0

آلزايمر"؛ آزمون دشوار ايمان

 
reactivate
reactivate
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 29

آلزايمر"؛ آزمون دشوار ايمان

آلزايمر"؛ آزمون دشوار ايمان

آلزايمر

 


فيلم سينمايي "آلزايمر" به کارگرداني احمدرضا معتمدي درباره دشواري ايمان و تجربه‌اي تازه در کارنامه اين فيلمساز است.

احمدرضا معتمدي فضاي ذهني خاصي دارد که دوست داشتن فيلم‌هايش منوط به دوست داشتن اين فضاي ذهني است و شايد به همين علت است که با وجود موضوع‌هاي غالبا متفاوت فيلم‌ها، تعداد افرادي که آثارش را دوست ندارند بسيار زياد است.

"آلزايمر" به گفته خود کارگردان بر مبناي تم ايمان گسترش يافته است. اما تصور مي‌کنم که اين برچسب، جهت گيري خاصي به فيلم مي‌دهد و موجب مي‌شود که تاکيد آن بر متفاوت بودن شخصيت آسيه (مهتاب کرامتي) و اميرقاسم (مهدي هاشمي) و جذب شدن آسيه به خاطر اشتراک درهمين تفاوت‌ها ، تحت تاثير اين برچسب کمرنگ شود.

کارگردان دو بازيگري را برابر هم مي‌گذارد که کوچکترين تناسبي ندارند و اولين چيزي که در مورد آن‌ها توي ذوق مي‌زند همين عدم تناسب است، اين گزينش همان‌طور که از نظر تماشاگران غير عادي است، از نظر شخصيت‌هاي ديگر فيلم نيز عجيب و غير قابل باور است.

آسيه به چه انگيزه‌اي مي‌تواند کله خراب شيرين عقل و فراموشکار را همسر خودش بداند؟ آن هم در شرايطي که اين ادعا براي سايرين شگفت‌آور است. ايماني که کارگردان بر آن تاکيد مي‌کند اين جا پررنگ مي‌شود. آسيه به زنده بودن همسرش ايمان دارد و با اين ايمان فرد ديگري را خلق مي‌کند.

آلزايمر

فردي که شبيه همسرش نيست، فردي که تست دي ان اي دخترش با او همخواني ندارد، فردي که هيچ کس نمي‌شناستش، فردي که هيچ عقل سليمي نمي‌پذيرد که آسيه او را آگاهانه انتخاب کرده باشد. اما ايمان آسيه قادر است نه تنها در ذهن خودش او را جايگزين همسرش کند بلکه ديگران را نيز به شک وادارد، در صحنه آخر، نعيم قلب موزيکال را باز مي‌کند و تصوير آسيه و همسرش را در آن مي‌بيند، با سابقه جيب‌زني که از کله خراب مي‌شناسيم ممکن است او اين قلب را از آسيه دزديده باشد اما اين شک در دل نعيم و تماشاگر نيز ايجاد مي‌شود که او حقيقتا همسر آسيه است.

 

با وجود موضوع جذاب و سکانس‌هايي که برخي به طور مجزا بسيار خوب از آب درآمده‌اند، داستان آن‌طور که بايد قوام نيامده و همچنان خام است. استايل و فيزيک مهتاب کرامتي، نرمش لازم را براي ارائه چنين نقش‌هايي ندارد و همين موجب مي‌شود که بسياري از صحنه‌هايي که او در آن نقش محوري را ايفا مي‌کند خالي و ساکن بماند.

"آلزايمر" به گفته خود کارگردان بر مبناي تم ايمان گسترش يافته است. اما تصور مي‌کنم که اين برچسب، جهت گيري خاصي به فيلم مي‌دهد و موجب مي‌شود که تاکيد آن بر متفاوت بودن شخصيت آسيه (مهتاب کرامتي) و اميرقاسم (مهدي هاشمي) و جذب شدن آسيه به خاطر اشتراک درهمين تفاوت‌ها ، تحت تاثير اين برچسب کمرنگ شود.

از آن سو خصوصيات اخلاقي برادر او هم از جايي به بعد براي اين که سدي جلوي پيش روي داستان نباشد عوض مي‌شود. آن مرد عصبي که با هر تلنگري آسيه را به باد کتک مي‌گرفت از نقطه‌اي و با وجود بدتر شدن اوضاع و ورود مرد غريبه به خانه، واکنش خشونت باري نشان نمي‌دهد و حتي در صحنه‌اي با تشر آسيه، عقب مي‌نشيند. در حالي که چند سکانس قبل و داخل کلانتري، زماني که آسيه کله خراب را همسرش خطاب کرد به صورت او سيلي زد، اکنون با خونسردي عجيبي ساير اتفاقات را تاب مي‌آورد.

آلزايمر

وضعيت دختر آسيه نيز چندان مشخص نيست. او مادرش را عاقل مي‌داند يا ديوانه؟ اگر به حرف مادرش آنقدر اطمينان دارد که تا مشخص شدن نتيجه آزمايش صبر مي‌کند چرا در قبال بردن مادرش به اسايشگاه رواني واکنشي نشان نمي‌دهد؟ يا چرا ذهنيت بدي نسبت به عمو و دايي‌اش ندارد در حالي که مي‌داند اين همه سال آن‌ها بوده‌اند که او را در آسايشگاه نگه داشته‌اند. چگونه بعد از برگشتن آسيه به خانه کسي با او برخوردي متفاوت ندارد و همه، ماموران پليس و اهالي محل و خانه طوري با او رفتار مي‌کنند که انگار سال‌ها مانند آن‌ها و در همين خانه زندگي مي‌کرده است؟

 

چطور مامورين به حرف زني که اين همه سال در آسايشگاه رواني بوده اعتماد مي‌کنند؟ همين آسانگيري‌ها است که اجازه نمي‌دهد داستان آن طور که بايد و شايد شکل بگيرد. جدا از اين به نظر مي‌رسد که نام "آلزايمر" هم نام چندان مناسب براي فيلم نباشد . "آلزايمر" به کوچک شدن مغز و از بين رفتن تدريجي سلول‌هاي مغزي گفته مي‌شود و با از دست دادن حافظه دراز مدت بر اثر ضربه  متفاوت است. مگر اين که کارگردان به علت ديگري اين نام را انتخاب کرده باشد که علت آن با وجود مضمون و شيوه روايت فيلم، شفاف و درک شدني نيس

چهارشنبه 27 بهمن 1389  12:53 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها