این مطلب جواب سوال یکی از کاربران سایت کلوب هستش که در اینجا مطرحش می کنم تا پیرامونش بحث و گفتگو بیشتری بشه تا شبهه ای در ذهن دوستان باقی نمونه انشاء الله
چرا خدا همه انسانهارو هدايت نميکنه؟
من جواب شما رو از چند نقطه نظر مورد تحليل و بررسي قرار مي دهم اميدوارم که بتونم پاسخ شما رو در بين نوشته هايم داده باشم
1-اگه از درسهاي ديني راهنمائي و دبيرستان چيزي در خاطرتون باشه بايد به اين دو جمله برخورد کرده باشيد
که ما دو نوع هدايت داريم(فَهُوَ يَهْدِينِ - شعرا 78) هدايت تکويني --- و هدايت تشريعي
خداوند تکوينا(هستايش)همه موجودات رو هدايت کرده چه انسان و چه غير انسان و اين هدايت شامل همه موجودات مي شود هدايت عمومى تکوينى: همان هدايتى است که خداوند در طبيعت تمام موجودات اعم از جماد، نبات و حيوان به وديعت نهاده است که اين موجودات طبعا و يا به اختيار خويش به سوى کمال و ترقى در سير و حرکتند و اين نيروى کمال بخش و سير به سوى کمال را خداوند از روز اول در نهاد تمام موجودات نهاده است.
ملاحظه مىکنيد که نباتات چگونه به رشد و نمو، رهبرى شده و به سوى اين کمال ره مىسپارند و در اين مسير به سمتى حرکت مىکنند که مانعى در آن وجود ندارد و باز حيوانات از هدايت تکوينى برخوردار گرديده و طبعا موجوداتى را که مزاحم و موذى آنهاست، از موجودات غير موذى و غير مزاحم تميز و تشخيص مىدهند، مثلا موش از گربه فرار مىکند ولى از گوسفندان فرار نمىکند و مورچگان و زنبوران عسل تکوينا به تشکيل اجتماع، حکومت، خانهسازى و آماده ساختن وسايل زندگى، هدايت شدهاند و در اثر همين هدايت تکوينى است که اطفال در اولين روزهاى تولد به پستان مادر راه يافته، به تغذيه و شير خوردن رهبرى شدهاند.
در اين آيه شريفه که خداوند از زبان موسى (ع) نقل مىکند، به همان مرحله از هدايت «تکوينى» اشاره شده است:
قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى کُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى. «1»و نوع دوم از هدايت که بحث ما مربوط به همين قسم هست هدايت تشريعي است
که خداوند شامل افراد و گروهاي خاصي مي کند
هدايت عمومى تشريعى: همان هدايتى است که خداوند تمام افراد بشر را به وسيله ارسال پيامبران و فرستادن کتابهاى آسمانى هدايتشان نموده و به تمام انسانها اتمام حجت فرموده است که به آنها عقل و نيروى تشخيص حق و باطل داده، سپس پيامبرانى فرستاده است تا آيات خدا را براى آنان بخوانند و قوانين و احکام الهى را در ميان آنان اجرا کنند و رسالت آنان را به معجزاتى مقرون ساخته و با براهينى توأم گردانيده است تا دليل صدق گفتار و مؤيد ادعاى آنان گردد. عدهاى از هدايت عمومى بهرهبردارى نموده و عده ديگر راه ضلالت را پيش گرفتهاند و همان هدايت تشريعى را، آيه ذيل بيان مىکند:
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً. «2»
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد يا ناسپاس.
هدايت خصوصى: يک نوع هدايت تکوينى و عنايت ربانى است که خداوند متعال به مقتضاى حکمتش اين نوع هدايت را به بعضى از بندگانش اختصاص مىدهد که براى آنان مقدمات نيل به کمال و وصول به مقصود را آماده و مهيا مىسازد و اگر خداوند توجه خاصى به آنان نمىنمود و وسايل کمال و شايستگى براى آنان مهيا نمىکرد و بالأخره از انحراف و شقاوت محفوظشان نمىداشت، قطعا در ضلالت و گمراهى واقع مىشدند.
اين الطاف خاص، عنايات و توجهات مخصوص ربانى را هدايت خصوصى مىنامند که در آيات زيادى به آن اشاره گرديده است. اينک نمونهاى از آن آيات:
فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ. «3»
گروهى را هدايت نموده و گروه ديگر [که شايستگى نداشتهاند] گمراهى بر آنان مسلّم شده است.
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِينَ. «4»
بگو دليل رسا [و قاطع] براى خدا است و اگر او بخواهد همه شما را [به اجبار] هدايت مىکند!
لَيْسَ عَلَيْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ.
«1»
هدايت آنان [به طور اجبار] بر تو نيست ولى خداوند هر که را بخواهد [و شايسته بداند] هدايت مىکند.
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. «2»
حقا که خداوند ستمگران را راهنمايى نمىکند.
وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ. «3»
خداوند کسى را که بخواهد به راه راست، هدايت مىفرمايد.
إِنَّکَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ. «4»
تو آن کسى را که بخواهى و دوستش دارى، نمىتوانى هدايت کنى ولى خداوند هر کس را که بخواهد، هدايت مىکند.
وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا. «5»
آنان را که در راه ما کوشش و مجاهدت کنند حتما به راههاى خويش رهبرى مىکنيم.
فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ. «6»
خداوند کسى را که بخواهد گمراه و کسى را که بخواهد هدايت مىکند، اوست پيروز دانا.
از همه اين آيات و آيات ديگرى که در اين زمينه آمده است، چنين به دست مىآيد که عنايات و توجهات خاص پروردگار به گروه معينى اختصاص دارد، نه به همه مردم که آن عنايات خاص را هدايت خصوصى مىنامند.
خب حالا به سوال شما مي رسيم چرا خداوند اين هدايت را شامل افراد خاصي مي کند؟
چون کساني که هدايت تکويني(هدايت تکوينى عبارت از اعطاء عقل است که مميّز خير و شرّ و نفع و ضرر و سعادت و شقاوت و سود و زيان و حسن و قبح است و در حقيقت رسول و پيغمبر باطن ميباشد ) از طرف خداوند شده اند و با نور آن چراغ هدايت مسير خويش را يافته و در جهت پيشرفت و تکامل معنوي و مادي خويش حرکت مي کنند بدين خاطر خداوند هدايت تشريعي(هدايت تشريعى عبارت از ارسال رسل و انزال کتب و جعل احکام است که خداوند انسان را بوسيله آنها بجميع منافع دنيوى و اخروى دلالت ميکند و از مضار نشأتين او را آگاه ميسازد، و اگر انسان بهدايت آنان مهتدى گرديد و قابليّت وصول بنعم اخروى را که عبارت از تکميل نفس و تحصيل معارف و ملکات فاضله و اخلاق پسنديده است واجد شد البته بسعادت دنيا و آخرت و فيوضات غير متناهى حق نائل خواهد شد) خود را هم شامل آنها مي کند
2- اگه مي بيني خدا گناهکاري رو هدايت مي کنه چون اون فردي که به ديدگاه ما گناهکار هست شايد در خفا کاري کرده که خدا در رحمت و هدايتشو بسوي او باز کرده ولي در مقابلش يه فرد گناهکار ديگه اينکارو نکرده يا اينکه اون فرد گناهکار از خدا خواسته و التماس و دعا کرده تا خدا هدايتش کرده ولي اون شخص ديگر چنين کاري رو انجام نداده
3- يه آدم ديگه گناهکاره ولي قلب صافي داره وخدا هم بهش رحم مي کنه ولي يه شخص ديگه هست گناهکاره ولي قسي القلب هستش و هيچ رحم و مروتي نداره
منظور از «هدايت» همان هدايت تکوينى است که به صورت انگيزهها و قوانينى بر هر موجودى حاکم ساخته- اعم ازانگيزههاى درونى و برونى.
