آهنگ باران باران ميگيرد آدينهها
نرم و نازك
لطيف،چون گلبرگ
مينشيني آرام
بر چينه خاطرم
با دستافشاني برگها
در پيچش شاخهها
ميآفريند، آهنگ انتظار
التهاب و اضطراب
دلواپسي و شور را
ظرفهاي خالي دلم
چنگ ميزند
قطعه
سمفوني هيجان را
و قطرات باران
ميرقصاند
شمدانيهاي تشنه را
ميلغزد، زورق خيالم
رود متلاطم
امواج كوبنده
و عصر خالي از توست
بگو
كي و چه وقت
بر نهرهاي جاريت وارد شوم.