نویسنده واقعی «اخراجیها» کیست؟
جدیدا فردی در سایت خبری تابناک، نامه ای
منتشر کرده و مدعی شده که فیلمنامه اخراجی ها از کتاب او برداشته شده که
برای روشن شدن ذهن ایشان، جوابیه ای نوشته ام که می خوانید:
بنام احکم الحاکمین
مدیر محترم سایت تابناک
سلام علیکم
آنچه
بنده را به نوشتن این پاسخ واداشت، نه دفاع از فیلم اخراجی ها و نویسنده و
کارگردان اختصاصی آن، که ذوق زدگی برخی موج سواران خارج نشین است که به
خود وعده داده اند بلکه از این نمد، کلاهی بهر خویش فراهم آورند!
می گویند:
"پیروزی صد تا پدر و مادر دارد ولی شکست، همواره یتیم است!"
هنگامی
که نامه سراپا ضد و نقیض فردی را با عنوان " نویسنده واقعی «اخراجیها»
کیست؟" در سایت خبری تابناک خواندم، از کار شما تعجب کردم. چرا که از شما
بعید می دانستم "هر چیز" را از "هر کس" منتشر کنید!
حتما خودتان نیز به تناقضات نویسنده نامه پی برده اید، ولی این که با وجود آن، نامه را منتشر کرده اید جای تعجب دارد.
از
همان روزهای اول که اخراجی ها ساخته شد، شاید بتوان گفت ایشان چندمین نفری
است که مدعی نگارش آن شده است ولی لازم می دانم برای بستن دهان مدعیان
دروغین، ذکر کنم که:
- نویسنده اصلی اخراجی ها، شخص مسعود ده نمکی می
باشد که تنها و تنها بر اساس خاطرات و دیده های شخصی خویش در دوران دفاع
مقدس و همرزمی و همسنگری با برخی شهدای والامقام آن را به رشته تحریر
درآورده است.
- بنده هیچ گونه دستی در تغییر نگارش فیلمنامه اخراجی ها
بخصوص اخراجی های 2 نداشته ام و فقط در برخی موارد به عنوان دوست قدیمی و
همرزم، به ایشان مشورت داده ام و بس که بر این نیز می بالم.
- اگر این
مدعی، یک بار دیگر شرح دیدار ده نمکی را خوانده باشند متوجه خواهد شد که
او کتاب مورد نظر نویسنده را نخوانده است و جالب تر این که خود وی نیز
همین ادعا را دارد که می نویسد:
"هرچه میاندیشم، درمییابم شما عزیزان اهل مطالعه واقعی آن کتاب نبودید"
- نمی دانم لات بازی و عرق خوری ایشان و دوستان شان، در کجای اخراجی ها به چشم می خورد؟
بدون
شک ایشان ارازل و اوباش گری را با لوتی گری های قدیم تهران اشتباه گرفته
اند که نمونه بارز آن در سرنوشت "شعبان بی مخ" و شهید "طیب حاج محمدرضا"
به چشم می خورد.
- ایشان توهم کرده اند لحن کلام اهالی جنوب شهر فقط و
فقط مختص همسن و سالان ایشان است و بس. در حالی که باید به ایشان یادآوری
کرد بچه های جنوب شهری از نوع مجید سوزوکی و هم محلی هایش، بر خلاف تصورات
ایشان، نه اهل ارازل گری و عیاشی و عرق خوری، که اهل دفاع مردانه و
غیرتمندانه از ناموس و مملکت بودند و بس.
- جالب تر این که نویسنده
مدعی، چنان با فضای فرهنگی ایران امروز غریب است که با وجود انتشار کتابش
در چندین نوبت آن هم از سوی وزارت ارشاد، می نویسد:
" نمیدانم کتاب
«در کوچه و خیابان» را چگونه به دست آوردید (هرچند حدسهایی میزنم)، ولی
میدانم استقبال گرم اهل کتاب و ادبای عزیز از آن، مایه دلگرمی بسیار من
شده"
حتما ایشان فردا مدعی خواهند شد که اصلا کتاب ایشان منتشر نشده،
بلکه دست نوشته های شان بوده که ما از منزل شخصی ایشان در خارج از کشور به
سرقت برده ایم تا اخراجی ها را بسازیم؟!
- در جواب ایشان که گفته اند:
"برادران، شما در قد و قوارهای نبودید که چنین «سوژه»ای بیابید و آن را به «فیلمفارسی جبههای» تبدیل کنید"
باید بگویم:
خدا
نکند ما همقد و قواره شما باشیم! و بخواهیم از نوشته های امثال شما فیلم
بسازیم و باید توجه کنید که تاکید بر این بوده است که نکند یک وقت چنین
شائبه ای پیش آید و امثال شما ذوق زده شوید که "بله همه جبهه ها را لات ها
می گرداندند."
با وجودی که برای ایشان به عنوان نویسنده و بخصوص یک
پزشک، احترام بسیار قائل هستم، ولی چون با اکاذیب خویش سعی در قلب حقیقت
دارند، فقط می توانم بگویم:
ای کاش نویسنده محترم که مدعی است:
"دریافتم
سناریو، محیطسازی و حتی کلماتی که در زبان بازیگران به کار رفته، همگی
رونویسی از کتاب «در کوچه و خیابان»، نوشته این حقیر است."
فقط برای
نمونه، حداقل یک سطر از کتاب خود را که در فیلم اخراجی ها استفاده شده ذکر
می کردند و از کلی گویی که شیوه هوچی گری و کذابی است، پرهیز می نمودند.
جناب آقای منظرپور!
"عزیزان، از اینکه نوشته ناچیزم چنین مورد سوءاستفاده و کسب و کار قرار گرفته، شکایتی ندارم و نمیتوانم هم داشته باشم"
ذوق زده نشوید. بفرمایید شاکی باشید!
لطف
کنید و همان طور که گفتم حداقل سطری از کتابتان را که به قولتان "چنین
مورد سوءاستفاده و کسب و کار قرار گرفته" ارائه کنید. وگرنه بیرون از گود
نشستن و حرافی کردن که کاری ندارد.
جوانان این مرز و بوم، از جنوب شهر
تا شمال آن، و از دورترین نقاط ایران عزیز در شرق و غرب آن، همه و همه سال
ها مردانه و غیرتمندانه مقابل آنان که می خواستند دین و فرهنگ این مملکت
اسلام و ایرانی را به یغما ببرند، در همه جبهه های نظامی و فرهنگی
ایستادند و جان فدا کردند، نه این که در خارج نشینند و لاف وطن پرستی سر
دهند.
به قول مرحوم "محمد رضا آقاسی":
جنگ زد نعره، ولی پنجره ها را بستید
به غنائم که رسیدیم، به ما پیوستید
کسی از پنجره بسته خروشی نشنید
هر چه گفتیم که جنگ آمده، گوشی نشنید
حمید داودآبادی
رزمنده کوچک دیروزها
پنج شنبه 27 فروردین 1388 2:23 PM
تشکرات از این پست