ب- 2) مهدويت و وضعيت سياسي شيعه در عصر غيبت
برخي از مسائل كلام سياسي مهدويت به دوره غيبت امام معصوم(ع) مربوط مي شوند. اين مباحث شامل مباحث گسترده اي مي شوند ك نمونه هايي از آن عبارتست از:
1. بررسي عوامل سياسي- اجتماعي غيبت حضرت مهدي(عج)؛
2. چگونگي ارتباط امام غايب با جامعه اسلامي؛
3. استراتژي انتظار در عصر غيبت؛
4. نقش وجايگاه نوّاب خاص درتنظيم زندگي سياسي جامعه اسلامي عصرغيبت صغرا؛
5. وظايف سياسي جامعه منتظر در اسلام؛
6. وظايف سياسي منتظران در اسلام؛
7. ولايت فقيه و مسأله حكومت در عصر غيبت؛
8. بررسي نظريه هاي سياسي شيعه در عصر غيبت؛
9. بررسي و نقد نظريه تعليق حكومت در عصر غيبت؛
10. كار ويژه هاي سياسي ـ اجتماعي امام غايب؛
11. جانشينان امام غايب در عصر غيبت؛
12. ماهيت شناسي زندگي سياسي در عصر حضور و غيبت؛
13. جايگاه عصر غيبت در تكامل انسانها از منظر كلام سياسي شيعه؛
14. ابعاد سياسي ـ اجتماعي فلسفه عصر غيبت در حكمت الهي؛
15. نقش طولاني شدن عصر غيبت در تحول و تكامل بشري؛
16. نقش و جايگاه غيبت منجي در انديشه سياسي اهل سنت؛
17. ابعاد سياسي ـ اجتماعي فقدان لطف تصرّف درعصر غيبت و جايگزين هاي آن در عدل الهي؛
18. ولايت فقيه و نقش فقها در تنظيم زندگي سياسي عصر غيبت؛
19. حدود اختيارات فقها در تنظيم زندگي سياسي عصر غيبت؛
20. ظرفيت هاي حكومت ولايي در تحقّق آرمان هاي نظام سياسي مهدوي؛
21. نقش مردم در نظام سياسي عصر غيبت؛
22. مفهوم شناسي غصب و جور در عصر غيبت؛
23. زمينه ها و عوامل سياسي ـ اجتماعي غيبت در اسلام؛
24. حدود آزادي سياسي در نظام ولايي؛
25. كارويژه هاي نظام ولايي در عصر غيبت؛
26. الگوي بيعت با امام غايب؛
27. چيستي و ماهيت بيعت در نظام ولايي؛
28. اصول و مباني رأي اكثريت در نظام هاي سياسي عصر غيبت.
ب- 3) مهدويت و مدينه فاضله اسلامي
1. نقش رهبري ديني در نظام مهدوي؛
2. مهدويت و حاكميت مستضعفان در اسلام؛
3. مهدويت و ضرورت حكومت ديني در پايان تاريخ؛
4. وجوه نابسندگي سكولاريسم در مدينه فاضله اسلامي؛
5. مفهوم شناسي حكومت در مدينه فاضله مهدوي؛
6. ضرورت هاي دولت و حكومت در مدينه فاضله مهدوي؛
7. آينده سياست و دولت در مدينه فاضله مهدوي؛
8. نقش علم و دانش بشري در زمينه سازي مدينه فاضله و آرمان شهر؛
9. ساختار نظام سياسي مهدوي؛
10. جهاني شدن و زمينه هاي حكومت جهاني حضرت مهدي(عج)؛
11. مهدويت و جهاني شدن؛
12. نقش مردم در نظام سياسي مهدوي؛
13. حدود آزادي هاي سياسي در نظام سياسي مهدوي؛
14. الگوي توسعه سياسي در نظام سياسي مهدوي؛
15. الگو و حقوق شهروندي در نظام سياسي مهدوي؛
16. ابعاد سياسي ـ اجتماعي عدالت در نظام سياسي مهدوي؛
17. ابعاد سياسي ـ اجتماعي امنيت در نظام سياسي مهدوي؛
18. ساز و كار تأمين عدالت در نظام سياسي مهدوي؛
19. ساز و كار تأمين امنيت در نظام سياسي مهدوي؛
20. نسبت سنجي عدالت و آزادي در مدينه فاضله مهدوي؛
21. نظام سياسي مهدوي و نظام هاي سياسي نبوي، علوي و حسني؛
22. كرامت انساني و عدالت مهدوي؛
23. كرامت سياسي در دولت مهدوي؛
24. آزادي سياسي و كرامت مهدوي؛
25. كرامت انساني و اقتدار دولت در نظام مهدوي؛
26. نظارت همگاني و كرامت انساني در دولت مهدوي؛
27. مهدويت و مفهوم شهروندي؛
28. ويژگي هاي دولت كريمه.
ج) مباحث فلسفه سياسي مهدويت و منجي گرايي
فلسفه سياسي يكي از حوزه هاي ديرين دانش سياسي است. تمدن هاي مختلف در طول تاريخ، نگرش ها و فلسفه سياسي خاص خويش را ايجاد نموده اند. انديشمندان اسلامي نيز با الهام از آموزه هاي وحياني در نخستين سده اسلامي، مباحث عقلي را از كتاب و سنّت آموختند و گسترش دادند. دانشِ كلام دانشي بومي در تمدّن اسلامي بوده است كه تا پيش از عصر ترجمه، نمايانگر گرايش مسلمانان به مباحث عقلي بوده است. تشويق اسلام به فراگيري دانش و تحمّل مشقّت هاي آن حتّي با سفر به اقصا نقاط جهان آن روز، همچون چين، سبب اقبال مسلمانان به دانش هاي تمدّن هاي همجوار همچون تمدّن ايران باستان و يونان باستان گرديد. مسلمانان با تأمّل در تعاليم عقلي حكماي يونان و با اخذ و گسترش آن در تمدّن اسلامي، مباحث فلسفه سياسي را نيز در تمدّن اسلامي وارد كردند. برخي همچون لمبتون معتقدند كه تمدّن اسلامي به دليل غلبه وحي و آموزه هاي ديني، فاقد فلسفه سياسي بوده و عملا كلام سياسي جاي فلسفه سياسي را گرفته است ، يا كسان ديگري از زوال فلسفه سياسي در تمدّن اسلامي سخن گفته اند، امّا بايد اذعان نمود كه انديشمندان اسلامي به ويژه متفكّران شيعي با رويكرد عقلي به بسط و گسترش مباحث فلسفي پرداخته و در حد امكان خويش آن را در سنت اسلامي تداوم بخشيدند. در اين راه موانعي وجود داشته است، امّا نمي توان تلاش هاي صورت گرفته را در احياي فلسفه سياسي در دوره هاي مختلف از جمله در سنّت حكمت متعاليه صدرالمتألهين ناديده گرفت.
فلسفه سياسي در صدد كشف و تبيين حقايق سياسي است. از يك منظر، فلسفه سياسي در صدد نشاندن يقين و علم به جاي ظن در عرصه سياسي ـ اجتماعي است . فيلسوف سياسي برخلاف متكلّم سياسي، در صدد تحرّي حقايق است و دغدغه او، اثبات يا دفاع از آموزه هاي ديني به هر روش ممكن نمي باشد. بدين جهت اولاً فيلسوف سياسي در صدد تحرّي حقيقت است و سعي مي كند بدون دغدغة اثباتِ موضع يا مدّعاي خاصي، كار خويش را آغاز كند؛ و ثانيا صرفاً به روش عقلي به بررسي پديده هاي سياسي مي پردازد.
مباحث فلسفه سياسي به دليل عقلي بودن، جهان شمول و كلّي هستند و احكام عقلي، خاصِّ مردمان و جغرافياي مشخصي نيست، اما عملاً در طول تاريخ، گونه ها و مكاتب مختلف فلسفه سياسي ظهور كرده است.
گاه به دليل ماهيت اعتقادي- باورمبنا بودن آموزه هاي ديني و رواج آنان در اجتماعات ديندار، اين ادعا مطرح شده است كه نمي توان در اين جوامع از فلسفه سياسي سخن گفت. يا حداقل در صورتِ امكانِ طرحِ فلسفه سياسي در اين جوامع، نمي توان از فلسفه سياسي مسيحي يا اسلامي سخن گفت و تعبير فلسفه سياسي اسلامي تعبيري تناقض آميز است. زيرا فلسفه سياسي حاكي از تعقّل آزاد است در حالي كه قيد دين خاصي چون اسلام، سبب تقيّد تعقّل آزاد مي شود.
در پاسخ به چنين اشكالي بايد گفت اگر صرف زمينه هاي اجتماعي مانعِ تفكّر عقلي و آزاد باشد، نمي توان هيچ فلسفه سياسي آزاد داشت. زيرا هر جامعه اي داراي ويژگي هاي خاصِ خود بوده و در نتيجه بر نحوه تعقّل آن جامعه تأثير مي گذارد. ثانيا مراد از فلسفه سياسي اسلامي، نه تفكّر محدود بلكه بهره گيري ازبرخي آموزه هاي وحياني براي مساعدت به عقل در استدلال هاي خود مي باشد. از اين جهت، قيد اسلامي در فلسفه سياسي اسلامي صرفاً بيانگر پيش فرض ها و برخي از مبادي خاص پذيرفته شده در فلسفه سياسي اسلامي است. چنين مبادي اي در هر فلسفه سياسي وجود دارد. ثالثاً در صورتي كه فلسفه را صرفاً يك فعاليت بشري ندانيم و هرگونه تفكّر منتظم عقلاني را در عرصه سياسي فلسفه سياسي بدانيم، در متون اسلامي نيز بسياري از آموزه ها و تبيين هاي عقلاني از پديده هاي سياسي ـ اجتماعي را مي توان يافت. از اين جهت مي توان از فلسفه سياسي اسلامي مبتني بر متون ديني سخن گفت.
با اين توضيح مي توان وارد مباحث فلسفه سياسي مهدويت شد. هر چند مهدويت از منظري صرفاً يك اعتقاد اسلامي مي باشد، از منظري ديگر، كلان آموزه فراگير بوده و حتي در مكاتب بشري نيز گونه اي از تحقّق جامعه آرماني در آينده مطرح است. اگر مهدويت را معادل منجي گرايي بدانيم آموزه نجات در بسياري از مكاتب و انديشه هاي آينده نگر مطرح است. البته به رغم اشتراك اين مكاتب در اصل آموزه نجات و تحقق جامعه آرماني در آينده، در جزئيات و چگونگي آن اختلاف وجود دارد. فلسفه سياسي مهدويت با عنوان كلان آموزه آرمان شهر و منجي گرايي قابل بررسي است. از اين جهت برخي از موضوعات كلان فلسفه سياسي مرتبط با مباحث مهدويت را مي توان شناسايي كرد:
1. ضرورت يوتوپيا و آرمان شهر بشري؛
2. آرمان شهر، رؤيا يا واقعيت؛
3. مهدويت و مباني آرمان شهر؛
4. ساختار آرمان شهر بشري؛
5. قلمرو آرمان شهر: منطقه اي يا جهاني؛
6. عوامل و زمينه هاي تحقّق آرمان شهر؛
7. نقش رهبران و قهرمانان در تحقّق آرمان شهر؛
8. آرمان شهر، زميني يا آسماني؟ بررسي عوامل آسماني در تحقّق آرمان شهر بشري؛
9. سيما و ويژگي هاي آرمان شهر؛
10. نقش و جايگاه مردم در آرمان شهر؛
11. شيوه هاي تحقّق آزادي و عدالت در آرمان شهر؛
12. الگوي توزيع قدرت در آرمان شهر؛
13. غايت زندگي سياسي در آرمان شهر؛
14. جامعه مدني در نظام سياسي مهدوي؛
15. نقش و جايگاه رهبران در آرمان شهر؛
16. كارويژه هاي ساختار سياسي در آرمان شهر؛
17. مفهوم فضيلت در آرمان شهر؛
18. مضادات آرمان شهر؛
19. ضرورت منجي گرايي در تاريخ؛
20. آموزه نجات در فلسفه سياسي؛
21. مفهوم نجات در آرمان شهر؛
22. چيستي و ضرورت نجات در آرمان شهر؛
23. عوامل محرّك در تاريخ و نقش منجي؛
24. سنّت ها و قوانين تاريخ و جايگاه نجات؛
25. آرمان شهر و بازگشتِ به حاشيه رانده شدگان (مستضعفان)؛
26. آرمان شهر، پايان نزاع قدرت؛
27. منجي گرايي، همسويي خردگرايي و قدسي گرايي؛
28. و ... .
د) مباحث فقه سياسي مهدويت
فقه سياسي دانشي است كه همانند كلام سياسي در بستر تمدّن اسلامي شكل گرفته و بالندگي يافته است. فقه سياسي محصول تأمّل مسلمانان در چگونگي تنظيم جزئيات برنامه زندگي سياسي خويش بر اساس آموزه هاي شرعي است. از اين جهت يكي از اصيل ترين دانش هاي سياسي مسلمانان است. اگر دانش هاي سياسي ديگر محصول تعلّم و يادگيري مسلمانان از تمدّن هاي ديگر و پرورش آن ها در تمدّن اسلامي بوده است، امّا فقه سياسي دانشي كاملا بومي ـ اسلامي است. در جهان معاصر بحث از حقوق به شيوه هاي مختلفي دنبال مي شود، فقها نيز در تمدّن اسلامي با تلاش سترگ خويش اين دانش را در مهد تمدّن اسلامي بارور كرده اند. روزگاري فقه سياسي متناسب با نيازهاي روزمره جهان اسلام رونق داشته و فعال بوده است، امّا در دو سده اخير در جهان اسلام با ركود هايي مواجه شده است كه رشد و احياي اسلام گرايي خود زمينه هاي احيا و بالندگي مجدّد آن را فراهم ساخته است.
فقه سياسي در صدد تبيين تكاليف سياسي جامعه اسلام در سطح فردي، گروهي و اجتماعي است. فارابي در كتاب الملّة فقه سياسي را با فلسفه مدني در يك رديف قرار داده است و از مجموعه فلسفه مدني و فقه مدني به عنوان علم مدني عام ياد كرده است. ا ز نظر وي «فقه در بخش عملي ملت شامل چيزهايي است كه آن ها جزئيات مباحث و مفاهيم كلي در علم مدني [خاص] هستند و بنابر اين، جزئي از اجزاي علم مدني عام بوده و در ذيل فلسفه عملي قرار دارد.» در تعريفي ديگر، عميد زنجاني معتقد است: «در فقه مباحثي تحت عنوان جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، حسبه، امامت و خلافت، نصب اُمرا و قُضات... و نظاير آن به طور مستقيم يا غير مستقيم مطرح شده است كه به آنها احكام السلطانيه يا فقه سياسي گفته مي شود.» در يك نگرش مباحث فقه سياسي به چهار بخش تقسيم شده است: مباحث مربوط به كليت نظام سياسي، مسائل سياست داخلي، مسائل سياست خارجي و تاريخ انديشه سياسي فقها .
با چنين نگرشي، فقه سياسي را مي توان در مباحث مهدويت نيز مطرح كرد. ويژگي دانش فقه سياسي تمركز بر جزئيات و بيان تكاليف عملي است. از اين حيث در مباحث فقه سياسي مهدويت بايد از تكاليف سياسي مربوط به نظام سياسي و حاكمان و تكاليف سياسي افراد و گروه هاي اجتماعي بحث نمود. نمونه هايي از مباحث فقه سياسي مهدويت عبارتند از:
1. صفات و ويژگي هاي امام در مهدويت اسلامي؛
2. كارويژه ها و وظايف امام در عصر غيبت و ظهور؛
3. وظايف سياسي ـ اجتماعي حكومت مهدي نسبت به مردم؛
4. حقوق و وظايف مردم نسبت به امام مهدي در عصر غيبت و ظهور؛
5. جايگاه فرد در دولت مهدوي؛
6. شيوه انتخاب و گزينش كارگزاران نظام مهدوي؛
7. حقوق و وظايف گروه ها و تشكّل هاي سياسي در نظام مهدوي؛
8. الگوي امر به معروف و نهي از منكر در نظام مهدوي؛
9. حقوق و وظايف شهروندي در نظام مهدوي؛
10. مسؤوليت هاي سياسي ـ اجتماعي دولت مهدوي در قبال تأمين عدالت در جامعه؛
11. ضرورت جنگ و جهاد با مخالفان در عصر ظهور؛
12. مسأله جهاد در عصر غيبت امام معصوم(ع)؛
13. حقوق اقليت ها در نظام مهدوي؛
14. شيوه انتقاد از عملكرد كارگزاران در نظام مهدوي؛
15. ضرورت و چگونگي نظارت سياسي در نظام مهدوي؛
16. نقش و وظايف زنان در نظام مهدوي؛
17. وظايف سياسي منتظران در عصر غيبت؛
18. وظايف سياسي جامعه منتظر در عصر غيبت؛
19. مباني فقهي نظام ولايي در عصر غيبت؛
20. وظايف و اختيارات جانشينان عام امام معصوم(ع) در عصر غيبت؛
21. اصول و آداب جهاد در عصر ظهور؛
22. حقوق معارضان در انقلاب مهدي(عج)؛
23. تكاليف سياسي كارگزاران نظام ولايي؛
24. راهكارهاي عدالت و آزادي در نظام ولايي؛
25. حدود آزادي سياسي در نظام مهدوي؛
26. تكاليف سياسي نوّاب خاص امام در عصر غيبت صغرا؛
27. امكان و حدود اعتراض و مخالفت در نظام ولايي؛
28. امكان و حدود اعتراض و مخالفت سياسي در نظام مهدوي؛
29. وظايف و مسؤوليت هاي نظام ولايي در زمينه سازي نظام مهدوي؛
30. چگونگي تفكيك يا ادغام قوا در نظام سياسي مهدوي.
ه ) مباحث جامعه شناسي سياسي مهدويت
مباحث جامعه شناسي سياسي مهدويت نيز يكي از حوزه هاي مهم مطالعات سياسي مهدويت مي باشد. در گذشته دانش تجربي مستقلي به شيوه علوم اجتماعي جديد نداشته ايم، امّا برخي از مطالعات و تحقيقات انجام شده در قالب سياست نامه ها و اندرزنامه ها را مي توان نوعي تجويزات ناشي از تجربه آن ها در گذشته بدانيم. البته گاه مطالعات تجربي نيز در تمدّن اسلامي دنبال شده است. نمونه بارز چنين روش هايي را مي توان در علمِ عمران ابن خلدون و مباحث ابن طقطقي يافت. امروزه مطالعات تجربي سياسي در رهيافت هاي مختلف جامعه شناسي، روانشناسي، اقتصادي، و جغرافيايي و غيره قابل پيگيري است.
