0

حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"میمون" در اصطلاحات انگلیسی

 

 
1-
To monkey around: احمقانه رفتار کردن

2- Monkey business: رفتار بد یا بدون صداقت

3- To make a monkey out of someone: کسی را احمق جلوه دادن

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:36 PM
تشکرات از این پست
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"زنبور" در اصطلاحات انگلیسی

 

 
1-
Busy as a bee: به کسی گفته می شود که خیلی سرش شلوغ است و کار زیاد دارد یا مثل زنبور این طرف و آن طرف می رود تا کارها را انجام دهد.

2- The bee's knees: کاری که خوب و با کیفیت عالی انجام شده باشد.

3- To have a bee in your bonnet: وقتی کسی خیلی نگران است و دائما درباره نگرانی اش حرف می زند.

 

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:37 PM
تشکرات از این پست
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"سگ" در اصطلاحات انگلیسی

 

 
1-
To be in the dog house: وقتی کسی به خاطر کار خطایی که کرده نامحبوب شده باشد انگلیسی زبانان اصطلاحا می گویند "فلانی توی لونه سگه"؛ مثلا اگر رئیستان از کار اشتباهی که کرده اید عصابی باشد می توانید بگوئید:

 house with my boss I'm really in the dog.

2- The hair of the dog: (در بریتانیا) یک پیاله مشروب الکلی که برای رفع سردرد ناشی از مشروب خوری بیش از اندازه شب گذشته توصیه می شود

3 - To make a dogs dinner of something: کاری را خراب کردن

 

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:37 PM
تشکرات از این پست
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"گربه" در اصطلاحات انگلیسی

 
1-
There isn't enough room to swing a cat:
اتاق یا فضای کوچک که نمی شود در آن تکان خورد، "خونه اش اندازه یک قوطی کبریت، غربال یا لونه موشه"

2- To let the cat out of the bag: لو رفتن، اشتباها رازی برملا شدن

3- To put the cat among the pigeons: چیزی که باعث دردسر یا خشم مردم شود

 

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:38 PM
تشکرات از این پست
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"خوک" در اصطلاحات انگلیسی

 

 
1-
Pigs might fly: وقوع اتفاقی غیرممکن مثل پرواز یک حیوان چهارپا (خوک)

2- This place is a pigsty: (مکان) کثیف و ریخت و پاش، "اتاقش مثل طویله یا خوکدونی است"

3- To make a pig's ear of something: کاری را خیلی بد انجام دادن

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:40 PM
تشکرات از این پست
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"اسب" در اصطلاحات انگلیسی

 

 

1- To eat like a horse: پرخوری بی اندازه، به اندازه زیاد غذا خوردن

2- Straight from a horse's mouth: شنیدن موضوعی از یک منبع موثق

3- To flog a dead horse: "به اسب مرده لگد نمی زنند"، آدم بدبخت را نباید بیشتر آزار داد

 

 

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:41 PM
تشکرات از این پست
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"ماهی" در اصطلاحات انگلیسی

 

 

1- There's something fishy about this: "این موضوع بو داره"، این موضوع مشکوک به نظر می رسد

2- A big fish in a small pond: به فردی اطلاق می شود که قابلیت های زیاد او بلااستفاده مانده و این وضعیت باعث کلافگی و یاس او شده است

3- A fish out of water: به فردی اطلاق می شود که توانایی انجام کاری را که به او داده شده ندارد و سردرگم است

 

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:41 PM
تشکرات از این پست
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

"پرنده" در اصطلاحات انگلیسی

 

 
1-
Birdbrain: ابله، تهی مغز

2- To have a bird's eye view: روشن تر شدن یک موضوع وقتی از آن فاصله می گیریم

3- A little bird told me: "کلاغه برای من خبر آورد"، مطلع بودن از خبری بدون افشای منبع آن

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

جمعه 29 بهمن 1389  10:42 PM
تشکرات از این پست
erfan127
erfan127
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 26

پاسخ به:حیوانات در اصطلاحات انگلیسی Animals

اگربتوانی چندین حیوان دیگرهم اضافه بکنی خیلی خوب می شود

چهارشنبه 18 مرداد 1391  2:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها