شطیطه نیشابوری مرحوم آيتالله سيّد محمّد باقر مجتهد سيستاني ـ پدر بزرگوار مرجع عالي قدر شيعه حضرت آيتالله العظمي حاج سيّد علي سيستاني (حفظهالله تعالي) براي آنكه به محضر مقدّس امام زمان(عج) شرفياب شود، ختم زيارت عاشورا را در چهل جمعه، هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز ميكند.
ايشان در اين ارتباط فرمودهاند: در يكي از جمعههاي آخر، ناگهان شعاع نوري را مشاهده كردم كه از خانة نزديكِ به آن مسجدي كه در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم، ميتابيد. حال عجيبي به من دست داد، از جاي برخاستم و به دنبال آن نور، به درِ آن خانه رفتم. خانهاي كوچك و فقيرانهاي بود كه از درون آن نور عجيبي ميتابيد. در زدم. وقتي در را باز كردند، مشاهده كردم كه حضرت وليعصر(ع) در يكي از اتاقهاي آن خانه تشريف دارند، ضمناً در آن اتاق جنازهاي را ديدم كه پارچه سفيدي روي آن كشيده بودند.
وقتي كه من وارد شدم و اشك ريزان سلام كردم، حضرت به من فرمودند: چرا اين گونه دنبال من ميگردي و اين رنجها را متحمّل ميشوي؟ مثل اين باشيد (در حالي كه اشاره به آن جنازه ميكردند) تا من خود به دنبال شما بيايم.
بعد فرمودند: اين بانويي است كه در دوران بيحجابي (كشف حجاب رضاخاني) هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند.۱
مرحوم علّامة شهيد سيّد محمّد تقي موسوي اصفهاني(ره) در مكيال المكارم آنجا كه بخشي اندك از حقوق و مراحمِ آن حضرت را نسبت به شيعيان برميشمارد مينويسد: [امام عصر(ع) در تشيع جنازة شيعيان حاضر ميشود] و دليلِ بر اين مطلب را حكايت بانوي بزرگوار و پرهيزگاري به نام «شطيطة نيشابوري» ميداند كه امام كاظم(ع) بر سر جنازة او در نيشابور حاضر شدند و بر پيكر او نماز گذاردند و در پايان مراسم، به هنگام بازگشت فرمودند: من و امامان ديگر بايد كه بر جنازههاي شما حاضر شويم، در هر جا كه از دنيا برويد، پس تقواي خدا را در خود حفظ كنيد.
صاحب مكيال المكارم با عنايت به اين سخن امام كاظم(ع) كه با «بايد» تأكيد شده و همچنين حكايتِ بانوي بزرگوار «بيبي شطيطه» كه در ادامه خواهد آمد، بر اين باور است كه امام زمان(ع) از سرِ لطف و بزرگواري، حتماً بر جنازة دوستان و شيعيان خالص خود حاضر ميشوند و براي آنان طلب رحمت ميكنند و بر آنان نماز ميگذارند.۲
از آنجايي كه حكايت بيبي شطيطه با داستان و حكايتي كه در آغاز مقاله از زبان پدر آيتالله العظمي سيستاني آمد مشابهتهايي دارد. در اينجا مختصرِ اين روايت را از مكيالالمكارم و رياحين الشريعه ميآوريم و در پايان به چند نتيجه و برداشتِ آن اشاره ميكنيم. اميد كه براي همة دوستداران امام زمان(عج) آموزنده و خصوصاً براي جامعة زنان اين كشور راهگشا باشد. اين حكايت و روايت را مرحوم علّامة مجلسي در بحارالانوار۳ در باب معجزات حضرت موسي بن جعفر(ع) از مناقب ابن شهر آشوب۴ و همچنين محدّث بزرگ سيّد هاشم بحراني در مدينة المعاجز و همچنين قطب راوندي در خرائج و نيز شيخ حرّ عاملي در اثبات الهداة۵ آورده كه مختصرِ آن چنين است:
شيعيان نيشابور، در زمان امامت امام كاظم(ع) جمع شده و شخصي به نام محمّد بن علي نيشابوري ـ معروف به ابوجعفر خراساني ـ را انتخاب كردند تا به مدينه برود و حقوق شرعي و هداياي شيعيان آن سامان را خدمت امام هفتم(ع) تقديم كند.
آنها سي هزار دينار، پنجاه هزار درهم، مقداري جامه و پارچه را به همراه دفتري مُهر و موم شده كه در آن هفتاد ورق كه در هر يك صورت مسالهاي شرعي نوشته شده بود، به او سپردند و به وي گفتند: هر گاه خدمت امام رسيدي، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسليم نما و فردا صبح آنها را بازپس گير. اگر ديديي كه مُهر و مُومِ دفتر شكسته نشده، خودت مُهر آنها را بشكن و ببين كه آيا امام بدون شكستن مُهر و مُوم، پاسخ سؤالات را داده است يا خير؟ اگر پاسخ آنها را بدون شكستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است، بدان كه او همان امام است و ايشان شايستة اَخذ اموال ميباشند وگرنه اموال را به ما برگردان.
[شيعيان خراسان با اين آزمون ميخواستند امام حقيقي را شناخته و به او يقيين كنند و بدين وسيله فريب مدّعيان دروغين امامت را نخورند] در هنگام حركت نمايندة نيشابوريان ـ محمّد بن علي نيشابوري ـ بانوي بزرگواري به نام شطيطه كه از پارسايان و زاهدان زمان خود بود، به نزد ايشان آمده، مبلغ يك درهم به همراه يك قطعه پارچه به او داد و گفت: «اي اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، اين مقدار تعلّق گرفته، اين را خدمت امام برسان». محمّد بن علي نيشابوري به او گفت: «من خجالت ميكشم كه اين وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». شطيطه گفت: «خداوند از حق خجالت نميكشد» [منظور آنكه حقوق امام را، اگر چه اندك، بايد پرداخت] آنچه بر ذمّة من است، همين است. ميخواهم در حالي خدا را ملاقات كنم كه چيزي از حقِّ امام، در گردن من نباشد».
نمايندة نيشابوريان وجه اندك شطيطه را گرفت و به مدينه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح»۶ [پسر امام صادق و مدّعي امامت پس از وي] دانست كه او شايستگي مقام امامت را ندارد، لذا نوميدانه از خانة او بيرون آمد، در اين هنگام كودكي او را به خانة امام كاظم(ع) هدايت كرد. تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: « اي اباجعفر! چرا نااميد هستي ... به من روي كن كه حجّت و ولّيِ خدا هستم. من سؤالات شما را ديروز جواب دادم، آنها را نزد من بياور. همچنين درهمِ شطيطه را ـ كه وزنش يك درهم و دو دانق ميباشد ـ بياور.
علي بن محمّد نيشابوري ميگويد: از سخنان و نشانههايِ درستِ امام حيران شدم و فرمانِ او را انجام دادم. امام(ع) يك درهم و پارچة شطيطه را برگرفت و مابقي اموال را برگرداند و روي به من كرد و فرمود: «انّ الله لا يستحي من الحق» اي اباجعفر! سلام مرا به شطيطه برسان و اين كيسة پول را ـ كه چهل درهم در آن است ـ و همچنين اين قطعة پارچه را ـ كه قطعهاي از كفن من است ـ به او بده و بگو: «آن را كفن خود قرار دهد كه پنبة اين پارچه از مزرعة خود ماست و خواهرم آن را رشته است». ضمناً به شطيطه بگو: از هنگام وصول پول و پارچة كفن، نوزده روز بيشتر زنده نيستي، شانزده درهم از چهل درهم اهدايي را براي خود خرج كن و بيست و چهار درهم آن را جهت صدقه و تجهيز و تكفين خود نگاه دار و به او بگو «من بر جنازة او نماز خواهم گذارد». سپس امام كاظم(ع) فرمود: «اين اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشاي و ببين آيا جواب سؤالات را پيش از ديدن آنها دادهايم يا خير»؟!
محمد بن علي نيشابوري ميگويد: «به مُهرها نگاه كردم، آنها را دست نخورده ديدم و بعد از شكستِ مُهر و موم، ديدم پاسخ سؤالات داده شده است».
هنگامي كه نمايندة نيشابوريان به خراسان بازگشت با تعجب ديد كساني كه امام، اموالشان را نپذيرفته به مذهب «فَطحيّه» وارد شدهاند امّا شطيطه همچنان بر مذهب حقّ خود باقي مانده است. سلام حضرت را به او رسانيد و كيسة پول و پارچة كفن را به وي تقديم كرد و همان طور كه امام فرموده بودند، پس از 19 روز از دنيا رفت.
چون شطيطه درگذشت، امام در حالي كه سوار بر شتر بود به نيشابور وارد شد و بر پيكر او نماز گذارد و به هنگامِ بازگشت، اين بشارت شيرين و مژدة دلنشين را به همة شيعيان در همة عصرها و نسلها داد كه:
من و امامانِ نظيرِ من بايد و ناگزير بر جنازههاي شما حاضر شويم، در هر جا كه از دنيا برويد، پس تقواي خدا را در خود حفظ كنيد.۷
لازم به يادآوري است كه امروزه قبر اين بانوي سعادتمند در شهر نيشابور همچنان زيارتگاه ارادتمندان به خاندان پيامبر(ص) و شيعيان آنها است و به نام «بيبي شطيطه» معروف ميباشد.
نكتهها
از كنار هم نهادن اين دو حكايت و روايت نتايجي به دست ميآيد، كه به چند مورد آنها اشاره ميكنيم.
۱. موارد متعدّدي در تشرّفات به محضر امام عصر(ع) وجود دارد كه آن بزرگوار و حجّت خدا، مشتاقان و ارادتمندان خود را از پرداختن به بعضي از راهها و رياضتها پرهيز داده و فرمودهاند: مثل فلاني باشيد تا من خود به سراغ شما بيايم [مثلاً فلان پيرمرد قفلساز يا ...] در اين راستا اين سخن از مرحوم علّامة طباطبايي(ره) معروف است كه ايشان در پاسخ كسي كه از ايشان پرسيده بود. «راه رسيدن به
امام زمان(ع) چيست؟ فرموده بودند: امام، خود فرموده: «شما خوب باشيد، ما خودمان شما را پيدا ميكنيم.»۸
«بزرگان بر اين مطلب اتفاق دارند كه اگر شرايط تشرف حاصل شود، خود حضرت عنايت كرده و فرد لايق را به محضر خود ميپذيرند. ايشان فيّاض بالعَرَض هستند اگر شرايط در كسي فراهم شود، ايشان بُخل نميورزند و فرد لايق را به حضور ميپذيرند».۹
۲. امام عصر(ع) بنابر روايت و حكايت فوق و برداشتي كه بزرگان از آن دارند از سرِ بزرگواري و عنايت به شيعيان خود در تشييع جنازة آنان حاضر شده، چه بسا كه بر آنان نماز بخوانند.
۳. راهِ كسب رضايت خدا و امام زمان(ع)، رعايت حدود و حقوق الهي است.
۴. خواهران بزرگوار و بانوان عالي مقدار ما بدانند كه پوششهاي نامناسب و آرايشهايِ نامتعارف و اساساً عدمِ رعايتِ مسائل شرعي، دلِ امام حاضر و ناظر را ميرنجاند و او را آزرده خاطر ميسازد.
۵. دختران مسلمانِ ما قدر و قيمتِ حجاب و عفاف خود را دانسته و بدانند كه مادرانِ عفيف ما سختيها و تلخيها و عُسرتها و غُربتهاي فراواني را تحمل كردهاند. مانند بانوي داستان اوّل كه به شهادت امام عصر(ع)، هفت سال خود را در خانه حبس كرد تا كسي را ياراي دستاندازي به حُِرمت و حريم او نباشد. مبادا امروز آن را به قيمت رنجاندن دل امام زمان(ع) از كف فرو نهيم.
۶. بياييم كاري كنيم كه اگر در زمان حياتِ خود چشمان گنهكار ما توفيق ديدار آن عزيز را نيافت، لااقل به هنگام مرگ و تشييع جنازه و نماز، از سر لطف و بزرگواري، قدمي رنجه نمايد و در آن لحظه شرمنده و سرافكندهشان نباشيم.
۷. در حكايت شطيطة نيشابوري، امام كاظم(ع) يك درهم او را بر سي هزار دينار و پنجاه هزار درهم افرادِ بي بهره از ولايت ترجيح دادند و تنها وجه اندكِ او را پذيرفتند و اين مطلب يعني در آموزههاي آسماني اصل بر كيفيت عمل است نه كميّت.
۸. بيبي شطيطه كه به اين مقام ميرسد تا كه امام معصوم(ع) قطعهاي از پارچة كفن خود را به او ميبخشد و از مدينه به نيشابور ميآيد و بر او نماز ميگذارد، به پرداخت حقوقِ شرعي خود التزام داشته و از اداي آن خجالت نميكشيده و از سرزنشِ سرزنشكنندگان پروايي نداشته است.
و نكتههاي ناب ديگري در ميان اين دو حكايت از اين دو بانوي بزرگوار ميتوان يافت كه خوانندگان موعود خود آنها را برداشت خواهند كرد.
سخن را با بياني از حافظ، خطاب به آن امامِ مهربان به پايان ميبريم و عرضه ميداريم:
قـدم دريـغ مــدار از جنــازة حـافــظ
كه گرچه غرق گناهست ميرود به بهشت۱۰
گرچه گناهكارم امّا به لطف و عنايت و دستگيري شما اميدواريم.
روز مرگم نفسي وعدة ديدار بده
وانگهم تا به لحد، فارغ و آزاد ببر۱۱
پينوشتها
۱. استادي، رضا، كشكول براي منبر، ص ۴۱۶، چاپ ارزشمند.
۲. موسوي اصفهاني، سيد محمد تقي، مكيال المكارم، ج ۱، ص ۱۱۸، ايران نگين.
۳. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۷۳.
۴. ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۲۹۲.
۵. حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج ۵، صص ۵۷۵ و ۵۴۵، دارالمكتب الاسلاميّه.
۶ ـ عبدالله اَفْطح، (افطحيّه): از فرقَ شيعه و اماميّه و قائل به انتقال امامت از امام صادق به فرزند آن حضرت «عبدالله ابن جعفر»، ملّقب به «افطح الرأس» يا «افطح الرجلين» معتقد بودند و بعد از آن حضرت، فرزندش عبدالله اَفطح را امام دانستند از آنجايي كه عبدالله را سري پهن و به قول بعضي پاهاي پهن بود او را افطح خواندند. (مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، صص ۶۴ ـ ۶۵، آستان قدس رضوي).
۷. موسوي اصفهاني، همان، ج ۱، ص ۱۱۸ ـ ۱۲۰ و همچنين ذبيحالله محلاتي، رياحين الشريعه، ج ۴، ص ۳۶۲، دارالمكتب اسلاميه.
۸. رخشاد، محمدحسين، در محضر علّامه طباطبايي، ص ۱۸۸، نشر سماء قلم.
۹. ناصري دولت آبادي، محمد، آب حيات، ص ۳۵۳، دارالهدي.
۱۰. ديوان حافظ.
۱۱. همان.