0

بررسي احاديث عدالت مهدوي قسمت اول

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

بررسي احاديث عدالت مهدوي قسمت اول



بررسي احاديث عدالت مهدوي

قسمت اول

ترديدي نيست كه گسترش عدل و عدالت و محو ظلم و بيدادگري در سرلوحه برنامه‌هاي حكومت جهاني حضرت مهدي ـ عجل‌الله تعالي فرجه الشريف ـ قرار دارد. «يملأ الأرض عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً.»


سيره و روش حضرت مهدي ـ (عجل الله تعالي فرجه الشريف)ـ همان روش جدّ بزرگوارش نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) است؛ «يسير بسيرة جدّه»، پرواضح است كه روش پيامبراسلام (صلي الله عليه و آله) كوشش در جهت برقراري عدل و داد بود. اميرمؤمنان علي (عليه السلام) فرمود: «سيرته بالعدل و حكمه الحق ؛ راه و روش او به عدالت و حكم و فرمانش، حق است.»


آري، عدالت، حقيقتي است كه بشر (وجدان‌هاي آگاه بشريّت) هميشه خواهان آن بوده و در راه رسيدن به آن، بهاي سنگيني پرداخته و مي‌پردازد، زيرا آن را از آب گواراتر و از عسل شيرين‌تر مي‌داند. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «العدل أحلي من الماء يصيبه الظمآن … ؛ عدالت، شيرين‌تر از آب زلالي است كه فردي تشنه‌كام به آن دست يابد.»


در روايتي ديگر فرمود: «العدل أحلي من الشهد … ؛ عدالت شيرين‌تر از عسل است.»


رهبري امام عادل، به اندازه‌اي در شرع داراي اهميت است كه ديانت و دين‌داري مردم بدون پيروي از امام عادل، ديانت شمرده نشده است: «لا دين لمن دان الله بغير امام عادل.»


در مقابل، هر امت و ملتي كه از امام عادل پيروي كند، هر چند لغزش‌هايي نيز از آنان سرزند، مورد عفو و غفران خداوند قرار مي‌گيرند.


از امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه خداوند در حديث قدسي فرموده است:

«لأعفونّ عن كّل رعيَّة اطاعت كّل إمام عادل من الله و إن كانت الرعية ظالمة مسيئة ؛ از هر مردمي كه پيروي از پيشواي عادل نموده‌اند درخواهم گذشت هر چند آن مردم، ستم‌پيشه و تبهكار باشند».


در روايت ديگري مي‌فرمايد: «اِنَّ الإيمان بُني علي … العدل ؛ ايمان، بر عدالت و … بنا شده است.»


از اين رو، در سرلوحه ادعيه براي امام زمان ـ عجل‌الله تعالي فرجه الشريف ـ، دعا جهت برپايي عدالت است: «اَظْهِرْ به العدل و أيّدهُ بالنّصر.»


در روايات ديگري، به هنگام بيان ويژگي‌هاي حضرت، وي به عنوان گسترش دهنده عدالت، توصيف مي‌شود. اميرمؤمنان (عليه السلام) مي‌فرمايد: «القائم بالحق …، الباسط للعدل ؛ قيام كننده به حق و گسترش دهنده عدالت است.»


در خطبه‌اي ديگر فرموده است: «… ليعزلنّ عنكم أمراءَ الجور و ليطهرنَّ من كل غاش، و ليعملنَّ بالعدل، و ليقومنَّ فيكم بالقسطاس المستقيم و ليتمنينّ أحياؤكم رجعة الكرَّة عمّا قليل فتعيَّشوا إذن، فإنّ ذلك كائن … ؛ به يقين (مهدي) فرمانروايان ظالم و ستمگر را از حاكميتِ بر شما بركنار مي‌سازد و زمين را از گمراه‌كنندگان و فريبكاران، پاك مي‌گرداند و به عدالت رفتار مي‌كند و ترازوي عدل را ميان شما برقرار خواهد ساخت و زندگان، آرزوي بازگشتِ مردگان خود را دارند …».


در حديث ديگري، پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) در مقام توصيف حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌فرمايد: «فهو امام تقي، نقي، سارٌّ مرضي هاد مهدي يحكم بالعدل و يأمربه ؛ او (مهدي) پيشوايي پاك‌سرشت و پيراسته و مورد سرور و خوشرويي و رضايت مردم و هدايت‌كننده و هدايت يافته است. به عدالت حكم مي‌كند و بدان فرمان مي‌دهد».


حكمتِ به تأخير افتادن حكومت ـ و شايد يكي از علل تاخير حكومتِ ـ حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، روي كار آمدن مدّعيان گسترش عدالت باشد كه هر كس مدّعي برخورداري از توان اجرا و گسترش دامنه عدالت در جهان است تا پيش گام شود و اگر عدالت واقعي ظهور كرد، كسي مدّعي گسترش عدالت نباشد و بگويد، ما نيز اگر زمام حكومت را به دست مي‌گرفتيم، همين گونه به عدالت رفتار مي‌كرديم.


امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «ما يكون هذا الأمر حتي لايبقي صنف من الناس إلا ]قد ]ولّوا علي الناس حتي لا يقول ]قائل[: انّا لو وليّنا لعدلنا، ثمّ يقوم القائم بالحقّ و العدل ؛ تا زماني كه همه اقشار مردم بر سر كار نيايند و به حاكميت نرسند، ظهور تحقق نخواهد يافت، تا كسي مدّعي نشود و بگويد: اگر ما نيز بر سر كار مي‌آمديم به عدالت رفتار مي‌كرديم سپس ]حضرت[ قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) براي برپايي حق و عدالت، دست به قيام خواهد زد.»


امام صادق (عليه السلام)، در مقام توصيف حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در روايتي ديگر مي‌فرمايد: «… والله إنّي لأعرفه باسمه و اسم أبيه، … القائد العادل، الحافظ لما استودع، يملأها عدلا و قسطاً كما ملأها الفجار جوراً و ظلماً؛ به خدا سوگند! من او را به نام و نام پدر … مي‌شناسم. او رهبري عادل، حافظ و امانت‌دارِ اموري است كه به او سپرده شده، وي زمين را پر از عدل و داد مي‌گرداند، همان گونه كه فاجران آن را لبريز از ظلم و بيداد كرده‌اند.»


امام رضا (عليه السلام) در بيان ويژگي‌هاي حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌فرمايد: «… فإذا خرج أشرقت الأرض بنور ربّها و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم أحدٌ أحداً … ؛ هنگامي كه ]حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)‌[ ظهور مي‌كند، زمين به نور خدا نوراني و روشن مي‌گردد و ميزان عدالت را برقرار مي‌سازد و هيچ كس به ديگري ظلم و ستم روا نخواهد داشت.»


جلوه هايي از عدالت مهدوي
1 ـ بازستاني حقوق پايمال شده

الف ـ امام باقر (عليه السلام) فرموده است: «و يخرج المهدي … فلا يترك … و لا مظلمة لأَحد من الناس الا ردّها ؛ مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دست به قيام خواهد زد و، (هيچ حقي را از كسي بر عهده ديگري نمي‌نهد، مگر آن كه حضرت آن را بازمي‌ستاند و به صاحب حق بازمي‌گرداند.»


بررسي سند

اين روايت در تفسير محمّد بن مسعود عيّاشي نقل شده، هر چند مؤلف اين كتاب در زمره اساتيد كشّي و در معاصر كليني است و در وثاقت او ترديدي نيست، متأسفانه سلسله سند روايات اين تفسير، به وسيله نسخه‌برداران و براي رعايت اختصار، حذف شده است. از اين رو، از نظر سند مورد تأمل است. با اين همه، مضمون آن به قدري مسلّم و قطعي است كه ما را از مبحث سندي بي‌نياز مي‌كند.


ب ـ عن جعفر بن يسار الشامي، قال: «يبلغ من ردّ المهدي المظالم حتّي لو كان تحت ضرس انسان شييء انتزعه حتي يَرُدّه … ؛ ]حضرت[ مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حق از دست رفته مردم را چنان بازمي‌گرداند كه اگر حقي از كسي در زير دندان ديگري باشد، حضرت آن را مي‌ستاند و به صاحبش باز مي‌گرداند.»


البته اين گونه رفتار و برخورد با متجاوز در بازپس‌گيري حقوق مردم، شايسته دادگاه حكومتي است كه در رأس آن، پيشوايي، چون حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و قاضيان آن، همانند سلمان و مالك اشتر … باشند. در چنين شرايطي، هيچ نگراني وجود نخواهد داشت و كسي ترسِ از ميان رفتن و پايمال شدن حقوق خود را ندارد.


بررسي سند

البته اين متن، حديث و نصِ روايتي نيست؛ بلكه برداشت جعفر بن يسار شامي است. نام چنين فردي در كتاب‌هاي رجالي فريقين نيامده و به اصطلاح، مهمل است. اين متن نيز از كتاب فتن نُعيم ابن حمّاد (متوفّاي 228 هـ.ق) نقل شده است. هر چند اين شخص نزد اهل سنّت معتبر و موثق است؛ ولي متهم به روايت، از غيرثقات مي‌باشد و به گفته ذهبي، اعتمادي به روايات او نيست.


در كتاب‌هاي رجالي ما نيز نامي از او به ميان نيامده است؛ امّا برخي از علماي ما كثرت نقل ابن طاووس از او را در كتاب ملاحم، دليل اعتماد و قبول او به وسيله ابن طاووس دانسته‌اند.


ج ـ روي علي بن عقبه، عن ابيه، قال: «إذا قام القائم ـ (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ حَكَم بالعدل و ارتفع في أيّامه الجور و آمنت به السُبل و أخرجت الأرض بركاتها و ردّ كل حق إلي أهله … ثمّ قال: إنّ دولتنا آخر الدول، و لم يبق اهل‌بيت لهم دولة إلاّ ملكوا قبلنا لئّلا يقولوا إذا رأوا سيرتنا إذا ملكنا سرنا بمثل سيرة هؤلاء … ؛ آن گاه كه ]حضرت[ قائم ـ (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ دست به قيام زند، به عدالت رفتار مي‌كند و در ايام حكومت وي، ظلم و جور برداشته مي‌شود و راه‌ها امنيت مي‌يابد و زمين بركات خود را از درون، بيرون مي‌آورد. و حقوق ]پايمال شده[ مردم را به صاحبان آن بازمي‌گرداند و هر خاندان و (حزب و گروه و تشكّلي) پيش از حكومت ما روي كار مي‌آيند و زمام امور را به دست مي‌گيرند ]يعني در معرض امتحان و محك قرار خواهند گرفت[ تا هنگامي كه روش و عملكرد حكومت ما را ديدند، مدّعي نشوند كه اگر ما نيز زمامدار مي‌شديم، به همين روش رفتار مي‌كرديم».


بررسي سند

ظاهراً و با نگاه نخست، مطالب فوق، سخن عقبه است و روايت نيست؛ اما از ذيل آن برمي‌آيد كه مفاد و سخن معصوم باشد: «إنَّ دولتنا آخر الدول.» ولي مشخّص نيست آن را از كدام معصوم نقل كرده است؛ اما با توجه به وثاقت علي بن عقبه و كثرت روايات او در كتب أربعه كه خود، از ياران سه يا چهار معصوم ـ امام باقر و امام صادق و امام كاظم (عليهم السلام) ـ بوده و داراي كتابي است كه روايات معصومين در آن ثبت شده است، از سويي با توجه به اين كه متنِ اين روايت را از پدرش عقبة بن خالد نقل مي‌كند و او نيز در زمره ياران امام صادق (عليه السلام) است و كتابي حاوي روايات ائمه (عليهم السلام) دارد ، مي‌توان استظهار كرد كه متن ياد شده، سخن امام صادق (عليه السلام) است؛ ولي بحث در اعتبار و وثاقت عقبة بن خالد است كه توثيقي ندارد.


آري، رواياتي از امام صادق (عليه السلام) در مدح و ستايش او وارد شده است؛ نظير:


1 ـ «رحمكم الله من اهل البيت؛ خدا شما ـ خاندان ـ را رحمت كند.»


2 ـ «مرحباً مرحباً بكم؛ به شما خوش‌آمد مي‌گويم.»


3 ـ «يا عقبة، لا يقبل‌الله من العباد يوم القيامة إلا هذا الأمرالذي أنتم عليه … ؛ اي عقبه! خداوند در روز قيامت از بندگان خود هيچ راهي جز آنچه را كه شما بر آن هستيد نخواهد پذيرفت.»


ولي اين روايت يا از نظر سند مورد اشكال است، همانند دوم و سوم و يا دلالت بر وثاقت ندارد؛ بلكه حداكثر، دلالت بر مدح دارد. از اين رو، بعضي او را مجهول دانسته‌اند.


برخي ديگر مانند مامقاني، وي را در زمره روايان حسان؛ بلكه ثقات شمرده‌اند. البته كثرت روايات او در كتب اربعه ـ بيش از پنجاه روايت ـ شاهد بر نيك‌نامي اوست. با اين همه، اشكال مرسل بودن روايت به حال خود باقي است، زيرا طريق شيخ مفيد به علي بن‌عقبة، روشن نيست.


با تمام اين اشكالات، قوت متن و مضمون به حدّي است كه به صدور آن از معصوم، قطع و يقين داريم و همين امر ما را از بررسي سند بي‌نياز مي‌كند.


2 ـ واگذاري محل طواف كعبه

كليني، به نقل از محمّد بن يحيي و غير او، از احمد بن محمّد بن هلال، از احمد بن محمد، از فردي، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: «اوّل ما يظهر القائم من العدل أن ينادي مناديه: أن يسلِّم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجرالأسود و الطواف. ؛ در نخستين گام برقراري عدالتي كه حضرت مهدي آن را آشكار مي‌سازد، منادي وي اعلان مي‌دارد: كساني كه طواف مستحبي انجام مي‌دهند، مسير حجرالاسود و محل طواف را براي آنان كه حج واجب به جا مي‌آورند، واگذار نمايند.»


بررسي سند

اين حديث از دو نظر مورد اشكال سندي است:


1 ـ مرسل است: «عن رجل».


2 ـ در طريق آن احمد بن هلال عبرتائي وجود دارد كه مورد تأمل است، زيرا طبق نقل نجاشي، رواياتي در مذمّت احمد بن هلال از امام حسن عسكري (عليه السلام) وارد شده و به نقل شيخ طوسي در كتاب اختيار معرفة‌الرجال آمده است كه: «كان غالياً متّهماً في دينه؛ وي در زمره غلات است و دين و مذهب او مورد سؤال است.»


در كتاب تهذيب، باب «الوصية لأهل الضلال» گفته است: «مشهور بالغلو واللعنة و ما يختص بروايته لانعمل عليه ؛ يعني (احمد بن هلال) مشهور به غلوّ و لعن است و رواياتي را كه منحصراً او نقل مي‌كند بدان عمل نمي‌كنيم.»


در استبصار نيز در باب «ما يجوز شهادة النساء فيه» آورده است: «ضعيفٌ فاسد المذهب لايلتفت إلي حديثه فيما يختص بنقله ؛ (احمد بن هلال) فردي ضعيف و از نظر مذهب فاسد است و به رواياتي كه منحصراً او نقل مي‌كند اعتنا نمي‌شود.»


نجاشي مي‌گويد: احمد بن هلال، در زمره كساني است كه محمّد بن حسن بن وليد او را از مرويات محمّد بن احمد بن يحيي، استثنا كرده است.


به پيروي از ابن‌الوليد، شيخ صدوق نيز احمد بن هلال را استثنا كرده؛ يعني به روايات او عمل نكرده است.


علاّمه حلّي، پس از اين كه نام او را در بخش دوم كتاب رجالي خود آورده ـ و اين به معناي ضعيف شمردن اوست ـ مي‌گويد: «روايات او از ديدگاه من مورد پذيرش نيست.»


شيخ صدوق در كمال‌الدين، در بحث پاسخ به شبهات زيديه، به نقل از سعد بن عبدالله (اشعري) گفته است: «ما رأينا و لاسمعنا بمتشيّع رجع عن تشيّعه إلي النصب إلاّ احمد بن هلال، و كانوا يقولون: إنّ ماتفرّد بروايته احمد بن هلال، فلايجوز استعماله. ؛ ما نديديم و نشنيدم شخصي از پيروان مذهب شيعه غير از احمد بن هلال، از مذهب خود به دشمني با اهل‌بيت برگردد، محدّثان مي‌گفتند: عمل به رواياتي كه احمد بن هلال منحصراً آنها را نقل مي‌كند، جايز نيست.»


قول به تفصيل:

البته در مقابل، گفته ديگري است كه در آن، بين رواياتي كه پيش از انحراف نقل كرده و روايات پس از انحراف، تفاوت قائل شده، دسته نخست را مورد عمل و اعتبار و دسته دوم را مردود دانسته است.


اين تفصيل، مبناي شيخ طوسي در كتاب عدة‌الاصول است كه در بحث خبر واحد، آن را مطرح كرده و گفته است: «بين ما يرويه حال استقامته و ما يرويه حال خطاءه.»


آقاي خويي اين تفصيل را التزام شيخ طوسي به وثاقت او مي‌داند، زيرا اگر او ثقه نباشد، روايات وي در دوران عدم انحراف نيز، مردود است.


تفصيل ديگر:

ابن غضائري بين روايات او از حسن بن محبوب و ابن ابي‌عمير و ديگر روايات، تفصيل داده و آن دو دسته از روايات را پذيرفته است، زيرا كتاب مشيخه ابن محبوب و نوادر ابن ابي‌عمير را بسياري از محدثان شنيده و بر آن‌ها اعتماد كرده‌اند. آقاي خويي، سخن ابن غضائري را تفصيل جديدي نمي‌داند و آن را به تفصيل شيخ طوسي بازمي‌گرداند. چون در غير اين صورت، احمد بن هلال، ثقه باشد يا نباشد، تفاوت قائل شدن بين روايات او از كتاب ابن محبوب و ابن ابي‌عمير و ديگران چه دليلي خواهد داشت؟


ادامه دارد... .

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

جمعه 6 اسفند 1389  1:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها