0

شهيد خرازي باتجربه‌ترين فرمانده بعد از شهيد باقري بود

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شهيد خرازي باتجربه‌ترين فرمانده بعد از شهيد باقري بود

89/12/07 - 12:08
شماره:8912070464
نسخه چاپي ارسال به دوستان
شهيد خرازي؛ علمدار طلاييه و سردار شلمچه/
شهيد خرازي باتجربه‌ترين فرمانده بعد از شهيد باقري بود

خبرگزاري فارس: سردار اصغر صبوري با بيان اينكه مديريت جنگي شهيد خرازي، هراس را در دل ارتش بعث عراق انداخته بود، گفت: به اذعان خيلي از فرماندهان و همرزمان، باتجربه‌ترين و شاخص‌ترين فرمانده بعد از شهيد باقري، شهيد خرازي بود.

به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، سردار اصغر صبوري خوراسگاني در سال 1338 در شهر خوراسگان استان اصفهان در خانواده‌اي مذهبي ديده به جهان گشود؛ پدر وي بزرگترين هديه هر سرپرست خانواده كه روزي حلال و پاكيزه است را با كسب در آمد از شغل ميوه‌فروشي بر سفره خانواده‌اش نهاد.
سردار اصغر صبوري نيز با تربيت يافتن در چنين خانواده‌اي دوره دبستان و راهنمايي را در شهر خوراسگان تحصيل كرد و دوره دبيرستان را در مدرسه «ادب» استان اصفهان پشت سر گذاشت؛ وي سال 1356 در رشته تاريخ دانشگاه اصفهان پذيرفته شد و همزمان با تحصيل، فعاليت‌هاي انقلابي از جمله درگيري با گارد رژيم طاغوت، از بين بردن تالار فرهنگ كه عكس شاه در آن موجود بود، حضور در تظاهرات‌ها و كميته استقبال از امام خميني (ره) داشت.
اين همرزم شهيد حسين خرازي، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سپاه اصفهان، مسئوليت حفاظت از تعدادي از اعضاي لانه جاسوسي در اصفهان را بر عهده گرفت و با شروع جنگ تحميلي به مدت 8 سال در جبهه‌هاي جنوب با مسئوليت‌هاي پاسگاه دارخوين، تداركات محور دارخوين، تيپ امام حسين (ع)، لجستيك لشكر امام حسين (ع)، ستاد لشكر امام حسين (ع)، رئيس ستاد تيپ قمر بني‌هاشم (ع) و فرماندهي تيپ قمر بني‌هاشم را بر عهده داشت.
شهيدان «رسول و سعيد صبوري» برادران اين سردار دفاع مقدس هستند كه در دوران دفاع مقدس به خيل عظيم شهيدان پيوستند.
به بهانه ايام شهادت شهيد «حسين خرازي» گفت‌وگويي با سردار صبوري ترتيب داديم، كه تقديم مي‌شود؛

* فارس: از چه زماني در جبهه حضور يافتيد؟ و به چگونگي آشنايي با شهيد خرازي اشاره‌اي كنيد.

‌ـ در اوايل جنگ تحميلي و پس از شدت گرفتن حملات عراق، 17 مهر در جبهه جنوب حضور يافتم؛ حدود 100 نفر از نيروهاي اصفهان همراه با سردار صفوي به اهواز رفته و در «گلف» ـ پايگاه منتظران شهادت ـ ساكن شديم. پس از آن، با سردار صفوي و 100نفر از بچه هاي سپاه، پاسگاه دارخوين را از برادران ژاندارمري تحويل گرفتيم.
سردار صفوي به يكي از نيروهاي امين خود گفت «يك برادر مطمئن مي‌خوام»، دوست ما، بنده را معرفي كردند؛ سردار صفوي گفت «برو اسلحه‌ها را از پاسگاه ژاندارمري تحويل بگير»؛ تقريباً از همان جا بود كه ارتباط با سردار صفوي و مسئوليت‌ها در جنگ آغاز شد ـ البته از قبل در اصفهان سردار صفوي را مي‌شناختم ــ حدود 40 روز پس از آغاز جنگ، گروه ضربتي از كردستان به محور دارخوين آمدند كه همزمان با درگيري ما با عراقي‌ها بود. سردار صفوي، شهيد منصور موحديان و بنده را به شهيد خرازي معرفي كرد كه با تشكيل خط شير و پذيرفتن مسئوليت در خط دارخوين تا سال 1363، در لشگر امام حسين (ع) با شهيد خرازي همرزم بودم.

* فارس: وضعيت و نحوه تشكيل لشكر امام حسين (ع) و تجهيزات چگونه بود؟

سردار صفوي، شهيد خرازي، شهيد حجت الاسلام مصطفي رداني‌پور، آقاي بني‌لوحي و بنده از جمله كساني بوديم كه لشگر 100 نفره امام حسين (ع) را تشكيل داديم. در ابتداي كار 2 خمپاره 120 و چند تا خمپاره 60 داشتيم و در تقسيم سرزميني يك خمپاره را در سلمانيه و خمپاره ديگر را در دارخوين گذاشتيم تا جلوي پيشروي عراقي‌ها را بگيريم؛ به تدريج با به دست آوردن تجربه نظامي توانستيم خط شير را تشكيل دهيم و عمليات‌هاي مختلفي را به سرانجام برسانيم كه همه اينها در سايه جنگ و آموزش هاي تدريجي مربوط به آن به دست آمد،‌ درواقع جنگ براي لشگر امام حسين (ع) يك دانشگاه بود.

* فارس: در نخستين برخوردي كه با شهيد خرازي چه ويژگي‌ وي را دريافت كرديد؟

ـ شهيد خرازي ويژگي‌هاي خوب زيادي داشت؛ يكي از آنها جدي بودن در كار و مأموريت محوله بود؛ وقتي شهيد خرازي به دارخوين رسيد، مي‌خواست سريعاً توجيه شود؛ وي تا هنگام شهادت نيز اين جديت و مصمم بودن براي انجام مسئوليت را به همراه داشت؛ اين فرمانده نظامي، فردي معنوي بود؛ اگر كسي شهيد خرازي را نمي‌شناخت، تشخيص نمي‌داد كه وي فرمانده است يا رزمنده.
شهيد خرازي به‌گونه‌اي فرماندهي لشكر امام حسين (ع) را بر عهده گرفته بود كه ارتش عراق از اسم اين لشكر و فرمانده آن هراس داشت.
در خاطرم است كه يك بار به همراه شهيد خرازي براي ورود به لشكر، بايد از دژباني عبور مي‌كرديم؛ دژبان عوض شده بود و شهيد خرازي را نمي‌شناخت لذا براي ورود ما به لشكر سخت‌گيري كرد؛ شهيد خرازي نه تنها با آن فرد برخورد نكرد بلكه وي را به خاطر پيگيري جدي، تشويق كرد.
علاوه بر اين هنگام آماده شدن براي عمليات‌ها، شهيد خرازي ريزترين مسائل و همه امكانات را كنترل مي‌كردند كه جديت و مصمم بودن وي در مسئوليت‌ها را نشان مي‌داد.
شهيد خرازي و شهيد رداني‌پور با استعداديابي نيروها به آنها ميدان مي‌دادند؛ وقتي نيروهاي بسيج و سپاه به لشكر امام حسين (ع) مي‌آمدند، شهيد خرازي به نيروها نگاه مي‌كرد و با محك زدن، به آنها مسئوليت مي‌داد.


* فارس: شهيد خرازي چه خصوصياتي داشت كه كار كردن با وي را براي شما سهل‌تر كرده بود؟

ـ در كنار شهيد خرازي بودن براي ما توفيق بود؛ وي ميدان را براي رشد فراهم ‌كرده و مانع رشد كسي نبود؛ شهيد خرازي با قرآن بسيار مأنوس بود و اگر فرصت قرائت آيات جهادي را از روي كتاب قرآن كريم را نداشت، آيات حفظ كرده را زير لب قرائت مي‌كرد.
بنده تنها مسئولي بودم كه فبل از شهيد خرازي در لشگر حضور داشتم لذا وي احترام خاصي برايم قائل بود؛ نكته قابل توجهي است كه احترام به قديمي‌ترين‌هاي جبهه تا پايان جنگ تحميلي ادامه داشت و رزمندگان احترام خاصي براي قديمي‌هاي جبهه قائل مي‌شدند.
از ويژگي ديگر شهيد خرازي، تحمل و جنبه بالاي وي در شنيدن اخبار جنگ بود؛ به طوري كه حاج حسين با شنيدن خبر سقوط خطوط، ‌تمام شدن مهمات، ‌الحاق نشدن يگان‌ها و جسارت كه در عمليات نظامي معناي وسيعي دارد، با درايت كامل، تأمل و تحمل اوضاع را مديريت مي‌كرد كه اين امر ناشي از ايمان قوي شهيد خرازي بود. اعتماد و ايمان، شجاعت را در او جلوه‌گر ‌ساخت، البته سر منشاء همه آنها از جانب خداوند بود.