فى المثل از يکسو پستان مادر و شير آن را براى تغذيه طفل آفريده و به مادر عاطفه شديد مادرى داده و از سوى ديگر در طفل انگيزهاى آفريده که او را به سوى پستان مادر مىکشاند، و اين آمادگى و جاذبه دو جانبه در مسير هدف، در همه موجودات ديده مىشود.
البته در مورد انسان غير از برنامه هدايت تکوينى، هدايت ديگرى وجود دارد که از طريق وحى و ارسال انبياء صورت مىگيرد، و هدايت تشريعى نام دارد، و جالب اين که هدايت تشريعى انسان نيز در تمام زمينهها مکمل هدايت تکوينى اوست.
چرا هدايت قرآن ويژه پرهيزکاران است؟
هدايت چيست؟.
کلمه «هدايت» در قرآن به دو معنى بازگشت مىکند:
1- «هدايت تکوينى»
و منظور از آن رهبرى موجودات به وسيله پروردگار زير پوشش نظام آفرينش و قانونمندىهاى حساب شده جهان هستى است.
2- «هدايت تشريعى»
که به وسيله پيامبران و کتابهاى آسمانى انجام مىگيرد و انسانها با تعليم و تربيت آنها در مسير تکامل پيش مىروند.
مسلما قرآن براى هدايت همه جهانيان نازل شده، ولى چرا در آيه فوق هدايت قرآن مخصوص پرهيزکاران معرفى گرديده؟ علت آن اين است که تا مرحلهاى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدايت کتابهاى آسمانى و دعوت انبياء بهره بگيرد. «زمين شورهزار هرگز سنبل برنيارد، اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد». سرزمين وجود انسانى نيز تا از لجاجت و عناد و تعصّب پاک نشود، بذر هدايت را نمىپذيرد، و لذا خداوند مىفرمايد: «قرآن هادى و راهنماى متقيان است».
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ لکن انسان دو دسته شدند.
إِمَّا شاکِراً که در طرف اقليت هستند که ميفرمايد: وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّکُورُ سبأ آيه 12. و سه قسم شکر داريم شکر قلبى که بداند جميع اين نعم و تفضلات از جانب حق است بدون استحقاق شيئى از آنها و قدردان آنها باشد، و شکر عملى که هر نعمتى را بمصرف آنچه منظور الهى باشد صرف کند و بر خلاف آن بمصرف نرساند، و شکر لسانى الحمد للَّه شکر اللَّه بالاخص در حال سجده بلکه در جميع حالات. و يکى از فوائد بزرگ شکر زيادتى نعمت است که ميفرمايد: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه 7.
وَ إِمَّا کَفُوراً کفران نعمت هم سه قسم است. يک قسم اينکه مستند بخدا نداند و مستند باسباب بداند و خود را مستحق آنها بداند و قدردان نباشد، و يک قسم صرف معاصى و قبايح و اعمال زشت کند. و يک قسم آنکه در مقابل آن هيچگونه عباداتى
انجام ندهد نه عملا و نه قلبا و نه لسانا.
هدايت و ضلالت از سوى خداست!
هدايت در لغت به معنى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است و آن را به دو شعبه تقسيم کردهاند: «ارائه طريق» و «ايصال به مطلوب» و به تعبير ديگر «هدايت تشريعى» و «هدايت تکوينى». توضيح اين که: گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنايت نشان مىدهد، اما پيمودن راه و رسيدن به مقصود بر عهده خود اوست.
ولى گاه دست طالب راه را مىگيرد و علاوه بر ارائه طريق او را به مقصد مىرساند.
البته نقطه مقابل آن «اضلال» است.
يک نگاه اجمالى به آيات قرآن به خوبى روشن مىسازد که قرآن هدايت و ضلالت را فعل خدا مىشمرد، و هر دو را به او نسبت مىدهد.
مطالعه سطحى اين آيات و عدم درک معنى عميق آنها سبب شده است که گروهى در تفسير آنها به «ضلالت» بيفتند و زير آوارهاى مکتب «جبر» مدفون گردند.
اما دقيقترين تفسيرى که با همه آيات هدايت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبى تفسير مىکند اين است که بگوئيم:
هدايت تشريعى به معنى ارائه طريق، جنبه عمومى و همگانى دارد و هيچ قيد و شرطى در آن نيست، چنانکه در آيه 3 سوره دهر آمده: «ما راه را به انسان نشان داديم خواه شکرگزارى کند يا کفران» و در آيه 51 سوره آل عمران مىخوانيم: «تو همه انسانها را به صراط مستقيم دعوت مىکنى» بديهى است دعوت پيامبر مظهر دعوت خداست چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.
و در باره جمعى از منحرفان و مشرکان در آيه 23 سوره نجم آمده است:
«هدايت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد».
اما هدايت تکوينى به معنى ايصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پيچ و خمهاى راه، و حفظ و حمايت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسيارى ديگر از آيات قرآن است هرگز بىقيد و شرط نمىباشد، اين هدايت مخصوص گروهى است که اوصاف آنها در قرآن بيان شده و اضلال که نقطه مقابل آن است نيز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نيز بيان گشته. قرآن مجيد در يک جا سر چشمه ضلالت را فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده. (بقره/ 26) در جاى ديگر تکيه روى مسأله ظلم شده و آن را زمينه ساز ضلالت معرفى کرده. (بقره/ 258) و در جاى ديگر کفر به عنوان زمينه ساز گمراهى ذکر شده. (بقره/ 264) باز در آيه ديگر اسراف و دروغگوئى را عامل گمراهى شمرده است. (غافر/ 28) نتيجه اين که قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مىشمرد که داراى اين اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».
آيا کسانى که داراى اين اوصافند شايسته ضلالت و گمراهى نيستند؟! اين در زمينه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدايت» نيز شرائط و اوصافى در قرآن بيان شده که نشان مىدهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نيست.
در يک جا پيروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمينه ساز هدايت الهى شمرده شده است. (مائده/ 16) در جاى ديگر توبه و انابه عامل استحقاق هدايت شمرده شده است. (رعد/ 27) و در آيه ديگر جهاد آن هم جهاد مخلصانه و در راه خدا به عنوان شرط اصلى هدايت ذکر شده است. (عنکبوت/ 69) و بالاخره در آيه ديگر پيمودن مقدارى از راه هدايت به عنوان شرطى براى ادامه اين راه به لطف خداوند ذکر شده است. (محمد/ 17) نتيجه اين که تا از سوى بندگان توبه و انابهاى نباشد، تا پيرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگيرد، و تا گامهاى نخستين را در مسير حق برندارند، لطف الهى شامل حال آنان نمىشود، دست آنان را نمىگيرد و ايصال به مطلوب نمىکند.
آيا شمول هدايت نسبت به کسانى که داراى اين اوصافند بىحساب است و يا دليل بر جبرى بودن هدايت محسوب مىشود! ملاحظه مىکنيد آيات قرآن در اين زمينه بسيار روشن و گوياست، منتهى کسانى که نتوانسته يا نخواستهاند جمع بندى صحيحى از آيات هدايت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شدهاند، و «چون نديدند حقيقت، ره افسانه زدند» بايد گفت زمينه اين «ضلالت» را نيز خودشان فراهم ساختهاند! به هر حال مشيت الهى که در آيات هدايت و ضلالت روى آن تکيه شده، هرگز به معنى مشيت بىدليل و خالى از حکمت نيست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکيم بودن او مىکند.
(آيه 38)- آيا معبودان شما توانائى بر حل مشکلى دارند؟ از آنجا که در آيات پيشين سخن از عقيده انحرافى مشرکان و عواقب شوم آن بود، در اينجا از دلائل توحيد سخن مىگويد تا بحث گذشته را با ذکر دليل تکميل کند.
برگزيده تفسير نمونه، ج4، ص: 229
__________________________________________________
«1» طه/ 50.
«2» دهر/ 3.
«3» اعراف/ 30.
«4» انعام/ 149.
(1) بقره/ 272.
(2) انعام/ 144.
(3) بقره/ 213.
(4) قصص/ 56.
(5) عنکبوت/ 69.
(6) ابراهيم/ 4