0

آیا خدا همه انسانها رو هدایت نمی کنه؟

 
zardaki
zardaki
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 5
محل سکونت : قم

آیا خدا همه انسانها رو هدایت نمی کنه؟

این مطلب جواب سوال یکی از کاربران سایت کلوب هستش که در اینجا مطرحش می کنم تا پیرامونش بحث و گفتگو بیشتری بشه تا شبهه ای در ذهن دوستان باقی نمونه انشاء الله
چرا خدا همه انسانهارو هدايت نميکنه؟

من جواب شما رو از چند نقطه نظر مورد تحليل و بررسي قرار مي دهم اميدوارم که بتونم پاسخ شما رو در بين نوشته هايم داده باشم


1-اگه از درسهاي ديني راهنمائي و دبيرستان چيزي در خاطرتون باشه بايد به اين دو جمله برخورد کرده باشيد 
که ما دو نوع هدايت داريم(فَهُوَ يَهْدِينِ - شعرا 78) هدايت تکويني --- و هدايت تشريعي
خداوند تکوينا(هستايش)همه موجودات رو هدايت کرده چه انسان و چه غير انسان و اين هدايت شامل همه موجودات مي شود هدايت عمومى تکوينى: همان هدايتى است که خداوند در طبيعت تمام موجودات اعم از جماد، نبات و حيوان به وديعت نهاده است که اين موجودات طبعا و يا به اختيار خويش به سوى کمال و ترقى در سير و حرکتند و اين نيروى کمال بخش و سير به سوى کمال را خداوند از روز اول در نهاد تمام موجودات نهاده است.
ملاحظه مى‏کنيد که نباتات چگونه به رشد و نمو، رهبرى شده و به سوى اين کمال ره مى‏سپارند و در اين مسير به سمتى حرکت مى‏کنند که مانعى در آن وجود ندارد و باز حيوانات از هدايت تکوينى برخوردار گرديده و طبعا موجوداتى را که مزاحم و موذى آن‏هاست، از موجودات غير موذى و غير مزاحم تميز و تشخيص مى‏دهند، مثلا موش از گربه فرار مى‏کند ولى از گوسفندان فرار نمى‏کند و مورچگان و زنبوران عسل تکوينا به تشکيل اجتماع، حکومت، خانه‏سازى و آماده ساختن وسايل زندگى، هدايت شده‏اند و در اثر همين هدايت تکوينى است که اطفال در اولين روزهاى تولد به پستان مادر راه يافته، به تغذيه و شير خوردن رهبرى شده‏اند.
در اين آيه شريفه که خداوند از زبان موسى (ع) نقل مى‏کند، به همان مرحله از هدايت «تکوينى» اشاره شده است:
قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‏ کُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏«1»و نوع دوم از هدايت که بحث ما مربوط به همين قسم هست هدايت تشريعي است 
که خداوند شامل افراد و گروهاي خاصي مي کند


هدايت عمومى تشريعى: همان هدايتى است که خداوند تمام افراد بشر را به وسيله ارسال پيامبران و فرستادن کتاب‏هاى آسمانى هدايت‏شان نموده و به تمام انسان‏ها اتمام حجت فرموده است که به آن‏ها عقل و نيروى تشخيص حق و باطل داده، سپس پيامبرانى فرستاده است تا آيات خدا را براى آنان بخوانند و قوانين و احکام الهى را در ميان آنان اجرا کنند و رسالت آنان را به معجزاتى مقرون ساخته و با براهينى توأم گردانيده است تا دليل صدق گفتار و مؤيد ادعاى آنان گردد. عده‏اى از هدايت عمومى بهره‏بردارى نموده و عده ديگر راه ضلالت را پيش گرفته‏اند و همان هدايت تشريعى را، آيه ذيل بيان مى‏کند:
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً«2»
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد يا ناسپاس.
هدايت خصوصى: يک نوع هدايت تکوينى و عنايت ربانى است که خداوند متعال به مقتضاى حکمتش اين نوع هدايت را به بعضى از بندگانش اختصاص مى‏دهد که براى آنان مقدمات نيل به کمال و وصول به مقصود را آماده و مهيا مى‏سازد و اگر خداوند توجه خاصى به آنان نمى‏نمود و وسايل کمال و شايستگى براى آنان مهيا نمى‏کرد و بالأخره از انحراف و شقاوت محفوظشان نمى‏داشت، قطعا در ضلالت و گمراهى واقع مى‏شدند.
اين الطاف خاص، عنايات و توجهات مخصوص ربانى را هدايت خصوصى مى‏نامند که در آيات زيادى به آن اشاره گرديده است. اينک نمونه‏اى از آن آيات:
فَرِيقاً هَدى‏ وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ. «3»
گروهى را هدايت نموده و گروه ديگر [که شايستگى نداشته‏اند] گمراهى بر آنان مسلّم شده است.
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِينَ. «4»
بگو دليل رسا [و قاطع‏] براى خدا است و اگر او بخواهد همه شما را [به اجبار] هدايت مى‏کند!


لَيْسَ عَلَيْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ.  «1»
هدايت آنان [به طور اجبار] بر تو نيست ولى خداوند هر که را بخواهد [و شايسته بداند] هدايت مى‏کند.
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ«2»
حقا که خداوند ستمگران را راهنمايى نمى‏کند.
وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ«3»
خداوند کسى را که بخواهد به راه راست، هدايت مى‏فرمايد.
إِنَّکَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ. «4»
تو آن کسى را که بخواهى و دوستش دارى، نمى‏توانى هدايت کنى ولى خداوند هر کس را که بخواهد، هدايت مى‏کند.
وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا«5»
آنان را که در راه ما کوشش و مجاهدت کنند حتما به راه‏هاى خويش رهبرى مى‏کنيم.
فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ. «6»
خداوند کسى را که بخواهد گمراه و کسى را که بخواهد هدايت مى‏کند، اوست پيروز دانا.
از همه اين آيات و آيات ديگرى که در اين زمينه آمده است، چنين به دست مى‏آيد که عنايات و توجهات خاص پروردگار به گروه معينى اختصاص دارد، نه به همه مردم که آن عنايات خاص را هدايت خصوصى مى‏نامند.

خب حالا به سوال شما مي رسيم چرا خداوند اين هدايت را شامل افراد خاصي مي کند؟
چون کساني که هدايت تکويني(هدايت تکوينى عبارت از اعطاء عقل است که مميّز خير و شرّ و نفع و ضرر و سعادت و شقاوت و سود و زيان و حسن و قبح است و در حقيقت رسول و پيغمبر باطن ميباشد ) از طرف خداوند شده اند و با نور آن چراغ هدايت مسير خويش را يافته و در جهت پيشرفت و تکامل معنوي و مادي خويش حرکت مي کنند بدين خاطر خداوند هدايت تشريعي(هدايت تشريعى عبارت از ارسال رسل و انزال کتب و جعل احکام است که خداوند انسان را بوسيله آنها بجميع منافع دنيوى و اخروى دلالت ميکند و از مضار نشأتين او را آگاه ميسازد، و اگر انسان بهدايت آنان مهتدى گرديد و قابليّت وصول بنعم اخروى را که عبارت از تکميل نفس و تحصيل معارف و ملکات فاضله و اخلاق پسنديده است واجد شد البته بسعادت دنيا و آخرت و فيوضات غير متناهى حق نائل خواهد شد) خود را هم شامل آنها مي کند 

2- اگه مي بيني خدا گناهکاري رو هدايت مي کنه چون اون فردي که به ديدگاه ما گناهکار هست شايد در خفا کاري کرده که خدا در رحمت و هدايتشو بسوي او باز کرده ولي در مقابلش يه فرد گناهکار ديگه اينکارو نکرده يا اينکه اون فرد گناهکار از خدا خواسته و التماس و دعا کرده تا خدا هدايتش کرده ولي اون شخص ديگر چنين کاري رو انجام نداده

3- يه آدم ديگه گناهکاره ولي قلب صافي داره وخدا هم بهش رحم مي کنه ولي يه شخص ديگه هست گناهکاره ولي قسي القلب هستش و هيچ رحم و مروتي نداره


 منظور از «هدايت» همان هدايت تکوينى است که به صورت انگيزه‏ها و قوانينى بر هر موجودى حاکم ساخته- اعم ازانگيزه‏هاى درونى و برونى.
فى المثل از يکسو پستان مادر و شير آن را براى تغذيه طفل آفريده و به مادر عاطفه شديد مادرى داده و از سوى ديگر در طفل انگيزه‏اى آفريده که او را به سوى پستان مادر مى‏کشاند، و اين آمادگى و جاذبه دو جانبه در مسير هدف، در همه موجودات ديده مى‏شود.
البته در مورد انسان غير از برنامه هدايت تکوينى، هدايت ديگرى وجود دارد که از طريق وحى و ارسال انبياء صورت مى‏گيرد، و هدايت تشريعى نام دارد، و جالب اين که هدايت تشريعى انسان نيز در تمام زمينه‏ها مکمل هدايت تکوينى اوست.
چرا هدايت قرآن ويژه پرهيزکاران است؟


هدايت چيست؟.
کلمه «هدايت» در قرآن به دو معنى بازگشت مى‏کند:
1- «هدايت تکوينى»
و منظور از آن رهبرى موجودات به وسيله پروردگار زير پوشش نظام آفرينش و قانونمندى‏هاى حساب شده جهان هستى است.
2- «هدايت تشريعى»
که به وسيله پيامبران و کتابهاى آسمانى انجام مى‏گيرد و انسانها با تعليم و تربيت آنها در مسير تکامل پيش مى‏روند.
مسلما قرآن براى هدايت همه جهانيان نازل شده، ولى چرا در آيه فوق هدايت قرآن مخصوص پرهيزکاران معرفى گرديده؟ علت آن اين است که تا مرحله‏اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدايت کتابهاى آسمانى و دعوت انبياء بهره بگيرد. «زمين شوره‏زار هرگز سنبل برنيارد، اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد». سرزمين وجود انسانى نيز تا از لجاجت و عناد و تعصّب پاک نشود، بذر هدايت را نمى‏پذيرد، و لذا خداوند مى‏فرمايد: «قرآن هادى و راهنماى متقيان است».
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ لکن انسان دو دسته شدند.
إِمَّا شاکِراً که در طرف اقليت هستند که ميفرمايد: وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّکُورُ سبأ آيه 12. و سه قسم شکر داريم شکر قلبى که بداند جميع اين نعم و تفضلات از جانب حق است بدون استحقاق شيئى از آنها و قدردان آنها باشد، و شکر عملى که هر نعمتى را بمصرف آنچه منظور الهى باشد صرف کند و بر خلاف آن بمصرف نرساند، و شکر لسانى الحمد للَّه شکر اللَّه بالاخص در حال سجده بلکه در جميع حالات. و يکى از فوائد بزرگ شکر زيادتى نعمت است که ميفرمايد: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه 7.
وَ إِمَّا کَفُوراً کفران نعمت هم سه قسم است. يک قسم اينکه مستند بخدا نداند و مستند باسباب بداند و خود را مستحق آنها بداند و قدردان نباشد، و يک قسم صرف معاصى و قبايح و اعمال زشت کند. و يک قسم آنکه در مقابل آن هيچگونه عباداتى 
انجام ندهد نه عملا و نه قلبا و نه لسانا.
هدايت و ضلالت از سوى خداست!
هدايت در لغت به معنى دلالت و راهنمائى توأم با لطف و دقت است و آن را به دو شعبه تقسيم کرده‏اند: «ارائه طريق» و «ايصال به مطلوب» و به تعبير ديگر «هدايت تشريعى» و «هدايت تکوينى».   توضيح اين که: گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنايت نشان مى‏دهد، اما پيمودن راه و رسيدن به مقصود بر عهده خود اوست.
ولى گاه دست طالب راه را مى‏گيرد و علاوه بر ارائه طريق او را به مقصد مى‏رساند.
البته نقطه مقابل آن «اضلال» است.
يک نگاه اجمالى به آيات قرآن به خوبى روشن مى‏سازد که قرآن هدايت و ضلالت را فعل خدا مى‏شمرد، و هر دو را به او نسبت مى‏دهد.
مطالعه سطحى اين آيات و عدم درک معنى عميق آنها سبب شده است که گروهى در تفسير آنها به «ضلالت» بيفتند و زير آوارهاى مکتب «جبر» مدفون گردند.
اما دقيقترين تفسيرى که با همه آيات هدايت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبى تفسير مى‏کند اين است که بگوئيم:
هدايت تشريعى به معنى ارائه طريق، جنبه عمومى و همگانى دارد و هيچ قيد و شرطى در آن نيست، چنانکه در آيه 3 سوره دهر آمده: «ما راه را به انسان نشان داديم خواه شکرگزارى کند يا کفران» و در آيه 51 سوره آل عمران مى‏خوانيم: «تو همه انسانها را به صراط مستقيم دعوت مى‏کنى» بديهى است دعوت پيامبر مظهر دعوت خداست چرا که هر چه او دارد از خدا دارد.
و در باره جمعى از منحرفان و مشرکان در آيه 23 سوره نجم آمده است:
 «هدايت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد».
اما هدايت تکوينى به معنى ايصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پيچ و خمهاى راه، و حفظ و حمايت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسيارى ديگر از آيات قرآن است هرگز بى‏قيد و شرط نمى‏باشد، اين هدايت مخصوص گروهى است که اوصاف آنها در قرآن بيان شده و اضلال که نقطه مقابل آن است نيز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نيز بيان گشته.  قرآن مجيد در يک جا سر چشمه ضلالت را فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده. (بقره/ 26) در جاى ديگر تکيه روى مسأله ظلم شده و آن را زمينه ساز ضلالت معرفى کرده. (بقره/ 258) و در جاى ديگر کفر به عنوان زمينه ساز گمراهى ذکر شده. (بقره/ 264) باز در آيه ديگر اسراف و دروغگوئى را عامل گمراهى شمرده است. (غافر/ 28) نتيجه اين که قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مى‏شمرد که داراى اين اوصافند: «کفر»، «ظلم»، «فسق»، «دروغ»، «اسراف» و «کفران».
آيا کسانى که داراى اين اوصافند شايسته ضلالت و گمراهى نيستند؟! اين در زمينه مسأله ضلالت، و اما در مورد «هدايت» نيز شرائط و اوصافى در قرآن بيان شده که نشان مى‏دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نيست.
در يک جا پيروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمينه ساز هدايت الهى شمرده شده است. (مائده/ 16) در جاى ديگر توبه و انابه عامل استحقاق هدايت شمرده شده است. (رعد/ 27) و در آيه ديگر جهاد آن هم جهاد مخلصانه و در راه خدا به عنوان شرط اصلى هدايت ذکر شده است. (عنکبوت/ 69) و بالاخره در آيه ديگر پيمودن مقدارى از راه هدايت به عنوان شرطى براى ادامه اين راه به لطف خداوند ذکر شده است. (محمد/ 17) نتيجه اين که تا از سوى بندگان توبه و انابه‏اى نباشد، تا پيرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگيرد، و تا گامهاى نخستين را در مسير حق برندارند، لطف الهى شامل حال آنان نمى‏شود، دست آنان را نمى‏گيرد و ايصال به مطلوب نمى‏کند.
آيا شمول هدايت نسبت به کسانى که داراى اين اوصافند بى‏حساب است و يا دليل بر جبرى بودن هدايت محسوب مى‏شود! ملاحظه مى‏کنيد آيات قرآن در اين زمينه بسيار روشن و گوياست، منتهى  کسانى که نتوانسته يا نخواسته‏اند جمع بندى صحيحى از آيات هدايت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شده‏اند، و «چون نديدند حقيقت، ره افسانه زدند» بايد گفت زمينه اين «ضلالت» را نيز خودشان فراهم ساخته‏اند! به هر حال مشيت الهى که در آيات هدايت و ضلالت روى آن تکيه شده، هرگز به معنى مشيت بى‏دليل و خالى از حکمت نيست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکيم بودن او مى‏کند.
 (آيه 38)- آيا معبودان شما توانائى بر حل مشکلى دارند؟ از آنجا که در آيات پيشين سخن از عقيده انحرافى مشرکان و عواقب شوم آن بود، در اينجا از دلائل توحيد سخن مى‏گويد تا بحث گذشته را با ذکر دليل تکميل کند.


برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 229


__________________________________________________


«1» طه/ 50.


«2» دهر/ 3.


«3» اعراف/ 30.


«4» انعام/ 149.


 (1) بقره/ 272.
 (2) انعام/ 144.
 (3) بقره/ 213.
 (4) قصص/ 56.
 (5) عنکبوت/ 69.
 (6) ابراهيم/ 4


شنبه 22 فروردین 1388  10:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها