کرج که هم اکنون بخش قابل توجهی از فشار جمعیت و کم آبی تهران را تحمل میکند، از دوران پیش از تاریخ و باستان نیز سرزمینی پرجاذبه و مرکز آب و آبادانی بودهاست. استعدادهای طبیعی و منابع آبی فراوان سلسله جبال البرز، همچنین خاک حاصلخیز دامنههای البرز و دشت منتهی به آن برای اجتماعات بشری مناسب بودهاست و دلیل آن آثار باستانی ارزشمندی است که در گوشه و کنار این جلگه وسیع و در حاشیه راههای ارتباطی کهن قابل مشاهدهاست. تپههای آق تپه، مراد تپه و تپه مردآباد، قلعههای تاریخی تنگ گسیل و شهرستانک و آثار دوران اسلامی همچون برج میدانک مغولی، پل و کاروانسرای شاهعباسی کرج، کاخهای قاجاری و کاخهای رضا شاهی و محمدرضا شاهی حکایت از استمرار استقرارهای پی در پی در این منطقه دارد.
اطلاعات موجود حاکی است که کرج مدتی جزء مازندران و زمانی قسمتی از ری بودهاست و گاهی از روستاهای طالقان یا شهرستانک محسوب میشدهاست. تا پیش از حمله مغول رفت و آمد کاروانها بیشتر از راهی بوده که از طریق سگزآباد و شهریار به ری میرفته. از این دوره به بعد راه قزوین – کرج – ری به قبلی ترجیح داده شدهاست ولی اهمیت کرج در دوره صفوی به دلیل قرار گرفتن بر سر راه قزوین به تهران و تبریز بیشتر شده و کاروانسراها، پلها و قلعههای ایجاد شده در حاشیه این جاده به آن هویت بخشیدهاست.
از مورخین معتبری که از کرج یاد کرده، مقدسی است. وی در سده چهارم هجری قمری از کرج به عنوان یکی از روستاهای ری نام بردهاست.در آغاز سده هفتم هجری قمری یاقوت حموی نیز کرج را تابع ری دانستهاست.
حمدالله مستوفی در سده هشتم هجری قمری کن و کرج را از ولایات تابع طالقان برشمرده و در ذکر رودخانههای عراق عجم از کوهرود نام میبرد که ویژگیهای آن به طور دقیق قابل تطبیق بر روی رودخانه کرج است.
در سدههای میانه اسلام و پس از آن به ویژه در عهد آخرین پادشاهان صفوی که تهران مقر حکومتی دربار میشود، مسیر قزوین – کرج – تهران مورد توجه قرار میگیرد و به احتمال فراوان کاروانسرای صفوی کرج قابل انتساب به همین دورهاست. باشکوهترین دوره تاریخی، دوره قاجاریه به ویژه عصر فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه بودهاست. در این دوره کرج به علت همجواری با پایتخت و قرار گرفتن بر سر راه ارتباطی سلطانیه و تبریز مورد توجه سلیمان میرزا نیز بودهاست. مجموعه سلیمانیه کرج به این مقطع زمانی تعلق دارد. در همین دوران سپاهیان زیادی از منطقه عبور کرده و یادداشتهایی از خود بر جای نهادهاند که برای دسترسی به اطلاعات جامع تر میتوان به سفرنامهها مراجعه کرد.
کرج از کلمه کراج به معنی بانگ و فریاد است. زیرا در تپه آتشگاه و کوههای کلاک و قلعه دختر شهرستانک و بز قلعه اشتهارد در ایام تابستان برای خبر رساندن و دیده بانی آتش افروزی میشد و در موقع جنگ بدینوسیله از هجوم دشمنان با خبر میشدند، در آن روزگار ممکن است، نام کرج، کراج بودهاست.
در فرهنگ نفیسی کرج به معنی گوی، گریبان، چاک و شکاف آمده و آنرودخانه ایست که در کوههای شمال غربی ری جاری میشد و بلوک شهریار و ساوجبلاغ را مشروب میسازد و نام دهی است در کنار این رودخانه که پادشاهان قاجار در آنجا بناها و قصرهای عالیه برپا نمودهاند. همچنین در کتب مختلف آمده، لفظ کرج از کلمه کرژ به معنی کوهپایهاست.
هميشه واسه گلي خاک گلدون باش که اگه به آسمون هم رسيد يادش باشه ريشش کجاست