0

ابتدای سلوک – بیداری یا بیماری

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

ابتدای سلوک – بیداری یا بیماری

ابتدای سلوک – بیداری یا بیماری

 

انسان امروز با همه پیشرفت هایی که به ظاهر در علوم طبیعی داشته است به این نتیجه رسیده که نیاز حقیقی و واقعی او ، تغذیه روح و رو آوردن به معنویات است .....

توجه به روح که از سرشت هر انسان سرچشمه می گیرد ، در جای جای این کره خاکی که موجودی به نام انسان باشد وجود دارد .

در جاهایی مثل کشور ما ، در همه مکان هایی که عده ای جوان در قالب هییت ها ، جلسات قرآن ، کلاس های اخلاقی و ... دور هم جمع می شوند ، مقصودشان ارضای همان حس و نوشاندن جرعه هایی پاک از معنویات و سیراب کردن روح و فطرت خدایی شان می باشد .

با ارتباطی که بوجود می آید ، اشتیاق هایی نسبت به خدا سر باز می کند و بعد از آن ، در پی رسیدن به مقصود و چگونه واصل شدن هستند . به زعم خود حاضرند هرکاری که می شود انجام دهند و رابطه ای با آن عالم بالا بوجود آورند .

به زعم خود از خواب غفلت بیدار شده اند و به اصطلاح به حالت " یقظه و بیداری " رسیده اند اما غافل از اینکه هنوز " بیدار " نشده " بیمار " شده اند .

 و

فرق بسیار است بین بیداری و بیماری :

1-    شخص بیدار با احتیاط حرکت می کند

                                                فرد بیمار با عجله می خواهد برسد .

2-    شخص بیدار با کسب معرفت شروع می کند

                                             فرد بیمار با تکیه بر خیالات خود سیر می کند .

3-    شخص بیدار با استاد همراه می شود

                                    فرد بیمار با همراهانی از خود غافل تر ، هم نوا می شود .

4-    شخص بیدار با توبه آغاز می کند و بر عمل تکیه دارد

                           فرد بیمار با عجب و غرور ، خود را یکه تاز میدان سلوک می داند .

5-    شخص بیدار با تلاش و سعی از نفس خود می گذرد

                         فرد بیمار با کارهایش به هوای نفس خدمت می کند .

6-    شخص بیدار با گذشت زمان ، اخلاقش لطیف تر و عیوبش رو به کاهش است

                     فرد بیمار هر روز بر عیب هایش مصرتر می شود .

7-    شخص بیدار خود را مدیون هستی و خالقش می داند

              فرد بیمار طلب کارانه با حضرت حق مواجه می شود .

و .............

 

پس قدم اول به " بیداری " رسیدن و از " بیماری " خلاص شدن است که این مهم هم بدون " معرفت نفس " امکان ندارد .

" معرفت نفس " هم بدون اصل " تفکر " به نتیجه نمی رسد .

یعنی وقتی انسان فهمید که اشرف مخلوقات است تاره باید بوسیله تیشه فکر و کنکاش در وجود خویش ، چشمه های حیات خود را بیابد .

...........

بهرحال باید مراقبه نفس کرد و الا دام های این راه آن قدر زیاد و آنچنان پر زرق و نما ست که  :

خیلی ها تا کرامتی از بزرگی و ولی خدایی می شنوند ، می خواهند صاحب کرامتی بشوند و یا وقتی از عشاق کوی دوست سخنی شنیده می شود ، می خواهند خود را عارف و دلباخته معرفی کنند و هنوز سیر معنوی را طی نکرده و سالک نشده اند می خواهند واصل گردند .

 

.............................................................................................

منبع :

کتاب - نهال شوق – محمد لک علی آبادی – ص 15 تا 20 

 

http://mahsan.parsiblog.com /

 

یک شنبه 22 آذر 1388  10:47 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها