شهر کنونی بجنورد در حدود سال ۱۱۰۰ق/۱۶۸۹م به وسیله تولیخان دوم، یکی از امیران کرد شادلو بنا شد و پس از آنکه در فتنه حسنخان سالار (۱۲۶۳ق/۱۸۴۷م) به شدت آسیب دید، بار دیگر به دست فرزندان تولیخان مرمت شد.
پیش از شهر کنونی و حتی پیش از ظهور و سقوط بجنورد، مرکز ناحیه جایی میبودهاست به نام جرمگان که در جریان حمله مغول ویران گردید. تپه باستانیِ چرمغان در کناره شهر کنونی بجنورد، بازمانده ویرانههای آن شهر است.
ظاهراً جرمگان، شهرکی کوچک، پررونق و آباد بوده و بجنورد کنونی در جوار آن بهوجود آمدهاست. امروزه حدود و گسترهٔ این شهرک در حاشیهٔ شهر بجنورد، نشانگر پیشینهٔ کهن و رونق آن در سدههای آغازین اسلامی است.
به استناد متون تاریخی در سدههای پنجم تا هشتم هجری، بخش وسیعی از ناحیهٔ بجنورد، مسکونی و آباد بودهاست. در آغاز دوران مغول و تیموری، منطقهٔ بجنورد نیز مورد آسیبها و خسارات فراوانی واقع شد.
نتایج بررسی و پهنهبندی محوطههای باستانی نشان دادهاست، نقاط باستانی شناسایی شده، متعلق به دوران میانسنگی هزارهٔ چهارم تا هزارهٔ اول پیش از میلاد، نقش مهمی را در شکلگیری زیستگاههای اولیه در حاشیهٔ رودخانه اترک ایفا نمودهاند. این منطقه، در دوران ماد و هخامنشی، بخشی از ساتراپی پارت قلمداد میشده و از دورهٔ اشکانی، در این ناحیه ۸ زیستگاه، در بخش راز و جرگلان، ۳ مورد در بخش مرکزی و نیز ۵ زیستگاه در شهرستان مانه و سملقان شناسایی شدهاند. وجود بنای سنگی موسوم به اسپاخو، از آثار تاریخی دورهٔ ساسانی نیز، نقش و اهمیت خراسان شمالی را در این دوران روشن مینماید. علاوه بر آن، منطقهٔ بجنورد در صدر اسلام، در ارتباط فرهنگی - اجتماعی جدی با دیگر نقاط ایران قرار داشته و از آن نواحی تأثیر گرفتهاست. در آن دوران قسمتهای عمدهای از منطقهٔ آباد و مسکونی بودهاست. مؤلف تاریخ سیستان، ناحیهٔ امروزی بجنورد را به عنوان بخشی از سرزمین نساء معرفی نمودهاست و در سالهای آغازین قرن دوم هجری، این منطقه جزئی از قلمرو بزرگ حکومت طاهریان بهشمار میآمدهاست.
ابنابواصیبه نیز در ذکر مناطق بجنورد آوردهاست که: «ابن سینا، دربار علیابنمأمون را در خوارزم ترک گفت و به طوس، شوقان، طبر و سملقان و جاجرم و بالاخره به جرجان رفت». مؤلف نامعلوم حدودالعالم، از نخستین کسانیاست که از چرمغان نام میبرد و مقدس نیز آن را جزئی از ناحیهٔ نساء برشمردهاست.
«اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز»