زمینه نقل شده مانند:
لقد اکرم الله النبى محمدا*** فاکرم خلق الله فى الناس احمد
خداوند پیامبر خود محمد را گرامى داشت و لذا گرامى ترین خلق خدا در میان مردم احمد است.
ج- در اشعار" حسان بن ثابت" شاعر معروف عصر پیامبر نیز این تعبیر دیده مى شود:
مفجعة قد شفها فقد احمد *** فظلت لالاء الرسول تعدد
" مصیبت زده اى که فقدان احمد او را لاغر کرده بود و پیوسته عطایا و مواهب رسول خدا را برمى شمرد".
اشعارى که از ابو طالب یا غیر او نام احمد (به جاى محمد) در آن آمده آن قدر فراوان است که مجال نقل همه آنها در اینجا نیست، این بحث را با شعر جالب دیگرى از فرزند ابو طالب یعنى على (ع) پایان مى دهیم:
ا تامرنى بالصبر فى نصر" احمد" *** و و الله ما قلت الذى قلت جازعا
ساسعى لوجه الله فى نصر" احمد" *** نبى الهدى المحمود طفلا و یافعا
" آیا به من مى گویى در یارى احمد شکیبایى کنم؟ به خدا سوگند من آنچه را گفتم از روى جزع و بى صبرى نگفتم"." من براى خاطر خدا در یارى" احمد" مى کوشم همان پیامبر هدایت که در طفولیت و جوانى پیوسته محمود و ستوده بود".
د- در روایاتى که در مساله معراج وارد شده بسیار مى خوانیم که خداوند پیامبر اسلام ص را در شب معراج بارها به عنوان" احمد" خطاب کرد، و شاید از اینجا است که مشهور شده نام آن حضرت در آسمانها" احمد" و در زمین" محمد" ص است.در حدیثى از امام" باقر" ع نیز آمده است که پیامبر اسلام ص ده نام داشت که پنج نام آن در قرآن آمده" محمد" و" احمد" و" عبد الله" و" یس" و" ن".
ه- هنگامى که پیامبر آیات فوق (آیات سوره صف را) براى مردم مدینه و مکه خواند و قطعا به گوش اهل کتاب نیز رسید هیچکس از مشرکان و اهل کتاب ایراد نکردند که انجیل بشارت از آمدن" احمد" داده نام تو" محمد" است، این سکوت خود دلیل بر شهرت این اسم در آن محیط است، زیرا اگر اعتراضى شده بود براى ما نقل مى شد، چه اینکه اعتراضهاى دشمنان، حتى در مواردى که بسیار زننده بوده، نیز در تاریخ ثبت است.از مجموع این بحث نتیجه مى شود که نام احمد از نامهاى معروف پیامبر اسلام ص بوده است".
بشارت عیسی علیه السلام در قرآن
بر اساس گزارش قرآن کریم، حضرت عیسی علیه السلام در کنار دعوت بنی اسرائیل به پیروی از تورات، آمدن پیامبری پس از خود را بشارت می دهد که نام او احمد است:«و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد... .» بنابراین، در این نکته که نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از آن حضرت، از سوی حضرت عیسی خبر داده شده است، شکی نیست. نکته مورد اختلاف این است که عیسی علیه السلام با چه نامی پیامبر را یاد کرده است و آیا این نام در اناجیل کنونی موجود است؟ البته از این آیه شریفه نمی توان استدلال کرد که نام آن حضرت در تورات یا انجیل ذکر شده باشد؛ زیرا تنها این آیه بر این نکته اشاره دارد که حضرت به آمدن پیامبری به نام احمد پس از خود بشارت داده است. اما اینکه این بشارت در قالب انجیل باشد، بیان نشده است. ولی بر اساس برخی از آیات دیگر، یهودیان یا مسیحیان پیش از پیامبر صلی الله علیه و آله از آمدن او آگاهی داشته، حتی برخی از آنان اوصاف و ویژگی های آن حضرت را نیز به صورت دقیق می دانستند و این اخبار را از تورات و انجیل به دست آورده بودند: «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة والإنجیل...» ترجمه: (اعراف: 157) در آیه دیگری ضمن اشاره به آگاهی کامل یهود و مسیحیان از آن حضرت، آمده است: «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم...»(بقره: 146 / انعام: 114) در ذیل این آیات و در تفسیر آنها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که نام او در تورات، «احید» در انجیل «احمد» و در قرآن «محمد»، است.همچنین از ابن عباس نقل شده که نام هایی همانند «احمد»، «محمد»، «فارقلیط» و «ماد ماد» از جمله نام های پیامبراسلام درکتاب های آسمانی امت های پیشین بوده است.
بشارت حضرت عیسی درباره پیامبر اسلام در مناظرات علمی امام رضا علیه السلام
در مناظرات علمی امام رضا علیه السلام با رهبران دینی ادیان دیگر نیز وجود بشارت و نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تورات و انجیل تأیید شده است. محدث بزرگ شیخ صدوق در نقل مناظره امام علیه السلام با رأس الجالوت در مجلس مأمون همین استدلال را از امام رضا علیه السلام نقل کرده است که: «در تورات آمده نوری از کوه طور سینا جلوه گر می شود و نیز از کوه ساعیر نوری ظاهر می شود و مردم را به نورانیت خود جلوه گر می سازد و از کوه فاران هم نوری هویدا می گردد و روشنگر حقایق الهی می باشد. راس الجالوت گفت: با کلمات مزبور آشنایی دارم، ولی از تفسیر آنها بی خبرم. حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: من تفسیر آنها را برای تو توضیح می دهم؛ نوری که از طور سینا درخشید همانا وحی است که خدای متعال در طور سینا برای موسی علیه السلام فرستاد و نوری که از کوه ساعیر درخشید و مردم را منور ساخت کوهی است که از آنجا به عیسی بن مریم وحی شد و کوه فاران که حقایق را بر ما آشکار فرمود کوهی است از کوه های مکه که یک روز راه تا مکه فاصله دارد و محمد در آنجا ظهور کرد».
به هرحال در مباحثاتی که حضرت رضا علیه السلام در مجلس مأمون کردند و شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا نقل کرده، (مساله بشارت طرح شده است ). یکی از علما بر این کتاب حواشی ای نوشته است و حتی از بعضی از علمای بزرگ چیزهایی را نقل می کند که نشان می دهد آنها در مورد معنی چند لغت اطلاع نداشته اند. مثلا در کلام حضرت رضا علیه السلام لفظ '' بارقلیطا '' یا '' فارفلیطا '' آمده است. حضرت می گویند این کلمه در انجیل و یا جای دیگری آمده است. برخی علمایی که بعد آمده اند، گفته اند '' فارفلیطا '' عربی است و شاید به معنای فارق بین حق و باطل است، درصورتی که این کلمه معرب یک لفظ یونانی است، معرب '' پاراکلیتوس '' است که به این صورت درآمده است. در یک جا حضرت به آن عالم یهود خطاب می کند: «یا یهودی اقبل علی اسئلک بالعشر الایات التی انزلت علی موسی بن عمران» من تو را قسم می دهم به آن ده معجزه ای که بر موسی نازل شد، آیا در تورات، خبر محمد صلی الله علیه و آله و امت او هست یا نه؟ آیا با عنوان « اتباع راکب البعیر یسبحون الرب جدا جدا تسبیحا» نیامده است؟ و آن وقت به بنی اسرائیل دستور داده شده است: « فلیفرغ بنواسرائیل الیهم و الی ملکهم لتطمئن قلوبهم» دستور داد مخالفت نکنند، «فان بایدیهم سیوفا ینتقمون بها من الامم الکافر فی اقطار الارض» در دست آنها شمشیرهایی است که از همه ملتهای روی زمین انتقام خواهند گرفت.
«اهکذا هو فی التوراه مکتوب؟» آیا چنین چیزی در تورات هست؟ تصدیق کرد و گفت: بله.
بعد خطاب به جاثلیق فرمود: آیا از کتاب شعیا اطلاعی داری؟ گفت: حرف تا حرفش را می دانم.
گفت: آیا در آنجا این کلام نیست: « انی رایت صوره راکب الحمار لابسا جلابیب النور و رایت راکب البعیر ضوء مثل ضوء القمر؟» در مکاشفه خودش گفت: من آن الاغ سوار (یعنی عیسی ) را دیدم در حالی که جلبابها و روپوشهایی از نور به خودش گرفته بود، و آن شترسوار را دیدم در حالی که نورش مانند نور قمر می درخشید؟ گفت: بله، شعیا چنین چیزی گفته است. بعد خطاب به جاثلیق نصرانی فرمود: «یا نصرانی هل تعرف فی الانجیل قول عیسی علیه السلام: انی ذاهب الی ربکم و ربی، و البار قلیطا جاء؟» آیا از این سخن عیسی علیه السلام اطلاع داری که فرمود: من به سوی پروردگار خودم و پروردگار شما می روم و بارقلیطا خواهد آمد؟ «هو الذی یشهدنی بالحق کما شهدت له» او مرا تایید و تصدیق می کند همان طور که الان من به او گواهی دادم، «و هو الذی یفسر لکم کل شی ء». می خواهد بگوید من رسالتم این نیست که حقایق را برای شما بگویم و بیان کنم، من مبشر او هستم، کسی که حقایق را خواهد گفت اوست. «و هو الذی یبدی فضائح الامم» اوست که رسوایهای ملتها را در اثر غلبه و پیروزی ظاهر می کند.
«و هو الذی یکسر عمود الکفر» و اوست که ستون کفر را در هم خواهد شکست. جاثلیق تایید کرد که این کلمات در انجیل آمده است. بعد راجع به اینکه انجیل چطور از بین رفت بحث می کنند که خیلی مفصل است تا اینکه همان جمله دوباره تکرار می شود: «قال له الرضا علیه السلام: ان عیسی علیه السلام لم یخالف السنه و کان موافقا لسنه التوراه» به رأس الجالوت خطاب می کند که عیسی با تورات مخالف نبود و همان طور که در قرآن کریم آمده، او برای تایید تورات آمده بود نه برای نسخ تورات، «حتی رفعه الله الیه، و فی الانجیل مکتوب: ان ابن البره ذاهب و البار قلیطا جاء من بعده»، پسر بره (که مراد از بره، ظاهرا مریم سلام الله علیهاست) می رود و بعد از او بارقلیطا خواهد آمد. «و هو الذی یحفظ الاصار و یفسر لکم کل شی ء و یشهد لی کما شهدت له» (عیون اخبارالرضا، ج2، صص 158 139) او به من شهادت خواهد داد، همان طور که من به او شهادت دادم، همان طور که من او را تصدیق کردم او هم مرا تصدیق می کند.
بشارت به نبوت پیامبر اکرم (ص) در عهد قدیم
در سفر تثنیه عهد عتیق چنین آمده است: «و خداوند به من گفت: آنچه گفتند نیکو گفتند؛ نبی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه با او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت». اگرچه برخی از یهودیان این پیامبر موعود را یوشع بن نون و برخی از مسیحیان او را حضرت عیسی دانسته اند، ولی به پنج دلیل به نظر می رسد مراد از این بشارت بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد:
1 ـ یهودیان معاصر حضرت عیسی علیه السلام با اینکه عیسی آمده بود، منتظر ظهور پیامبر دیگری نیز بودند، بنابراین، آنچنان که برخی از مسیحیان ادعا کرده اند، پیامبر مورد اشاره در این آیه نمی تواند حضرت عیسی علیه السلام باشد. زیرا اولا خود عیسی علیه السلام در هیچ جا ادعا نکرده است که مورد بشارت پیامبران پیشین به ویژه حضرت موسی علیه السلام بوده است. ثانیا، این ادعا در انجیل نیامده است، علاوه بر اینکه حواریان و بزرگان مسیحی همانند پولس هم در اثبات حقانیت عیسی علیه السلام به ویژه زمانی که مسیحیت با عناد یهودیان روبه رو شد به چنین بشارتی استناد نکردند.
2ـ در این آیه، پیامبر موعود، همانند موسی دانسته شده است، «... از میان برادران ایشان مثل تو....» در حالی که نه عیسی و نه یوشع هیچ یک همانند موسی نیستند؛ زیرا یوشع از بنی اسرائیل بود و این امکان ندارد با وجود موسی و شریعت پایدار او از میان بنی اسرائیل پیامبری همانند موسی مبعوث شود. علاوه بر آن، در اینجا اشاره شده است که پیامبری را مبعوث خواهم کرد، در حالی که یوشع در آن زمان حاضر بوده است. همچنین حضرت عیسی نیز همانند موسی نیست؛ زیرا اولا، مسیحیان بر این باورند که عیسی خداست ولی هیچ یک از یهودیان به خدا بودن موسی باور ندارند. ثانیا، در نظر مسیحیان عیسی قربانی گناهان مردم شده است، در حالی که درباره حضرت موسی چنین باوری وجود ندارد. ثالثا، بر اساس گزارش «رساله پولس» حضرت عیسی به خاطر شفاعت مردم مورد لعن خدا قرار گرفت، در حالی که درباره حضرت موسی چنین گزارشی شنیده نشده است.
3ـ همان گونه که از ادامه این بشارت برمی آید، این نبی مأمور به انتقام گیری از منکران و کسانی است که خدا را انکار نمایند، در حالی که در شریعت عیسی سخنی از حدود و قصاص و جهاد و مانند آن وجود ندارد.
4ـ عنوان برادر موسی بودن برای یوشع و عیسی معنا ندارد، در حالی که پیامبر اسلام چون از فرزندان اسماعیل، و بنی اسرائیل از فرزندان اسحاق هستند، برادری آنها معنادار خواهد بود.
5ـ همخوانی و اشتراک زیاد شریعت نبی مکرم اسلام با شریعت موسی در بسیاری از موارد نشان دهنده اشتراک این دو نبی بزرگوار است.
پیامبری از میان عرب
یکی دیگر از مواردی که می توان به عنوان بشارت های عهد عتیق به نبوت پیامبر اسلام به شمار آورد، بخشی از سفر تثنیه است که یهود را به دلیل اینکه خداوند را خشمناک کرده اند به فرستادن قومی غیر از خودشان تهدید می کند: «ایشان مرا به آنچه خدا نیست به غیرت آوردند و با اباطیل خود مرا خشمناک گردانیدند و من ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد». در تفسیر و تبیین مراد از این قوم گفته شده آنان همان قوم عرب هستند که نبوت از نژاد آنان بوده و پیامبر آخرالزمان از میان آنان خواهد بود.از جمله شواهد این تفسیر ادامه همان سفر است که می گوید: «و به گروه نادان ایشان را خشمناک خواهم ساخت.» گفته شده مراد از این گروه نادان عرب های پیش از بعثت هستند که در غایت جهل و ضلالت بودند و هیچ نشانه ای از علوم عقلی و شرعی در میان آنان نبود.همچنین بنی اسرائیل چون نسل این قوم را از اسماعیل علیه السلام ـ که مادرش، هاجر، کنیز سارا بود ـ به شمار می آوردند، آنها را قوم نادان تلقی می کردند. این ادعا با این آیه قرآن که پیامبر را رسول در میان امیان می داند، سازگاری دارد که: «هو الذی بعث فی الأمیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وإن کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (جمعه: 2) ترجمه: اوست آنکه در میان مردم درس نخوانده ـ عرب ـ پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان می خواند و پاکشان می سازد و کتاب ـ قرآن ـ و حکمت به آنان می آموزد و هر آینه پیش از این در گمراهی آشکار بودند. البته برخی با تفسیر این قوم نادان به یونانیان، تلاش کرده اند که این بشارت را به مبعوث شدن پیامبرانی در آن دیار، مربوط بدانند. در حالی که یونانیان چندین قرن پیش از میلادمسیح دارای علم وحکمت بوده و حکمای مشهوری همانند سقراط، افلاطون و ارسطو در میان آنان بودند.
نزول از کوه پاران (فاران)
در آیه دیگری، به فرستاده شدن شریعت بر حضرت موسی علیه السلام و نزول تورات در کوه سینا، نازل شدن انجیل در سعیر و نزول قرآن در کوه پاران اشاره شده است، آنجا که می گوید: «و این است برکتی که موسی، مرد خدا، قبل از وفاتش به بنی اسرائیل برکت داده، گفت: یهوه از سینا آمد و از سعیر بر ایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گردید» با توجه به آن بخش از عهد عتیق که گزارش می دهد اسماعیل در منطقه پاران ساکن شد «و خدا با آن پسر می بود و او نمو کرده ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید و در صحرای فاران ساکن شد و مادرش زنی از زمین مصر برایش گرفت» و شکی نیست که حضرت اسماعیل در مکه ساکن شد، بنابراین، کوه فاران همان کوهی است که غار حرا در آن قرار داشته و قرآن در آن کوه بر پیامبر اسلام نازل شده است.
پیامبری به نام «ماد ماد» یا «طاب طاب»
در سفر تکوین هنگامی که حضرت ابراهیم از خدا می خواهد فرزندش اسماعیل را در نزد خود نگه دارد، خداوند به او می گوید: «اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده، بارور و بزرگ گردانیده به ماد ماد، و دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم.» زبان شناسان عبری و سریانی معتقدند «ماد ماد» در زبان عبری و «طاب طاب» در زبان سریانی به معنای همان «محمد» است. و دوازده رئیس هم به امامان دوازده گانه معصوم و جانشینان آن حضرت اشاره دارد که پس از آن حضرت، رهبری مردم را بر عهده دارند.
خبر داود نبی
در گزارش عهد عتیق از سروده های داود که به نام «مزامیر داود» خوانده می شود، گزارشی در قالب اوصاف شخصی ذکر شده است که در آینده خواهد آمد. اگرچه مسیحیان تلاش می کنند با دلایلی این اوصاف را درباره حضرت عیسی علیه السلام تفسیر نمایند، ولی بررسی این اوصاف و مقایسه آنها با آنچه در توصیف حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ذکر شده است، نشان دهنده هماهنگی زیادی میان آنهاست. بی شک، این سازگاری هر پژوهشگری را به این نتیجه می رساند که گویا حضرت داود علیه السلامخبر از آمدن آخرین پیامبر را داده است. گزارش عهد عتیق این چنین است: «دل من به کلام نیکو می جوشد. انشاء خود را درباره پادشاه می گویم. زبان من قلم کاتب ماهر است. تو جمیل تر هستی از بنی آدم و نعمت بر لب های تو ریخته شده است. بنابراین، خدا تو را مبارک ساخته است تا ابدالآباد. ای جبار! شمشیر خود را بر ران خود ببند؛ یعنی جلال کبریایی خویش را، و به کبریایی خود سوار شده، غالب شو به جهت راستی و حلم و عدالت. و دست راستت چیزهای ترسناک را به تو خواهد آموخت. به تیرهای تیز تو امت ها زیر تو می آیند».همان گونه که از این گزارش به دست می آید، اوصافی مانند نیکوترین افراد بودن، مبارک بودن تا ابدالآباد، با حق و صدق و عدالت بودن، اهل شمشیر و جهاد بودن، اهل عدالت بودن، و مورد ستایش اقوام بودن تا ابدالآباد، از جمله اوصافی هستند که، دست کم، برخی از آنها مانند پایدار بودن تا ابد با نبوت و رسالت حضرت عیسی علیه السلام و هیچ پیامبر دیگری سازگاری ندارد؛ به ویژه که خود مسیحیان مدعی اند در شریعت عیسوی شمشیر و جهاد هیچ جایگاهی ندارد و آنها او را پیامبر صلح می خوانند. بنابراین، نمی توانند دچار تناقض گویی شده و او را اهل شمشیر نیز بدانند.علاوه بر آن، در بسیاری از گزارش ها و روایت های اسلامی بر اوصافی مانند احسن الوجه بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اهل بلاغت بودن و قوی بودن آن حضرت تأکید شده است.همچنین در مورد امت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نیز آمده است: «کنتم خیر أمة أخرجت للناس...» (آل عمران: 110) ترجمه: شما بهترین امتی هستید که بر مردمان پدیدار شدید. بنابراین، با آنچه در گزارش عهد عتیق در مورد امت آن پیامبر موعود آمده است، سازگاری خواهد داشت.
اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله در تورات
در روایتی از علی علیه السلام نقل شده است: «شخصی یهودی چند دینار از پیامبر صلی الله علیه و آله طلب داشت. هنگامی که یهودی دینارهای خود را طلب نمود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چند روزی مهلت خواستند تا آنها را تهیه نمایند. یهودی گفت: تا دینارهای مرا ندهی شما را ترک نخواهم کرد. آن حضرت فرمودند: تا زمانی که تو خشنود باشی با تو می نشینم. آن حضرت در نزد او نشست تا وقتی که در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نماز صبح را به جای آوردند. اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله چون این وضعیت را مشاهده کردند در مقام تهدید و وعید یهودی برآمدند. پیامبر مانع کار آنها شد. آنها با حالتی معترضانه عرض کردند: یک یهودی شما را حبس کرده است. پیامبر فرمودند: خداوند متعال مرا نفرستاده است که با معاهدان و غیر معاهدان به صورت ظالمانه برخورد نمایم. چون خورشید به میانه آسمان رسید و پیامبر همچنان در اختیار آن یهودی بود، او شهادتین را به زبان آورد و مسلمان شد. او مال خود را بخشید و گفت: به خدا قسم، من به این دلیل چنین کاری را کردم که می خواستم بدانم با آنچه در تورات از اوصاف شما خوانده ام سازگاری دارد یا خیر؛ زیرا در این کتاب خوانده ام: "محمدبن عبدالله در مکه متولد شده، از مکه به مدینه مهاجرت خواهد کرد و او نه بدخلق، نه سنگین دل و نه تندخو و نه بلندآوازه و درشت گو است." اکنون من شهادت می دهم به وحدانیت خدا و حقیقت نبوت و رسالت تو».
بشارت به مکه
در یکی از بشارت های کتاب اشعیای نبی به شهر مکه چنین آمده است: «ای عاقره نزاییده بسرا، ای که درد زه نکشیده ای، به آواز بلند ترنم نما و فریاد برآور؛ زیرا خداوند می گوید: پسران زن بی کس از پسران زن منکوحه زیاده اند. مکان خیمه خود را وسیع گردان و پرده های مسکن های تو پهن بشود دریغ مدار و طناب های خود را دراز کرده، میخ هایت را محکم بساز؛ زیرا که به طرف راست و چپ منتشر خواهی شد و ذریه تو امت ها را تصرف خواهند نمود و شهرهای ویران را مسکون خواهند ساخت...». شکی نیست که مراد از این شهر، مکه است؛ زیرا پسران زن بی کس، فرزندان اسماعیل هستند که با کوچ او و مادرش به مکه در آنجا ساکن شدند. و با توجه به اینکه پس از حضرت اسماعیل علیه السلام هیچ یک از فرزندان او بجز پیامبر گرامی اسلام به نبوت مبعوث نشدند، بنابراین، مراد از این خبر، نوید و بشارت به بعثت آن حضرت خواهد بود. علاوه بر اینکه اوصاف این شهر در گسترش ساکنان و رونق گرفتن آن از نشانه هایی است که پس از گسترش اسلام جامه عمل پوشید.
پیامبر قوم عرب
در یکی از اسفار عهد عتیق از قوم و پیامبری نام برده شده است، که هم این قوم و هم پیامبرشان بیرون از بنی اسرائیل و یهود هستند؛ زیرا به بیان این کتاب، آنان نه خدا را می شناختند و نه در برابر دستورات او تمکین می کردند: «آنانی که مرا طلب ننمودند مرا جستند و آنانی که مرا نطلبیدند مرا یافتند. و به قومی که به اسم من نامیده نشدند، گفتم لبیک لبیک...». همچنین در ادامه، اوصافی همچون تمرد از دستورات الهی و ساکن شدن در منازل پست برای آنان بیان شده است که نشان دهنده پایین تر بودن درجه این قوم در نزد خدا از قوم بنی اسرائیل است. بی شک، اگر این قوم نیز از خود یهود بود، دیگر ترجیح یهود بر آنان معنا نداشت.
( ادامه دارد...)
پی نوشتها :
1-تاریخ انبیاء، ص 730
2-اعلام قرآن خزائلی، ص 268 تا 270
3-قصص قرآن بلاغی، ص 252 و 253
4-بحار الانوار، ج 18، ص 320 - ص 325
5-مجله معرفت شماره 120 ، مقاله احمد صلیاللهعلیهوآله پیامبر موعود ، نوشته ابوالفضل روحی
6-تفسیر نمونه، ج24، ص: 75
7-استاد مطهری ، آشنایی با قرآن 7، صفحه 21-16