كتاب الامامة و التبصرة من الحيرة
قسمت اول
كتاب گران سنگ الامامة و التبصرة از جمله منابع مهدويت و تأليف علي بن حسين بن موسي بن بابويه است كه امام عسكري (عليه السلام) او را «شيخ» معتمد خود خوانده است و بزرگان علم رجال، او را فقيهترين و مورد اعتمادترين شخصيت زمان خويش دانستهاند، از نظر علمي در چنان موقعيتي قرار داشت كه اگر اصحاب، در مسألهاي روايتي نمييافتند، به آن چه در شرايع او بود تمسك ميجستند و به فتواي او همانند روايت، استناد ميكردند. دويست اثر، به وي نسبت داده شده كه بيشتر آنها در فقه، تفسير و كلام است. او از محضر اساتيد بزرگي، چون سعد بن عبدالله اشعري، علي بن ابراهيم هاشم قمي و محمّد بن علي شلمغاني بهره برده است. و از بركات حيات علمي او، تربيت شاگردان فراواني است كه از دو فرزندش حسين و محمد، به عنوان نمونه بارز ميتوان ياد كرد.
ابن بابويه، در تأليف كتاب الامامة و التبصرة از وجود دانشمنداني مانند: سعد بنعبدالله بن خلف اشعري، محمّد بن يحيي عطار، احمد بن ادريس، عبدالله بن جعفر حميدي، حمزة بن قاسم، حسن بن احمد مالكي، علي بن ابراهيم و علي بن موسي بن جعفر كميذاني بهره برده است.
در اين مورد كه كتاب ياد شده از تأليفات ابن بابويه باشد، ترديد شده است، زيرا برخي مشايخ اين كتاب، از نظر طبقه، متأخر از پدر بزرگوار وي هستند و امكان ندارد متقدم از متأخر، به نقل روايت بپردازد. از سويي، در رواياتي كه صدوقِ پسر از پدرش نقل كرده از مشايخ كتاب الإمامة و التبصرة اثري نيست؛ اما اين ترديد به دو دليل بيمورد است؛
الف ـ در روايت متقدم از متأخر اشكالي وجود ندارد در صورتي چنين امكاني وجود دارد كه استاد از معمّرين (داراي عمر طولاني) باشد.
ب ـ شايد علت اين كه شيخ صدوق نام مشايخِ الإمامة و التبصرة را در روايات منقول از پدر ارجمند خويش نياورده، معاصر بودن با آنان باشد. در اين صورت، نيازي به ذكر آنها نبوده و بدون واسطه، از پدرش نقل كرده است. وانگهي با مراجعه به كتاب موجود، درمييابيم هيچ يك از راوياني كه باعث اين ترديد شدهاند، در طريق كتاب نيستند و شايد دليل آن، وجود دو نسخه متفاوت از اين كتاب باشد كه يك نسخه، مركب از دو جزء است؛ جزء نخست، كتاب الإمامة و التبصرة و جزء دوم، كتاب جامعالاحاديث را تشكيل ميدهد و از آنجا كه بخشي از آغاز كتابِ دوم مفقود شده، با كتاب نخست، بهم آميخته است؛ از اين رو، علاّمه مجلسي همه اين روايات را به ابن بابويه، نسبت داده است.
از مجموع 23 باب اين كتاب، 11 باب، درباره مهدويت است كه در هر باب، تعدادي روايت متناسب با اين موضوع، بيان شده است.
از قديميترين كتابهايي كه درباره امامت و امام زمان (عليه السلام)، به رشته تحرير درآمده كتاب ارزشمند الإمامة و التبصرة من الحيرة معروف به الإمامة و التبصرة، نوشته عالم فرزانه، علي بن حسين بن موسي بن بابويه است.
خاندان بابويه، همگي از بزرگان علم و دانش بودهاند؛ اما در جمع اين خاندان، علي بن الحسين و فرزندش محمّد بن علي (شيخ صدوق) ميدرخشند. اين دو بزرگوار، خدمات فراواني به اسلام و تشيّع انجام دادهاند و در اين راستا، كتب فراوان و ارزشمندي از جمله، كتاب الإمامة و التبصرة را از خود به يادگار نهاده است. از آنجا كه در بخشهايي از اين كتاب، سخن از مهدويت به ميان آمده، از منابع مهدويت به شمار ميآيد و شناخت آن براي پژوهشگرانِ مباحث مربوط به امام زمان، لازم و ضروري است.
براي شناخت اين كتاب، در چهار محور به بيان مباحث مربوط به آن ميپردازيم:
نخست: آشنايي با مؤلف؛
دوّم: طرق كتاب؛
سوّم: ميزان اعتبار كتاب؛
چهارم: آشنايي اجمالي با محتويات كتاب.
نخستين محور: آشنايي با مؤلف
1 ـ تولد
كتابهايي تراجم، درباره سال تولد وي چيزي بيان نداشتهاند و تنها به بيان محل تولد او پرداخته و آن را شهر مقدّس قم ميدانند.
2 ـ خاندان بابَويْه
همان گونه كه در مقدمه يادآوري شد، اين خاندان، از بزرگان فضل و دانش بودهاند. در سخنان دانشمندان بزرگ ديني، عباراتي به چشم ميخورد كه حاكي از اين معناست. از جمله: مامقاني گفته است:
فرزندان بابَويْه بسيارند و بيشتر آنها علماي والامقامي هستند.
صاحب رياضالعلماء نيز در اين باره گفته است: او (حسين بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه) و برادرش صدوق، فرزند اين دانشمند بزرگ (حسين بن علي حسين) و نوهاش و نوادگانش، تا زمان شيخ منتجبالدين، همه از علماي بزرگ بودهاند.
3 ـ ابن بابَويْه از ديدگاه امام عسكري (عليه السلام)
علي بن حسين بن بابويه، با امام عسكري و امام مهدي (عليهما السلام)، مكاتبه داشته و هر دو امام، در حق او دعا ميكنند تا صاحب فرزنداني صالح گردد.
هر چند اصل اين مكاتبات براي او افتخار به شمار ميآيد؛ ولي آنچه بر اين افتخار ميافزايد و در بيان بزرگي و عظمت جايگاه او كافي است، پاسخ امام عسكري (عليه السلام)، به وي و عباراتي است كه حضرت، براي او به كار برده است. از آنجا كه در اين نامه توصيههاي گرانبهايي صورت پذيرفته، متن كامل آن را يادآور ميشويم:
«بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله ربّ العالمين، و العاقبة للموحّدين، و النار للمُلحدين، و لاعدوان إلاّ علي الظالمين، و لا إله الاّ الله أحسن الخالقين، و الصلوة علي خير خلقه محمّد و عترته الطاهرين.
أمّا بعد، اُوصيك يا شيخي و معتمدي و فقيهي ابا الحسن علي بن الحسين بن بابويه القمي ـ وفّقك الله لمرضاته و جعل من ولدك أولاداً صالحين برحمته ـ بتقوي الله، و إقام الصلوة و إيتاء الزكوة، فإنّه لا تُقبَل الصلوة من مانعي الزكوة، و أوصيك بمغفرة الذنب و كظم الغيظ و صلة الرحم و مواساة الإخوان و السعي في حوائجهم في العسر و اليسر و الحلم عند الجهل و التّفقه فيالدين و التّثبت في الأمور و التّعهد للقرآن و حُسن الخلق و الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر. قال الله عزوجلّ: (لاَ خَيْرَ فِي كَثِير مِن نَجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوف أَوْ اصلاًح بَيْنَ النَّاسِ) و اجتناب الفواحش كلها. و عليك بصلوة الليل، عليك بصلوة الليل، فإنّ النّبي (صلي الله عليه و آله) أوصي عليّاً (عليه السلام) فقال: يا علي! عليك بصلوة الليل، عليك بصلوة الليل، عليك بصلوة الليل. و من استخفّ بصلوة الليل فليس منّا. فاعمل بوصيتي و اْمُر جميع شيعتي بها، أمرتك به حتي يعملوا عليه، و عليك بالصبر و انتظار الفرج، فإنّ النّبي (صلي الله عليه و آله) قال: «أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج» و لاتزال شيعتنا في حزن حتي يظهر ولدي الذي بشّر به النبّي (صلي الله عليه و آله) حيث قال: «إنّه يملأ الارض قسطاً و عدلا كما مُلئت ظلماً و جوراً» فاصبر يا شيخي و معتمدي أبا الحسن و اْمُر جميع شيعتي بالصبر، فإنّ الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين. و السلام عليك و علي جميع شيعتنا و رحمةالله و بركاته، و حسبنا الله و نعم الوكيل، نعم المولي و نعم النصير ؛
اي شخصيت بزرگ و مورد اعتماد و فقيه من، اي ابوالحسن علي بن حسين قمي ـ كه خداوند تو را در انجام كارهاي پسنديده توفيق و از فضل و رحمتش به تو فرزنداني شايسته روزي گرداند ـ تو را به تقواي الهي و اقامه نماز و پرداخت زكات؛ سفارش ميكنم. نماز كساني كه زكات نميپردازند پذيرفته نخواهد شد. و تو را سفارش ميكنم به استغفار از گناهان و فروخوردن خشم و انجام صله رحم و همدردي با برادران و تلاش در جهت ]برآوردن[ خواستههاي آنها در خوشي و ناخوشي و بردباري، در برابر ناداني و تفّقه در دين و استواري در كارها و قرآن و اخلاق نكو و امر به معروف و نهي از منكر.
خداي عزّوجل ميفرمايد: (هيچ خيري در سخنان پنهاني آنان وجود ندارد، مگر كسي كه در دادن صدقه و انجام كار نيك و اصلاًح ميان مردم چنين سخن گويد). تو را سفارش ميكنم به پرهيز از همه زشتيها. بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، كه پيامبر (صلي الله عليه و آله)، به علي (عليه السلام) سفارش كرد و فرمود: بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب. كسي كه نماز شب را سبك بشمارد، از ما نيست. (اي علي بن حسين!) سفارشهايم را به كاربند و به همه شيعيانم دستور ده تا به آنها عمل كنند. بر تو باد به صبر و شكيبايي و انتظار فَرَج، كه پيامبر (صلي الله عليه و آله)، فرمود: با فضيلتترين اعمال امت من، انتظار فرج است. شيعيان ما همواره در حزن و اندوه خواهند بود، تا فرزندم كه پيامبر (صلي الله عليه و آله)، آمدن وي را مژده داد و فرمود: «زمين را پر از عدل و داد خواهد ساخت، همان گونه كه آكنده از جور و ستم شده باشد.» ظهور نمايد.
بنابراين، اي بزرگ مرد! و اي شخصيت مورد اعتماد من! صبر پيشهساز و تمام شيعيان مرا به شكيبايي سفارش كن كه زمين از آنِ خدا است و به هر كس از بندگانش كه بخواهد، آن را به ميراث ميدهد و فرجام نيك، از آنِ پرواپيشهگان خواهد بود….»
در اين جا نكته مهمّي به نظر ميرسد، كه علي بن الحسين بن بابَويْه در 329 هـ.ق. دنيا را وداع گفته و امام عسكري (عليه السلام)، در سال 260 هـ.ق. به شهادت رسيده است. اگر وي، در زمان شهادت حضرت 60 يا 70 ساله بوده، بايد تقريباً 120 يا 130 سال از عمر شريف او گذشته باشد و از معمّرين به شمار آيد در صورتي كه كسي چنين چيزي را نگفته است؛ بدين سان، اين نامه، در دوران جواني و سالهاي آغازين آن، براي او نوشته شده است. شگفتآور اين است كه امام (عليه السلام)، او را با عناويني همانند «شيخي و معتمدي» مخاطب ميسازد كه خود، بيانگر مقام والاي آن بزرگوار است.
4 ـ دعاي امام زمان (عليه السلام) در حق علي بن حسين بن بابَويْه
علي بن حسين، توسط علي بن جعفر بن أسود، طي نامهاي به حسين بن روح (نايب سوم امام زمان (عليه السلام))، از او خواست با نوشتن نامهاي به امام زمان (عليه السلام) برايش طلب فرزند كند. امام (عليه السلام)، در پاسخ مرقوم فرمود: «براي خواستهات دعا كردم؛ خداوند دو پسر نيكسرشت به تو عنايت خواهد كرد.» حاصل اين دعاي حضرت، تولد ابوعبدالله و ابوجعفر (شيخ صدوق) بود كه هر دو، از علماي بزرگ به شمار ميآيند.
ابن سوره ميگويد: هر گاه ابوجعفر و ابوعبدالله (دو فرزند علي بن حسين) مطلبي روايت ميكردند مردم، از قدرت حفظ آنها شگفت زده ميشدند و ميگفتند: اين مقام و جايگاه، مخصوص شما است، زيرا امام زمان (عليه السلام)، در حق شما دعا كرده است و اين سخن، ميان مردم قم رايج بود.
5 ـ ابن بابَويْه از ديدگاه علماء
نجاشي، از دانشمندان بزرگ علم رجال، درباره او گفته است: «ابن بابويه» از بزرگان و دانشمندان قم به شمار ميآيد كه در عصر خويش بر ديگران پيشتاز و در مسائل ديني از همه آگاهتر و مورد اعتمادتر بوده است.
ابن نديم گفته است: وي از ثقات فقهاي شيعه محسوب ميشد.
شيخ طوسي، از علماي بزرگ شيعه، درباره او چنين گفته است: علي بن حسين بن موسي بن بابَويْه قمي، فقيهي برجسته و از ثقات محسوب ميشد و داراي كتب بسياري است.
شهيد اوّل در اجازه روايتي زينالدين علي بن خازن ميگويد: ـ يكي از اجازات ما منتهي ميشود به الإمام بنإلامام (يعني صدوق و پدر بزرگوارش).
خوانساري در روضات، گفته: ابن بابويه يكي از برجستهترين فقهاي شيعه و هدايتگر به راه خاندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)بود، در امر دين بسيار غيرتمند و بيدينان را از ريشه نابود ميساخت؛ شخصيتي بزرگ از مشايخ شيعه و پايهاي استوار از اركان شريعت و صاحب كرامات و مقامات تلقّي ميشد.
محدّث نوري، صاحب مستدرك ميگويد: ابوالحسن علي بن حسين بابويه قمي، شخصيتي بزرگ و پيشتاز و كوهي سر برافراشته، دانشمند، فقيه و محدّثي برجسته كه از مقامات بلند و درجات والايي برخوردار بود.
6 ـ موقعيت علمي
اين بزرگوار، از نظر علمي داراي چنان مقامي بود كه ديگر دانشمندان به او اعتماد كامل داشتند و فتوايش را روايت، تلّقي ميگردند.
شهيد اوّل در ذِكري ميگويد: زماني كه اصحاب در مسألهاي روايتي نمييافتند، به مطالبي كه از شرايع ابن بابويه مييافتند، تمسّك ميكردند، زيرا دانشمندان، نسبت به او خوش گمان بودند و فتواي وي را همانند روايت ميدانستند.
اهميت اين موضوع آنگاه بيشتر روشن ميشود كه ملاحظه ميكنيم درباره ابن أبيعمير با آن مقام و جايگاه و ارج و منزلتش ـ كه خود از اصحاب اجماع به شمار ميآيد ـ گفتهاند: مراسيل او همانند مسانيدش ميباشد؛ يعني به روايتي كه وي به صورت مرسل نقل كرده، به چشم روايت مسند، مينگريم. اكنون ملاحظه كنيد جايگاه ابن بابويه تا چه اندازه برجسته بوده كه فتوايش را به عنوان روايت ميپذيرفتهاند.
علاّمه مجلسي نيز در اين باره چنين ميگويد: بسياري از فقهاي ما، سخن شيخ صدوق و پدر بزرگوارش (علي بن حسين) را به منزله روايتِ منقول، قرار ميدهند.
در كتاب رياض العلماء از قول ابوعلي، فرزند شيخ طوسي چنين آورده است: علي بن حسين نخستين كسي بود كه در حذف سند احاديث و جمع احاديث مشابه (خواه از يك امام يا چند امام) ابتكار به خرج داد و اخبار را با قرينه ذكر كرد و طي رسالهاي كه به فرزندش نوشت، چنين كرد و همه كساني كه بعد از او آمدند، اين كار را ستودند و در مسائلي كه روايتي در آن نمييافتند، به وي اعتماد ميكردند. و اين خود، حاكي از وثاقت، امانت و جايگاه علمي و ديني او بوده است.
7 ـ تأليفات علي بن حسين بن بابَويْه
اين دانشمند بزرگ شيعي، طي زندگي پربركت خويش، تأليفات فراواني از خود به يادگار نهاده است، به گونهاي كه برخي، تعداد تأليفات او را تا دويست كتاب دانستهاند. ابن نديم ميگويد: به خط محمّد بن علي بن حسين (شيخ صدوق) متن اجازهاي را خواندم كه نوشته بود: اجازه نقل كتب پدرم را كه تعداد آنها دويست كتاب است به فلاني دادم.
برخي كتب وي عبارتند از:
كتاب التوحيد؛ كتاب الوضوء؛ كتاب الصلوة؛ كتاب الجنائز؛ كتاب الإخوان؛ كتاب النساء و الولدان؛ كتاب التفسير؛ كتاب النكاح؛ كتاب مناسكالحج؛ رسالة الكرّ والفرّ (مناظرهاي با محمّد بن مقاتل رازي، در اثبات امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام)؛ كه به هدايت و گرايش او به مذهب شيعه، انجاميد.
كتاب الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ كتاب الإملاء؛ كتاب نوادر؛ كتاب المنطق؛ كتاب الإسناد؛ كتاب التسليم؛ كتاب الطب؛ كتاب المواريث؛ كتاب المعراج؛ كتاب الجحج (ناتمام).
8 ـ اساتيد ابن بابويه
بسياري از بزرگان را از اساتيد او دانستهاند از جمله، افرادي كه نام آنها ذيلا از نظرتان ميگذرد:
ابراهيم بن عبدوس همداني؛
1. احمد بن ادريس؛
2. احمد بن علي تفليسي؛
3. حبيب بن حسين كوفي تغلبي؛
4. حسن بن احمد قمي اسكيف؛
5. حسن (حسين) بن احمد مالكي؛
6. حسن بن علي عاقولي (قاقولي) ؛
7. حسن بن علي بن حسن (حسين) دينوري علوي؛
8. حسن بن محمّد بن عبدالله بن عيسي ؛
9. حسن بن محمّد بن عامر؛
10. حسين بن موسي؛
11. سعد بن عبدالله بن أبيخلف أشعري قمي (ابوالقاسم)؛
12. عبدالله بن جعفر ابوالعباس، حميري (صاحب قربالإسناد)؛
13. عبدالله بن حسن مؤدب؛
14. علي بن ابراهيم بن هاشم ابوالحسن القمي؛
15. علي بن حسين بن علي كوفي؛
16. علي بن حسين سعدآبادي؛
17. علي بن سليمان رازي ؛
18. علي بن محمّد بن قتيبه؛
19. علي بن موسي بن جعفر ابن أبيجعفر كميداني؛
20. قاسم بن محمّد بن علي بن ابراهيم نهاوندي (وكيل ناحيه مقدسه)؛
21. محمّد بن أبيعبدالله؛
22. محمّد بن أبيالقاسم ماجيلوَيْه؛
23. محمّد بن احمد اسدي؛
24. محمّد بن احمد بن علي بن صلت؛
25. محمّد بن اسحاق بن خزيمه نيشابوري؛
26. محمّد بن حسن صفار
27. ابو جعفر بن علي شلمغاني معروف به ابن أبي عزاقر؛
28. محمّد بن معقل قرميسيني؛
29. محمّد بن يحيي عطار؛
30. محمّد بن احمد بن هشام؛
31. زيد بن محمّد بن جعفر معروف به ابن أبيالياس كوفي ؛
32. ايوب بن نوح؛
33. سعد بن محمّد بن صالح؛
34. سويد بن عبدالله؛
35. علي بن الحسن بن علي الكوفي؛ شايد وي همان علي بن حسن بن علي بن عبدالله بن مغيره كوفي باشد؛
36. محمّد بن علي بن أبي عمر همداني؛
37. احمد بن مطهّر ابوعلي مطهّر؛
38. ابوالحسن عباس بن عمر بن عباس بن محمّد بن عبدالملك بن ابي مروان كلوذاني؛
از آنجا كه تعداد مشايخ وي زياد است، اين مقال گنجايش بررسي همه آنها را ندارد؛ ولي در محور دوم، به بررسي اساتيدي كه در طريق كتاب الإمامة و التبصرة قرار دارند، خواهيم پرداخت.
9 ـ شاگردان ابن بابَويْه
برخي بزرگان كه از ايشان روايت نقل كردهاند، عبارتند از:
1. احمد بن داوود بن علي قمّي؛
2. ابوالقاسم جعفر بن محمّد بن قولوَيْه قمّي؛
3. حسين بن حسن بن محمّد بن موسي بن بابَويْه؛
4. حسين بن علي بن حسين (فرزند وي)؛
5. سلامة بن محمّد بن اسماعيل بن عبدالله بن موسي ابن أبيالأكرم ابوالحسن ارزني (دايي ابوالحسن بن داوود)؛
6. عباس بن عمر بن عباس بن محمّد بن عبدالملك بن أبي مروان كلوذاني؛
7. محمّد بن علي بن حسين (شيخ صدوق)؛
8. هارون بن موسي تَلّعُكْبُري.
10 ـ درگذشت ابن بابَويْه
شيخ طوسي در الغيبة درباره رحلت وي به نقل جمعي از مردم قم ميگويد كه اظهار داشتند: در سالي كه علي بن حسين بن موسي بن بابويه درگذشت، در بغداد بوديم. ابوالحسن علي بن محمّد سَمُري (نايب چهارم امام زمان (عليه السلام)) پيوسته سؤالاتي درباره علي بن حسين ميپرسيد و ما در پاسخ ميگفتيم: خبر سلامتي او را داريم. تا اين كه روزي همان پرسش هميشگي را مطرح كرد و ما همان پاسخ را گفتيم. فرمود: خداوند در مصيبت وي به شما پاداش خير عنايت كند كه در اين لحظه از دنيا رفت. ما تاريخ را دقيقاً (ساعت و روز و ماه) يادداشت كرديم پس از هفده يا هجده روز خبر رسيد كه علي بن حسين در همان تاريخي كه علي بن محمّد سمُري گفته بود درگذشته است.
مشابه اين خبر را نجاشي نيز نقل كرده و در ادامه گفته است: درگذشت وي در سال 329 ق، يعني سال تناثرالنجوم اتفاق افتاده است.
برابر نظر مشهور، نظر ديگري وجود دارد كه تنها طريحي به آن عقيدهمند است. او از شيخ بهايي نقل كرده كه درگذشت ابن بابويه در سال 310 هـ.ق رخ داده است. آن سال، قرامطه (گروهي از خوارج) ـ لعنهمالله ـ در موسم حج وارد مكه شدند. و حجرالاسود را برگرفته و بيست سال نزد خود نگاه داشتند و بسياري از مردم، از جمله علي بن حسين بن بابويه را به قتل رساندند. او در حال طواف مورد حمله قرامطه قرار گرفت؛ ولي طواف را قطع نكرد و با ضربه شمشيري به زمين افتاد و در همان حال اين شعر را زمزمه ميكرد.
تري المحبين صرعي في ديارهم 8 كفتية الكهف لايدرون كم لبثوا
يعني: عاشقان را چنين خواهي يافت كه نقش بر زمين شدهاند همانند جوانمردان كهف كه نميدانستند چه اندازه درنگ كردهاند.
ظاهراً اين سخن، از كتاب الإعلام بأعلام بيتالله الحرام، تأليف قطب حنفي (متوفّاي 985 هـ.ق) گرفته شده است. در اين كتاب، شرح ورود قرامطه به مكه و كشته شدن حجاج بيت الله الحرام و از جمله ابن بابويه آمده است؛ ولي اين گفته خلاف مشهور است و با محل دفن وي نيز سازگار نيست؛ زيرا محل قبر شريف وي در قم مورد اتفاق همه است.
منشأ اشتباه
مردي صوفي مسلك، به نام علي بن بابويه بوده كه ابن جوزي با شدّت با او برخورد ميكند و در حمله قرامطه كشته ميشود.
تشابه اسمي، سبب اين اشتباه شده است. شايد بتوان شعري را كه هنگام كشته شدن ميخوانده قرينهاي بر تصوف او دانست. مضمون اين شعر، از صوفي بودن شاعر و خواننده آن حكايت ميكند. افزون بر اين، مرحوم طريحي گفته است: ابن بابويه در سال حمله قرامطه، يعني 310 هـ.ق كشته شده است؛ با اين كه حمله قرامطه در سال 329 ق، يعني همان سالي كه مشهور، آن را سال وفات ابن بابويه ميدانند، اتفاق افتاده است.
دليل ديگري كه براي كشته نشدن ابن بابويه در مكه ميتواند اقامه كرد، مطلبي است كه شيخ طوسي از عدّهاي و آنان از شيخ صدوق و او نيز از حسين بن علي بن حسين بابويه نقل كرده و ميگويد: عدهاي از مردم قم در سال حمله قرامطه به حاجيان (سال ناپديد شدن ستارگان) در بغداد حضور داشتند، آنها برايم نقل كردند كه پدرم طي نامهاي به شيخ ابوالقاسم، حسين بن روح (رحمت الله عليه) اجازه تشرّف به مكه خواست. حسين بن روح در پاسخ وي نوشت: امسال به حج نرو.
پدرم در نامهاي ديگر به وي نوشت: نذر واجب دارم. آيا ترك آن جايز است؟ آن بزرگوار در پاسخ مرقوم داشت: اگر ناچاري، با آخرين كاروان برو. او نيز چنين كرد و سالم ماند؛ ولي كساني كه در كاروانهاي قبلي رفته بودند، كشته شدند.
اين نقل با گفته طريحي، متفاوت و ظاهراً از نظر سند نيز صحيح است.
ادامه دارد... .