اين مصاحبه توسط سايت پارس فوتبال صورت گرفته و با کمي تلخيص براي شما گذاشتم اينجا...
حتما بخونيد....چيزاي جالبي گفته
موفق باشيد
__________________________________________________ _____________________
برای خیلی ها جالب است بدانند این اسم عادل از كجا امد.می گویند در این رابطه بین روانشناسی اسم ها و شخصیت های صاحبانشان یك حكمتی هست لابد!
راستش نمی دانم.این را باید از پدر و مادرم بپرسید كه چنین اسمی را برایم انتخاب كردند!راجع به ارتباط این اسم با روان شناسی اسم ها و شخصیت ها هم تا به حال به طور جدی فكر نكرده بودم.امیدوارم در كارم بتوانم
عادل باشم.مطمئن باشید تمام تلاشم را در این راستا به كار خواهم بست
تو را خدا از این جمله های كلیشه ای به كار نبر!
به خدا غیر از این بلد نیستم!حتما سوال های دیگر را غیر كلیشه ای جواب خواهم داد!
بیا یك گریزی به كودكی بزنیم..نوستالژی عادل چیست؟
هیچ وقت مثلا مثانه یك گاو را پر از پارچه های كهنه كرده ای كه باهاش بازی كنی؟كوچه های كودكی را می گویم
كارهای عجیب و غریب زیاد می كردم.
با خودكارهایم یك دروازه درست می كردم و با یك تیله لیگ منظمی برگزار می كردم.تمام تیمهای بزرگ در ان لیگ حضور داشتند و بازیكنان خودكارها بودند و توپ هم تیله بود.از همان موقع ده,یازده سالگی كاری می كردم لیورپول همیشه قهرمان شود...و اینجوری بود كه طرفدار لیورپول شدم.كلا بچه ارامی بودم و ان طور كه می گویند خیلی ازارم به كسی نمی رسید.
چقدر سینمایی!خیلی از ما هم عاشق تیله بودیم.خب, داشتی می گفتی...نوجوانی و جوانی را به یاد اور
در دوران نوجوانی در عین این كه بچه درسخوانی بودم,عشق و علاقه ام به فوتبال بیش تر و بیشتر شد.تمام امید و ارزویم مجله
دنیای ورزش یا
كیهان ورزشی بود كه هر هفته برای بدست اوردنش كلی تلاش می كردم.با توجه به این كه در خانواده ای كاملا غیر فوتبالی بزرگ شدم,هضم این قضایا برای والدینم كمی دشوار بود.چندین بار با التماس های زیاد,استادیوم رفتن با پدرم را تجربه كردم ولی به هر حال نكته عجیب علاقه بی حد و حصر من به فوتبال بود در خانواده ای كه اصلا فوتبالی به نظر نمی رسید
چرا از زادگاه و محله تولدت هیچ چیز نمی گویی؟به این چیز ها تعصب نداری؟نكند توی بندر لیورپول به دنیا آمده ای!
جالب این كه چنین شایعه ای را دست كرده اند,ان هم در حالی كه من تا كنون انگلستان نرفته ام.پدر و مادرم رفسنجانی هستند و متولد و بزرگ شده تهران.هنوز هم اكثر اقوام من ساكن كرمان و رفسنجان هستند.
راستی در دوران نوجوانی و جوانی,اهل رادیو و تلویزیون هم بودی؟
شدیدا.به هر حال در ان دوران كه همسایه ها ماهواره نداشتند و خبری از اینترنت و... نبود تنها دلخوشی نسل جوان تلویزیون دیدن بود و برای ما فوتبالی ها ورزش و مردم و همان چند دقیقه فوتبالی كه نشان می داد كاملا خاطره انگیز بود.همین زیاد فوتبال تماشا كردن انگیزه زیادی برای حضور تلویزیون و فعالیت در این عرصه برایم ایجاد كرد
برای دل خودت هم گزارش خصوصی داشتی؟مثلا ادای بهمنش را در بیاوری یا ...
راستش سن من بیشتر به سن اقایان وارث,كوثری,شفیع و صالح نیا می خورد.در خلوت خودم بارها فوتبال گزارش می كردم.روی نوار ضبط صوت بازی را گزارش می كردم و بعد به ان گوش می دادم.وقتی در اولین روزها برای تست به تلویزیون مراجعه كردم,تعداد این ضبط كردن و گوش دادن ها به اوج رسید.چون خیلی به این كار علاقه داشتم,تلاش فوق العاده ای در این راستا انجام دادم.بعد ها كه گزارش های اقای بهمنش را شنیدم و افتخار ملاقات ایشان را پیدا كردم,سعی كردم از این بزرگوار هم چیزهای زیادی یاد بگیرم.همان طور كه بقیه دوستان همیشه در این ارتباط به من و همكاران جوان و تازه كار لطف داشته اند.
باز این جا هم شد كلیشه!مطمئنیم كه نسبت به ان ها و كاركردهای رسانه ای شان نقد داری,ولی رویت نمی شود این جابگویی...
همان طور كه مربیان می گویند كه نباید كار همكارشان را نقد كنند,من هم معتقدم در صنف خودمان باید حامی یكدیگر باشیم.همه ما ایرادهایی داریم,در این قضیه تردیدی وجود ندارد.ولی مطرح كردن ایرادهای یكدیگر به زعم من كار درستی نیست.جدا سعی كرده ام از همه ان ها چیز یاد بگیرم,از وارث,شفیع,كوتی و بهروان گرفته تا جواد خیابانی كه خیلی به من كمك كرد, و حتی همكاران نسل جدید مثل اقای علیفر,مزدك,پیمان و بقیه.
همیشه از خدا می خواهیم به ما ظرفیت شهرت بدهد.عادل فردوسی پور وقتی از رفسنجان بیرون امد و یكدفعه به یك چهره معروف تبدیل شد كه همه با انگشت نشانش می دادند یعنی در عرض یكی,دو سال از دكتر حسابی و اخوان ثالث و دانشمندان بزرگ معروف تر شد-این ظرفیت را چگونه برای خودش ساخت تا از تلفات شهرت در امان بماند؟
امیدوارم چنین باشد.شهرت می تواند كاملا آسیب رسان هم باشد.همان طور كه خیلی ها در اوج شهرت به حضیض رفتند.همیشه از خدا خواسته ام كه ظرفیت شهرت را به من بدهد. به هر حال یك ادم مشهور باید در بین مردم همیشه خوش برخورد باشد,حتی در بدترین شرایط روحی.این كار سختی است كه باید از عهده ان بر اییم,چون مخاطبی كه در یك ان یك آدم مشهور را می بیند,كار به اتفاقات زندگی شخصی ان فرد ندارد,چون هر هفته او را می بیند احساس قرابت خاصی با ان شخص دارد و دوست دارد این صمیمیت دو طرفه باشد.
خب,برای این كه در این هوای دلگیر بارانی و این مصاحبه فلسفی مكتوب دچار شیزوفرنی نشویم,بیا لطفا دو تا خاطره شیرین برای ما بگو.یکی حس و حال اولین گزارش تلویزیونی ات و دیگری اولین شب اجرای برنامه 90.
از دلواپسی ها و گاف ها و چه می دانم قره قروت بگو!
اولین بار كه صدایم از تلویزیون پخش شد,بازی فوتسال جام رمضان بود,سال 1374.این قدر هول شده بودم كه سرژیك عیوضی دروازه بان آرارات را عیوضی(Ayuzi) تلفظ كردم.به هر حال حس و حال عجیبی بود,به خصوص برای یك جوان حدودا ۲۰ ساله.اولین اجراهای برنامه ((نود)) هم هنوز در ذهنم وجود دارد.خامی,بی تجربگی,عشق,علاقه,تلاش,انگیر ه,رویاپردازی,جاه طلبی,كمال خواهی,همه این ها در وجودم متبلور شده بود.
برگردیم سر 90 برنامه شما وقتی گل كرد كه هیچ رقیب درست و حسابی نداشت اما توی این چند ماه اخیر با اوج گیری برنامه كوثری در شبكه دو و این خانه تكانی های موجود در برنامه شفیع (شبكه یك),به نظر می رسد مخاطبان 90 كمی ریزش كرده اند.خب,حالا وقت زایش و نو اوری است.چرا آیتم های جدیدی به 90 اضافه نمی كنی؟چه فكر های جدیدی در سر داری؟گاهی فكر می كردم در حاشیه بعضی جنجال ها می توان از روان شناس ها جامعه شناس های بزرگ مملكت هم تظر خواهی كرد تا پای نخبگان هم به 90 باز شود...گاهی خیلی فكر می كردم,خودت همفكر می كنی گاهی؟
صد در صد.اتفاقا حضور رقبا,انگیزه ما را بیشتر كرده است.ماهیت برنامه 90 نقد و بررسی بازی های لیگ و اتفاقات پیرامون فوتبال است.نمی توان اصل ان را تغییر داد.اما این كه شكل و وسایل و ظاهر برنامه را تغییر بدهیم مدام راجع به ان فكر می كنیم.حذف بخش كارشناسی و تند كردن ریتم برنامه با توجه به این كه با حضور میهمانان در برنامه های شبكه های دیگر حضور ان ها دیگر جذابیت سابق را ندارد,در همین راستا انجام شده است.دوستان و مشاوران بسیار خوب و صادقی دارم كه همیشه از نظراتشان برای بهبود برنامه استفاده می كنم و حتما به همین روند ادامه خواهم داد.
وقتی تو برنامه 90 ، صحبت های برخی از حاضران به حوالی خط قرمز ها می رسد,چگونه به ان ها اشاره می كنی كه مواظب باشند؟1-چشمك می زنی؟2-كاغذ روی میز را نشان می دهی.3-سرفه یا عطسه می كنی؟4-می خوابانی توی گوششان؟5-((من بمیرم تو بمیری)) می زنی؟
یك چیزی بین همه این ها!وسط حرفشان می پرم,چشمك می زنم,بال بال می زنم,و خلاصه به یك نحوی به ان ها می فهمانم كه از خط قرمز ها دارند رد می شوند, اما بعضی مواقع كاری نمی شود كرد.به هر حال ماهیت برنامه زنده است دیگر.
بال بال,چجوری می زنی؟
رنگم می پرد,این ور و ان ور را نگاه می كنم,پرچم سفید تكان می دهم و....
بعضی از منتقدان 90 می گویند لیست شركت كنندگان برنامه شما خیلی محدود است.مگر اسامی دعوت شده ها را با جایی ((چك)) می كنی؟ایرانی ها معمولا از چهره های تكراری خوششان نمی اید.جامعه اماری شركت كنندگان بر برنامه 90 واقعا كم تعداد است؟
قبلا كه كارشناس می اوردیم به شیوه سعی و خطا,از چهره های جوان هم استفاده می كردیم,اما واقعا جواب نداد.ما واقعا فقر كارشناس فوتبال داریم.در این قضیه شك نكنید.قبول دارم كه مردم تنوع طلب هستند,اما برنامه های مشابه اروپایی فقط و تنها فقط از دو كارشناس ثابت بهره می برند,نه به ان شوری شور نه به این بی نمكی...
اگر كارشناس خوب چه داوری و چه فنی داشته باشیم,من از استفاده چرخشی از ان ها استقبال می كنم,اما واقعا نداریم.
دوست داشتی با كدام چهره ایرانی یا جهانی در 90 مصاحبه كنی؟
كاریزمای علی پروین را دوست دارم.فكر كنم مصاحبه ام با او چیز جالبی از اب در بیاید!در بین خارجی ها گزینه خاصی مدنظرم نیست,اما مارادونا اگر بیاید چه شود!
عباس سیاه چه؟
نمی شناسم.....!
خب,این یك گاف است برادر!شما مگر درباره نسل اول فوتبال ایران تحقیق نداری؟عباس سیاه همان عباس تنیده گرد,اسطوره و اعجوبه دوران پیدایش فوتبال ایران است.تا همین ده سال پیش هم زنده بود.هیچ كس یادی ازش نكرد.طفلكی.شوت می زد توپ می تركید اقا!قرار می گذاشت از ان ور زمین به این ور زمین,مثلا توپ را شوت كند به فلان نقطه از دیرك دروازه.خب هم نسل حسین صدقیانی بود.مرد,توی گمنامی هم مرد.
بله,این نقطه ضعف من است كه درباره نسل اول حتی نسل دوم اطلاعات كافی ندارم.سعی می كنم این نقیصه را به مرور برطرف كنم.قبول دارم ان ها نسل سوخته بودند.به لحاظ مالی و موقعیت اجتماعی در حق ان ها اجحاف شد.
راستی خانمنت هم 90 را نقد می كند؟
بالطبع از نظرهای او هم استفاده می كنم
یازده عضو تیم ملی رویای تاریخ فوتبال ایران از نگاه عادل :
دروازه بان:احمدرضا عابدزاده.
دفاع:اندرانیك اسكندریان,محمد پنجعلی,جواد زرینچه,مجتبی محرمی.
هافبك:علی پروین,پرویز قلیچ خانی,كریم باقری
مهاجم:علی دایی,فرشاد پیوس,ناصر محمدخانی.
مربی:مرحوم دهداری.
برای مردم جالب است بدانند توی جیب شخصیت ها چه چیزهایی هست.البته ان ها انتظار ندارند یك سوسك از جیب مصاحبه شونده ها بیرون بیاید.
مثلا اگر فیش حقوقی یا دارایی حساب بانكی عادل این جا باشد شاید برای تیفوسی هایی كه شعار فردوسی پور پولكی می دهند جالب باشد!
موافقی بریزیم روی میز؟
اره.اصلا موردی ندارد.
این شعاری كه اخیرا در تمرین استقلال علیه من داده اند را یكی از لیدرهای شناخته شده در حضور خبرنگاران سامان دهی كرده است!ان هم بعد از اتفاقات اخیر باشگاه استقلال!
اهالی تلویزیون می دانند كه براورد برنامه های ورزشی در چه حد است.خدارا شكر اصلا ادم پولكی نبوده ام و عشق و انگیزه ای كه به كار دارم مرا فارغ از مسائل مادی به سمت جلو هل می دهد.
محتويات جيب عادل :
حدود 800 هزار تومان تنخواد برنامه 90 (برای تهیه بلیط هواپیمای گروه ارسالی ۹۰ به خارج از تهران و ...
50 هزار تومان بن شهروند كه همسرم را خیلی خوشحال می كند
189۰0 تومان پول نقد.
كارت ماشین زانتیا نوك مدادی
عابر بانك
كارت بنزین
گواهینامه
كارت ورود به تلویزیون
كارت ورود و خروج داشنگاه صنعتی شریف
مجله ورلدساكر
تقویم
دفتر تلفن
دفتر یادداشت
مدارك مربوط به برنامه