آسيبشناسى تربيتى مهدويت قسمت اول
389
آسيبشناسى تربيتى مهدويت
قسمت اول
|
مقدمه
آسيبشناسى تربيتى مهدويت، يكى از مصداقهاى بحث عامترى است كه از آن، به عنوان آسيبشناسى در تربيت دينى ياد شده است . براى توضيح اين كه مقصود از آسيبشناسى تربيتى مهدويت چيست، نخستبايد به جنبهى تربيتى مهدويت اشاره كرد . اعتقاد به وجود و ظهور امام مهدى (عج)، از جملهى اعتقادات اسلامى و شيعى است و همچون ساير اجزاى اين اعتقادات، لوازم تربيتى معينى بر آن مترتب است . بر اين اساس، مهدويت، تنها مسالهاى اعتقادى نيست، بلكه از بعد تربيتى نيز برخوردار است . هنگامى كه ما مشخص مىكنيم بر اساس متون روايى، اعتقاد به وجود و ظهور مهدى (عج)، ضرورى است، مجموعهاى دانشى را براى افراد فراهم نمودهايم . اما هنگامى كه اين مجموعهى دانشى، به همراه خود، تحولات هيجانى، عاطفى و عملى معينى را ايجاد مىكند كه ضمن آن، افراد مىكوشند خود را براى ياورى امام مهدى (عج) مهيا سازند، چهرهى تربيتى مهدويت آشكار مىگردد .
با توجه به جنبهى تربيتى مهدويت، اكنون مىتوان مقصود از آسيبشناسى معطوف به آن را مشخص كرد . در اينجا، آسيبشناسى، حاكى از بازشناسى موارد سوءبرداشتيا سوءعملكرد در جريان تربيتى مهدويت است . تا جايى كه به ذات دين، مشتمل بر مهدويت، مربوط است، نمىتوان از آسيب و آسيبشناسى سخن به ميان آورد . اما هنگامى كه جريان تربيت دينى، مشتمل بر بعد تربيتى مهدويت، شكل مىگيرد، امكان ظهور آسيب و بنابراين آسيبشناسى فراهم مىگردد; زيرا در جريان تربيت دينى، دست آدمى گشوده مىشود و اكنون اوست كه بايد با فهمى كه از دين كسب مىكند، به عمل روى آورد و زمينهى تحقق برداشتهاى خود را هموار كند . در طى اين مسير است كه افق كوتاه ديد آدمى، بدفهمىها را در دامن مىپرورد، چنانكه دامنهى محدود همت او، بدكردارىها را در پى مىآورد . از اين رو، آسيبشناسى تربيتى مهدويت، تلاشى براى بازشناسى اين گونه لغزشهاى فكرى و عملى در جريان تحقق بخشيدن به بعد تربيتى مهدويت است .
اما چنانكه اشاره شد، آسيبشناسى تربيتى مهدويت، خود، موردى از بحث عامتر آسيبشناسى تربيت دينى و اسلامى است . به عبارت ديگر، همهى انواع آسيبشناسى در تربيت دينى، در هر يك از موارد آن نيز صادق خواهد بود . به اين ترتيب، رابطهى آسيبشناسى تربيت دينى با آسيبشناسى تربيتى مهدويت، رابطهى كلى و جزئى خواهد بود . يعنى آنچه به طور كلى در مورد نخست صادق است، به نحو جزئى و مصداقى، در مورد دوم نيز صادق خواهد بود .
بر اين اساس، چارچوب آسيبشناسى تربيتى مهدويتبايد بر حسب چارچوب كلى آسيبشناسى تربيت دينى و اسلامى صورتبندى شود . نگارنده، پيشتر در مقالهاى تحت عنوان «آسيب و سلامت در تربيت دينى» ، چارچوبى كلى براى بحث پيشنهاد كرده است . (1)
در نوشتار حاضر، با مبنا قرار دادن چارچوب مذكور، در مورد خاص مهدويتبه بحث از آسيبشناسى تربيتى خواهيم پرداخت . در چارچوب مبنايى، آسيبشناسى تربيت دينى، در هفت محور تنظيم شده است . در هر يك از اين محورها، دو سوى لغزش و آسيب و يك حد ميانه، به منزلهى شاخص سلامت مطرح گرديده است . در اينجا، فهرست محورهاى مذكور ذكر مىگردد و در متن مقاله، با اشارهاى كوتاه در توضيح هر يك، مستنداتى در خصوص بحث اصلى اين نوشتار يعنى مهدويتبه دست داده خواهد شد .
محورهاى اصلى آسيبشناسى تربيت دينى به قرار زير است:
1 . آسيبها: حصاربندى و حصارشكنى; سلامت: مرزشناسى .
2 . آسيبها: كمالگرايى (غيرواقعگرا) و سهلانگارى; سلامت: سهلگيرى .
3 . آسيبها: گسست و دنبالهروى; سلامت: هدايت .
4 . آسيبها: مريد پرورى و تكروى; سلامت: امامت .
5 . آسيبها: قشرىگرى و عقلگرايى; سلامت: عقلورزى .
6 . آسيبها: خرافهپردازى و راززدايى; سلامت: حقباورى .
7 . آسيبها: انحصارگرايى و كثرتگرايى; سلامت: حقيقتگرايى مرتبتى .
محور اول - آسيبها حصاربندى و حصارشكنى; سلامت: مرزشناسى
اشاره: در اين محور، آسيبهاى تربيت دينى، در دو سوى متقابل، حصاربندى و حصارشكنى ناميده شدهاند . در حصاربندى، نظر بر اين است كه خط مشى اساسى براى تربيت دينى افراد، دور نگاهداشتن آنان از بدى و نادرستى است . اين شيوهى قرنطينهسازى، خود، يكى از منشاهاى آسيبزاست; زيرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدى و نادرستى، توان مقاومت را در آنان تحليل مىبرد . قرنطينهسازى، تنها به صورت موقت و در برخى از مراحل اوليهى تربيت رواست، اما تبديل آن به خط مشى اساسى تربيت، در حكم مبدل ساختن آن به يكى از عوامل آسيبزايى است . از سوى ديگر، حصارشكنى و قراردادن افراد در معرض مواجهه با جريانهاى مختلف فكرى و عملى، بدون فراهم آوردن قدرت تحليل و مقاومت در آنان نيز منشا آسيبزايى است . حالتسلامت در تربيت دينى، مرزشناسى است . مرزشناسى چون يكى از عوامل راهبردى در تربيت دينى است، حاكى از آن است كه بايد در جريان طبيعى زندگى، در مواجهه با بدىها و نادرستىها، توانايى تبيين و تفكيك ميان خوبى و بدى يا درستى و نادرستى را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد و به اين ترتيب، زمينهى مهار گرايشهاى آنان به بدى و نادرستى را مهيا كرد . مرزشناسى با تقواى حضور ملازم است، نه با تقواى پرهيز و مصونيت در متن موقعيت را جستوجو مىكند، نه مصونيت در قرنطينه را .
با توجه به چارچوب كلى آسيب و سلامت در اين محور، به بررسى آن در مورد خاص مهدويتخواهيم پرداخت . بر اين اساس، بهرهورى از مهدويت در امر تربيت، در دو صورت آسيبزا خواهد بود . هنگامى كه فهم ما از اين اصل اعتقادى و عمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندى جلوهگر شود و هنگامى كه موضع ما در قبال آن به حصارشكنى منجر شود .
در شكل نخست از آسيبزايى، تصور و برداشتى ايستا از مهدويت و انتظار مهدى (عج) وجود دارد . به اين معنا كه دو صف حق و باطل، هر يك با پيروان خود، برقرارند تا زمانى كه ظهور رخ دهد و باطل مضمحل شود . در اين فاصله، پيروان حق بايد بريده و بركنار از پيروان باطل، "انتظار" بكشند تا لحظهى وقوع واقعه فرارسد . در اين تصور، دوران غيبت، به مثابهى "اتاق انتظار" است كه بايد در آن، به دور از اهل باطل، نشست و منتظر بود تا صاحب امر بيايد و كار را يكسره كند . تلاش افراد در اينجا براى دور نگاهداشتن و مصون داشتن خود و ديگران، از اهل باطل است . پىآمد چنين فهمى از مهدويت، به صورت تربيت قرنطينهاى آشكار مىگردد كه در آن مىكوشند افراد را با كنار كشيدن از معركه، همراه با انتظارى انفعالى، مصون نگاه دارند .
اين پىآمد تربيتى، گونهاى آسيبزا از تربيت را نشان مىدهد; زيرا منطق حصاربندى بر آن حاكم است كه عبارت از افزايش آسيبپذيرى فرد از طريق دور نگاهداشتن وى از مواجهه است . اما اين آسيبزايى، خود، از كژفهمى نسبتبه مهدويت نشات يافته است . اگر مهدويت، ناظر به غلبهى نهايى حق بر باطل است، بايد اين غلبه را در پرتو قانون كلى چالش ميان حق و باطل فهم كرد . در چالش با باطل است كه حق غالب مىگردد: «بلكه حق را بر باطل فرومىافكنيم، پس آن را درهم مىشكند، و ناگاه نابود مىگردد . واى بر شما از آنچه وصف مىكنيد» . (2)
در روايات نيز مسالهى مهدويت، نه در قرنطينه، بلكه در فضاى باز، يعنى در عرصهى مواجهه و چالش ميان حق و باطل ترسيم شده است . به تعبير روايتى كه در زير آمدهاست، مؤمنان در عصر غيبت، چون ساكنان كشتى اسير در پنجهى توفانند كه با آن واژگون و زيرورو مىگردند . آنان با پرچمهاى اشتباهانگيز روبهرو خواهند بود و بايد چنان بصيرتى داشته باشند كه پرچم مهدى (عج) را از پرچمهاى دروغين بازشناسند . در چنين عرصهى چالشخيزى است كه بايد كسى ايمان خويش را محفوظ نگاه دارد; قرنطينهاى در كار نيست . روايت چنين مىگويد:
مفضل بن عمر جعفى گويد: شنيدم كه شيخ - يعنى امام صادق عليه السلام - مىفرمود: «مبادا علنى كنيد و شهرت دهيد . بدانيد به خدا قسم، حتما مدت زمانى از روزگار شما غايب خواهد شد و بىترديد پنهان و گمنام خواهد گرديد تا آنجا كه گفته شود: آيا او مرده است؟ هلاك شده است؟ در كدامين سرزمين راه مىپيمايد؟ و بدون شك ، ديدگان مؤمنان بر او خواهد گريست و همچون واژگون شدن كشتى در امواج دريا، واژگون و زيرورو خواهند گرديد . پس هيچكس رهايى نمىيابد مگر آنكس كه خداوند از او پيمان گرفته و ايمان را در دل او، نقش كرده و با روحى از جانب خود تاييدش فرموده باشد . بىترديد، دوازده پرچم اشتباهانگيز كه شناخته نمىشود كدام از كدام است، برافراشته خواهد شد . . .» . (3)
در همين سياق، روايات فراوانى وجود دارد حاكى از اين كه در دوران غيبت، آزمونهاى سنگين و دشوارىهاى بسيار رخ خواهد داد . به طور مثال، در روايتى از جابر جعفى آمده است كه مىگويد: «به امام باقر عليه السلام گفتم كه گشايش در كار شما كى خواهد بود؟ پس فرمود: هيهات! هيهات! گشايش در كار ما رخ نمىدهد تا آن كه شما غربال شويد و بار ديگر غربال شويد - و اين را سه بار فرمود - تا آن كه خداى تعالى، تيرگى را (از شما) زايل كند و شفافيت (در شما) به جاى ماند .» (4) چنان كه عبارات مذكور نشان مىدهد، دوران غيبت، دوران مواجهه با موقعيتهاى سخت و آزمونهاى دشوار است كه در نتيجهى آن، بسيارى غربال خواهند شد; به اين معنا كه از آزمون سربلند بيرون نخواهند آمد . بنابراين، تصور آرميدن در حصارى محفوظ و بركنار ماندن از اصطكاك و مواجهه، تصورى مردود است و در قاموس مهدويت و تربيت مهدوى نيست .
شكل دوم از آسيبزايى، در مقابل حصاربندى، با حصارشكنى آشكار مىگردد . در حالى كه در حصاربندى، مرزهاى آهنين مىگذارند، در حصارشكنى، هر مرزى را برمىدارند و بىمرزى را حاكم مىكنند . حاصل اين امر، بروز التقاطهاى ناهمخوان ميان انديشههاى حق و باطل است . آسيبزايى حصارشكنى در تربيت دينى اين است كه درست و نادرست، يكجا خوراك افراد تحت تربيت مىشود و اين خوراك ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چهبسا كه مسموميت و هلاك در پى داشته باشد . نمونهى اين بىمرزى و التقاط در عرصهى مهدويت، آن است كه كسانى معتقد شوند «مهدى» اسم خاصى براى فرد معينى نيست، بلكه نمادى كلى براى اشاره به چيرگى نهايى حق و عدالتبر باطل و بيدادگرى است و مصداق اين نماد مىتواند هر كسى باشد .
در روايات مربوط به مهدويت، اين گونه حصارشكنى به ديدهى منفى نگريسته شده است . |
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی
چهارشنبه 4 اسفند 1389 5:57 PM
تشکرات از این پست