0

نقش لاقيدي و بيحجابي در تخريب حقيقتجويي2

 
bmasoudd
bmasoudd
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 621

نقش لاقيدي و بيحجابي در تخريب حقيقتجويي2

نقش لاقيدي و بيحجابي در تخريب حقيقتجويي2

همچنان که اگر زنان مسلمان، به ويژه جوانان، پيرامون انديشه والاي اسلام دربارة شخصيت زن و مسائل مربوط به آن مخصوصاً حجاب و فلسفه و فوايد آن تحقيق ميکردند و با نظرات تربيتي اسلام آشنا ميشدند و يا دست کم در برابر مدعيان آزادي بيبندو باري و مبلغان بيحجابي و خودنمايي، خواستار دليل درست و منطقي ميشدند، آنگونه که قرآن دستور داده است، هيچگاه مرزهاي فکري و روحي خويش را به روي دسيسههاي بيگانگان باز نکرده و سخنان شيطاني آنها و پيروي از هوس را برحکم مستدل و حکيمانه خداوند، مبني بر وجود پوشش کامل و حجاب عفيفانة زن مسلمان، ترجيح نميدادند و با رفتارهاي خلاف عفت و حيا، درجامعه فساد نکرده و دين و انسانيت خود و ديگران ضربه نميزدند و از اين طريق از دشمنان واقعي خود و اسلام جانبداري نميکردند و به توصيههاي قرآن و سنت، مبني بر پرهيز از دوستيهاي قلبي يا عملي با کساني که دين الهي را به استهزا و بازي گرفتند جامة عمل ميپوشاندند.
به راستي کساني که در جست و جوي حقيقت هستند کافي است در اين سخن معبود خويش اندکي تامل و تفکر کنند که ميفرمايد:
تنها خداوند به حق و حقيقت و سعادت هدايت ميکند، آيا کسي که هدايت به سوي حق ميکند براي پيروي شايستهتر است يا آن کسي که خود، هدايت نمييابد- و همچنين رهنمون به حق نميکند- مگر آن که هدايتش کنند؟
بانوان مسلمان بايد بدانند که چه بسيار زنان بيحجاب و بدحجاب در دنيا فساد به بار آوردند، اما عاقبت مردند و در عالم برزخ و قبر دچار مکافات اعمال ناهنجار خود شدند و در دادگاه قيامت نيز بايد جوابگوي هتک حرمت و زيرپانهادن حکم حجاب اسلامي و انساني و گمراه ساختن ديگران در منجلاب فساد و انحراف باشند. آنان در دنيا سرماية وجودي خود را باختند و به ناچار در سراي آخرت از زيانکاران خواهند بود، سرانجام بقيه نيز مرگ به سراغشان خواهد آمد و سپس به سوي خدايي که داناي نهان و آشکار است باز ميگردند و او آنان را به آن چه عمل ميکردند آگاه ميسازد.

هـ.تزلزل اساس مقام معشوق بودن زن
عشق و علاقة راستين ميان زن و شوهر و تحقق مقام محبوبيت براي زن در گرو انسانيت و فضايل اخلاقي حاصل از آگاهي ديني و ايمان به خداست، اما وقتي استعداد آگاهيطلبي و حقيقتخواهي آنها در اثر زمينههاي تحريکات جنسي شکوفا نشود و معرفت ديني و ايمان راستين رشد نکند، پايههاي عشق و محبت که همانا فضايل اخلاقي است، متزلزل گشته و مقام معشوق و محبوب بودن زن از بين ميرود و توجه همسر به او صرفاً در دايرة امور شهواني، خانهداري، بچهداري و امثال آنها محدود خواهد شد و اين بزرگترين آسيب به شخصيت و روحية زن در نظام خانواده است. اين موضوع در مباحث آينده بيشتر روشن خواهد شد.
ضمن اين که چنين زن و شوهري از اساسيترين نياز زندگي مشترک، که همانا درک و شناخت هم ديگر و نيازهاي اصيل همسر است، محروم ميباشند، زيرا کسي که ارزش و عظمت خود را نشاخته باشد، نميتواند ديگران از جمله همسر خويش را بشناسد. بديهي است خويشتنشناسي و همسرشناسي زيربناي محبت و عشق در نظام خانواده است، که جز در ساية دين و ايمان تحقق نمييابد.
نکته بسيار مهم و در خور توجه آن است که اين آسيبها وخطرهاي مزبور نه تنها جامعه را تهديد ميکند، بلکه به طور مستقيم يا غيرمستقيم گريبان خود اين بانوان و زنان همصنف ديگر را ميگيرد و زندگي را در کام آنها تلخ ميسازد، چرا که پدر، برادر، همسر و فرزندان آنها نيز در چنين جامعهاي زندگي ميکنند و روزي در دام اين بلاها و دامهاي تنيده شده گرفتار ميشوند.
بنابراين چنين زناني بايد مشکلات و ناملايمات زيادي را به تن و جان خود بخرند و چه بسا يک عمر بسوزند و بسازند. ضمن اين که گناه هر کدام از اين خطرها نزد خداوندمتعال بزرگ است و عذاب دردناکي را به دنبال خواهد داشت، مگر اين که حجت الهي برفردي تمام نشده باشد.

نقش بيحجابي و بدحجابي در سقوط اخلاق و انسانيت
از آن جا که پايه و اساس صفات عالي و رفتار انسان، تنها ايمان ديني و توحيدي است، تأثير بيبندوباريهاي اجتماعي همانند خودنمايي و بدحجابي زنان جامعه که بسياري از آنها در حقيقت بيحجابي است، در تضعيف و سقوط عفت و اخلاق نيکو امري بديهي و روشن است، چرا که چشم و گوش و ساير اعضا پل ارتباطي روح ما با جهان بيرون از ماست و اين يک واقعيت است که: «هرچه ديده بيند دل کند ياد». به همين دليل وقتي در جامعه امور مربوط به عفاف و حيا رعايت نشود و فضاي معنوي جاي خود را به فصاي خودنمايي و شعلهور ساختن غرايز شهواني بدهد و بذر شهوت را در دلهاي جوانان و نوجوانان بروياند، فکر افراد جامعه به ويژه جوانان بدون همسر، از امور حياتي و ارزشي به سمت شهوات کشيده ميشود و از خداي خود که همواره حاضر و ناظر براعمال نيک و بد است، غافل ميمانند و زندگي موقت دنيا را بر زندگاني حقيقي که آخرت است مقدم ميدارند و به وادي وحشتناک روابط غيرانساني و غيراخلاقي و شهوات نامشروع کشيده ميشوند.
بدين طريق يگانه اساس و مبناي فضايل انساني- ايمان به خدا و قيامت- به دست فراموشي سپرده ميشود و در نتيجه خطرات بزرگي فرد و جامعه را تهديد خواهد کرد: صفات پسنيده جاي خود را به صفات رذيله و ناپسند ميدهد؛ اعمال و رفتار ناشايست همانند ظلم، جنايت، خيانت، خشونت، فساد، بزهکاري، ناامني و آدمربايي، به ويژه ربودن دختران در جامعه افزايش مييابد؛ استعداد اخلاقي و فضيلتخواهي فرزندان شکوفا نگشته و چه بسا از بين مي رود و رفتارهاي ناسازگارانه و بزهکارانه در آنان ايجاد ميشود.
در چنين شرايطي آتش اين فتنهها و خطرات، دامن خود زنان آسيبزاد را هم فراخواهد گرفت و خود و خانوادة آنان نيز در اين آتش خواهند سوخت؛ چنان که بسياري از آنها گرفتار شدند؛ چه بسيار دختراني که مورد تجاوز به عنف قرار گرفتند و يا توسط گرسنگان شهوت اغفال شدند و سرمايه بکارت و عفت را باختند و چه بسيار زنان خودنمايي که استعدادهاي عالي و اخلاقي خويش را مختل يا تباه ساختند و دراثر تحول اخلاقي آنها يا همسرانشان يا فرزندانشان، زندگي شيرين آنان تبديل به جهنم سوزان گشت.
بقيه نيز بايد منتظر باشند که روزي قانون عکسالعمل دامن آنها را گرفته و در آتش عقوبت رفتار خويش گرفتار شوند، مگر اين که تا دير نشده بيدار شوند و توبه نموده و گذشتههاي خود را جبران کنند که خداوند آمرزنده و نسبت به اهل ايمان مهربان است: والله غفور رحيم.
شايان ذکر است که خودآرايي زن و نمايان بودن بعضي از اندام و پوشيدن لباسهاي بدننما در محيط خانه بايد صرفاً براي همسر و به دور از منظر فرزندان مميز و نوجوان خود باشد وگرنه سبب بلوغ زودرس و عواقب آن و چه بسا سرآغاز انحراف آنان خواهد شد، البته آراستگي طبيعي و آرايش خفيف و غيرمحرک و جلب توجه کننده، مشکلي ايجاد نميکند و اين سخن در مورد محارم نيز جاري است.



نقش لاقيدي و بدحجابي در غفلت از زيباييهاي روحي و معنوي
هتک حريم حجاب اسلامي و بيتوجهي به اين ارزش والاي انساني موجب ميشود مردان و جوانان با آن ضعف غريزي و خلأ عاطفي، تحت تأثير جاذبههاي عاطفي و جنسي زنان قرار گرفته و فکرهاي آنان را منحرف و دلهايشان را گرفتار سازد و همين امر سرآغاز غفلت و بيخبري از ارزشها و زيباييهاي والاي روحي و واخلاقي و محروميت از تمام مزاياي آنها از يکسو و سوق به شهوات و لذتگرايي و دنياپرستي و افراط و زيادهروي در تجمل و زيباييهاي طبيعي و جسمي از سوي ديگر ميشود؛ به گونهاي که چرخهاي زندگي بيشتر روي معيارهاي مادي چرخيده و حتي شخصيت ارزشمند زنان به دست فراموشي سپرده ميشود؛ همانگونه که برخي از آنان نيز از گنجها و ارزشهاي والاي پنهان در شخصيت ملکوتي خويش و زيباسازي آن غافل گشته و آلت دست بدانديشان و مدسازان غربي و غربزده شدهاند و از خودنمايي کودکانه پروايي ندارند.
واضح است که تماشاي صورتها و دلبستگي به دنيا و زيباييهاي آن و لذتهاي طبيعي موقت حاصل از درک آنها و به طور کلي هرگونه ارتباط با دنياي فاني که انسان را همچون کودکان به خود مشغول کند و از صورت آفرين و زيبابخش و زيباييهاي معنوي و لذتهاي فوق طبيعي و سراي باقي غافل نمايد، مايه تضييع عمرگرانمايه و ورشکستگي و تخريب يا حداقل اختلال شخصيت و نچشيدن طعم گواراي حيات ميشود و اين همان دنياي مذموم است که قرآنکريم بدان اشاره ميفرمايد:
(و ما الحياه الدنيا الا لعب و لهو و للدار الاخره خير للذين يتقون افلا تعقلون)؛ دنيا چيزي جز بازيچة کودکان و سرگرميهاي نابخردانه نيست و همانا سراي آخرت بهتر و نيکوتر است براي اهل تقوا و پارسا، آيا در اين نميانديشيد.


در حديث معراج ميخوانيم که:
اي احمد حذر کن از اين که مثل کودکان باشي که وقتي به سبز و زرد- زيباييهاي دنيا- نظر ميکند شيفته آن ميشودو هنگامي که چيز شيرين و لذيذ يا ترش به او داده ميشود فريب ميخورد.
ابنسينا با الهام از مکتب تربيتي اسلام ميگويد:
مثل اين فريبخوردگان لذت، در مقايسه با انسانهاي عارف مثل کودکان است در برابر بزرگسالان ورزيده که به بازيهاي آن کودکان اعتنايي ندارند و اهميتي نميدهند.
خلق اطفالند جز مرد خدا نيست بالغ جز رهيده از هوا
چنين دنيايي باعث عدم تحمل وجود ديگران و انتقادهاي سازندة آنها و علت گريز از حق و حکمت و موعظه و ريشة همة گناهان است، زيرا حب دنيا و دلبستگي به ظواهر و لذايذ زودگذر آن انسان را در برابر حق و حقيقت، کور وکر و لال کرده و او را خوار مينمايد: «فارفض الدنيا فان حب الدنيا يعمي و يصم و يبکم و يذل الرقاب».

