واقعه عاشورا يك امر عادي نيست كه به سادگي از كنار آن رد شويم، بلكه واقعهاي بسيار عظيم است كه به دين نبوي(ص) حياتي دوباره داد. بنابراين از حادثه عظيم عاشورا مي توان درسها و پيامهاي بسيار بزرگ و زندگي ساز كه حيات معنوي انسان را تضمين مي كند، گرفت. دقت و ژرف نگري در اين حادثه عظيم به ويژه توجه در سخنان حضرت سيدالشهدا(ع) و موضعگيريهاي قاطع آن بزرگمرد، نكاتي آموزنده به همراه دارد كه در حد وسع و توان به موارد ذيل ميتوان اشاره كرد:
يكي از انحرافات بسيار بزرگ در حكومت امويان، زنده كردن آداب و رسوم و سنت هاي غلط جاهلي و از بين بردن سنت والاي نبوي بوده است. امام حسين(ع) با مشاهده اين وضعيت نابهنجار قيام كرد تا سنت پيامبر(ص) را احيا نمايد، چرا كه حضرت در فرمايش گهربارشان به اين مهم اشاره نموده و مي فرمايند: "اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما ....: (1) من به عنوان فساد و عياشي و طغيان و ستم خروج نكردم، بلكه خروج كردم تا در امت جدم اصلاح كنم و طبق سنت جدم رسول خدا(ص) و پدرم علي بن ابيطالب(ع) سير و حركت كنم.
يكي از مواردي كه در بيانات شيواي امام حسين(ع) در بيان فلسفه قيام عاشورا به چشم ميخورد و مبناي حركت عظيم كربلايي خويش ابراز مي فرمايد، امر به معروف و نهي از منكر است. در حقيقت فلسفه نهضت والاي خويش را احياي اين دو فريضه فراموش شده بيان نموده و مي فرمايد: "اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر"(2) قيام من براي اين است كه مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم. همچنين در جاي ديگر مي فرمايند: "اللهم اين احب المعروف و انكر المنكر"(3)
تا زماني كه صحنه هاي امتحان و آزمايش پيش نيامده، دينداران واقعي و غيرواقعي و مدعيان ايمان از هم شناخته نميشوند. درواقع كربلا محكي بود براي شناسايي و سنجش ميزان ايمان و درستي ادعاي مسلمانان در پايبندي به دين و مكتب خويش. تا چنين تفكيك و مرزبندي در بين مسلمين صورت نگيرد، جامعه اسلامي هويت، قدرت و جايگاه خويش را بازنمي يابند. چنانكه امام حسين(ع) نيز مي فرمايند: "الناس عبيد الدنيا ... فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون"يعني مردم فرزند دنيا هستند. وقتي آزمايش به ميان آيد، دينداران كم مي شوند.
حضرت سيدالشهدا(ع) از خانداني است كه اسوه عزت و آزادگي هستند. بنابراين وقتي آن حضرت بر سر دو راهي زندگي ذلت بار يا مرگ شرافتمندانه، قرار گرفت هرگز زير بار ذلت نرفت و از مرگ سرخ همراه با حفظ عزت استقبال نمود و در آغوش كشيد. چنانكه از سخنان دلنشين حضرت در اين زمينه است كه فرمود: ابن زياد، مرا ميان شمشيرهاي آخته و ذلت مخير ساخته است. ولي هيهات كه ذلت و ننگ را بپذيرم: "هيهات منا الذله" (4)
از اهداف عمده نهضت عاشورا، مبارزه با طاغوت بود. طاغوت آن زمان هم حكومت ظالمانه و جائرانه يزيد بن معاويه بود. بنابراين امام حسين(ع) با تمسك به فرمايش جد بزرگوارشان حضرت رسول اكرم(ص) كه فرمودند: هر كس حكومت ستم پيشه اي را ديد كه حرام هاي الهي را حلال و حلال هاي الهي را حرام مي شمارد، به ظلم و ستم رفتار مي كند، اگر عليه او اعتراض نكند و قيام ننمايد، بر خداست كه او را به جايگاه و كيفرش برساند.(5)
چيزي كه دين را پابرجا نگه مي دارد و مايه بقا و شكوه و اقتدار دين است، جهاد در راه خدا و فرهنگ شهادت طلبي است. براين اساس امام حسين(ع) جهت تبيين اين كه دين فقط نماز، روزه و حج نيست، دست به آن قيام زد تا مكتب شهادت و فداكاري در راه دين خدا را زنده نگهدارد و روحيه جاه طلبي، رفاه طلبي، سازش و تعلقات دنيوي را از بين ببرد. امام حسين(ع) در خطبه اي در طول راه با جمله "فاني لا اري الموت الا سعاده..."(6) در عمل اقدام به شهادت طلبي در راه دين نمود.
يكي از پيامهاي مهم عاشورايي استقامت بر سر عقيده و ايمان است حتي محاصره اقتصادي و نظامي، همانطوريكه امام حسين(ع) را از همه جهت محاصره كردند، آب را هم به او بستند، مانع ملحق شدن ديگران به او شدند، ولي امام و يارانش دست از هدف خود برنداشتند و هرگز خود را نباختند. براين اساس امت مسلمان در چنين موقعيت هايي يعني محاصره نظامي اقتدا به سرور و سالار شهيدان آقا امام حسين(ع) ميكنند و در موارد حصر اقتصادي اقتدا به مولاي متقيان اميرالمؤمنين علي(ع) مي كنند، چنانكه حضرت در اين رابطه مي فرمايند: اگر همه پشت در پشت به جنگ من آيند، من كسي نيستم كه پشت به جبهه كرده، فرار كنم."لو تظاهرت العرب علي قتالي لما وليتهم الادبار"(7)
امام حسين(ع) براي همه مراحل نهضت و قيام خويش، برنامه داشت؛ چه در مقدمات نهضت مانند امتناع از بيعت كردن و بيرون رفتن از مدينه و اقامت چند ماهه در مكه، و چه در ذيالمقدمه، از قبيل نوشتن نامه به شخصيتهاي كوفه و بصره و دعوت از ديگران به نهضت و سخنرانيهاي در مكه و منا و طول راه و حتي خود كربلا. همه اينها در راستاي هدفي بود كه امام حسين(ع) دنبال آن بود. هيچ صحنه اي از قيام عاشورا بدون تدبير و درايت و برنامه ريزي پيش نيامد. حتي در صبح عاشورا هم آن گروه اندك از ياران را سازماندهي كرد و مسؤوليت افراد و فرماندهان را معين ساخت. (8)
يكي از چيزهايي كه توجه به آن خيلي مهم است و لازم است در موقعيت مختلف به آن پرداخته شود تا جايگاه اصلي خود را در جامعه اسلامي پيدا كند و به عنوان يك فرهنگ درآيد، عمل به تكليف و انجام وظيفه است، چه به پيروزي منجر شود يا به شكست ظاهري. در هر صورت پيروزي همان عمل به تكليف است، مهم نيست نتيجه چه بوده باشد. حضرت امام حسين(ع) نيز نسبت به سفر كربلا فرمود: "ارجوا ان يكون خيرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا"(9) از خداي متعال مي خواهيم چيزي را كه براي ما اراده مي كند خير بوده و مورد رضايت او باشد، چه به صورت كشته شدن يا پيروزي، به يقين اين خير است و اين است همان فرهنگ عمل به تكليف كه در هر جامعه ديني جايگاه خود را پيدا كند ارزشها از بين نخواهد رفت.
يكي از موارد بسيار مهمي كه در موقعيتها، منزلگاهها و صحنه هاي حساس عاشورايي جلوه گر بود، حمايت از رهبري است. هرچند كه امام حسين(ع) بيعت خود را از ياران خويش برداشت، ولي آنان دست از رهبر نكشيدند و ولي امر زمان خود را تنها نگذاشتند. ولايتمداري كساني كه در حمايت از حضرت در صحنه هاي عاشورايي سخن گفته اند كاملا گوياي اين مدعاست. افرادي چون حبيب بن مظاهر، زهير بن قين و ديگران شاهد بر اين مدعاست. چنانكه حضرت ابوالفضل العباس سوگند ياد مي كند كه اگر چه دست راستم را قطع كنيد، ولي دست از حمايت از دين و امامم برنمي دارم. " اني احامي ابدا عن ديني و عن امام صادق اليقين"(10) مسلم بن عوسجه نيز پس از مجروح شدن و در آخرين لحظات وصيتي كه به حبيب بن مظاهر داشت اين بود كه دست از امام برندارد و در راه او جان فدا كند: "اوصيك بهذا ان تموت دونه"(11)
چه بسا تعلقات دنيوي، دنياطلبي و مالدوستي سرمنشأ و مايه همه فتنه ها و لغزشهاست. بسياري از انسانها كه به انحراف و لغزش كشانده شده اند يا به وظيفه خود عمل نكرده اند در واقع دنيا بوده كه آنان را به سوي خود كشانده است و به لغزش و خطا وادار نموده است. اين دنياطلبي بود كه افرادي چون ابن زياد و عمرسعد را به جنگ با امام حسين(ع) واداشت. ضربه خوردگان سياسي زمان حضرت علي(ع)، نيرو به سوي كوفه گسيل داشتند، دلباختگان جاه و مقام و حكومت ري و شيفتگان جوايز امير كوفه، دست خود به خون حسين بن علي(ع) آغشتند، حتي آنان كه اسب بر بدن امام تاختند، پيش ابن زياد رفتند و به خاطر اين جنايت، درخواست جايزه كردند. ياران امام حسين(ع) چون دلباخته دنيا نبودند به راحتي حاضر شدند در راه دين فدا شوند. در اين راستا حضرت سيدالشهدا(ع) نيز مردم را فرزندان دنيا خواند و اينكه دين تنها بر زبان آنان جاري است و هنگام خطر، در پي دنياي خود مي روند: "الناس عبيدالدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم"(12) و همچنين در خطبه اي ديگر در صبح عاشورا خطاب به دشمن فرمود كه دنيا فريبتان ندهد: "فلاتغرنكم هذه الدنيا، فانها تقطع رجاء من ركن اليها"(13) اين دنيا فريبتان ندهد، چرا كه هركس به آن تكيه كند مأيوس مي شود و اميدش قطع مي گردد.
چنانكه در قرآن وعده داده شده است و در متون روايي نيز روايات متعددي وارد شده است، راه توبه و بازگشت، هميشه باز است. در حادثه عظيم عاشورا، كسي چون حر بن يزيد رياحي كه عامل به محاصره افتادن امام حسين(ع) و اهل بيتش شد، با وجود اينكه فرمانده لشكر هزار نفري كوفه بود، صبح عاشورا از مسير باطل به مسير حق بازگشت و به امام حسين(ع) پيوست و با توبه و جهاد در ركاب امام(ع)، به يكي از شهداي كربلا تبديل شد. اين جريان خود شاهد عيني بر اميدوار شدن انسانها در همه حالات و شرايط جهت بازگشت به حقيقت است.
يكي از مواردي كه كاملا در سيره معصومين(ع) مشهود است و اهميت ويژه اي به آن مي دهند، رعايت حقوق مردم است. هرچند كه صحنه كربلا صحنه جنگ و نبرد بود، ولي در همانجا هم مراعات حقوق مالي مردم از سوي امام حسين(ع) انجام ميشد. آن حضرت زمين كربلا را از مالكين آن منطقه خريداري و وقف كرد، منطقه اي به وسعت چهار ميل در چهار ميل. (14) و همچنين در روايات آمده است كه حضرت در روز عاشورا فرمود كه اعلام كنند هركس بدهكار و مديون ديگران است با من نباشد."ناد ان لايقاتلن معي رجل عليه دين"(15)
راضي بودن به رضاي الهي يكي از كمالات عارفان است. اينكه انسان از خدا راضي باشد، تسليم رضايت حضرت احديت بوده باشد. يكي از ويژگيهاي بارز اهلبيت معصومين(ع) دارا بودن به صفت رضايت است و به اين مهم اهميت فوق العاده اي قائلند، چنانچه امام حسين(ع) در آخرين لحظات حيات خويش كه بر زمين افتاده بود، با خدا چنين مناجات مي كرد: "صبرا علي قضائك يا رب، لا اله سواك"(16) و به يقين كسب رضايت اهلبيت(ع) رضايت خداوند متعال را نيز در پي خواهد داشت، همانطوري كه امام حسين(ع) در خطبه مي فرمايند: "رضي الله رضانا اهل البيت"(17)
پي نوشت:
(1) - حياه الامام الحسين بن علي(ع)، ج2، ص264.
(2) - همان، ج2، ص264.
(3) - بحار الانوار، ج43، ص328.
(4) - لهوف، ص57.
(5) - موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ص360.
(6) - بحارالانوار، ج44، ص387.
(7) - نهج البلاغه.
(8) - ره توشه راهيان نور، جواد محدثي، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ا376، ص76.
(9) - اعيان الشيعه، ج1، ص597.
(10) - مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص337.
(11) - مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص297.
(12) - موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ص373.
(13) - مقتل الحسين، مقرم، ص278.
(14) - مجمع البحرين، واژه حرم.
(15) - موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ص417.
(16) - مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص357.
(17) - اعيان الشيعه، ج1، ص593.