بسم الله الرحمن الرحیم
معرفی شاعر توانا حمید سبزواری
بنقل از مجله پیشگامان
جناب استاد بزرگوار حمید سبزواری.سراینده سرودهای
"خمینی ای امام و-الله اکبر خمینی رهبر
سراینده شعرهای عرفانی و حماسی در سال1304 در سبزوار
متولد شد
پدرش بر اثر عمل جراحی ناشیانه از نعمت چشم محروم گردیداما
همین معلم روشندل .اولین کسی بود که قوانین و قواعد شعررا
به فرزندش آموخت.
فرزندی که سالها بعد اشعارش را ملت ایران یکصدا خواندند.
استاد میگوید:پدر بزرگم هم شاعر بود.وتجلی سبزواری شاعر عالیمقام معاصر پسردائی پدرم بود.در نتیجه در خانه ای بزرگ شدم که در و دیوارش همه شعربود.
مادرم زن باسوادی بود وزیاد کتاب میخواند.ازاین رو باید بگویم که
نخستین دوره تحصیلم را پیش از مدرسه آغازکردم واز همان دوران
به سرودن شعر پرداختم
در مدرسه قلندریانی نامی بود که موسیقی یادمان میداد وشاید
همین مشق های موسیقی بود که سبب شد تاآهنگی شعر بگویم.بطوری که اشعار خواه ناخواه سرودگونه بود.واغلب وقتی
آهنگسازان میخواستند موسیقی بر روی اشعارم بگذارند.نیازی به
تغییر واصلاح نبود وراه را برای آهنگسازی آنها آسان کرده بودم
امروز بیش از 80سال دارم.بنابراین مسائل فرهنگی و سیاسی قبل از انقلاب و مسائل و مشکلات میهن در آن دوران و نیاز های
جامعه امروز ایران وجوامع دیگر راتا حدودی آشنایی دارم با اتکا
برهمین تجربه و دانش تاکید میکنم که انقلاب ما مدتها پیش از سال 57 رخ داد.
آن زمان هرکس هرطور که میتوانست و هر کاری که از دستش
بر میامد برای انقلاب گام بر میداشت و زحمت میکشید
زیرا وقوع این انقلاب با توجه به اجتماع وتفکر مردم در آن دوره
برای همه صد در صد بود و جای هیچ شبهه و تردیدی نبود.که به
زودی
خون بر شمشیر
پیروز میشود
خود من زمانی شعر خمینی ای امام را سرودم که ایشان درخارج
از ایران در تبعید بودند.کسانی که آن دوره را دیده اند حتما بخاطر دارند.زمانی که امام قدس سره داشتند از هواپیما پیاده میشدند
این سرود بطور مستقیم پخش میشد.
بنابراین مدتها قبل شعرش سروده وآهنگش ساخته وضبط شده
بود.آن وقت ها هم مثل حالا که جوانان هوشمندفعال کم نیستند
جوانانی بودندکه دست به دست هم ریشه های انقلاب راعنی
میکردندومنافع مملکت راتشخیص میدادند.
من نیزبه اتفاق چندنفرازدوستانم که همواره یادشانرا گرامی می
دارم.زمانی که امام(ره)را شناختم.با یکدیگر هم قدم و هم قلم شدیم که برای انقلاب کار کنیم.برای خودمان تشکیلاتی درست
کردیم وهرشب جمعه در منزل یک نفر جمع میشدیم
پس از صحبت وهمفکری اغلب بیرون میامدیم وباشعارنویسی و
پخش اعلامیه شب را به صبح میرساندیم
گاهی فکرمیکنیم این یک معجزه بود که من درست در همان روزگار از سبزوار به تهران آمدم و وارداین تشکیلات شدم
درتهران بود که با آیت الله طالقانی آشنا شدم.درواقع با بهره مندی از آرای ایشان زندگی سیاسی ام شکل گرفت
با کمکهای مالی مردم نوار میخریدیم وسخنرانی های ایشان را ضبط میکردیم وهمراه اشعارانقلابی که درآن دوران می سرودم
میان توده مردم پخش میکردیم
این شاعر بزرگ میگوید:
مبارزه سن و سال نمی شناسد.من دراین
سن هنوز باسلاح قلم در برابر زور و جور ایستادگی میکنم
حمید سبزواری سال گذشته چهره ماندگار شعر و ادبیات شناخته
وبرگزیده شدوکتاب شعرش با عنوان
سرود درد
درسال75 کتاب سال شناخته شد
ساختار اشعار او غالبا حماسی.اجتماعی.مذهبی.است ضمن
اینکه در همین شیوه های شخن مانند قصیده .غزل .سینمایی و
شعر شهید.سرودهایی دارد که در آثار او چاپ شده است
از آثار دیگر چاپ شده او : سرود سپید-سرود دیگر-کاروان سپیده
......-یاد یاران.گزیده ادبیات معاصر و
عنوان
:
سفر عاشقي/ استاد حميد
سبزواري(تقديم به شهيد صياد شيرازي)
در سفر
عاشقي، هر كه سبكبارتر
قافله عشق را قافله سالارتر
گر به تولاي دوست، جان
بفشاني نكوست
هديه به جانان رواست، هر چه سزاوارتر
هر كه به طوفان عشق، سينه
به دريا زند
گوهر اسرار را هست خريدارتر
بردر دل حلقه زدن، پاسخ جانان
شنو
رمز ولا را مگوي جز به نگهدارتر
راه شهيدان عشق از همه راهي
جداست
راهي اين خطه راس، ديده بيدارتر
در سفر عاشقي ترك سر و جان كند
آنكه
به پيمان دوست، هست وفادارتر
از علوي سيره اي عاشقي آموز اگر
دلبر خود را
تويي طالب ديدارتر
اي علوي سيرت و نام نكويت «علي
»
چون تو خطر كرده كيست در
ره دشوارتر
از تو طرازنده شد رهگذر سالكان
و از تو فرازنده شد، سنگر
استوارتر
راه تو تا حشر باد راه خطر پر كشان
همره و همگام تو هر كه
فداكارتر