ویژگى مثلهاى قرآن
قرآن در عین این كه در بیان مثلها از فرهنگ محیط تاثیر نمىپذیرد، ولى مثلهاى آن پیوسته متناسب با اهدافى است كه در هر محیطى آن را تعقیب مىكند.
انسان از محیطى كه در آنجا پرورش یافته، تأثیرپذیر مىباشد ، و فرهنگ محیط در سخنان او از شعر و نثر جوانه مىزند و افراد آگاه از ویژگىهاى ملتها ، زادگاه سخنان را به خوبى تشخیص مىهند.
شخصیت انسان خود را در گفتار و رفتار او پنهان مىسازد ، به عبارتی زاییده مثلثى است كه یك ضلع آن را عامل محیط تشكیل مىدهد ، و دو ضلع دیگر آن « عامل وراثت » و « تعلیم و تربیت » است.
اثرپذیرى قرآن از محیط
قرآن سخن آدمى نیست كه از محیط تاثیر بپذیرد ، او سخن خدا است كه آفریدگار انسانها و محیط و فرهنگ و آنچه در جهان امكانى نام هستى دارد ، مىباشد .
انتظار این كه قرآن از فرهنگ محیط مكى و یا مدنى متأثر گردد ، اندیشه باطل است كه گاه و بیگاه دامنگیر خاورشناسان مغرض مىگردد و برخى از افراد را فریب مىدهد .
در قرآن مسأله اثرپذیرى از محیط كاملا بىاساس است ، بلكه اگر سخنى هست مربوط به جاى دیگر است ، و آن این كه هدف قرآن از مثلهاى ابداعى و ابتكارى ، بیان یك اندیشه نامحسوس در قالب محسوس است تا آن حقیقت نامرئى در لباس یك واقعیت مرئى ، براى مخاطبان جلوه كند .
شرایط حاکم بر مکه !
پیامبر گرامى در محیط مكه گرفتار شرك مشركان ، و نیایش آنان در برابر سنگ و فلز و چوب بود . از این جهت وحى الهى باید در مثلهاى هدایتگرانه خود ، در صدد معالجه این بیمارى باشد ، و مثلهائى مطرح كند كه ناظر به تحقیر خدایان دروغین آنها مىباشد تا از این طریق مشركان را به زشتى پندار و كردار خود متوجه سازد.
البته این نه به آن معنا است كه تمام مثلهاى آیات مكى بر محور نكوهش از بتپرستى دور مىزند ، بلكه مقصود این است كه مثلهاى آیات مكى به گونهاى است كه مىخواهد بیمارىهاى فراگیر و حاكم بر محیط مكه را مداوا كند ، خواه این بیمارى بتپرستى باشد یا رباخوارى ، كشتن اولاد بىگناه باشد ، یا خرافهگرائى.
شرایط حاكم بر مدینه غیر از شرایط حاكم بر مكه بود !
پیامبر در مدینه گرفتار نفاق منافقان وانسانهاى دو چهره، و یهود لجوج و معاند بود كه پیوسته هر دو گروه به كارشكنى پرداخته و براى رهبر و پیروان او مشكلاتى پدید مىآوردند.
از این جهت مثلهاى هدایتگرانه كه در آیات مدنى وارد شده است ، بیمارىهاى مخصوص این محیط را نشانه گرفته ، و پیوسته كوشیده است تلاشهاى منافقان را بىاثر و یا كارهاى ریاكارانه را بیهوده جلوه دهد.
در این مثلها دیگر مسأله بتپرستى و تحقیر بتها یا نكوهش امثال اینها مطرح نیست تا مثلها به معالجه این نوع از بیمارىها بپردازد.
كسانى كه غیر خدا را اولیاى خود برگزیدهاند ، بسان عنكبوتند كه خانه براى خود بتند و سستترین خانهها خانه عنكبوت است، اگر مىدانستند
همچون لانه عنكبوت
براى این كه سخن ما خالى از شاهد و گفتار نباشد ، نمونهاى از مثلهاى مكى و نمونهاى دیگر از مثلهاى مدنى را ارائه مىكنیم كه هر یك بیمارى محیط را نشانه گرفته و در صدد علاج آن برآمدهاند.
قرآن در تحقیر خدایان دروغین مثلى را مىزند و آن این است كه دل بستن به این خدایان دروغین بسان دل بستن عنكبوت به لانه سستخویش مىباشد كه كوچكترین مقاومت و ایستادگى در برابر حوادث ندارد ، چنانكه مىفرماید:
«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ ؛ كسانى كه غیر خدا را اولیاى خود برگزیدهاند ، بسان عنكبوتند كه خانه براى خود بتند و سستترین خانهها خانه عنكبوت است ، اگر مىدانستند ».(عنکبوت / 41 )
چه مثلى زیباتر و چه تشبیهى روشنتر از این، لانه عنكبوت در نظر او از دوام و استحكامى برخوردار است ، اما در برابر یك باد ملایم از جاى كنده مىشود ، و با افتادن قطره آبى پاره مىگردد ، و با نزدیك شدن شعله آتش از هم مىپاشد .
بتان و هم چنین هر پایگاهى غیر خدا مانند قدرت و ثروت ، عشیره و اولاد ، بسان لانه عنكبوت است كه در یك چشم به هم زدن فرو مىریزد و اثرى از آن باقى نمىماند .
در این آیه مكى ، تحقیر شرك و خدایان دروغین مورد هدف قرار گرفته درحالى كه در مثلهاى مدنى بیمارى خاص آن محیط ، مورد تعرض قرار گرفته است .
چارپایی که کتاب حمل می کند !
مثلهاى مدنى از مبارزه با شرك فارغ بوده، گاهى نادانى یهودان رانشانه مىگیرد. درباره عدم بهرهگیرى آنان از توراتى كه در اختیار دارند، مثل یاد شده در زیر را مطرح مىكند:
«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا ؛ و حال كسانى كه مكلف بر تورات شدهاند، ولى حق آن را ادا نمىكنند، بسان درازگوشى است كه كتابهائى بر او حمل مىكنند ». (جمعه /