ابتدای سلوک – بیداری یا بیماری
انسان امروز با همه پیشرفت هایی که به ظاهر در علوم طبیعی داشته است به این نتیجه رسیده که نیاز حقیقی و واقعی او ، تغذیه روح و رو آوردن به معنویات است .....
توجه به روح که از سرشت هر انسان سرچشمه می گیرد ، در جای جای این کره خاکی که موجودی به نام انسان باشد وجود دارد .
در جاهایی مثل کشور ما ، در همه مکان هایی که عده ای جوان در قالب هییت ها ، جلسات قرآن ، کلاس های اخلاقی و ... دور هم جمع می شوند ، مقصودشان ارضای همان حس و نوشاندن جرعه هایی پاک از معنویات و سیراب کردن روح و فطرت خدایی شان می باشد .
با ارتباطی که بوجود می آید ، اشتیاق هایی نسبت به خدا سر باز می کند و بعد از آن ، در پی رسیدن به مقصود و چگونه واصل شدن هستند . به زعم خود حاضرند هرکاری که می شود انجام دهند و رابطه ای با آن عالم بالا بوجود آورند .
به زعم خود از خواب غفلت بیدار شده اند و به اصطلاح به حالت "
یقظه و بیداری
" رسیده اند اما غافل از اینکه هنوز "
بیدار
" نشده "
بیمار
" شده اند .
و
فرق بسیار است بین بیداری و بیماری :
1-
شخص بیدار با احتیاط حرکت می کند
فرد بیمار با عجله می خواهد برسد .
2-
شخص بیدار با کسب معرفت شروع می کند
فرد بیمار با تکیه بر خیالات خود سیر می کند .
3-
شخص بیدار با استاد همراه می شود
فرد بیمار با همراهانی از خود غافل تر ، هم نوا می شود .
4-
شخص بیدار با توبه آغاز می کند و بر عمل تکیه دارد
فرد بیمار با عجب و غرور ، خود را یکه تاز میدان سلوک می داند .
5-
شخص بیدار با تلاش و سعی از نفس خود می گذرد
فرد بیمار با کارهایش به هوای نفس خدمت می کند .
6-
شخص بیدار با گذشت زمان ، اخلاقش لطیف تر و عیوبش رو به کاهش است
فرد بیمار هر روز بر عیب هایش مصرتر می شود .
7-
شخص بیدار خود را مدیون هستی و خالقش می داند
فرد بیمار طلب کارانه با حضرت حق مواجه می شود .
و .............
پس قدم اول به "
بیداری
" رسیدن و از "
بیماری
" خلاص شدن است که این مهم هم بدون "
معرفت نفس
" امکان ندارد .
" معرفت نفس " هم بدون اصل " تفکر " به نتیجه نمی رسد
.
یعنی وقتی انسان فهمید که اشرف مخلوقات است تاره باید بوسیله تیشه فکر و کنکاش در وجود خویش ، چشمه های حیات خود را بیابد .
...........
بهرحال باید مراقبه نفس کرد و الا دام های این راه آن قدر زیاد و آنچنان پر زرق و نما ست که :
خیلی ها تا کرامتی از بزرگی و ولی خدایی می شنوند ، می خواهند صاحب کرامتی بشوند و یا وقتی از عشاق کوی دوست سخنی شنیده می شود ، می خواهند خود را عارف و دلباخته معرفی کنند و هنوز سیر معنوی را طی نکرده و سالک نشده اند می خواهند واصل گردند .
.............................................................................................
منبع :
کتاب - نهال شوق – محمد لک علی آبادی – ص 15 تا 20
http://mahsan.parsiblog.com
/