0

sms1

 
mahsa021
mahsa021
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 833
محل سکونت : یزد

sms1

وقتی با خدا گل یا پوچ بازی میکنی ، نترس !

تو برنده ای ، چون خدا همیشه دو دستش پُره . . .

.

.

.

من منتظرت شدم ولی در نزدی / بر زخم دلم گل معطر نزدی

گفتی که اگر شود می آیم اما / مرد این دل و آخرش به او سر نزدی . . .

.

.

.

دلتنگی چیست ؟ یادگاری از آنان که دوستشان داریم و از ما دورند !

گویی این روزها آدم ها

به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...

یک شنبه 8 اسفند 1389  8:24 PM
تشکرات از این پست
mahsa021
mahsa021
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 833
محل سکونت : یزد

پاسخ به:sms1

چشمانت زمین محبت بودند و من جاذبه اش را

وقتی سیب درخت دلم افتاد فهمیدم . . .

.

.

.

خاطرات چوبهای خیسی هستند ، که با آتش زندگی ، نه میسوزند

و نه خاکستر میشوند . . .

.

.

.

خوشتر از قالی کرمان غزلی ساخته ام

نخ به نخ زیر قدمهای تو انداخته ام . . .

.

.

.

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .

 

 

.

.

.

دلم کرده هوایت نازنینم

فدای بوسه هایت ! نازنینم

تمام صورتت پنکیک پوش است

بگو بوسم کجایت نازنینم !

گویی این روزها آدم ها

به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...

یک شنبه 8 اسفند 1389  8:31 PM
تشکرات از این پست
mahsa021
mahsa021
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 833
محل سکونت : یزد

پاسخ به:sms1

امروز با غرورت باز م مرا شکستی / با ناز و قهر و کینه مهرم زدل گسستی

دانی که بی تو هیچم ای ماه  بی مروت /  باشد که بار دیگر قلب مرا شکستی . . .

.

.

.

گلی از شاخه اگر می چینیم ، برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم

لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم و شبی چند از آن را هی بخوانیم

و ببوسیم و معطر بشویم ، شاید از باغچه ی کوچک اندیشه یمان گل روید . . .

.

.

.

گفتی : ما به درد هم نمی خوریم

اما هرگز ندانستی که من تو را برای دردهایم نمی خواستم . . .

.

.

.

ناز کمتر کن که من اهل تمنا نیستم / زنده با عشقم ، اسر سود و سودا نیستم

عاشق دیوانه ای بودم که بر دریا زدم / رهرو گمگشته ای هستم که بینا نیستم . . .

گویی این روزها آدم ها

به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...

یک شنبه 8 اسفند 1389  8:37 PM
تشکرات از این پست
mahsa021
mahsa021
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 833
محل سکونت : یزد

پاسخ به:sms1

آیین عشق بازی دنیا عوض شده است / یوسف و زلخا هم عوض شده است

سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی / در عشق سال هاست که فتوا عوض شده است . . .

.

.

.

درد حرف نیست نام دیگر من است ، من چگونه نام خویش را صدا کنم !

.

.

.

بسوزد دلت که سوزاندی دلم را /  به ویرانی کشاندی منزلم را

فکندی زیر پا احساس و شورم /  نکردی رحم،  حتی بر غرورم . . .

.

.

.

دلم را شبی در حضورم شکستی /  نه آینه، حتی غرورم شکستی

ندادی به خلوتگاه عشق ، راهم /  پلی بود اگر در عبورم شکستی . . .

شده بازیچه ای قلب صبورم شکستی عاقبت بال غرورم

به آسانی گذشتی از کنارم مثال دفتری کردی مرورم . . .

.

.

.

گوشی اچ تی سی ، آیفن یا نوکیا مدل دم پایی !

چه فرقی می کند وقتی منتظر تماس تو نباشد . . .

گویی این روزها آدم ها

به دست هم پیر می شوند نه به پای هم...

یک شنبه 8 اسفند 1389  8:38 PM
تشکرات از این پست
soltan021
soltan021
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 157
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:sms1

قاسم وجاسم دو تا دختر میبینن ، بهشون میگن اسمتون چیه؟ میگن قاصدک و شاپرک
دخترا میگن اسم شما چیه؟ میگن قاسمک و جاسمک.

..................................................

از بلال حبشی میپرسن اسمت چیه؟ کلاس میذاره میگه ذرت مکزیکی

............................................................

به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهید، اونوخ چاییمو با کدوم دست بخورم ؟

...............................................

معلم: بگو ببینم... اگه توی خیابون یه نفر یه خری رو گرفته و می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟ شاگرد: آقا اجازه، حس برادری

           .....السلام علیک یا حسین شهید.....

جمعه 13 اسفند 1389  1:58 AM
تشکرات از این پست
soltan021
soltan021
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 157
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:sms1

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!

           .....السلام علیک یا حسین شهید.....

جمعه 13 اسفند 1389  2:02 AM
تشکرات از این پست
soltan021
soltan021
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 157
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:sms1

يه خودكار قرمز برادرش ميميره،تا چهل روز مشكي مي نويسه!
 

 

 

دعاي حسن خان:خدايا تا زنده هستيم ما را از دنيا نبر !

 

 

 

اگر در شبی تابستانی صدای کف زدن به گوشتان رسید ، صدای بزن و بکوب و پایکوبی نیست!
آگاه باشید که یکی از ابنای بشر دست خالی به نبردی تن به تن با پشه و انبوه دژخیمان خونخوار رفته است!

           .....السلام علیک یا حسین شهید.....

جمعه 13 اسفند 1389  2:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها