بيداري اسلامي و انديشه مهدويت
آرنولد تويبي، مورخ معروف انگليسي ميگويد:
اگر ما بخواهيم بخوبي سير تحولات تاريخ بشريت را نگاه بكنيم بجاي اين كه به قوميتها، دولتها و مناطق جغرافيايي نگاه بكنيم، بايد به تمدنها نظر بيفكنيم، و رشد تمدنها را مورد بررسي قرار بدهيم. او ميگويد دو تمدن بزرگي كه بخش اصلي - و كليدي را در رشد و تحولات تاريخ بشريت، برعهده داشتهاند، عبارت از تمدن غرب و تمدن شرق بودهاند كه رقابت، تعارض و چالش و درگيري ميان اين دو تمدن زمينه اصلي رشد بشريت را فراهم آورده است.
در دوراني كه، افلاطون و ارسطو، سقراط و ساير انديشمندان يوناني در اوج تفكرات و انديشه جهاني بودند، شرق در حالت خفته بود، چيزي براي ارائه كردن نداشت. ولي زماني رسيد كه با ظهور اسلام در سال 650 ميلادي به تدريج آن تمدن يوناني نزول كرد و تمدن شرق يا تمدن اسلام اوج گرفت.
دوراني كه بغداد، اسكندرن - اندلس در اوج شكوفايي مدنيت بودند، اروپا در خواب غفلت بود. و باز ميگويد رنسانس تغيير و چرخش ديگري را بوجود آورد. يعني رنسانس منتهي به اين شد كه اروپا از خواب غفلت بيدار بشود و بتواند به سرعت جايگاه قبلي خودش را كه در يونان باستان داشت بدست بياورد و شرق يا مسلمانها عقبنشيني كردند و به هزيز ذلت رسيدند اما در عين حال اين واقعيت نيز از ديد صاحب نظر غرب پنهان نمانده است كه اگر مستضعفان آگاه بر ضد سلسله غرب به شورش برخيزند اين خفته دوباره بيدار خواهد شد، بانگ اين شورش ممكن است در برانگيختن روحيه اسلام خواهي موثر باشد.
اگر وضع كنوني بشر به جنگ نژادي منجر شود، اسلام ممكن است بار ديگر براي ايفاي نقش تاريخي خود قيام كند.
ميگويد برخورد و درگيري تمدن غرب و شرق همواره اين حالت را داشته و در آينده نيز خواهد داشت يعني يك تمدن در هزيز ذلت است ديگري در اوج قدرت البته در يك مقطعي اين سير نزولي را پيدا ميكند و ديگر سير صعودي پيدا ميكند اين نقاط بسيار مهمند كه در واقع در تاريخ به اينها نقطه عطف ميگويند، كه اين نقطه عطف، نقطه درگيري است. و اين درگيري بين دو تمدن نشان ميدهد كه حركت صعودي يك تمدن آغاز شده و همين طور حركت نزولي تمدن ديگر.
و ما چنانچه ظهور اسلام را در سال 650 يكي از اين نقاط عطف ميبينيم و رنسانس را نقطه عطف ديگر اگر واقعا بر اساس اين پيشبيني كه مورخ انگليسي مطرح ساخته پيش برويم ميتوانيم بگوئيم كه به طور قطع انقلاب اسلامي نيز نقطه عطف اخير است كه اين نقطه عطف اخير را ميتوان همان پيشبيني در سال 1947 دانست، بيداريهايي كه مردم مستضعف در سراسر جهان پيدا كردند و نقشي كه انقلاب اسلامي در اين خصوص داشت بسيار كليدي و مهم بود. شما اگر تاريخ رنسانس را مطالعه بكنيد ميبيند رنسانس يك نوآوريهايي كرد. رنسانس آمد به دوره تضاد علم و مسيحيت خاتمه داد و بر خرافاتي كه در مسيحيت بود خط بطلان كشيد.
حالا انقلاب اسلامي نيز نوآوريهايي كه داشت، اين بود كه طرز تلقي مادي از تحليل قدرت را زيرو رو كرد. قبل از پيروزي انقلاب محاسباتي كه ميشد راجع به قدرت، محاسبات صرفا بر اساس كمي و ابزار مادي قدرت بود، در دوران نظام دو قطبي كه نوعي توازن قُوا بين شرق و غرب وجود داشت، بحث بر سر اين بود كه ذرات خانههاي اتمي اين دو قدرت كدام بيشتر است.
يعني توازن قدرت تبديل به توازن وحشت بشر بود. تلقيايي كه وجود داشت اين بود كه هر كس بر مدرنترين تكنولوژي تسليحاتي مسلط باشد و بيشترين ابزار قدرت را در اختيار داشته باشد، او حرف اول رادر دنيا ميزند. نظام دوقطبي هم عينا بر همين اساس بود كه براي ايمن بودن كشورهاي ديگر دنيا چارهاي ندارند يا زير چتر بولك غرب باشند يا بولك شرق.
و دقيقا همين حرفي كه اخيرا بعد از 11 سپتامبر توسط جرج بوش گفته شد، پيشتر توسط استالين گفته شده بود.
اصولا چيزي به نام بيطرفي معني ندارد و كشورها هيج راهي ندارند.
تنها پديدهاي كه اين قانونمندي را بر هم زد انقلاب اسلامي بود، يعني انقلاب اسلامي آمد و روي اين قانون يك خط بطلاني كشيد آن هم زماني بود كه حضرت امام فرمودند كه: آمريكا از شوروي بدتر و شوروي از آمريكا بدتر و انگليس از هر دو پليدتر و همه از هم پليدتر ميباشند. و فرمودند، مجموعه اينها استكبار جهاني ميباشد.يكدفعه متوجه شدن كه اين حرف يك حرف جديد است، نوآوري حضرت امام اين بود و در 15 خرداد، هم شوروي و هم امريكا، قيام 15 خرداد را محكومت كردند و بعد هم در دوران انقلاب هر دو قدرت از شاه حمايت كردند، حتي در جنگ تحميلي كه همه ما شاهد بوديم هر دو از عراق و صدام حمايت ميكردند يعني فهميدند اين مدل و چيزيي كه امام و انقلاب اسلامي آورده يك پديده جديد است.
نوآوري ديگري كه آورد و نظريات انديشمندان را برهم زد، آن بازگشت به مذهب بود شما اگر تحليلهاي حتي مذهبي دوران قبل از انقلاب را ملاحظه بكنيد، ميبينيد پايه همه تحليلهايي كه بخصوص با تكيه بر روشنفكري وجود دارد پايههاي تحليلياش مادي است.
اما امام با طرح بازگشت به اصالت مذهب اين روند را نيز تغيير داد. و اين تحول، تحول عظيمي بود و هست.
البته اين بيداري از زمان سيد جمال الدين اسد آبادي به طور جدي مطرح بود و واقعا سيد جمال نقش بسيار مهمي در بيداري اسلامي داشت.
به دنبالش شاگردانش عبدو و رشيد رضا هم نقش داشتند، ولي در اجرائي كردن و در پياده كردن بيداري ناكام ماندهاند.
امام راحل از نوآوريهايي كه داشت اين بود كه اين را عملي و اجرا يش كرد يعني نشان داد كه در قرن بيستم و بيست و يكم هم ميشود با تكيه بر ارزشهاي اسلامي نظامي را پديد آورد. و حتي اين نظام توانايي اداره جامعهاي راتحت ارزشهاي اسلامي دارد.
اگر چه ليبرالها از روزهاي اول تلاش داشتن كه بگويند اين انقلاب، يك انقلاب ايراني بود و انقلاب اسلامي به معناي وسيع كلمه نبود، حتي جمهوري دمكراتيك اسلامي را مطرح كردند حتي گفتند ما انقلابمان را به هيچ جا صادر نميكنيم، ولي امام آمد و فرمودند نه دمكراتيك و نه چيز ديگر و ما انقلابمان را صادر ميكنيم اين چيزي بود كه بطور جدي و به عنوان يك نوآوري مطرح شد و در قالب ارزشهاي اسلامي رشد علمي و تمدني داشت.
او آمد اين مطلب را تغيير داد و بازگشت به خويشتن را مطرح ساخت. كاري كه غربيها نيز انجام دادهاند.
به هر حال آنچه كه نبايد ترديد داشت اين است كه زنگ خطر براي تمدن و فرهنگ غربي با انقلاب اسلامي زده شد. اولين ضربهاي كه زده شد، نظام دو قطبي و نظام هستهاي بود كه در غرب حرف اول را ميزد.
اما نشان داد كه اين نيز قابل شكستن است. معلوم شد كه هسته قدرت ـ ضرورتاـ قدرت مادي نيست، بلكه قدرت ايمان و جهاد و شهادت هم ميتواند حرف اول را بزند.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، غربيها به طور جدي متوجه اين خطر شدند شما ميبينيد كه هشدارهاي دولتمردان غربيها همه از خطر بيداري و قدرت اسلام است كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مرتب تكرار ميشود. حوادثي كه در طي اين 25 سال رخ داد و همه ترورها و توطئهها، جنگ تحميلي و اتفاقاتي كه اكنون بعنوان يك حركت سياسي فرهنگي صورت ميگيرد، همه اينها مجموعهاي از توطئههايي است كه نشان از نگراني استكبار از انقلاب اسلامي دارد.
جالب است كه اين ابزار قدرت، يعني بيداري ملتها و رويكرد به هويت قدري نيست كه بتوان با آن رقابت كرد يا به كنترلش درآورد.
حركتهاي مرموز امروز در اشغال افغانستان، عراق و تحديد ساير كشورها و خط و نشانها به جمهوري اسلامي ايران و طرح تحريمها و دخالت در امور ايران و در اين اواخر بحث و جنجال پيرامون امكانات هستهاي ايران بدون ترديد حركت جديد و همه جانبه استكبار و صهيونيست واكنش بر اقتدارگرايي ايران در جوامع بينالمللي است. و اينها روي خصومت و ترسي كه دارند، شرايط نوين ايران اسلامي را تحمل نميكنند.
امّا من بايد تاكيد كنم نسل مسلمان امروز به دليل اين كه پشتوانهاي به نام همت جمعي و اراده عمومي و به دنبال آن لطف و توجه خداوند را دارد از، حركت باز نخواهد ايستاد و اين نويدي است به اين كه ما، در مسير آماده سازي براي ظهور امام مهدي(عج) حركت ميكنيم.