مسألهي حجاب،
در تاريخ معاصر ايران يکي از موضوعات مهمّ سياسي، ديني، اجتماعي، فرهنگي و... شمرده ميشود به خصوص زماني که صحبت در دفاع از حقوق، آزادي و فعاليتهاي زنان از نظر اجتماعي مطرح است.
تاريخ بحث حجاب در ايران، به پيش از انقلاب مشروطه ميرسد، چنان که انتشار سفرنامهها، اعزام محصل به اروپا، آمدن کارشناسان و مستشاران اروپايي به ايران به همراه همسرانشان و... مردم ايران را با پديدهي بيحجابي آشنا نمود.
در دورهي انقلاب مشروطه (14 جماديالاخر 1324 هـ ق/ 5 اوت 1906 م)، مبارزهي مردم ايران، هر چند براي رهائي از ظلم و ستم استبداد داخلي و استثمار خارجي بوده است، امّا زمزمههايي که براي اعتلاي حقوق زنان، از قبل آغاز شده بود پررنگتر گرديد.
بعد از انقلاب مشروطه، برابري حقوق زنان با مردان و نيز به حساب آوردن قدرت و تواناييهاي آنان و تأثيرگذاريشان در مسائل مختلف، در محافل روشنفکري و مطبوعات مورد توجه قرار گرفت. در اين مباحث، مسألهي حجاب، بيشتر توسط متجددان و منور الفکرها ادامه داشت: تا اينکه در دورهي سلطنت رضاخان پهلوي (1305- 1320/ 1926- 1941 م) با زور سرنيزه و امنيّه حجاب از سر زنان برداشته شد- کشف حجاب- (17 دي 1314- 6 ژانويه 1935)، و بيحجابي، نماد و نشانهي تجدد، روشنفکري و فرهيختگي زن عصر پهلوي گرديد.
با انقلاب اسلامي مردم ايران (22 بهمن 1357- 10 فوريه 1988 م)، ارزشهاي دورهي شاهنشاهي پهلوي به هم خورد و مسألهي حجاب بار ديگر سخت مورد نظر شد چنان که امروزه نه تنها در خارج از مرزهاي ايران و در حوزهي کشورهاي اسلامي، بلکه در کشورهاي اروپايي و امريکا، شاهد استقبال زنان مسلمان از حجاب هستيم که گاهي نيز به صورت يک معضل اجتماعي و سياسي براي اين کشورها درآمده است.
البته هدف از اين مقاله نگارش تاريخچهي بدعت کشف حجاب، دفاع و يا ردّ يک جريان فکري نيست، بلکه ارائه و معرفي آثاري چند از رسائل حجابيّهي بعد از انقلاب مشروطه ميباشد که علماي دين در آن شرايط زماني خاص، احساس خطر و وظيفه نموده، در دفاع از حجاب و ردّ بيحجابي، نوشتههاي خود را از زواياي مختلف تخصصي و فني در فقه و اصول اسلامي، در قالب رسالهنويسي ارائه نمودهاند. همچنين برخي از مؤلفان براي استدلال و دفاع از عقايد خود به کتب مقدس- تورات و انجيل- و نوشتههاي اروپاييان استناد کردهاند.
1- رسالهي وجوب نقاب و حرمت شراب، محمدصادق ارومي فخرالاسلام.
کاتب: ابن محمد تقي محمد مهدي اصفهاني. دارالخلافه طهران: مطبعه استاد الماهر ميرزا علي اصغر، 1329 هـ ق، 96 ص (چاپ سنگي).
مؤلف در نيمهي نخست رساله دربارهي وجوب حجاب، و در نيمهي ديگر به بحث دربارهي حرمت شراب ميپردازد.
نيمهي نخست که مدّ نظر اين مقاله ميباشد در قالب ردّيهنويسي و پاسخ به شبهاتي است که در مورد حجاب، بعد از مشروطيت در ايران به رواج انديشههاي جديد و نو، در ميان مردم رواج داشته است. اين نيمه خود مشتمل بر دو فصل ميباشد:
فصل اوّل با طرح سؤالي در مورد حجاب از طرف «چند نفر ترک» شروع ميشود، سپس مؤلف دربارهي «حجاب زنان در جميع شرايع» با شواهدي (6 شاهد) از کتب مقدسه يهود و نصاري و احاديث ايشان به مبسوط و مشروح در مقام پاسخگويي به مخالفان حجاب برآمده است. بدين ترتيب:
شاهد اوّل- رسالهي اوّل پولس به قرناتيان /11/3- 17. همچنين مؤلف از اقول مفسرين قديم و جديد انجيل از اروپايي، امريکايي، آسيايي و... در شرح آيات سود جسته است.
شاهد دوم- رسالهي اوّل پولس به قربانيان /14/34/35.
شاهد سيم- انجيل متي /5/27/28.
شاهد چهارم- رسالهي پولس به تيمو تاؤس در حق زنان /2/9- 15. با شرحي از مفسرين انجيل. نيز مؤلف براي مفهوم بهتر، از آيات قرآني: نساء/4/34 و احزاب /33/33 سود جسته است.
شاهد پنجم- سفر تکوين تورات (برا شت) /20/16. با شرحي از فرانکلس مفسر امريکايي ميباشد.
شاهد ششم- سفر تکوين تورات (بر اشت)/24/65، 64.
مؤلف در پايان شواهد نتيجه ميگيرد: «که عادت حجاب و نقاب از زمان قديم در ميان زنان بوده، حتي در ميان بتپرستان».
فصل دوم رساله، شامل احکام حجاب و نقاب از منظر قرآن مجيد از سورهي مبارکهي نور/24/20، 21 و با ترجمهي آيات از کتاب «خلاصه المنهج» ميباشد.
مؤلف «خلاصه المنهج» در ترجمهي اين آيات، به احاديث و روايات ائمه (ع) و نيز از کتب معتبر تفسير مانند مجمعالبيان، کنزا لعرفان، التبيان في تفسيرالقرآن و... استناد ميکند.
آنگاه مؤلف رساله- پس از پايان ترجمه- خلاصهي مقصود را در شش مرحله، بيان و نتيجهگيري ميکند.
«کشف نقاب، راه اهل ضلالت و طريقهي اهل جهالت و منکرين الوهيت و نبوت و رسالت و راه اصحاب ماده و طبيعت ميباشد و برخلاف سبيل جميع مؤمنين است...».
2- سُدُوّلُ في وجوب الْحِجاب. سيد عبدالله بلادي بوشهري بهبهاني.
شيراز: مطبع سپهر مطلع محمدي، 1330 هـ ق)، 53 ص (چاپ سنگي).
رسالهي فوق از دو بخش تشکيل شده است بدون آنکه مؤلف آنها را از هم جدا کند.
بخش نخست ترجمه و شرح آيات قرآني، شامل:
نساء/4/94؛ نور/24/31، 30، 28، 27، 58- 60؛ قصص/28/25؛ احزاب/33/32، 53، 59، 55؛ حجرات/49/14؛ نباء/78/10؛ ميباشد.
بخش دوم رساله، ترجمه و شرح احاديث نبوي و روايات ائمه (ع) در مورد: حجاب، استيذان، حرمت نگاه مرد به زن و بالعکس، چگونگي بيعت اسلام با زنان مسلمان، رفتار حضرت علي (ع) با زنان و... است.
مؤلف در انتهاي رساله با دو حکايت، از يکي از علماي جبل عامل که ميهمان وي در بوشهر بوده است سخن را پايان ميدهد. اوّل در مورد يکي از رجال ژاپن است. «وقتي جمعي به او اصرار کردند که دخترهاي خود را بفرست در مدرسه آنکه تعلم رقص نمايند، که اگر علم رقص نداشته باشند... نقص بر آنها خواهند گرفت. جواب داد که، نفس من ابا دارد از اين عمل شنيع و نخواهم گذاشت که در مجلس بال حاضر شوند، و اگر اين معنا نقص من و آنهاست، من اين نقص را بر خود ميپسندم». حکايت ديگر، از يکي از اطبا ميباشد، آنچه که در هنگام تجديد عمارت يکي از معابد فرنگستان، در مورد «استخوان سر اطفال کوچک»، مشاهده شده است و معلوم گرديده است که زنان و مردان تارک دنيا، در نتيجهي خلطه و آميزش، «تناسل کرده، بعد از توالد از خوف افتضاح آنها را زير خاک کردهاند».
3- رسالهي شريفه لزوم حجاب، چند نفر از مسلمين مشروطهخواه،
خراسان: [بينا]، 1332 هـ ق، 36 ص (چاپ سنگي).
توجه به نام نويسنده، نشان از آن است که رساله، توسط دو نفر يا بيشتر نوشته شده است.
پس از حمد خدا و درود و سلام بر پيامبر اسلام و ائمهي معصومين، مؤلفان آغاز متن را چنين شروع ميکنند: «در فلسفهي تاريخي ترقي و تنزل اقوام و ملل، مُبرْهن و مدلّل است که هر قوم مغلوبي به عادات و اخلاق غالبين متخلّق ميشود». نمونهي بارز اين گفتار را خود ايرانيان برشمردهاند، «در هر دوري، طوري، به حکم مغلوبيت، پيروي ديانات و عادات و اخلاق ممدوحه يا مذمومهي غالبين خود را مينمودند. و از آنجايي که دست تطاول مغربيان بر مشرقيان امروزي دراز گرديده و همهمهي مغلوبيت و زمزمهي مرعوبيت بر مستغربين (يعني متخلّقين به اخلاق مغربيان) پيچيده، به واسطهي ضعف نفس و عدم اطلاع به فلسفهي ديانات، بدبختانه به ترويج اخلاق نکوهيدهي آنان ميکوشند. و از آن جمله امر حجاب است».
مؤلفان مسألهي حجاب را در چهار موضوع، از هم تفکيک کردهاند:
موضوع اوّل: حجاب ظواهر است که امروزه معمول قسمتي از زنان مسلمانان است.
موضوع دوم: تبرج و زيور نمايي زنان است براي مردان نامحرم.
موضوع سوم: آميزش و مخالطهي زنان است با مردان بيگانه.
موضوع چهارم: امر تعليم و تعلّم زنان ميباشد.
موضوع اوّل، پس از بيان معني و مقدمهاي کوتاه دربارهي حجاب، به شرح و تفسير حجاب از ديدگاه قرآن، با استناد به آيات: نور/24/31، 30؛ احزاب/33/59، پرداخته شده است. آنگاه موضوع با چند حديث از کتاب- نکاح- وسائلالشيعه و... جريان مييابد و با روايتي از حضرت اميرمؤمنان (ع) که فرمود از پيغمبر (ص) شنيدم که ميفرمود: «در آخر زمان که بدترين زمانهاست، زنان آن دوره بيحجاب ميشوند». اين موضوع تمام ميشود.
در موضع تبرج، پس از بيان معني تبرج و معمول بودن آن در ميان زنان اروپايي، به بيان ديدگاه قرآن- احزاب/33/33- در اين مورد اشاره ميشود. پايان بخش اين موضوع نيز احاديثي دربارهي زنان آخرالزمان است.
منظور از آميزش و مخالطه در موضوع سوم، آميزش و معاشرت زنان و مردان بيگانه با هم ديگر است. براي روشن شدن مطلب، به ترسيم جامعهي اروپا پرداخته شده است. به ترسيم جامعهي اروپا پرداخته شده است. البته اينگونه معاشرتها را «قانون اسلام بر زنان مسلمان تضييق نموده» است. اين قسمت نيز با احاديث پايان مييابد.
موضوع آخر، تعليم و تعلم زنان است که با حديث مشهور «طلبُ العلم فريضه علي کُلّ مُسْلم و مُسْلمه» شروع ميشود. مؤلفان رساله، کساني را که «بدون تأمّل و رويه، حجاب را مانع از علم، و تحصيل علم را ملازم با بيحجابي ميدانند»، راه آنان را خطا ذکر نمودهاند.
مبحث ديگر اين رساله، «فلسفهي حجاب و منع تبرج جاهليت» ميباشد که در سه مقدمه به بيان موضوع پرداخته ميشود.
در مقدمهي اوّل، حجاب از رسوم «عاديّه» شمرده شده که «حکم ديانتي» را پيدا نموده است و رد و قبولش غالباً از روي عادت است. آنگاه رعايت حجاب را از لحاظ افراط و تفريط و از منظر اخلاق مورد بحث قرار دادهاند و ميزان حجاب «اخلاق حقيقي» ناميده شده است.
مقدمهي دوم، دربارهي جذب و انجذاب مرد و زن، به خصوص «با پيرايههاي سيالهي طبايع انساني به فرض تصادف اين دو قوه، خاصه با انس و آميزش و اختلاط قهري... البته اين دو قوه مشغول امورات قهري ميشوند؛ مقهور به آن ميباشند».
در مقدمهي سوم، دايره التذاذ و تمتع مردان از زنان، در مقايسه با حيوانات، خيلي وسيع و متمايز شمرده شده است با اشاره به فلسفهي حجاب، بيحجابي- آنچه که دين و اخلاق نميپسندد- با عصر جاهليت مورد مقايسه قرار گرفته است. و بيحجابي، «مقدمهي فساد» عنوان گرديده است: «دختر خود را ملوّث مساز تا آنکه زانيه شود، مبادا که ولايت مشغول زنا شود و زمين از فجور پر شود». (سفرِلوِيان/19/29).
«قانون حجاب و منع تبرج» را اساس و «بنيان آباداني و مدنيات شمردهاند»، و نيز آن را «حافظ حقوق و از احکام اخلاقي» دانستهاند. و با اعتقاد به اينکه: «مسلماً نه حجاب مانع علم و تربيت است و نه بيحجابي منحصر و مقتضي علم و تربيت ميباشد، و نه علم و تربيت هاتک حجاب و مهذّب اخلاق است».
سپس بيحجابي به دو قسم بسيط و مرکب تقسيم شده است. «بيحجابي بسيط، همان بيحجابي ساده ايلياتي عصر فطرت است» و بيحجابي مرکب که «توليد از بيحجابي بسيط شده و به تو ارث از عالم بربريت و عادات بدويّت اروپاييان امروزي رسيده است». براي روشن شدن مقصود، عصر لوئي چهاردهم را مورد تأمل قرار داده و براي استدلال از: انجيل (متي/5/17، 28) و تورات (مثني/28/26) بهره برده و با حديث شريف «فزنا العيْنيْن النظر» مطلب را تکميل نمودهاند.
مؤلفان پس از يادآوري اين نکته که مضرات بيحجابي مرکب، از «مفاسد لايتناهي» است؛ به طور کلي تقليد ملل آسيايي و افريقايي و به خصوص مسلمانان را از اروپاييها، خطرناک و مهلک توصيف مينمايند. همچنان اضافه مينمايند که در کشورهاي اروپايي، «مالهاي لاوارث و اوقاف و خيرات عمومي و خزاين سوسيته و ذخاير ملي به انواع و اقسام، و عايدات بلديه، به مصرف کفالت اطفال بيپدر و مادر ميرسد، و آنها را از اين مهلکهي بيپرستاري که از نتايج بيحجابي است، نجات ميدهد». امّا تصور اينکه اگر اين مفاسد در کشورهاي فقير آسيايي و افريقايي رخ دهد چه محشري برپا خواهد شد، سخن را ادامه داده و راهي آسانتر از حجاب و احکام اسلامي تصور نميکنند.
هوالله تعالي
رسالهي شريفهي لزوم حجاب
اثر خامهي چند نفر از مسلمين مشروطهخواه
به اطلاع ادارهي معارف مرکزي خراسان
نگارش يافته
قابل توجه عموم است
في هفتم جماديالاخره سنهي 1332
96 ص