اشاره:
اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان كهبرگرفته از متن قرآن كریم است، بارقهاى از نور امید در دلها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته كه منادى حق است و سفیر نور، كشتیبانهدایت است و قافلهسالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیتبزرگ را در روایات اسلامى «مهدى» علیه السلام مىنامند.
چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرك با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مىباشد.
منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعهاى مىبینند كه انتظار موعودىرا مىكشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است كه هم زمینهسازقدومش باشد و هم پذیراى حكومت عدل او، زیرا تحمل عدالتخود نیاز بهسازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشكل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یكى از بهترین راهها كه طریق پرورش یافتگان مكتبانسانساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولىعصر(عج) است متمسك مىشویم، ویژگىهاىآنها را بشناسیم و به كار بندیم تا زمینهساز حضور حضرتش باشیم. زمینهسازحكومتحضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخىاز خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت.
ایمان یاوران مهدى (ع)
ایمان از مهمترین مایههاى یك انسان خداجو است.
پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداكارى و... یك انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند كه ایمانشان آنها را بهمرحلهاى رسانده است كه هرگونه شك و ریبى در دلشان راه نمىیابد. همانكسانى كه به نقل روایات در ترنم روحبخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آنهاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهىها و منیتها را در زیر آسیاب تهجدسورمه كرده و با آن چشم دل را روشن نمودهاند. خدا را با معرفتشناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ كرده است. لذا در راه ایمان و اجراىفرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش كنندهاى بیمبه دل راه نمىدهند. چنان كه صادق آل محمد(ص) از قرآن كریم اوصاف آنها رابیان داشته و به ایمان آنها و راهشان سفارش مىكنند: سلیمان بن هارونمىگوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند كه شمشیر رسولخدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرشبا هیچ یك از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن كه پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمانو زمین همدستشوند كه این امر را از جایگاهى كه خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان كفر ورزند تاجایى كه هیچ كس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر كسانى را خواهدآورد كه او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمىشنوى كه خداوندمىفرماید:
«اى كسانى كه ایمان آوردهاید هر كدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را كه دوست مىدارد و آنها نیز خدا رادوست مىدارند و نسبتبه مومنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند بهنصرت اسلام بر مىانگیزد...»
تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود:
«پس اگر این قوم به آن كفر ورزند، همانا قومى را كه هرگز بهآن كافر نشوند بر آن برگماریم».
سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مىباشند.»
آیهاى كه امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرمودهاند اوصاف مومنانى كهباید این رسالتبزرگ را انجام دهند چنین بیان مىدارد:
1. آنها به خدا عشق مىورزند و جز به خشنودى او نمىاندیشند: «یحبهم ویحبونه»
2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین»
3. نسبتبه كافران ستمگر و كجاندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الكافرین»;
4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیلالله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله»;
5. در جهتنابودى كافران و برچیدن بساط ستمگران كوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم».
اینها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آنها نشاتگرفته و از آنها انسانهایى ساخته كه در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنانشهامتى دارند كه از شكستن سنتهاى غلط و مخالف با اكثریتى كه راه انحرافرا پیش گرفتهاند، و با تكیه بر كثرت عددى خود دیگران را به استهزامىگیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مىشناسیم كه صفات ممتازىدارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افكار عوام و اكثریتهاى منحرفبسیار محافظهكار، ترسو، و بىجرئتند، و زود در مقابل آنها میدان را خالىمىكنند، در حالى كه براى یك رهبر سازنده و افرادى كه براى پیاده كردنافكار او وارد میدان مىشوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است.
عوامزدگى، محیطزدگى، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل این امتیاز عالىروحى هستند، سد راه بیشتر اصلاحات محسوب مىگردند.» آرى به دست آوردن اینامتیازات و موفقیتها در هر درجهاى كه باشد علاوه بر كوشش خود فرد، مرهونفضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شایسته بیند عطا كند و حاصل لطفاوست: «ذلك فضل الله یوتیه من یشاء».
عبادت یاران مهدى(ع)
همان گونه كه اشاره شد آنان پارسایان شباند كه تا بامدادان به ذكر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفتبه ذات بارىتعالىخواب را از دیدگان آنان ربوده است:
جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم
جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم
گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش
حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم
سر نهم بر خاك كویش، جان دهم در یاد رویش
سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم
مردانى كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان، هم چونصداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آنها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مركبها شوند، آنان راهیان شباند و شیران روز.
گفتیم همه این عبادتها و نیایشها، رشادتها و شهامتها و... از ایمان یكفرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. كه در این اعمال ظهور مىیابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نهتنها جهاد و كوشش آنها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمىدارد، بلكه این تلاشها سبب مىگردد تا حلاوت ایمان بیشتر در كام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند كه چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون».
آمرین به معروف و پیكاركنندگان با منكر
رسالتحضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین كه ظالمان و فاسدان با بدعتها و ظلمهایشان روز خاكیانرا مبدل به شب دیجورى كرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنىبخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران بركشند و رسالتش را در دو عنوانسبز بسط در «قسط» و «عدل» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا كماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر بهمعروف و نهى از منكر بود، و از بدو دوران كودكى تا واپسین لحظات حیات آنرا پاس داشتهاند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مىرسد در حالى كه حضرتدر كنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخنمىگوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:
نزدیك سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیك گهواره رفتم و به كودك سلامكردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتك التى سمیتها امس فانه اسمیبغضه الله» برو و آن نام را كه دیروز بر دخترت نهادهاى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندمعمل كن تا هدایتیابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام«حمیرا» دختر یك روزهام را تغییر دادم.» بنابراین، یكى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منكر مىباشد.
امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبه الامور».
مىفرمایند: براى آلمحمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را بهتصرف آنها درآورد، و دین را آشكار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعتها و باطل را از بین مىبرد، هم چنان كه سفیهان حق را میراندهباشند، تا جایى كه اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منكرخواهند نمود و عاقبت كارها به دستخداست.
ایمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى، از اركان دین مبین اسلام و محور و اساس همه كارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است:
«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...»
و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامتاست. لذا ایمان به رهبرى زمینهساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همینایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود كه در مدتى بسیار كم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلتبه اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متكبران را به خاكمالیدند چرا كه به فرمان خدا به آن چه پیامبر مىفرمود گردن مىنهادند:
«و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»
و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبتبه ائمه اطهار داشته و یارانحجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبتبه امام زمان علیه السلام دارند كهاین عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمركز گردیده:
«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلك البركه»
این عشق به امام است كه سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمىشناسند و در راهفرمانبردارى او از یك كنیز نسبتبه مولایش مطیعتراند و در هنگام خطراتبراى دفاع از وجود او جانشان را فدا مىكنند:
«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یكفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها»
از وجود مباركش و آن چه متعلق به اوست تبرك و شفا مىجویند:
كیست كاشفته آن زلف چلیپا نشود
دیدهاى نیست كه بیند تو و شیدا نشود
ناز كن ناز كه دلها همه در بند تو اند
غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پیدا نشود
سر به خاك سر كوى تو نهد جان از دست
جان چه باشد كه فداى رخ زیبا نشود
این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده كه «آن چه شخصامام بدان وصف شدهاند، آنان نیز به آن توصیف گشتهاند:
«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى كه به طرف مكانى حركت مىكنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد.»
«لایكفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیكار با دشمنان دین باز نمىگیرندتا آن كه خداى تعالى راضى شود.»
این همه به سبب آن است كه یاران مهدىشیعه كاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفاتامام علیه السلام مىباشد.
شجاعتیاوران مهدى علیهالسلام
وصف بارزى كه در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیهالسلامبرشمرده شده شجاعتیاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است كهداراى لوازماتى است كه بر روى هم این صفتبراى فرد حاصل مىگردد كه اصحابآقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آنها اشاره مىكنیم:
عدم ترس
ترس و جبن از خصلتهاى مذموم یك انسان است، چرا كه ترس نشات گرفتهاز ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس بهسر مىبرد. ترس از آن دارد كه هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى كوچ كند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همهمشكلات تكیهگاهش را خدا مىداند و یقین دارد كه:
«ولله العزه و لرسوله و للمومنین.»
دلیلى ندارد كه احساس ضعف و ترس كند، بلكه ترس را عار و ننگو نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مىكند:
«احذروا الجبن فانه عار و منقصه» یاران مهدى علیهالسلام كه قلبشان مالامال از عشقبه خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ كس هراسى به دلندارند.
یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد
صبح امید همه ظلمتشب باطل كرد
عشق به شهادت
از محكهایى كه خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مىسازد «تمناى مرگ است» یك فرد مومن كه آیندهاى درخشان و زیبابراى خود پیشبینى مىكند و عاشق كوى یار و قرب الىالله و همنشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مىكند همواره تمناى مرگ دارد:
آتش بجانم افكند شوق لقاى دلدار
از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار
«لولا اجل الذى كتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عینشوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.»
اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفتشناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مىورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مىدانند، عاشقشهادت در راه وى هستند:
«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیلالله شعارهم یالثارات الحسین علیهالسلام»
بنابر این، فردى كه جانش را ازهدفش بیشتر دوست دارد نمىتواند شجاعت ورزد، بلكه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعتشیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامىطلبد.
قلب نورانى و دل فولادین
از دیگر اوصافى كه یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین» است كه در روایات مختلفى تعبیر به «پارههاىآهن» شده است: «تجیىء الرایات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مىخوانیم كه قلبهاى آنها سختتر از پارههاىآهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید».
آرى قلبهاى آنها پنجرههایى به آسمان معنا گشودهاند و دلها را به ریسمانالهى پیوند دادهاند خانه دل را با قندیلهاى ایمان روشن نمودهاند:
«كان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون.»
اینان با پشتوانهاى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «همچون مشعلهاى فروزانندكه دلهاى استوارشان بسان قندیلهاى نور در سینههاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش دادهاند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیدهاند: «الا بذكر الله تطمئن القلوب.»
اجسم قوى
قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحبالامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آنها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل» قدرت جسمانى برگرفتهشده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاورانمهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده كه مىتوانند خط بطلان برجمیع مفاسد كشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند.
موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیفالایمان كه چنین مهمى امكان ندارد كمااینكه امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت» كه از او سوالمىكند كه آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مىفرماید:
«من صاحباین امر هستم ولكن من آن كسى نیستم كه زمین را پر از عدل و قسط كنمچنانكه پر از جور و ستم شده; چگونه من مىتوانم با این ضعف جسمانیم زمینرا پر از عدل و قسط كنم و به درستى كه قائم، آن كسى است كه وقتى خروجمىكند با این كه داراى سن زیادى مىباشد، ولى جوان استبدن او قوى حتىاگر دستهاى مباركش را به طرف بزرگترین درخت دراز كند و او را به طرفزمین آورد مىآورد و مىشكند، حتى اگر صیحهاى بین كوهها زند از فریاد اوكوهها درهم ریزند...»
حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آنحضرت، با این اوصاف است كه آنها سدى محكم، نیزه و شمشیرى برنده، و ركنركینى هستند كه حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم كافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مىكرد.
«قال ابو عبدالله(ع) ما كان یقوللوط(ع) «لو ان لى بكم قوه او آوى الى ركن شدید» الا تمنا لقوه القائمعلیه السلام و لا ذكر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدكدكت [لقطعوها]، لایكفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل»
این روایت كه بیان گویایى از شجاعتآن عزیزان است، ما را از ذكر دیگر احادیثبىنیاز مىكند. در تشبیه قلبهاىآنها به پارههاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاكید بیشتر بر عظمت و شهامتآنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افكارشان مىباشد. پرواضح است كهبه كارگیرى، واژههاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آنهانیست، بلكه نشانى بر توان فعالیت موثر آنها مىباشد; یعنى آنها در زمینهعمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیهالسلام كه مىفرماید: «به هر فردى از آنها نیروى چهل مرد داده مىشود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلكه تقریبى استبراى میزان فوقالعاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیتهاى هر یك از اصحابمهدى(ع) كه از كوشش گروهى مركب از چهل نفر نیز فزونتر است.
... هنگامى كه تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام كارى تواممىگردد; مثل دوران جوانى، نتیجه كارها بهتر و كاملتر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است كه بیشتر یاران «حضرت مهدى علیهالسلام» را جوانان تشكیل مىدهند،زیرا به سبب اینكه به صراحتبا حق مواجه مىشوند و آن را عمیقا دركمىنمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مىگیرند، هر كدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است كه گروههاىبزرگ نیز از عهده آن برنمىآیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین كه به هر كدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مىشود.
گویاى این نكته نیز هست كه خداوند این توانایى را از راههاى طبیعى، و نهاز سر اعجاز، به آنان عطا مىكند، چرا كه نفس انسانى قابلیت این تكامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیتخاصى دارا است . و این پرورش و شجاعتنه تنها صفت عمومى لشكر امام مهدى(ع) است، بلكه شامل تمام مومنان مىشود.
چرا كه همه مومنان به نحوى جزء لشكر امام زمان هستند از این جهت است كهدر روایات آمده: «فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه اللهعزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمىماند مگر آن كه قلبش هم چون پارههاىآهن گشته و خداوند به هر یك از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»