جامعه شناسي سياسي به عنوان علم سياسي تجربي و بارز، محصول تأمّل انديشمندان در چند قرن اخير است. در مورد ماهيت اين علم اختلافاتي وجود دارد. برخي همانند موريس دورژه، جامعه شناسي سياسي را با علم سياست يكسان دانسته اند كه در هر دو، از نهادهاي سياسي بحث مي شود. گاه جامعه شناسي سياسي متفاوت از علم سياسي دانسته شده است . حسين بشيريه تمايز علم سياست را با جامعه شناسي سياسي در نوع نگاه از منظر رابطه قدرت دانسته است. در علم سياست قدرت از بالا به پايين نگريسته و اِعمال قدرت از سوي دولت و نهادهاي سياسي جامعه بررسي مي شود، ولي در جامعه شناسي سياسي روابط قدرت از پايين به بالا و از طريق اعمال قدرت از سوي نيروهاي اجتماعي بر نهادهاي سياسي قدرت در جامعه مد نظر مي باشد . در اين نگرش جامعه شناسي سياسي معطوف به مطالعه قدرت در بين نيروهاي اجتماعي است. البته در نگرش هاي متأخر و بر اساس چرخش پسامدرن در مطالعات جامعه شناسي سياسي، آن گونه كه كيت نش نيز بخوبي گزارش داده است، جامعه شناسي سياسي معطوف به رابطه قدرت در عرصه اجتماعي است . در اين نگرش، قدرت صرف رابطه رسمي قدرت نيست و به لايه هاي مختلف و پنهان قدرت در عرصه زندگي سياسي توجه مي شود. در كل، رهيافت جامعه شناسي سياسي را مي توان نوعي مطالعه تجربي روابط قدرت در عرصه اجتماعي دانست.
مباحث جامعه شناسي سياسي مهدويت مجموعه مسائلي هستند كه به مطالعه و تحليل روابط قدرت در جامعه اسلامي در ارتباط با آموزه مهدويت اسلامي مي پردازند. از اين حيث در جامعه شناسي سياسي مهدويت مي بايست بر اساس چگونگي اين روابط و تأثير آموزه مهدويت در تحوّل و شكل گيري روابط قدرت بحث نمود. مباحث جامعه شناسي سياسي مهدويت را مي توان در سه دوره عصر حضور امامان معصوم(ع)، عصر غيبت، و آستانه ظهور بررسي كرد. گاه مباحثي نيز به صورت جامعه شناسانه در مورد عصر ظهور مطرح مي شود كه به نظر مي رسد اين بحث ها عمدتاً به مباحث كلام سياسي، فقه سياسي و فلسفه سياسي مربوط مي شود و طبعاً مطالعه تجربي در مورد آينده بي معنا خواهد بود. نمونه هايي از مباحث جامعه شناسي سياسي مهدويت عبارتند از:
ه ـ 1) عصر ائمه:
1. سيره سياسي معصومان(ع) در آماده سازي جامعه اسلامي براي عصر غيبت؛
2. وضعيت سياسي جامعه اسلامي در آستانه غيبت؛
3. نهاد وكالت و سيره معصومان در نهادسازي براي عصر ظهور؛
4. نقش آموزه مهدويت در تحولات سياسي اجتماعي صدر اسلام؛
5. تأثير روابط قدرت در شكل گيري جريان هاي مدّعي مهدويت در صدر اسلام؛
6. نقش آموزه منجي گرايي در مقاومت شيعيان در برابر خلفاي اموي و عباسي؛
7. شيوه هاي امامان معصوم(ع) در ترويج و جامعه پذير سازي فرهنگ مهدويت؛
8. شيوه شيعيان در آستانه عصر غيبت در مواجهه با مسأله غيبت؛
9. چگونگي الگوپذيري شيعيان از آموزه مهدويت در عصر معصومان(ع)؛
10. نقش شاگردان و اصحاب ائمه معصوم در گسترش فرهنگ مهدوي؛
11. شيوه هاي تعامل مردم با نمايندگان و وكلاي ائمه در عصر حضور؛
ه ـ 2) عصر غيبت:
1. وضعيت سياسي جهان اسلام در آستانه عصر غيبت؛
2. وضعيت سياسي شيعيان در عصر غيبت صغرا؛
3. چگونگي تعامل شيعيان با نوّاب خاص؛
4. چگونگي تعامل خلفا با نوّاب خاص؛
5. ميزان گسترش و نفوذ فرهنگ مهدوي در عصر غيبت صغرا؛
6. تأثير مكاتب با حضرت ولي عصر(عج) درعصر غيبت صغرا بر رفتارسياسي شيعيان؛
7. شيوه هاي كنترل ومقابله حاكمان عباسي بافرهنگ مهدويت درعصرغيبت صغرا؛
8. نقش آموزه مهدويت در مقاومت شيعيان در عصر غيبت؛
9. نقش مهدويت در زندگي سياسي معاصر اسلامي؛
10. استراتژي انتظار؛
11. نقش آموزه مهدويت در حركت ها و نهضت هاي اسلامي (مصاديق اين حركت ها هر كدام مستقلا قابل بررسي هستند، مثل سربداران)؛
12. مهدويت و سيماي سياسي منتظران؛
13. فرايند جامعه پذيري سياسي فرهنگ مهدويت در جامعه اسلامي؛
14. نقش روشنفكران درگسترش وجامعه پذيرسازي فرهنگ مهدويت در عصر غيبت؛
15. نقش خانواده و زنان در جامعه پذيري فرهنگ مهدوي؛
16. نقش آموزه منجي گرايي و مهدويت در حركت هاي رهايي بخش در جهان اسلام؛
17. نقش رسانه ها در ترويج فرهنگ مهدوي در عصر غيبت؛
18. بررسي نقش اماكن مقدس منسوب به حضرت مهدي درگسترش فرهنگ مهدوي؛
19. بررسي شعائر شيعيان در بزرگداشت فرهنگ مهدوي و تأثيرات آن؛
20. نقش اينترنت و ماهواره در گسترش فرهنگ مهدوي؛
21. الگوهاي ترويج فرهنگ مهدوي در جوامع غير اسلامي؛
22. شيوه هاي ترويج فرهنگ مهدوي در جوامع اسلامي؛
23. وجوه رويارويي و برخورد فرهنگ هاي منجي گرايانه در جوامع چند فرهنگي؛
24. نقش هنر و سينما در فرهنگ سياسي مهدويت؛
25. تأثير فرهنگ سياسي مهدوي بر الگوي مشاركت سياسي مردم در عصر غيبت؛
26. شيوه هاي برخورد با جريانات سياسي انحرافي مهدويت؛
27. نقش جريانات مدّعي مهدويت در تحوّلات سياسي اجتماعي جوامع اسلامي؛
28. عوامل و زمينه هاي سياسي ـ اجتماعي شكل گيري جريانات انحرافي مهدويت؛
29. نقش استعمار در شكل گيري جريانات انحرافي مهدويت در جهان اسلام.
ه ـ 3) آستانه ظهور و قيام حضرت مهدي(عج):
1. زمينه هاي سياسي اجتماعي تحقق حكومت جهاني حضرت مهدي(عج)؛
2. جهاني شدن و چشم انداز فرج؛
3. ماهيت انقلاب و قيام حضرت مهدي(عج)؛
4. وجوه ضرورت قيام مسلحانه براي تحقّق مدينه فاضله اسلامي؛
5. نقش قوميت ها و ملل مختلف در انقلاب حضرت مهدي(عج)؛
6. نيروهاي مخالف حضرت مهدي(عج)؛
7. ويژگي هاي جنگ آخرالزمان و استراتژي قيام و جهاد لشكر حضرت مهدي(عج)؛
8. الگوي تحوّل و نوسازي در فرهنگ مهدوي؛
9. نقش آموزه مهدويت در فرهنگ سياسي جوامع شيعي.
و) مسائل روابط بين الملل
حوزه مطالعات روابط بين الملل يكي از حوزه هاي مهم مطالعات سياسي است. اين حوزه شامل مطالعات مختلف در باره ارتباط واحدهاي سياسي در عرصه بين المللي و روابط خارجي آن ها با يكديگر، سياست خارجي دولت ها و سياست بين الملل مي شود. با تحوّلات چند دهه اخير و تضعيف دولت ملت ها در فرايند جهاني شدن، عرصه روابط بين الملل به تدريج جاي خود را به سياست جهاني مي دهد . در حالي كه روابط بين الملل بر اساس محوريت دولت هاي ملي شكل مي گرفت و تعريف مي شد، با تضعيف واحدهاي ملي از يك سو و پيدايش بازيگران مهم در عرصه سياست جهاني متفاوت از نقش آفريني انحصاري دولت ـ ملت ها در گذشته، عرصه جهاني شاهد پديده ي جديدي به نام سياست جهاني شده است. البته در بحث هاي مهدويت اين امر به صورت يك مسأله قابل بررسي است كه اصل ماهيت ارتباط حكومت جهاني مهدوي با ديگران چگونه خواهد بود؟ آيا حكومت ها يا ملت هاي ديگري متفاوت از حكومت جهاني مهدوي و امّت اسلامي در اين دوران حضور خواهند داشت تا شاهد مفهوم روابط بين الملل باشيم يا نه؟ برخي از مباحث سياسي مهم مهدويت در ارتباط با عرصه بين الملل و سياست جهاني عبارتند از:
1. وضعيت جهان در آستانه عصر ظهور؛
2. وضعيت قدرت ها و دشمنان حضرت در آستانه ظهور؛
3. مهدويت و چالش هاي معاصر جهان اسلام؛
4. وضعيت دولت ها و ملل در عصر مهدوي؛
5. مفهوم شناسي سياست بين الملل در عصر ظهور؛
6. جنگ آخرالزمان و نقش نيروهاي حق و باطل در آن؛
7. بررسي ابعاد استراتژيك منطقه جنگي در آخرالزمان؛
8. عصر ظهور و ضرورت جنگ و جهاد؛
9. تاكتيك هاي نيروهاي باطل در مواجهه با لشكر حضرت مهدي(عج)؛
10. استراتژي غرب در مواجهه با آموزه مهدويت اسلامي؛
11. ماهيت جنگ و تسليحات آن در آخرالزمان؛
12. راهكارهاي تأمين امنيت جهاني در آستانه ظهور؛
13. راهكارهاي تأمين امنيت جهان در حكومت جهاني حضرت مهدي(عج)؛
14. تروريسم و منجي گرايي در جهان امروز؛
15. اهداف غرب در طرح شعار تروريسم در مقابله با آموزه هاي آخرالزماني اسلام؛
16. نقش نيروهاي يهودي ـ مسيحي در آخرالزمان و تدارك جنگ آرماگدون؛
17. فتنه يهود و مسيحيان صهيونيست در آخرالزمان؛
18. چشم انداز آخرالزمان و لشكر سفياني در روايات اسلامي؛
19. چگونگي تعامل و رويارويي اديان ومكاتب آينده نگر در ارتباط با وقوع آخرالزمان؛
20. آخرالزمان و مسأله جنگ بين اديان؛
21. نقش جهاني شدن در گسترش منجي گرايي در جهان امروز.
ز) مطالعات سياسي تطبيقي مهدويت و منجي گرايي
برخي از مباحث سياسي مهدوي به بررسي تطبيقي موضوعات مشترك مهدويت در مكاتب و اديان مختلف مربوط مي شوند. اين مطالعات عمدتاً براساس مباحث مطرح در محورهاي پيشين صورت مي پذيرد. از اين رو با حذف مسائل خاص مهدويت در اسلام، بسياري از مباحث سياسي مهدويت قابليت بررسي تطبيقي را دارند. بررسي هاي تطبيقي، گونه اي از حوزه مطالعات دين پژوهي است كه محقِّق در آن صرفاً به بررسي وجوه اشتراك و امتياز ديدگاه ها در اديان مختلف مي پردازد و از اين جهت اين گونه مطالعات در ابتداي امر در صدد اثبات صحّت و سقم يا حقانيت اين ديدگاه ها نيست. البته مي توان در برخي از مطالعات تطبيقي به بررسي مزايا و برتري هاي يك آموزه نسبت به ديگر آموزه ها اقدام نمود يا در كاري چند بُعدي، ضمن مقايسه و تطبيق ديدگاه ها به ارزيابي و داوري بين آن ها نيز پرداخت. بديهي است چنين شيوه اي خود گونه اي تركيبي در مطالعات مهدويت بوده و فراتر از مباحث تطبيقي مي باشد. با توسعه قلمرو مطالعات تطبيقي به مكاتب بشري مانند مدرنيسم، مباحث تطبيقي مي تواند به صورت گسترده تري مطرح شود.
1. سيماي منجي در اسلام و ديگر اديان؛
2. نگرش اديان به فرايند ظهور منجي؛
3. اقدامات اديان در عرصه مباحث منجي گرايي؛
4. نقش و تأثير منجي گرايي بر روابط بين اديان؛
5. سيماي مدينه فاضله در اديان مختلف؛
6. نگرش اديان به پيروزي مستضعفان و مظلومان در پايان تاريخ؛
7. مدينه فاضله اسلامي و نظام ليبرال دموكراسي؛
8. نقد و بررسي نظريه ليبرال دموكراسي به مثابه پايان تاريخ؛
9. برخورد تمدن ها و نگرش هاي آينده نگر اديان؛
10. نقش و جايگاه مردم در نگرش هاي اديان در باب حكومت آخرالزمان؛
11. نقش و جايگاه احزاب و گروه ها در نگرش هاي اديان در باب حكومت آخرالزمان؛
12. منجي گرايي و اديان بشري؛
13. بررسي تطبيقي نگرش اسلامي ويهودي ـ مسيحي درباره بازگشت حضرت مسيح?؛
14. بررسي سيماي دجّال در اسلام و آيين مسيح؛
15. چگونگي رويكرد منجي به دجّال در آخرالزمان در اسلام و آيين مسيح؛
16. كار ويژه هاي حكومت جهاني منجي موعود در اديان مختلف؛
17. سيماي منجي موعود و انسان كامل در اديان مختلف؛
مجدد گرايي و هزاره گرايي در اسلام و مسيحيت.
خاتمه سخن
تحليل ماهيت زندگي سياسي در پرتو آموزه مهدويت براي جامعه اسلامي به ويژه در شرايط امروز، بسيار حياتي و ضروري است. تحولات جهاني در آستانه قرن بيست و يكم و هزاره سوم ميلادي از يك سو و رشد و گسترش اقبال به منجي گرايي و مباحث آخرالزمان از سوي ديگر، سبب شور و تحوّلي جدّي در جهان امروز شده است. گرايش مطالعات سياسي ـ اجتماعي مهدويت نيز خود همانند ديگر حوزه هاي مطالعات مهدويت حاوي مباحث و مسائل گسترده اي است كه لازم است با احصاي اين مسائل زمينه تحقيقات بعدي در اين زمينه فراهم شود. البته آنچه در اين نوشتار مطرح شد، تلاشي اندك براي شناسايي برخي از مهم ترين مباحث مطرح در حوزه گرايش مطالعات سياسي مهدويت بوده است. البته ضروري است در فرصت مناسب با بررسي و مطالعة تمامي گرايش ها و حوزه هاي مطالعات سياسي و حتي گرايش هاي بين رشته اي، مباحث و مسائل مطرح حوزه مطالعات مهدويت احصا شوند. اميد است اين امر خطير در آينده با همّت محققان و صاحب نظران مباحث مهدويت پي گيري و كامل شود.
فهرست منابع
1. ابوالحمد، عبدالحميد، مباني سياست، تهران، انتشارات توس، چ 6 ، 1370.
2. اشترواس، لوي، فلسفه سياسي چيست؟ فرهنگ رجايي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1373.
3. بشيريه، حسين، جامعه شناسي سياسي، تهران، نشر ني، چ 8 ، 1381.
4. بلوم، ويليام، نظريه هاي نظام سياسي، احمد تدين، تهران، نشر آران، 1373.
5. بهروزلك، غلامرضا، «چيستي كلام سياسي»، مجله قبسات، 1382، ش 28.
6. حقيقت، سيد صادق، مسأله شناسي مطالعات سياسي اسلامي، قم، بوستان كتاب، 1383.
7. دورژه، موريس، اصول علم سياست، ابوالفضل قاضي،تهران، اميركبير، چ6 ، 1369.
8. زرين كوب، عبدالحسين، تاريخ در ترازو، تهران، امير كبير، 1381.
9. عميد زنجاني، فقه سياسي، تهران، اميركبير، 1367.
10. فارابي، ابونصر محمد، «كتاب الملة»، اعداد محسن مهدي، فصلنامه علوم سياسي، 1379، ش 12.
11. لمبتون، كي اس، انديشه سياسى در دوره ميانه اسلام، ترجمه: عباس صالحى و محمّد مهدى فقيهى، تهران، نشر عروج، 1378.
12. لوكس، استيون، قدرت نگرشي راديكال، عماد افروغ، موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1375.
13. لويس، برنارد، زبان سياسي اسلام، ترجمه غلامرضا بهروزلك، قم، بوستان كتاب، 1378.
14. مك گرو، آنتوني، «مفهوم پردازي سياست جهاني»، مجله ارغنون، تابستان 1383، ش 24.
15. نش، كيت، جامعه شناسي سياسي معاصر، ترجمه محمدتقي دلفروز، تهران، انتشارات كوير، 1380.
والسلام
. ن.ك: عبدالحسين زرين كوب، تاريخ در ترازو.
. ن.ك: برنارد لويس، زبان سياسي اسلام، ترجمه: غلامرضا بهروز لك.
. ن.ك: عبدالحميد ابوالحمد، مباني سياست، صص 12-20.
. ن.ك: استيون لوكس، قدرت نگرشي راديكال، ترجمه: عماد افروغ.
. ن.ك: ويليام بلوم، نظريه هاي نظام سياسي، ترجمه: احمد تدين.
. the political.
. ن.ك: غلامرضا بهروز لك، «چيستي كلام سياسي»، مجله قبسات، 1382، ش 28.
. ن.ك: لوي اشترواس، فلسفه سياسي چيست؟، ترجمه: فرهنگ رجايي.
. ن.ك: كي اس لمبتون، انديشه سياسي در دوره ميانه اسلام، ترجمه: عباس صالحي و محمدمهدي فقيهي.
. ن.ك: لوي اشترواس، فلسفه سياسي چيست؟ ترجمه: فرهنگ رجايي، صص 9-15.
. ن.ك: ابونصر محمد فارابي، كتاب الملّة، به كوشش: محسن مهدي، چاپ شده در فصلنامه علوم سياسي، 1379، ش 12.
. ن.ك: عميد زنجاني، فقه سياسي، ج 2، ص 41.
. ن.ك: سيد صادق حقيقت، مسأله شناسي مطالعات سياسي اسلامي، ص 192.
. ن.ك: موريس دورژه، اصول علم سياست، ترجمه: ابوالفضل قاضي.
. ن.ك: حسين بشيريه، جامعه شناسي سياسي.
. ن.ك: كيت نش، جامعه شناسي سياسي معاصر، ترجمه: محمدتقي دلفروز، ص 51.
. ن.ك: آنتوني مك گرو، مفهوم پردازي سياست جهاني، مجله ارغنون، تابستان 1383، ش 24.