عابدزاده: نميتوان با قاطعيت گفت كه اينگونه ميشود. بستگي به خودش دارد، بايد بسيار تلاش كند تا موفق شود و من فقط ميتوانم به اندازه وسعم به او كمك كنم.
راجع به جاذبه فوتبال آنجا نگفتيد. جاذبهاش بيشتر از سختياش بود؟
عابدزاده: نه اصلا، اما امير خودش دوست داشت و من مخالفت نكردم. او بايد ميرفت چون فكر ميكرد اينطوري موفق ميشود. به او ياد دادم براي چيزي كه دوست دارد، بايد تلاش كند.
جايي نوشته بود كه شما بعداز گذراندن دوره بيماريتان،به يك مردمدار مطلق بدل شدهايد.اين را قبول داريد؟
عابدزاده: من هميشه سعي كردهام مردمدار باشم، فقط در برهههاي مختلف شكل و شمايل آن تغيير كرده و مردم اين را متوجه ميشوند. مردم ميدانند و ميفهمند ارادت كسي را كه زمان بازي با تمام وجودش تلاش ميكند و از جان مايه ميگذارد و براي آنها بازي ميكند به خاطر آنها و تيمملي است. بعد از آن هم به فراخور سعي كردهام كه با مردم باشم و در كنار آنها. الان فرصت بيشتري دست ميدهد براي اينكه با آنها صحبت كنم. زماني كه بازي ميكردم، براي اينكه آنها را خوشحال كنم، تلاش ميكردم. وقتي هم كه بيمار شدم، آنها با همه وجود براي من دعا كردند و خدا هم به خاطر همين اخلاص و صميميت و از ته دل خواستن، جواب دعاي آنها را داد. زماني كه مردم به رستوران من مي آيند همچنان بامهرباني برخورد ميكنند
رفتار شما بهتر از قبل شده؟
عابدزاده: خب هر انساني با گذر زمان پختهتر و افتادهتر ميشود. اين طبيعي است كه انسانها باگذر زمان عوض شوند. سن كه بالاتر ميرود، حرف زدن، رفتار، فكر كردن و... تغيير ميكند.
از اين تجربهها چقدر با امير حرف ميزنيد كه ميخواهد جا پاي پدربگذارد؟
عابدزاده: او تا به اين سن برسد و اين تجربهها را بگذراند، سالهاي زيادي را بايد سپري كند اما من همه اينها را براي او شرح دادهام و همواره به او يادآوري ميكنم كه با مردم و براي مردم و در بين آنها باش، در حالي كه همواره به مردم احترام ميگذاري.
اسطوره دستنيافتني شما؟
عابدزاده: هارالدتوني شوماخر دروازهبان تيم ملي آلمان در دهه هشتاد ميلادي.
و در ايران؟
عابدزاده: پروين و مرحوم دهداري را خيلي دوست دارم؛ هم از نظر فني و هم اخلاقي.
و در پايان بحثي كه با رستورانتان شروع شد، با همين موضوع هم تمام كنيم.
شعبه ديگري نداريد يا قصد نداريد شعبه ديگري هم داشته باشيد؟
عابدزاده:قبلا در اصفهان شعبه ديگري بود كه بنا به دلايلي جمع شد اما چرا نمايندگي خواهيم داشت.
زماني كه احمدرضا عابدزاده در بستر بيماري بود، مادري مانند همه مادران ديگر نگران فرزندش بود. او جلوي در بيمارستان كسري با همه مردم براي به دست آوردن سلامتي دوباره جگرگوشهاش دعا ميكرد. مادري كه در صحبت با ما ميگفت از او راضي است و دعاي خيرش هميشه همراه احمدرضا خواهد بود.
حالا مادر احمدرضا عابدزاده به ديار باقي شتافته اما دعاي مادر هميشه با پسر خواهد بود؛ چه در زمان حيات و چه در زمان ممات. اين عكس يادگاري است از آن مادر فداكار در آن ايام. روحش شاد و يادش گرامي باد