* فارس: به بايدها و نبايد‌هايي كه شهيد خرازي براي خود ترسيم كرده بود، اشاره بفرماييد.

ـ شهيد خرازي از تشريفات و تملق‌گويي به شدت متنفر بود؛ اگر كسي را مي‌ديد كه از امكانات استفاده نابجا مي‌كند، برخورد مي‌كرد؛ وي به شدت نسبت به از بين بردن بيت المال، نگهداري و استفاده درست از امكانات و صرفه‌جويي حساس بود.
حاج حسين در توزيع و مصرف امكانات به جا مصرف مي‌كرد؛ شهيد خرازي تحت هيچ شرايطي دروغ را نمي‌پذيرفت و در صورت مشاهده برخورد مي‌كرد.

* فارس: ظاهر و باطن شهيد خرازي را چگونه يافتيد و اينكه وي چه تأثيري روي فرماندهان ديگر و اطرافيان داشت؟

ـ اكثر انسان‌ها پيچيده هستند و با پيچيدگي با قضايا برخورد مي‌كنند ولي حاج حسين اين پيچيدگي را نداشت؛ حرف دل و بيانش واحد بود؛ اگر از دست كسي ناراحت بود در حد همان ناراحتي بروز داده و بيان مي‌كرد؛ صراحت و حرف وي از دل بلند مي‌شد و بر دل مي‌نشست؛ سادگي از ويژگي‌هاي شهيد خرازي بود، اگر چه بسياري از فرماندهان سادگي داشتند، ولي ساده‌ترين فرد از ميان فرماندهان لشگرها و تيپ‌ها شهيد خرازي بود.
به اذعان خيلي از فرماندهان و همرزمان، باتجربه‌ترين و شاخص‌ترين فرمانده، بعد از شهيد باقري، شهيد خرازي بود؛ بارها از سردار شهيد كاظمي شنيدم كه مي‌گفت «آرزوي من اين است كه شهيد شوم و در كنار شهيد خرازي مرا دفن كنند» اين آخرين جمله‌اي بود كه از شهيد كاظمي شنيدم كه پس آن ديدار، شهيد كاظمي نيز به يارانش پيوست.
اگر از فرماندهان دوران دفاع مقدس سؤال كنيد برجسته‌ترين فرماندهان دفاع مقدس را نام ببرند، در ابتدا نام شهيد باقري و سپس شهيد خرازي را خواهند آورد، البته شهيد خرازي خيلي شناخته شده نيست.
عموماً تكيه كلام شهيد خرازي اين بود كه «اي كاش خداوند به ما خلوص بسيجي‌ها را عنايت كند تا بتوانيم مثل آنها كار كنيم» اگر چه تمام امور لشگر بر عهده وي بود ولي آرزو داشت كه نيتش هم بسيجي‌وار خالص و پاك باشد.

* فارس: در جريان مجروحيت و شهادت شهيد خرازي حضور داشتيد؟

ـ بنده در عمليات خيبر رئيس ستاد شهيد خرازي بودم؛ تقريباً اكثر فرماندهان، شهيد و زخمي شده و دو تا سه نفر از آنها در صحنه بودند ـ يكي از ويژگي‌هاي شهيد خرازي اين بود كه به محض شكسته شدن خط، به همراه بسيجي‌ها و رزمندگان وارد منطقه مي‌شد و خود را به خط اول درگيري مي‌رساند ـ صبح عمليات خيبر بخشي از منطقه طلائيه را بازپس گرفتيم؛ شهيد خرازي در حال نگاه كردن به منطقه و تنظيم و هدايت بچه‌ها و مديريت و بررسي اوضاع بود كه بر اثر اصابت و انفجار خمپاره، دست راستش قطع شد.
وي را به اهواز و يزد بردند؛ بعد از انتشار خبر مجروحيت وي كل لشگر را به هم ريخت و ما تمام توان خود را در حفظ منطقه به كار گرفتيم.
وي بعد از برگشت از بيمارستان با وجود اينكه يك دستش قطع شده بود، همه كارهاي مربوط به خود را انجام مي‌دادند؛ با اينكه وي ‌فرمانده بود و انجام كارها با يك دست برايش سخت بود، اجازه نمي‌‌داد كسي كارهايش را انجام دهد؛ وي حتي لباس‌هايش را با همان يك دست مي‌شست. در صورتي كه بچه‌ها مخفيانه برايش كاري انجام مي‌دادند، با آنها برخورد مي‌كرد.
بنده در لحظه شهادت، شهيد خرازي در كنارش نبودم.

*فارس: ولايت‌پذيري شهيد خرازي را چگونه ديديد؟

ـ در آن زمان رزمندگان اعتقاد داشتند كه دستور امام خميني (ره) مبني بر آزاد كردن آبادان، خرمشهر، سوسنگرد يا فاو، تكليف الهي است؛ در واقع همين طور هم بود كه كلام خدا از زبان ايشان جاري مي‌شد در نتيجه چيزي جز اطاعت از فرماني كه امام مي‌فرمودند در ذهن فرماندهان و رزمندگان خطور نمي‌كرد و شهيد خرازي يكي از همان مطيعان ولايت بود.
در شكست حصر آبادان، شهيد خرازي از پيش‌قدمان اين عمليات بود و مي‌گفت «امام فرمودند كه حصر آبادان را بشكنيد و بايد برويم و حصر آبادان را بشكنيم» و لشكر امام حسين (ع) به فرماندهي شهيد خرازي در اين مأموريت موفق عمل كرد.
شايد بهترين عبارت در مورد ولايت‌پذيري شهيد خرازي اين باشد كه وي ذوب در ولايت و امام بود.
شهيد خرازي در مرحله‌اي بعد از عمليات «فرمانده كل قوا» به خاطر اينكه تعدادي از رزمندگان به شهادت رسيدند، به همراه ديگر فرماندهان تصميم گرفت كه فرماندهي را رها كند و مي‌گفت «نمي‌توانيم مسئوليت خون شهيدان را به عهده بگيريم». امام خميني (ره) در همين اثنا اشاره‌اي داشتند كه به وظيفه خود عمل كنيد؛ بعد از اين سخنان امام، شهيد خرازي تا شهادتش در صف اول فرماندهي باقي ماند.

* فارس: براي پياده كردن سيره عملي اشخاصي همچون شهيد خرازي در جامعه و نهادينه كردن اين مسئله براي جامعه و جوانان امروز كه آسايش و آرامش خود را مديون شهدا و رزمندگان دفاع مقدس هستند، چه كار بايد كرد؟

ـ بعد از پايان جنگ تحميلي، شاهد فاصله گرفتن از سختي‌هاي جنگ و مدرك‌گرايي بوديم؛ بنده دانشجوي سال 56 بودم و بلافاصله پس از پايان جنگ،‌ حدود 100 واحد درسي را گذراندم؛ در سال 68 دوره كارشناسي را به پايان رساندم، ‌همان سال در 2 رشته در مقطع فوق ليسانس (تاريخ و مديريت) پذيرفته شدم و همزمان با فعاليت‌هاي كاري،‌ 2 روز آخر هفته را به درس خواندن مشغول بودم.
حدود 10 سال صحبت نكردن از جنگ، خروجي داشت كه خود در آن مانديم و نتيجه آن فرهنگي بود كه امروز نتيجه‌اش را مي‌بينيم؛ حتي به اين مقوله نپرداخته‌ايم و شايد مقصرترين افراد در اين زمينه، خود ما باشيم. گرفتار شدن در دام مسابقه مادي‌گري، ارزش‌هايي كه براي آن زحمت كشيده بوديم، را از ما گرفت. امروز بايد با نشان دادن وقايع بدون پيرايش، بزرگ‌نمايي و مبالغه ارزش‌ها را انتقال دهيم.
البته بنده معتقدم نظام جمهوري اسلامي حكومت بر دلهاست و جوانان بسيار دينداري در جامعه وجود دارد؛ اگر در آن زمان امام (ره) نبودند، شايد بسياري از ما در دوران قبل از انقلاب به شيوه‌هاي فكري ديگري گرايش پيدا مي‌كرديم ولي امام با درايت خاص خود كه همان حكومت بر دلها بود، ‌توانستند استعدادها را در جهت مناسب هدايت و پرورش دهند.
بنده اكنون درباره عكس‌هاي دفاع مقدس كار مي‌كنم؛ اين عكس‌ها گنجينه بسيار عظيم دوران دفاع مقدس است كه با بررسي و مطالعه بر روي عكس هاي دفاع مقدس مشخص شده است كه از روي اين عكس‌ها مي‌توان به ‌120ويژگي افراد، هر دوراني پي برد.
انتهاي پيام/

 
 
یک شنبه 8 اسفند 1389  10:16 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها