0

كف‌وسوت در روز عاشورا؛سال 59 حاميان بني‌صدر، سال 88 حاميان موسوي

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

كف‌وسوت در روز عاشورا؛سال 59 حاميان بني‌صدر، سال 88 حاميان موسوي

 كف و سوت زدن هاي روز عاشورا كه خشم و انزجار عمومي مردم را به دنبال داشت، ياد و خاطره بني‌صدر و منافقيني را زنده كرد كه عاشورا را به يك ميتينگ سياسي و ضد نظام بدل كرده بودند تا با سوت و كف متهم كردن نظام و خرسندي رسانه هاي خارجي را نتيجه بگيرند.
در واكنش به همين جسارت ها بود كه امام بعد از خلع بني‌صدر لب به سخن گشود و در 11 تير سال 60 از منافقين با عنوان تفاله هاي آمريكايي ياد كرد.

بخشي از سخنان امام خميني كه اين روزها به‌طور مكرر از سيما پخش شد و در آن امام به كف و سوت زدن در روز عاشورا اعتراض مي‌كند، در واقع

همين سخنراني 11 تير 60 است كه امام در جمع خانواده‌هاي شهداي هفتم تير، به حرمت‌شكني بني‌صدر و هوادارانش در روز عاشوراي سال قبل از آن (آبان 59) اشاره و تصريح مي‌كنند: «بي‌جهت نيست كه در آن نطق‌هاى با اجتماع زياد روز عاشورا سوت مى‏زنند و كف مى‏زنند. امام مظلوم ما به شهادت رسيده، روز شهادت امام مظلوم ما، پاى نطق و سخنرانى يك نفر آدمى كه با آنها دوست است، كف مى‏زنند و سوت مى‏كشند و امريكا را از ياد مى‏برند. خط اين بود كه اصلاً امريكا منسى بشود. يك دسته شوروى را طرح مى‏كردند تا امريكا منسى بشود، يك دسته "اللَّه اكبر " را كنار مى‏گذاشتند، سوت مى‏زدند و كف مى‏زدند آن هم روز عاشورا.»

امام شرايط زماني را هشدار دادند و فرمودند: «نبايد ما فراموش كنيم كه در جنگ با امريكا هستيم. ما در جنگ با امريكا و تفاله‏هاى امريكا [هستيم‏]، اين تفاله‏هايى كه قالب زدند خودشان را و ما غفلت كرديم، الآن هم هستند. بايد هر يك از اينها را شناسايى كنيد و به دادگاه‌ها معرفى كنيد، ننشينيد كه باز يك جايى را آتش بزنند. اينها مى‏خواهند خرابى كنند، كار ندارند به اين كه كى كشته بشود و كى از بين برود، دشمنى خصوصى هم با هيچ كدام ندارند.»

امام همچنين ادامه دادند: «مشت اينها باز شد كه اينها از چه سنخ آزادى مى‏خواهند؛ آزادى انفجار! آزادى انفجار اينها مى‏خواهند. اينها مى‏خواستند كه اين منافقين هم آزاد بيايند توى مردم و بعد از يك سال ديگر بسيارى از جوان‌هاى ما را منحرف كنند، آزادانه و بسيارى از كارهايى كه مى‏خواهند مخفيانه انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند، براى اينكه، آزادى است!»

سخنان تند و نهيب شديد امام متوجه وقايع عاشوراي سال 59 بود. آن روز كه بني‌صدر در جمع تجمع كنندگان ميدان آزادي حاضر شد و در سخناني مشابه سران فتنه اخير نظام را به شكنجه، قتل و تندروي محكوم كرد. شرايط آن روز و سخناني كه بني‌صدر به زبان آورد تا سوت و كف ها برگه هاي تاريخ عاشوراي 59 را پر كنند، تطابقي قابل توجه با بيانيه ها و مصاحبه هاي ساختارشكن سران فتنه طي روزها و ماه‌هاي اخير و وقايع منجر به حرمت‌شكني روز عاشورا دارد.

بني‌صدر در اجتماع روز عاشورا گفته بود: «در قانون اساسي ما مگر شكنجه حرام نشده است؟ ممنوع نشده است؟ در كجاي دنيا و در كدام دين و در كدام كشور اسلامي و حكومت اسلامي شش نوع زندان وجود دارد؟ چرا اينها تعطيل نمي شود؟ (تكبير و سوت و كف حضار) چرا بايد هر كس و هر نهادي يك زندان داشته باشد؟ اينها بايد تعطيل شود.»

بني‌صدر به گونه‌اي صحبت مي كرد كه گويا جمهوري اسلامي جز يك دستگاه مخوف شكنجه گر نيست. واكنش هاي احساسي بني‌صدر به اخبار و اطلاعاتي كه به او مي رسيد، بارها و بارها براي او مسئله ساز شده بود. او اين بار نيز داد سخن برداشته بود تا در كنار خشنودي بيگانگان، متهم كردن امام و انقلابيون را نتيجه بگيرد.

بني‌صدر در در ادامه سخنان خود از باب ارشاد هم برآمد و گفت: «جو اسلام، جو اعتماد است. اين همه دستگاه‌هاي ترسناك و مخوف درست نكنيد. چرا هيئتي تشكيل نمي شود به كار اين زندان هاي گوناگون نمي رسد؟ چرا در رژيم اسلامي، انسان و جان او اين همه بي منزلت شده است كه بتوان مثل آب خوردن محكوم كرد و بدون اينكه كسي بفهمد، كار او را تمام كرد؟ چه طور مي شود كه اشخاص را مي گيرند و به زندان مي برند و ماهها جزء فراموش شدگان مي شود. بس كنيد اين كارها را. دستگاه قضايي ما بايد بي طرف باشد، مستقل باشد و نبايد اجازه داد انواع و اقسام پيدا كند و ابزار قدرت سياسي شود.»

بعد از مواضعي از اين دست و تحركات منافقين بود كه كم كم بني‌صدر و حاميان او به حاشيه رانده شدند و از صحنه سياسي كشور به دست نمايندگان مردم حذف شدند. امام بارها و بارها به بني‌صدر خطر نفوذ منافقين را هشدار داده بود، اما بني‌صدر هيچ آگاه آن گونه كه بايد به مواضع امام توجه نكرد.

امام در همان سخناني كه به اهانت كنندگان روز عاشورا اشاره كردند، باز هم خطر منافقين را گوشزد و از تذكرات خود به بني‌صدر سخن به ميان آوردند. امام فرمودند: «من حالا هم باز به اين افرادى كه خيلى منحرف نيستند، من به اين‌ها باز نصيحت مى‏كنم كه شما بياييد و حساب‌تان را از اين منافقين كه قيام بر ضد اسلام كردند، حسابتان را جدا كنيد، نه اينكه بگوييد كه خشونت شما نكنيد، آن وقت به من هم بگوييد كه شما هم خشونت نكنيد، اين معنايش اين است كه ما و آنها مثل هم هستيم. آنهايى كه "شناخت " شان را گمان ندارم اين آقايان نديده باشند، اينهايى كه كتاب عقايدشان را منتشر كرده‏اند و اين آقايان هم شايد و لابد ديده‏اند آنها را، با ما كه مى‏دانند كه ما لااقل مسلمان هستيم، مسلمان بدى هستيم، اينها حسابشان را جدا نمى‏كنند. شما ديديد كه آقاى بني‌صدر حسابش را جدا نكرده، خدا مى‏داند كه من مكرر به اين گفتم كه آقا، اينها تو را تباه مى‏كنند. اين گرگ‌هايى كه دور تو جمع شده اند و به هيچ چيز عقيده ندارند، تو را از بين مى‏برند، گوش نكرد، هى قسم خورد كه اينها فداكار هستند، اينها مردم كذا هستند؛ يعنى، آنهايى كه دور و بر او هستند. خوب من مى‏دانستم كه اينجور نيستند.»

هشدارها و انذارهاي امام تمامي نداشت؛ هشدارهايي كه اگر به آن توجه مي شد، شايد تاريخ انقلاب به گونه اي ديگر رقم مي خورد و انقلاب از نعمت حضور برخي چهره هاي خود نيز محروم نمي شد. امام مي فرمود: «امروز آنى كه براى شما براى دينتان براى دنياتان فايده دارند، اين ملت‏اند، اين ملت پابرهنه است. آن ملت سرمايه‏دار هم به درد شما نمى‏خوردند، آنها همه براى خودشان مى‏كشند، شماها را مى‏خواهند آلت دست قرار بدهند. اين منافقين هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند سر شما را هم مى‏برند؛ براى اينكه شما لا اله الّا اللَّه‏ مى‏گوييد، آنها با لا اله الّا اللَّه‏ مخالف‏اند... آن روزى كه اينها پيروز بشوند -خداى نخواسته- شما فداى آنها خواهيد شد، شما را پل قرار داده‏اند براى پيروزى، وقتى كه رفتند اين پل را عقب خودشان خراب مى‏كنند، آنها مزاحم نمى‏خواهند.»

امام از كساني كه موضع داشتند، خواستند تا مفاسد را صراحتاً محكوم كنند. ايشان از تعلل برخي در موضع گيري صريح هم به شدت گلايه كردند:«شما همين يك مسئله را بگوييد، يك اعلاميه بدهيد. مسئله در كتاب خدا هست كه اين‏ اشخاصى كه مفسد هستند و ريختند توى خيابانها و مردم را مى‏ترسانند، به حسب حكم خدا، حكمشان اين است. شما اين مسئله شرعى را بگوييد و از گروه خودتان امضا كنيد. خوب، چرا اين قدر تعلل مى‏كنيد؟ مگر براى شما مى‏خواهيد اينها چه بكنند؟»

نويسنده: محمد مهدي تهراني

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

دوشنبه 14 دی 1388  7:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها