دجّال، در روايات شيعه
[پژوهشی پیرامون حدیث جسّاسه (خبرچین) و دجال، قسمت سوم و پایانی]
آيا دجّال شخص است يا جريان؟
در محور نخست گفتيم كتابهاي ما نسبت به كتب عامّه چندان به بحث دجّال نپرداختهاند. دليل آن اين است كه حكومت مدينه، به تازه مسلمانها خيلي ميدان داد و ياوران واقعي پيامبر (صلي الله عليه و آله) مانند ابوذر و سلمان را خيلي تحويل نميگرفتند. به همين جهت آن اسرائيليات از امثال كعب الأحبار و … وارد احاديث و منابع ديني شد. در تفسير ابن كثير ذيل آيه: «أيّكم يأتيني بعرشها …» ميگويد: مطالبي كه در ذيل اين آيه از ابن أبي شيبه و … آمده است، به اندازهي سخيف است كه ميگويد: همه اين مطالب از اسرائيليات است. يعني خود اهل سنّت نيز مانند ابن كثير، از اين خرافات به ستوه آمدهاند.
حضرت علي (عليه السلام) هرگز ابوهريره را به حضور نميپذيرفت و ابوهريره از اميرمؤمنان (عليه السلام) حتي يك روايت نقل نكرده است .
بحارالأنوار ـ كه خود، به تنهايي يك كتابخانه است، از 600 منبع و مصدر گردآوري شده است ـ داراي حدود 15 دسته روايت درباره دجّال است:
1ـ در مورد امام حسين (عليه السلام) كه هنگام رجعت، توسط امام زمان (عليه السلام) به مردم معرفي ميشود: در تفسير آيه شريفه 6 از سوره إسرا: (ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوال وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً) آمده است: «خروج الحسين (عليه السلام) في الكرّة في سبعين رجلا من أصحابه الذين قتلوا معه عليهم البيض المذهّب لكل بيضة وَجهان، المؤدي إلي الناس أن الحسين (عليه السلام) قد خرج في اصحابه حتي لايشك فيه المؤمنون و أنه ليس بدجّال و لا شيطان، الامام الذي بين أظهرُ الناس يومئذ، فإذا استقرّ عند المؤمن أنه الحسين (عليه السلام) لايشكّون فيه …»
2 ـ درباره دجّال رواياتي وجود دارد كه ميگويد: نسبت دروغ به اهلبيت، مساوي با ايمان به دجّال است. «عن ابي عبدالله (عليه السلام) عن آبائه (عليه السلام) قال: قال رسولالله (صلي الله عليه و آله): من كذب علينا أهلالبيت حشرهالله يوم القيامة أعمي يهوديّاً، و إن أدركالدجّال آمن به و اِن لم يدركه آمن به في قبره.»
ولي در كتاب اختيار معرفه الرّجال به نقل از كشّي، متن حديث اين گونه است كه: پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: «من كذب علينا أهلالبيت حشره الله يوم القيامة أعمي، و إن أدرك الدجّال آمن به، و إن لم يدركه آمن به في قبره.»
3ـ رواياتي كه تأكيد دارد قبل از پيش آمدن 6 رخداد، كارهاي خود را اصلاًح كرده و سامان بدهيد.
«بادروا بالاعمال ستّا: طلوع الشمس من مغربها و الدابّة و الدجّال و الدّخان و خريصة أحدكم (مرگ) و أمر العامة (قيامت)»
4ـ ده اتفاق قبل از قيامت رخ خواهد داد: «لا تقوم الساعة حتي تكون عشر آيات: الدّجال و الدّخان و طلوع الشمس من مغربها و دابّة الأرض و يأجوج و مأجوج و ثلاثة خسوف، خسفٌ بالمشرق، خسفٌ بالمغرب، خسفٌ بجزيرة العرب و نارٌ تخرج من قعر عدن، تسوق الناس إلي المحشر.»
«حدثنا … عن أبيالطفيل عامر بن واثلة، عن حذيفة بن اُسيد الغفاري، قال: كنّا جلوساً في المدينه في ظلّ حائط قال: و كان رسولالله (صلي الله عليه و آله) في غرفة فاطلع علينا، فقال فيم إنتم؟ فقلنا نتحدّث، قال: عمّا ذا؟ قلنا عن الساعة. فقال: إنّكم لاترون الساعة حتي ترون قبلها عشر آيات: طلوع الشمس من مغربها و الدجّال، و دابّة الأرض، و ثلاثة خسوف في الأرض: خسفٌ بالمشرق و خسفٌ بالمغرب و خسفٌ بجزيرة العرب، و خروج عيسي بن مريم (عليه السلام) و خروج يأجوح و مأجوج، و … تكون في آخرالزمان نارٌ تخرج من اليمن من قعر الأرض لاتدع خلفها أحداً، تسوق الناس إلي المحشر، كلّما قاموا قامت لهم، تسوقهم إلي المحشر ؛ ابو طفيل عامر بن واثله به نقل از حذيفه بن اُسيد غفاري ميگويد. در سايه درختي در شهر مدينه نشسته بوديم و رسول خدا (صلي الله عليه و آله) كه در اتاقي حضور داشت به ما نگاهي افكند و فرمود: چه ميكنيد؟ عرض كرديم: با يكديگر گفتگو ميكنيم. فرمود: در چه مورد؟ عرضه داشتيم: در مورد «قيامت» (دوران ظهور) فرمود: تا شما ده نشانه را قبل از آن مشاهده نكنيد، آن دوران را درك نخواهيد كرد كه عبارتند از: طلوع خورشيد از مغرب، جنبش دجّال، حضور دابة الأرض، سه بار فرو رفتن زمين، يك بار در مشرق، ديگري در مغرب و يكي در جزيرة العرب و ظاهر شدن عيسي بن مريم و پديدار گشتن يأجوج و مأجوج … در آخر الزمان از سوي يمن، آتشي از دورترين نقطه گيتي پديدار ميگردد كه آتش نيز شعلهور خواهد گشت و مردم را به سوي محشر ميراند.»
ابوالطفيل، صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله) به شمار ميآمد و در قيام مختار پرچمدار وي بود. اهل سنّت او را از غُلاتِ روافض دانستهاند، البته بايد ديد اين سخن چگونه با عدالت صحابه، قابل جمع است؟!
5ـ كسي كه با اهلبيت (عليه السلام) درگير شود، با دجّال محشور خواهد شد: مجلسي به نقل از مجالس طوسي (طريق روايت عامي است) ميگويد: «قال ابوذر: سمعت رسولالله (صلي الله عليه و آله) يقول: «من قاتلني في الأولي و قاتل أهلبيتي في الثانية، حشره الله تعالي في الثالثة مع الدجّال … ؛ ابوذر ميگويد: از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم فرمود: هر كس در مرحله آغازين اسلام با من به مبارزه برخاست و در مرحله دوم با خاندان من به ستيز پرداخت، در مرحله سوم خداوند او را با دجّال محشور گرداند.»
همچنين به نقل از عيون اخبارالرضا (عليه السلام) ميگويد: «قال رسولالله (صلي الله عليه و آله): من قاتلنا آخرالزمان، فكأنّما قاتلنا مع الدجّال» ؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كس در آخر الزمان با ما بستيزد، گويي همراه با دجّال با ما جنگيده است.
6ـ بحار به نقل از مهذّب ابن فهد حلّي آورده است: «أقول: روي الشيخ احمد بن فهد في كتاب المهذب و غيره في غيره بأسانيدهم، عن المعلّي بن خُنيس، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: «يوم النيروز هو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا أهلالبيت و ولاة الأمر و يظفره الله تعالي بالدجّال فيصلبه علي كناسة الكوفة ؛ مُعلّي بن خَنيس از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: نوروز، همان روزي است كه قائم ما با اهل بيت و فرمانروايان وي، ظاهر ميگردند و خداوند، حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را بر دجّال پيروز ميگرداند و آن حضرت، دجّال را در كناسه كوفه به دار خواهد آويخت.»
قاتل دجّال حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است يا حضرت عيسي (عليه السلام)؟
«عن المفضّل عن الصادق (عليه السلام): إنّ الله تبارك و تعالي خلق أربعة عشر نوراً قبل خلق الخلق بأربعة عشر ألف عام، فهي أرواحنا فقيل له يابن رسولالله (صلي الله عليه و آله): و مَن الأربعة عشر؟ فقال: محمّد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين و الأئمه من ولد الحسين (عليهم السلام) آخرهم القائم الذي يقوم بعد غيبته، فيقتل الدجّال و يطهّر الأرض من كل جور و ظلم ؛ مفضّل بن عمر از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است: خداي تبارك و تعالي، چهارده هزار سال پيش از آفرينش انسانها، چهارده نور را آفريد كه همان ارواح ما بودند. عرض شد: اي فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آن چهارده نور كدامند؟ فرمود: محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين و پيشواياني كه از دودمان حسيناند و آخرين فرد آنان، همان قائمي است كه پس از نهان زيستي خود دست به قيام خواهد زد و دجّال را به هلاكت ميرساند و زمين را از لوث هر گونه جور و ستم، پاك و پيراسته ميگرداند.»
در بحارالانوار به نقل از تفسير علي بن ابراهيم ميگويد: «عن الصادق (عليه السلام) عن المجتبي (عليه السلام) في لقائه مع ملك الروم: … أخرج إلينا صنماً فقال: … ثمّ عيسي بن مريم روحالله و كلمته، كان عمره في الدنيا ثلاث و ثلاثين سنة، ثمّ رفعه إلي السماء و يهبط إلي الأرض بدمشق و هو الذي يقتل الدجّال.»
7ـ پناه بردن از فتنه دجال: علاّمه مجلسي به نقل از كشفالغمّه إربلي، نيز از كفايةالطالب گنجي شافعي، از ابوامامه نقل ميكند كه: «قال: خطبنا رسولالله (صلي الله عليه و آله)، و ذكر الدجّال و قال فيه: إنّ المدينة لتنفي خبثها كما ينفيالكير خبث الحديد و يُدعي ذلك اليوم يوم الخلاص …» البته اكثر مطالب كشف الغمّة از كتب عامّه است تا مورد قبول آنها قرار گيرد. چنانچه مؤلف خود، در مقدمه كتاب گفته است: إعتمدت في الغالب النقل من كتب الجمهور ليكون أدعي إلي تلقّيه بالقبول.
8ـ محل خروج دجّال: بحار به نقل از كمالالدين روايت مفصلي را درباره دجّال از حضرت علي (عليه السلام) روايت ميكند كه ياد آوري شد. در اين روايت، محل خروج دجّال را اصفهان ميداند، «من بلدة يقال لها اصبهان من قرية تعرف باليهوديه.»
براساس اين روايت، حضرت علي (عليه السلام) طي خطبهاي 3 بار فرمود: «سلوني قبل أن تفقدوني» سپس صعصة بن صوحان برخاست و عرضه داشت:
«يا اميرالمؤمنين، متي يخرج الدجّال؟» حضرت فرمود: «… و قطعوا الأرحام، و اتبعوا الأهواء و استخفّوا بالدماء. و كان الحلم ضعفاً و الظلم فخراً، و كانت الأمراء فجرة، و الوزراء ظلمة و العرفاء خونة، و القراء فسقة، و ظهرت شهادات الزور، و استُعلن الفجور، و قول البهتان، و الإثم و الطغيان و …» تا اين كه ميگويد: فقام إليه اصبغ بن نباته فقال: «يا اميرالمؤمنين مَن الدجّال؟» فقال: «ألا انّ الدجّال صائد بن صيد، فالشقي مَن صدّقه و السعيد من كذّبه، يخرج من بلدة يقال لها اصبهان من قرية تعرف باليهودية.» سپس به بيان ويژگيها و حركت نظامي و تكنولوژي و قدرت او و تبليغات و پس از آن، افول و زمان و مكان نابودي وي و قاتلش را ذكر ميكند كه در ابتداي بحث اشاره شد.
از جمله روايات مربوط به محل خروج دجّال روايتي است كه پس از آن: مرحوممجلسي از بصائر الدرجات ابن فروخ نقل كرده كه ميگويد: «عن رجل عن ابي جعفر (عليه السلام) قال: دخل عليه رجل من أهل بلخ فقال له: يا خراساني تعرف وادي كذا و كذا؟ قال نعم، قال له: تعرف فيه صدعاً في الوادي من صفته كذا و كذا؟ قال نعم، قال: من ذلك يخرج الدجّال.»
حضرت به آن شخص خراساني فرمود: آيا آن درّه، در فلان نقطه را ميشناسي؟ آيا شكافي را كه در نقطهاي از آن و با فلان مشخصات قرار دارد ميشناسي؟ عرض كرد: آري، حضرت فرمود: دجّال از آن نقطه ظاهر ميشود.
9ـ فتنة الدجّال و التعوذ منه: مرحوم مجلسي، روايتي را از رساله شهيد ثاني به اين مضمون نقل كرده است: «روي عن النبي (صلي الله عليه و آله): إنّ مَن قرأ سورة الكهف يوم الجمعة فهو معصوم إلي ثلاثة أيام و إن خرج الدجّال عصم منه.»
همچنين در اعمال روز جمعه از مصباحالمتهجد شيخ طوسي و بلدالأمين كفعمي، از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «أعوذ بك من شرّ المحيي و شرّ الممات و اعوذبك من فتنة الدجّال.»
در فضائل ماه رجب آمده است كه: «من صام رجب أربعة أيّام عُوفي من البلايا كلّها: من الجنون و الجذام و البرص و فتنة الدجّال.»
10ـ در مورد رشد كشاورزي پس از دجّال، راوي از امام صادق (عليه السلام)، نقل كرده كه: «سئله رجل و أنا عنده فقال جعلت فداك أسمع قوماً يقولون إنّ الزراعة مكروهة» فقال (عليه السلام): «إزرعوا و اغرسوا، والله ما عمل الناس عملا اَجلّ و لا أزكي منه، والله ليزرعنّ الزرع و يغرسنّ الغرس بعد خروج الدجّال.»
11ـ دجّال يكي از نشانههاي خداست: در تفسير قمي از أبيالجاورد از امام باقر (عليه السلام) در ذيل آيه شريفه 37 سوره انعام: (إِنَّ اللهَ قَادِرٌ عَلَي أَن يُنَزِّلَ آيَةً) فرمود: «سَيُريك في آخرالزمان آيات منها دابّة الأرض و الدجّال و نزول عيسي ابن مريم و طلوع الشمس من مغربها.»
1) «و عنه عن ابي جعفر (عليه السلام) في قوله: (قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَي أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِكُمْ) قال: «هو الدجّال و الصيحة (أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ) و الخسف. (أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً) و هو اختلاف في الدين، و لعن بعضكم علي بعض. «و يذيق بعضكم بأس بعض» و هو أن يقتل بعضكم بعضاً و كلّ هذا في أهل القبلة.»
12 ـ كينهتوزان به اهلبيت (عليه السلام) در زمره ياران دجّالاند «عن ابيعبدالله (عليه السلام) قال: قال رسولالله: من أبغضنا اهلالبيت بعثه الله يهودّياً، قيل: يا رسولالله و إن شهد الشهادتين؟ قال: نعم إنّما احتجب بهاتين الكلمتين عند سفك دمه أو يؤدّي الجزية و هو صاغر ثم قال: من أبغضنا اهلالبيت بعثه الله يهوديّاً،» قيل: و كيف يا رسولالله؟ قال: «إن ادرك الدجّال آمن به!»
در روايت ديگري از امام رضا (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: كساني كه با دشمنان اهلبيت طرح دوستي ميريزند از دجّال خطرناكترند. «و بإسناده عن الوشاء عن الرضا (عليه السلام) قال: إنَّ ممّن يتّخذ مودتنا أهلالبيت لمن هو أشد فتنة علي شيعتنا من الدجّال» فقلت: يابن رسولالله بماذا؟ قال: «بموالاة أعدائنا و معاداة اولياءنا إنّه إذا كان كذلك اختلط الحق بالباطل و اشتبه الأمر، فلم يعرف مؤمن من منافق.»
دجّال شخص است يا جرياني فكري؟
در نوشتار قدماء، در اين رابطه چيزي نيافتيم، شايد عدم تعرض به اين موضوع، حاكي از احراز فرد بودن دجّال است، از اين رو، آن را مسالهاي ثابت شده دانستهاند.
اما بعضي از معاصرين مانند آيتالله مكارم (البته ميفرمايد: عنواني است كلي براي افراد پر تزوير و حيلهگر و پر مكر و فريب) و شهيد سيّدمحمّد صدر معتقداند كه دجّال جرياني فكري است نه يك شخص خاص. اما در مقابل بعضي ديگر، دجال را فرد ميدانند يا لااقل احتمال اول را بعيد و فاقد دليل ميشمرند.
البته تعابيري كه درباره دجّال در روايات آمده با جريان بودن او سازگار نيست، مثلاً در روايات آمده است كه امام زمان (عليه السلام) يا عيسي ابن مريم دجّال اميرالمؤمنين را به قتل ميرساند، در همين روايتِ كمالالدين (گرچه اشكال سندي دارد) حضرت، از دجّال نام برده و فرموده است: «صائد بن صيد يخرج من بلدة يقال لها اصبهان»، يا در حديث ديگري فرموده است: از بلخ ظاهر ميشود و تعابير ديگري كه با نهاد بودن و جريان فرهنگي بودن دجّال، مناسبت ندارد؛ بلكه با شخص خاص بودن وي سازگاري دارد.
قرينه سياق، در حديثي كه ميفرمايد: «خروج دابّة الأرض و الدجّال و نزول عيسي (عليه السلام) و طلوع الشمس من مغربها.» بر فرد بودنِ دجّال دلالت دارد، زيرا عيسي (عليه السلام) فرد است و «دابّةالأرض» نيز فرد خاص است. بر اين اساس، قرينه سياق اقتضا دارد كه دجّال نيز فرد باشد.
از ديدگاه ما نيز دجّال شخص خاصي است، البته جريان سياسي و فرهنگي بودن او را نفي نميكنيم؛ ولي معتقديم دجّال فردي است كه جرياني را نيز به همراه دارد.
آيتالله مكارم شيرازي در آن كتاب يادآور ميشود: هنگامي كه سخن از دجّال به ميان ميآيد معمولاً طبق يك سابقه ذهني عاميانه. فقط ذهنها متوجه شخص معين يك چشمي ميشود كه با جثه افسانهاي و با مركب افسانهايتر، با برنامهاي مخصوص به خود، پيش از انقلاب بزرگ حضرت مهدي، ظاهر خواهد شد؛ ولي همان گونه كه از ريشه لغت دجّال از يك سو و از منابع حديث از سوي ديگر استفاده ميشود دجّال، منحصر به يك فرد نيست؛ بلكه عنواني است كلي براي افراد پرتزوير و حيلهگر و پر مكر و فريب و حقّه باز كه براي كشيدن تودههاي مردم به دنبال خود از هر وسيلهاي استفاده ميكنند و بر سر راه هر انقلاب سازندهاي كه در ابعاد مختلف صورت ميگيرد، ظاهر ميشوند.
سيّد محمّد صدر ميگويد: «إنَّ الدجّال عبارة عن مستوي حضاري ايدئولوجي معين، معاد للاسلام، قد سبق هناك قد ناقشنا الاُطروحة الاُولي و دفعناه بالبرهان … .
مهمترين نشانهاي كه بايد مورد توجه قرار گيرد همان مفهوم دجّال است كه سمبلي از حركتهاي ضداسلامي در غيبت كبري است، يعني دوران فتنهها و انحرافات. كه عبارت از تمدن جديد اروپايي است، چهرهاي فريبنده و چشمگير دارد و افكار و انديشه عمومي دنيا را متوجه خود كرده است. از اين رو، ميتوان گفت از آغاز آفرينش آدم تاكنون، آفريدهاي بزرگتر ـ از نظر انحراف ـ از دجّال وجود نداشته است …
در مقابل اين نظريه، آقاي علي دواني … ميگويد: آنچه مسلّم است موضوع دجّال و مبارزه او با دولت حَقّه در پايان جهان، در ادبيات ايران و عرب و خارج آمده، بااين تفاوت كه بعضي، رهبرِ جبهه مخالف او را حضرت عيسي (عليه السلام) و برخي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميدانند.
به هر حال تطبيق دجّال و ويژگيها و نشانههاي او و الاغش با بعضي از اختراعات كنوني و آينده، يا رئيس دولتي مادي صِرف و داراي دستگاه تبليغاتي بسيار نيرومند و غيره، چيزي نيست كه بتوان بر آن اعتماد كرد.
ما نيز با ديدگاه آقاي دواني موافقيم. و اگر ديدگاه آقاي دواني را تأييد نكنيم، سخن آيتالله صدر و آيتالله مكارم را نيز به يقين نخواهيم پذيرفت. چرا؟ زيرا شواهد زيادي داريم كه دجّال فردي خاص است، از جمله:
1 ـ اشاره به محل ظاهر شدن دجّال در روايات: الف ـ خراسان. روايتي از عامّه، از ابن أبي شيبه منقول است كه: «يخرج الدجّال من خراسان» و در روايتي از امام باقر (عليه السلام) آمده است كه: «يخرج من بلدة يقال له بلخ. »
ب ـ مرو: ابن حماد از ابن ابيشيبه، نقل كرده است كه: «يخرج الدجّال من مرو يهوديتها.»
ج ـ اصفهان: عمران بن حصين ميگويد: «يخرج من قبل اصفهان. » در كمالالدين از نزّال بن سَبُره آمده است كه: «يخرج من بلدة يقال لها اصبهان، من قرية تعرف باليهودية.»
د ـ عراق: كعبالاخبار، ظاهر شدن دجّال را از عراق ميداند .
هـ ـ بين شام و عراق. ابوامامه باهلي ـ به نقل از نسخه خطي متن ابنحمّاد ـ نقل كرده است كه: «يخرج الدجّال من خلة بين الشام و العراق.»
و ـ سيستان: «از وهب بن منبّه، به نحو مرفوع از ابن عباس نقل شده كه: «و ظهور الدجّال، يخرج من المشرق من سجستان.» بحث اين جاست كه بلخ و سيستان و مرو و خراسان چه نسبتي ميتواند با فرهنگ غرب داشته باشد؟ و اين خود يكي از شواهدي است كه دجّال فرد است نه طرز فكر و فرهنگ و لاأقل اگر هم اشاره به فرهنگ باشد باز فردي مبتكر و مبتدع است كه جلودار آن فرهنگ فاسد خواهد بود.
2 ـ قاتل دجّال: روايات فراوان و متعددي اشاره دارد كه: قاتل دجّال حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) يا حضرت عيسي (عليه السلام) است.
3 ـ كيفيت قتل: مسئله به دار آويختن دجّال يا ذوب شدن او به وسيله سلاحي است كه بر او ميزنند.
ولي شايد قرائن زير مانند رواياتي كه پيروان او را از نظر عدد و مليت بيان ميكند، ديدگاه نخست را تأييد كند:
1 ـ «ستمأة الف من العرب يلبسون سيجان (اونيفرم)»
2 ـ «ليحبطنّ الدجال، خوز و كرمان في ثمانين الف، كأنّ وجوههم المجان المطرّقة يلبسون الطيالسه (لباس سبز رنگ يهوديان)
3 ـ «يخرج الدجّال و معه سبعون الفاً من الحاكه (سفله) علي مقدمته اسعر اسعر من فيهم يقول: بدو بدو، اي اكثرهم تسعيراً للفتنه.»
از اين عبارات، كثرت استفاده ميشود نه تعداد و حصر در اين عدد.
4 ـ «يخرج الدجّال و يتبعه ناس، يقولون نحن شهداء أنّه كافر، إنّا نتّبعه للأكل من طعامه و … لو خرج الدجّال لا مَنَ به قوم في قبورهم.»
در مجموع، شايد از اين عبارات چنين استفاده شود كه دجّال اشاره به فرهنگ و تفكّري انحرافي است كه سرزمينهاي اسلامي گرفتار آن خواهند شد.
دجّال در اديان ديگر
10ـ «هاكس» در كتاب قاموس مقدّس مينويسد: اين عبارت (دجّال) در جايي ديگر جز در رساله يوحنّا يافت نميشود. و مقصود از آن كسي است كه در برابر مسيح (عليه السلام) مقاومت و با او ضديّت كند و مدّعي است كه خود در جاي مسيح قرار دارد.
در رساله اول يوحنّا باب 2 آيه 22 آمده است كه: دروغگو كيست؟ جز آن كسي كه مسيح بودن عيسي (عليه السلام) را انكار كند و او دجّال است كه پدر و پسر را انكار ميكند. در همان رساله، آيه 18 باب 2 آمده است كه: شنيدهايم دجّال ميآيد و هماكنون نيز دجّالانِ بسياري آمدهاند.
همچنين در باب 4 آيه 3 آمده: هر روحي كه عيساي مجسّم شده را انكار كند از خدا نيست و اين همان روح دجّال است كه شنيدهايم ميآيد و هم اكنون نيز در جهان است.
در رساله دوم يوحنّا آيه 7 آمده است: زيرا گمراه كنندگان بسياري به دنيا بيرون شدند كه عيسي مسيح ظاهر شده در جسم او را، اقرار نميكنند.
آيا دجّال همان سفياني است؟
تنها آقاي سيّد محمّد صدر به عنوان احتمال، اين موضوع را مطرح كرده كه گاهي به ذهن خطور ميكند: ممكن است دجّال و سفياني يكي باشند: به خصوص اگر ويژگيها و شرايط سندي را ناديده بگيريم. البته ايشان خود نيز اين احتمال را تضعيف كرده و ميگويد: اين احتمال با ظاهر روايات نميسازد.
از ديدگاه ما نيز اين احتمال صحيح نيست، زيرا اين دو با يكديگر تفاوتي اساسي و ماهوي دارند، زيرا:
1 ـ سفياني ناصبي است (لعنهالله)؛ ولي در مورد دجّال چنين مطلبي نداريم؛
2 ـ دجّال داراي عمري طولاني است؛ ولي درباره سفياني چنين چيزي نيست؛
3 ـ سفياني داراي نسب و قبيله مشخص و معيّني است، ـ و از نسل خالدبن يزيدبن معاويه است ـ امّا دجّال از اين جهت مبهم است؛
4 ـ دجّال ادعاي ربوبيّت دارد؛ ولي سفياني چنين ادعايي ندارد؛
5 ـ دجّال قبل از اسلام نيز در كتب أديان مطرح بوده؛ ولي سفياني مطرح نبوده است. بنابراين دجّال و سفياني نميتوانند يك نفر باشند؛
اين بود خلاصه تحقيقات پيرامون دجال، و الله العالم بحقائق الامور.