نقش خودنمايي و بدحجابي در تضعيف نور فطرت توحيدي
عقل سليم و وحي منزل با هر چيزي که انسان را از حقيقت عبادت و اطاعت الهي محروم و از هويت و هدف خلقت خويش غافل کند و نور فطرت را تضعيف و به تدريج خاموش نمايد مخالف است. نظر به اين که فطرت توحيدي و ساير فطريات امانت الهي در درون انسان است و آدمي امين پروردگار عالم در آن ميباشد، لذا نبايد در اين امنت ملکوتي خيانت و به آن ظلم نمايد.
تحقق اين امر در صورتي ممکن خواهد بود که قواي غضبيه، شهويه و وهميه، در ساية عقل و وحي کنترل و تعديل گشته و در قلمرو و معقول و مشروع خود فعاليت کنند، تا آن جا که اين قواي مادي و جسمي در حيطة مسئوليت خود انجام وظيفه ميکنند، نيکو و حلال است، ولي اگر بخواهند از حد خود تجاوز کرده و به حريم فطرت تعدي و ظلم کنند ونور هدايتگرانه آن را کمفروغ و در نهايت خاموش نمايند، قبيح و حرام ميباشد. تمام محرمات الهي و رذيلتهاي اخلاقي که پديدة بدحجابي وخودنمايي زن در برابر نامحرمان از جمله آنها ميباشد از اين قبيلاند:
به همين جهت قرآن کريم دربارة احکام خداوند سبحان ميفرمايد:
(... و تلک حدود الله و من يتعد حدود الله فقد ظلم نفسه)؛ اينها حدود و مرزهاي الهي است و هرکس از حدود الهي تجاوز کند به خويشتن ستم کرده است.
در جاي ديگر هشدار داده ميفرمايد:
(يا ايها الذين امنوا لاتخونوا الله و الرسول...)؛ اي کساني که ايمان آوردهايد خيانت به خدا و رسولش نکنيد.
اين خيانت با ارتکاب معصيت حاصل ميشود؛ چنان که اماممحمدباقر(ع) در تفسير اين آيه فرمودند:
فخيانه الله و الرسول معصيتهما و اما خيانه الامانه فکل انسان مامون علي ما افترض الله عزوجل عليه؛ خيانت به خدا و روسل به نافرماني آن دو ميباشد و اما خيانت در امانت، هر انساني امين واجبات خداوند عزوجل است.
از سوي ديگر براي شکوفايي فطرت، نياز به وجود شرايط مساعد و فقدان موانع ميباشد؛ هر محيطي اعم از خانواده، مدرسه، جامعه، نقش مهمي در رشد يا سقوط شخصيت آدمي دارد؛ وجود محيط پاک از عوامل شهواني و انحرافي از مهمترين شرايط تربيت و محيط ناسالم از بدترين موانع است، لذا از منظر دين و خرد آن چه که محيط را آلوده و افراد آن را غافل و به فطرت آنها لطمه بزند ممنوع ميباشد.
براين اساس، حضور زنان بدون حجاب خداپسندانه و يا با چهرههاي مزين شده در مجامع عمومي، يکي از بدترين عوامل غفلت آفرين و موانع پرورش فطرت توحيدي و کارآمدترين سلاح دشمن براي تخريب اخلاق و معنويت است، زيرا غريزة شهواني افراد جامعه خصوصاً نسل نوخاسته را شعلهور نموده و آنها را از ياد خدا و اطاعت يا حقيقت عبادت و عشق به او غافل، و به شهوات و دوستيهاي نابخردانه دختر و پسر که سرآغاز انحرافات و آلودگيها و از دست رفتن سرماية دوشيزدگي است، و دلدادگي به جيفة دنيا که ريشة همة گناهان و بدبختيهاست سوق ميدهد.
همچنان که بعضي از جوانان و نوجوانان به همين علت خود را از عبادت به ويژه نماز محروم کرده و در اطاعت الهي سستي ميورزند. يا عبادتهاي اکثر ما مسلمانان از حقيقت و روح عبادت تهي گشته و همچون پيکر بيجان يا نيم مرده، خاصيت اثربخشي و حيات آفريني خود را از دست داده است؛ مثلاً نماز حقيقتش يادالهي و احساس حضور در محضر اوست و به انسان آگاهي ومعرفت، هشياري و نورانيت ميبخشد، از اين رو انسان را در برابر فحشا و بدحجابي و خودنمايي و محرمات ديني بيمه مينمايد:
(ان الصلاه تنهي عن الفحشاء و المنکر)؛ محققاً نماز انسان را از زشتيها و گناه باز ميدارد.
منکر يعني هرچيزي که عقل و وحي آن را به رسميت نميشناسد و با نظام خلقت آدمي و نظام شريعت اسلامي سازگار نيست، اما اين فريضة بزرگ به گونهاي به جا آورده ميشود که مرده و بيروح و يا نيمجان است، آموزههاي حياتبخش آن فراموش گشته و اثرات عالي تربيتي آن از دست رفته است.
بنابراين زنان خودنما و دلربا، با اين عمل ضدديني و اخلاقي خويش به دين، ايمان و فطرت خود و افراد اجتماع آسيبرسانده و نور محبت الهي را در قلب خود و ديگران تضعيف نموده و طعم گواراي مناجات و لذت انس با خداي جميل را از بين ميبرند و مانع گسترش آيين توحيدي و تابش آفتاب روانپرور اسلام به دلها ميشوند و ظلمت شهوات و محبت دنبا را جايگزين آن مينمايند.
اصولاً محبت دنيا و شهوات، انسان را نابينا و ناشنوا ميسازد؛ لذا ديدن و شنيدن آيات ودستورهاي الهي در او تاثير نميگذارد و فرد و جامعة انساني را به فجايع بزرگ از جمله بحران معنويت و هويت و اخلاق گرفتار ميسازد. چه ظلم و خيانتي بدتر از اين که انسان با عمل و رفتار خود ظلم به خويشتن و جامعه وخيانت به خداوند و رسولش(ص) بکند؟!


 

چهارشنبه 4 اسفند 1389  5:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها