سريع خواني
معمولاً افراد هنگام مطالعهي يک متن (مثلاً يک روزنامه) سعي ميکنند با حداقل تلاش و حداکثر سرعت به مضمون اصلي مطلب پي ببرند. شايد بتوان اين استراتژي را «سريع خواني» ناميد. در اين استراتژي مغز تلاش ميکند تا جاي ممکن کلمات کمتري را بخواند و تنها کسري از ثانيه روي هر کلمه توقف ميکند. ممکن است زبانآموزان نيز اين استراتژي را براي خواندن متون انگليسي بکار بگيرند.
حال بايد ديد اين استراتژي (سريع خواني) چه ويژگيهايي دارد:
-
کلمات گرامري از قبيل حروف اضافه و حروف تعريف ديده نميشوند. چشم تنها روي کلماتي از قبيل اسمها، فعلها، صفات و قيدهاي اصلي توقف ميکند.
-
وجوه کلمه ديده نميشود (مانند قسمت دوم يا سوم بودن يک فعل).
-
به املاي دقيق کلمه دقت نميشود. دانسته شده است که مغز کل کلمه را از روي شکل آن تشخيص ميدهد و آن را بصورت حرف به حرف تجزيه و تحليل نميکند.
-
به کلمات مشکلي که براي درک معني کلمه ضروري نيستند توجه نميشود (براي صرفه جويي در وقت به ديکشنري مراجعه نميشود).
البته «سريع خواني» روش بسيار خوبي براي صرفهجويي در وقت است. اما مشکل اينجاست که شما براي درک يک مطلب به کلمات گرامري خيلي نياز نداريد، اما براي ساختن يک متن يا مطلب (هنگام نوشتن يا صحبت کردن) به آنها نياز داريد. بنابراين اگر به چيزهايي مانند حروف تعريف و حروف اضافه دقت نکنيد، نخواهيد توانست آنها را به درستي در جملات خودتان بکار گيريد.
به همين دليل بعضي از زبانآموزان يک کتاب 300 صفحهاي را تمام ميکنند و همچنان با گرامر نسبتاً پايهاي هم مشکل داشته باشند. و باز به همين دليل است که حروف اضافه و حروف تعريف جزو سختترين قسمتهاي آموزش زبان انگليسي محسوب ميشوند. توصيهاي که در اينجا به زبانآموزان ميشود اين است که اگر ميخواهيد مهارتهاي خروجي (=نوشتن و مکالمه) خود را افزايش دهيد، بايد به خودتان ياد بدهيد که به کلمات گرامري توجه کنيد.