معرفی شهدای شیمیایی

شهید وهاب تهمتن میانده

(1367-1348)

شهید وهاب تهمتن میانده دراولین روز شهریورماه سال 1348 در شهرستان"فسا" استان فارس دیده به جهان گشود.

پدر این شهید "رسول"  و مادرش "خیر النسا شریعت زاده" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهر فسا به جبهه اعزام شد.

شهید وهاب تهمتن میانده به عنوان رزمنده لشکر 19فجر نیروی زمینی سپاه  پاسداران خدمت می کرد.

وی سرانجام در جریان عملیات والفجر 10 در دومین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی "حلبچه" توسط  دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید وهاب تهمتن میانده در زمان شهادت 21 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای روستای "میانده" (زادگاهش) شهرستان فسا استان فارس خاک سپرده شده است.            

پایان

شهید ذکریا بیات

شهید ذکریا بیات در دومین روز خرداد ماه سال 1346 در روستای "کزربر"از توابع شهر زنجان دیده به جهان گشود.

پدر این شهید" علی اوسط"  و مادرش " گوهر اسلامی" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهر زنجان به جبهه اعزام شد.

 شهید ذکریا بیات به عنوان رزمنده لشکر 9 نجف اشرف  نیروی زمینی سپاه  پاسداران خدمت می کرد.

وی سرانجام در جریان عملیات والفجر 10 در دومین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی منطقه "حلبچه" توسط  دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید ذکریا بیات در زمان شهادت 21 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای روستای "کزربر"(زادگاهش) از توابع شهر زنجان به خاک سپرده شده است.                  

شهید شیرزاد کوه کن 

1367-1346

شهید شیرزاد کوه کن در اولین روز خرداد ماه سال 1346 در شهرستان " کرج" استان تهران دیده به جهان گشود.

پدر این شهید "خیر الله"  و مادرش "گلنار کوهدار" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهر تهران به جبهه اعزام شد.

شهید شیرزاد کوه کن به عنوان رزمنده لشکر 10 سید الشهدا نیروی زمینی سپاه پاسداران خدمت می کرد.

وی سرانجام در سومین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی منطقه "مریوان"  توسط  دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید شیرزاد کوه کن در زمان شهادت 21 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای شهرستان "هشتگرد" استان کرمانشاه به خاک سپرده شده است.     

شهید سعید مقدسی

(1367-1349)

شهید سعید مقدسی در روز 15 مرداد ماه سال 1349 درروستای "دزکرد"از توابع شهرستان اقلید استان فارس دیده به جهان گشود.

پدر این شهید "جهانگیر" و مادرش "سکینه حسینی" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهراقلید به جبهه اعزام شد.

شهید سعید مقدسی به عنوان رزمنده گردان کوثر نیروی مقاومت بسیج خدمت می کرد.

وی سرانجام درجریان عملیات کربلای 9 درچهارمین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی منطقه"ماووت"توسط دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید سعید مقدسی در زمان شهادت 18 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای روستای "دزکرد"از توابع شهرستان اقلید استان فارس به خاک سپرده شده است. 

شهیدمحمد حسن فتح آبادی

شهیدمحمد حسن فتح آبادی در روز 20 اردیبهشت ماه سال 1347 در شهرستان"قوچان" استان خراسان رضوی دیده به جهان گشود.

پدر این شهید "محمد حسین"  و مادرش "ام النبی الیاسی یزدان آباد" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهر همدان به جبهه اعزام شد.

 شهیدمحمد حسن فتح آبادی به عنوان رزمنده لشکر 5نصر نیروی زمینی سپاه  پاسداران خدمت می کرد.

وی سرانجام در جریان عملیات والفجر 10 در دومین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی منطقه "شیخ صالح" توسط  دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهیدمحمد حسن فتح آبادی در زمان شهادت 20 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای شهرستان " قوچان"(زادگاهش) استان خراسان رضوی به خاک سپرده شده است.          

پایان

شهید ولی الله توانبخشی

شهید ولی الله توانبخشی دراولین روز شهریورماه سال 1346 در روستای "بالا ده" شهرستان کازرون استان فارس دیده به جهان گشود.

پدر این شهید "حسین"  و مادرش"زیور پاکدل" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهر کازرون به جبهه اعزام شد.

شهید ولی الله توانبخشی به عنوان رزمنده نیروی زمینی سپاه  پاسداران خدمت می کرد.

وی سرانجام در جریان عملیات والفجر مقدماتی در دومین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی "جوانرود" استان کرمانشاه توسط  دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید ولی الله توانبخشی در زمان شهادت 21 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای روستای "بالا ده" (زادگاهش) شهرستان کازرون استان فارس خاک سپرده شده است.   

پایان

شهید بهروزغلامیان

شهید بهروزغلامیان در روز 31 شهریور ماه سال 1347 در شهرستان"کازرون" استان فارس دیده به جهان گشود.

پدر این شهید "علی اکبر"  و مادرش "نرگس زهرایی" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهر کازرون به جبهه اعزام شد.

شهید بهروزغلامیان به عنوان رزمنده لشکر 19فجر نیروی زمینی سپاه  پاسداران خدمت می کرد.

وی سرانجام در جریان عملیات والفجر 10 در دومین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی "حلبچه" توسط  دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید بهروزغلامیان در زمان شهادت 20 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای شهرستان "کازرون" (زادگاهش) استان فارس خاک سپرده شده است.            

پایان

شهید سید ابوطالب موسوی

شهید سید ابوطالب موسوی در روز 10مرداد ماه سال 1322 در شهرستان "کاکان" از توابع شهر یاسوج استان کهگیوله و بویر احمد دیده به جهان گشود.

پدر این شهید "سید مصطفی"و مادرش "خانم رضویی" نام داشتند.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، وی  به عضویت بسیج درآمد و پس از طی دوره های  آموزشی از شهر یاسوج به جبهه اعزام شد.

 شهید سید ابوطالب موسوی به عنوان رزمنده لشکر 19 فجر نیروی زمینی سپاه  پاسداران خدمت می کرد.

وی سرانجام در جریان عملیات والفجر 10 در دومین روز فروردین ماه 1367در اثر بمباران شیمیایی "مریوان" توسط  دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید سید ابوطالب موسوی در زمان شهادت 45 سال داشت و از وی پنج فرزند پسر به نام های "حمد الله"،"روح الله"،"عیسی"،"فضل الله"و"حسین" و سه دختر به نام های "حبیبه"،"زهرا"و"لیلا"به یادگار مانده است.

پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای شهرستان "کاکان" (زادگاهش)از توابع شهر یاسوج استان کهگیوله و بویر احمد به خاک سپرده شده است.

پایان

شهید لطیف سعیدی دولابی

شهيد لطیف سعیدی دولابی در روز 16 تیر ماه سال1346 درروستای "دولابی"از توابع شهرستان مريوان استان كردستان چشم به جهان گشود.

پدر این شهید" محمد رحیم" و مادرش" پری نسا قبادی" نام داشتند.

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ،شهيد لطیف سعیدی دولابی به همراه خانواده اش در روستاي "بالک"  از توابع شهرستان مريوان استان كردستان ساكن بود و به کشاورزی مشغول بود .

وي سرانجام در دومین روز فروردین ماه 1367 دراثر بمباران  منطقه مسكوني "بالک " توسط  دشمن به همراه پدر، مادر و برادرش "محمود "درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهيد لطیف سعیدی دولابی در زمان شهادت 21 سال داشت و مجرد بود.

پیکر پاک این شهید درجوار پدر ، مادر و برادر شهیدش در گلزار شهدای  روستای" بالک " ازتوابع شهرستان مريوان استان كردستان به خاک سپرده شد.

پایان

نام و نام خانوادگی: سردار خورشیدی اربابی
نام پدر: علم
تاریخ و محل تولد: دهم مهر ماه 1341
تاریخ شهادت: ششم تیر ماه 1367
محل شهادت: جزیره مجنون
نوه عامل شیمیایی: گاز سیانور

 

زندگی نامه سردار شهيد سردار خورشيدی

چند روزی بودكه سرداراز جبهه بازگشته بود وآثار زخم های شیمیایی برجای جای بدنش نمایان بود.
باهمان چهره بشاش وپرجاذبه نگاهی به من انداخت وگفت فلانی :من تابه حال چهاربارشیمیایی شدم.
اما مقاومت خودراازدست نداده ام. بدنم آنقدر مقاوم شده است كه دیگر گازهای شیمیایی دشمن برآن اثری ندارد ازاین رو از جبهه رفتن وجراحت باكی ندارم.
بعد هم مكثی كرد و با خنده ادامه داد اگرپنج ماه به خانه نیایم كسی سراغ مرا نمی گیرد. ولی وای به حالم اگریك روز درمحل باشم همه می گویند سردار! چرا نمی روی جبهه؟ چرا جبهه را تنها گذاشته ای؟
شهید سردارخورشیدی در روز دهم مهر ماه 1341 در" روستای ارباب سفلای كورا" در حومه شیراز – مرکز استان فارس- دیده به جهان گشود.
دوران کودکی را در محیط ساده و صمیمی زادگاهش گذراند در سن 7 سالگی وارد مدرسه شد.
تحصیلات خود را تا سال سوم راهنمایی ادامه داد. او نوجوانی انقلابی بود و با اوج‌گیری قیام مردمی انقلاب اسلامی مشتاقانه به صف اول و مبارزین راه حق پیوست و فعالیت‌های سیاسی و انقلابی زیادی انجام دادند.

با شروع جنگ تحمیلی سردار نیز به همراه سایر همرزمانش سلاح بر دوش گرفت و مردانه قدم بر جبهه‌های خوزستان نهاد.
عملیات‌های بیت‌المقدس وطریق القدس شاهد دلاوریهای او بود.
سردار در ادامه به جمع سبزپوشان سپاهی پیوست و به عنوان مسئول تخریب لشگر19 فجر در عملیاتها حضور یافت.
او که وجودش را در طبق اخلاص برای خدمت بیشتر به میهنش نهاده بود، با گذراندن دوره‌های مختلف آموزش غواصی در زمستان سرد سال 1364 به عنوان غواص تخریبچی دل به امواج خروشان اروند رود سپرد و مأموریت احداث موانع (میدان مین) را در حاشیه "خورعبدالله" با موفقیت به پایان رساند.

هرچند زخم گلوله جراحت شدیدی برجسمش نهاد و به شدت مجروح شد،اما عشق به پاسداری از حریم اسلام دوباره او را به سوی جبهه‌های نور راهنمایی کرد.
او درعملیاتهای کربلای4و5 والفجر10 رشادتهای فراوانی ابراز نمود.
سردار رشید اسلام آخرین مأموریت پر حماسة خویش را در عملیات بیت‌المقدس 7 با انهدام دژ خاکی و پخش آب در مسیر دشمن و نهایتاً تثبیت خط با موفقیت به پایان رساند و به کمک همرزمانش موفق شدند آخرین پایه‌های مقر دژخیمان را منهدم کنند.
با طلوع سپیده ششم تیرماه مردان حق نماز صبح را به جا آوردند و به شکرانه این حماسه عظیم معبود را ستایش نمودند. اما ساعاتی بعد دشمن که تاب این شکست مفتضحانه را نداشت دیوانه‌وار مقر تخریب و مهندسی را که در پناه حسینیه جزیره مجنون جای گرفته بود بمباران شیمیایی کرد.
سردار رشید اسلام در هال ای از دود و آتش بمب های شیمیایی زخم‌های سرخ را به جان خرید و عاشقانه به سوی ملکوت پرواز کرد و جسم مطهرش را به خاک مجنون جای گذاشت.
هم اکنون پس از سالها هنوز بویی از پیراهن یوسف او به خانواده داغدارش نرسیده است.

روحش شاد
 

منابع :

1- آثار فرهنگی شهید در سیستم لوح شاهد بنیاد شهید و امور ایثارگران

2- پذیرش شاهد.

3- کتاب خلاصه خوبی ها، محمدحسين بهراميان،  كنگره بزرگداشت  سرداران شهيد استان فارس. جلد 3.

عباس دستامنش خراساني                                              

نام پدر: حسن   

تاريخ و محل تولد: شانزدهم مهر ماه 1323                                                   

مدرك تحصيلي: سيكل                                                     

وضعيت تأهل: متأهل

تعداد فرزندان: 7 فرزند (3دختر و 4 پسر)                                                       

شغل شهيد: كارمند وزارت دفاع

تاريخ شهادت: ششم اسفند ماه 1378   

نحوه شهادت: ناشي از مجروحیت شیمیایی                                    

نشاني مزار: بهشت زهرا

مدت حضور در جبهه: 2 ماه                                                           

يگان خدمتي: پشتيباني                                                  

آخرين مسؤوليت در جبهه: راننده

                          « شهيد عباس دستامنش خراساني»

شهيد عباس دستامنش در روز شانزدهم مهرماه سال 1323 در تهران  ديده به جهان گشود.

عباس اولين فرزندخانواده بود.پس از سپري نمودن دوران كودكي در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و تا سال سوم راهنمايي ادامه تحصیل داد.

پس از آن به خاطر مشكلات مالي و معیشتی خانواده اش، ترك تحصيل نمود و بعد از آن مشغول به کار شد.

او در سنین جوانی راننده كارخانه سيمان بود.

در سال 1342 ازدواج نمود كه ثمره آن 7 فرزند(3دختر 4پسر)مي‌باشد.

وی با پيروزي انقلاب در سال 1357 عضو فعال كميته‌گردید و در سال 1360 به عنوان كارمند به استخدام وزارت دفاع (صنايع دفاع) درآمد.

با شروع جنگ تحميلي به منطقه جنوب داوطلبانه اعزام ‌شد.

او در سال 1362 در منطقه جنوب شيميايي شد كه بامراقبت هاي پزشكي و مداوا بهبودی نسبی یافت.

از خصوصیات اخلاقی وی می توان؛مهربانی، صبوری، خوش رفتاری و ایمان راسخش را برشمرد.

جانباز شیمیایی عباس دستامنش خراساني سرانجام در روز ششم اسفند ماه 1378 در بيمارستان ساسان بر اثر جراحات ناشي از مجروحیت شيميايي به درجه رفيع شهادت نائل مي‌گردد.        

پایان

نام و نام خانوادگي: اكبر آقابابايي

نام پدر: حسين علي

تاریخ و محل تولد: چهارم فروردین ماه 1340

تحصیلات: دیپلم متوسطه

شغل: پاسدار

تاریخ و محل شهادت: سوم شهریور ماه 1375

محل خاکسپاری: گلستان شهدای اصفهان

سن در زمان شهادت: 35

نحوه شهادت: مجروحیت ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی

نوع عامل شیمیایی: گاز خردل

----------------------------------------------------------------------

اكبر آقابابايي

1340- 1375

شهید اکبر آقا بابایی، فرزند حسين علي، در روز چهارم فروردین ماه1340 در شهر اصفهان به دنیا آمد.

اکبر در خانواده ای مذهبی و متوسط رشد کرد، همزمان با ورود به مدرسه، به آموزش قرائت قرآن کريم را آغاز كرد.

در دوره نوجواني اوقات فراغت خود را در کارخانه «سنگ بري» مي گذراند، تا به نوبه خود سهمی در تأمين معاش خانواده داشته باشد.

وی در بهمن ماه سال 1357 در کميته دفاع شهري اصفهان فعاليت خود را آغاز نمود.

چندي بعد به عنوان مربي تاکتيک و سلاح در سپاه پاسداران اصفهان مشغول به کار شد. با آغاز غائله کردستان، مسئوليت عمليات سپاه سنندج را بر عهده گرفت.

شهید آقا بابايي در سال 1362 به سمت فرماندهي عمليات ناحيه شمال غرب و کردستان منصوب شد و بعد از مدتي به علت توانائي و کارداني‌اش فرماندهي تيپ18 الغدير را پذيرفت.

او در طول سالهاي دفاع مقدس در عمليات‌هاي متعددی شرکت کرد و چندين مرتبه مجروح شد، اما عمليات کربلاي5،برگ زريني از رشادتهاي او در دوران دفاع مقدس بود.بمباران شيميايي دشمن بعثی در  این عمليات، برای همیشه آن سردار رشید سپاه اسلام را به بستر بيماري انداخت.

جانباز سرافراز اکبر آقابابایی، سرانجام پس از سالها صبوري در تحمل درد و رنج حاصل از مجروحیت شیمیایی اش در سحرگاه پنجم شهريور ماه 1375 در حالی که فرازهایی از زیارت عاشورا را زمزمه می کرد، هنگام دميدن سپيده سحر همراه قافله صبح به آسمان پر کشيد و به فیض شهادت رسید.

پایان

منبع: اطلاعات و آثار فرهنگی موجود در اداره بنیاد شهید و امور ایثار گران استان تهران- منطقه 5.(شمیرانات)

نام و نام خانوادگي: محمد جعفر نصر اصفهاني

نام پدر: تقي

تاريخ تولد: 10/6/1339

محل تولد: اصفهان

تحصيلات: كارشناسي علوم نظامي

محل مجروحيت: پنجوين عراق

نوع عامل شيميايي:  گاز خردل

محل شهادت: بيمارستان 502 ارتش

تاريخ شهادت: 19/8/1375

                        --------------------------------------------------------------------------------

شهيد محمد جعفر نصراصفهاني

(1339- 1375)

سرهنگ شهيد محمد جعفر نصراصفهاني، فرزندتقي، درروزدهم شهريورماه 1339در«محله منارجنبان» در اصفهان بدنياآمد.  پس از طي دوران طفوليت به مدرسه رفت و تحصيلات خود را تا اخذ ديپلم متوسطه در رشته رياضي در اصفهان ادامه داد.

در بهمن ماه 1357 و اوج گيري  قيامهاي مردمي در دبيرستان تحصيل می نمود و در مبارزه عليه رژيم حاكم با فعاليت هايي ازقبيل پخش اعلاميه امام (ره) به همراه دوستانش شرکت می کرد.

 پس از اخذ ديپلم متوسطه در روز پانزدهم بهمن ماه 1358 به خدمت سربازی اعزام و پس ازطی دوره آموزشی اوليه در مرکزآموزشی بيرجند به گروه 44 توپخانه اصفهان منتقل گرديد.

درگروه 44 باتوجه به روحيه مذهبی و انقلابی که داشت در فعاليتهای انجمن اسلامی مرکزآموزش توپخانه شرکت و در اين فعاليت با سرگرد صياد شيرازی و ديگر افسرانی که با ايشان همکاری می کردند آشنايی پيداکرد.

با شروع جنگ در سال 1359، در همان ماههای اول به اتفاق چند نفر ديگر داوطلبانه تقاضای اعزام به جبهه نمود و در روزهای اول حضوردرمنطقه عملياتی سوسنگردمجروح و به بيمارستان منتقل گرديد.

در مهرماه سال 1360با انتصاب سرهنگ صيادشيرازی به فرماندهی نزاجا، در دفتر ايشان خدمت خود را ادامه داد.

بعد ازگذراندن 18ماه خدمت دوره ضرورت و شش ماه خدمت احتياط درتاريخ15/11/ 1360خدمت وی به پايان رسيد،‌ اما همچنان داوطلبانه به خدمت خود در دفتر فرماندهی نزاجا ادامه داد و در همين زمان با وساطت يکی ازافسران همکار با انتخاب يک همسر از خانواده ای متدين،‌ ازدواج نمود.

به توصيه تيمسارصيادشيرازی و همکاران نزديک ايشان خدمت در ارتش را به عنوان شغل دايم خود انتخاب و در سال 1361 وارد دانشکده افسری گرديد.

در طول دوره دانشكده جواني کاردان ، باهوش و بينش مذهبی و سياسی و با اخلاق بود.

در زمان جنگ با اينکه مرکزتوپخانه در اصفهان بود، اما وي رسته پياده را برگزيد و دوره مقدماتی را در لشگر28پياده سنندج - که در دو جبهه درگير بود و از پر مخاطره ترين يگانها بود - انتخاب کرد و به آن يگان منتقل و به عنوان فرمانده گروهان پياده در خط مقدم جبهه مشغول به خدمت گرديد.

در سال 1367 در يک عمليات رزمی درمنطقه مريوان و پنجوين عراق به شدت مجروح و به پشت جبهه منتقل گرديد و در همين زمان به واسطه تک شيميايی دشمن بعثی آلودگی شيميايی نيز پيدا نمود.

  وي از سال 67 13تا 1373 در مشاغل زير خدمت نمود.

بازرسی لشگر 28 سنندج -  دوره عالی پياده درشيراز.

فرمانده گروهان دانشجويان در دانشکده افسری.

قرارگاه شمال غرب نزاجا.

بازرسی نزاجا.

معاون وفرمانده گردان تکاورتيپ 45 تکاور.

سال 1373 با ترفيع به درجه سرهنگی  بعنوان فرمانده تيپ 1 لشگر 23 انتصاب وخدمت نمود.

سال 1374 بعنوان فرمانده تيپ 1 لشگر 77 پياده ثامن الائمه (ع) وبا تمايل وی انتصاب ودر منطقه عملياتی جنوب.

در اين مسوليت با اينکه در شرايط جسمانی خوبی نبود و چند ماه قبل از آن مورد عمل جراحی از ناحيه معده قرار گرفته بود خدمت نمود.

در سال 1375 حال عمومي وی به واسطه مجروحيت وآلودگی شيميايی از گذشته مجدداَ به وخامت گذاشت و بعد ازمدتی بستری شدن در بيمارستان و منزل و تحمل درد و رنج فراوان در روز 19 آبان ماه سال 75 13 روح ملکوتی اش به لقاءالله  و به خيل عظيم شهدا و مجاهدان راه  اسلام پيوست.

پايان

----------------------------------------------------------------------------------------

منابع:

 اداره جمع آوري آثار در معاونت پژوهش و تبليغات بنياد شهيد.

اطلاعات موجود در پرونده شهيد: سازمان ايثار گران نزاجا.

كتاب مرد ره از انتشارات و مركز انقلاب اسلامي سال 1380

كتاب جانم فداي اسلام  از انتشارات عقيدتي سياسي ارتش1378. 

---------------------------------------

 شهيد سهراب نوروزي چليچه

«اولين فرمانده شهید استان چهارمحال و بختياری»

معلم شهيد سهراب نوروزي چليچه، فرزند علي حسين، در روز اول اردیبهشت ماه سال 1336 در روستای چليچه در حومه شهرستان فارسان در استان چهارمحال وبختياری به دنيا آمد.

پس از طي دوران طفوليت در سن 7 سالگي ( مهر ماه سال 1344) به مدرسه رفت.

سهراب نه ساله بود كه مادرش درگذشت.

او در دوره نوجوانی به امور مختلف کشاورزی و دامداري می پرداخت.

تا پايان دوره راهنمايي را در زادگاهش گذراند و سپس وارد دانشسراي تربيت معلم شد.

پس از گذراندن تحصيلات خود وارد آموزش و پرورش شد و در دور افتاده ترين روستاهاي استان  خدمت نمود.

او دارای دیدگاه های انقلابی و اندیشه های ناب مذهبی و پیرو نهضت امام خمینی (ره) بود.

وی در سن 21 سالگی در زادگاهش ازدواج نمود و صاحب دو فرزند پسر و یک فرزند دختر شد.

با آغاز جنگ تحمیلی پس از گذراندن یک دوره آموزش نظامی در کمیته انقلاب اسلامی شهرستان فارسان به عنوان رزمنده به جبهه اعزام شد.

پس از طي دوره هاي آموزش فرماندهي در تهران به عنوان يكي از فرماندهان طرح لبيك يا خميني در پادگان اصفهان برگزيده شد.

سهراب نوروزی در زمستان سال 1362 و آغاز آفند بزرگ ایران علیه دشمن متجاوز – عملیات خیبر-   در تیپ 44 قمر بنی هاشم به جزیره مجنون اعزام شد و به عنوان فرمانده گردان به جهاد و مبارزه در راه وطن اسلامی پرداخت.

او فرمانده گردانی بود كه در اسفند ماه سال 1362 به مدت پنج روز، مقاومت دليرانه ای در برابر تانكهاي عراق در خط مقدم جزيره پشت سر گذاشته بود.

 او و همرزمانش تجهيزات خود از جمله ماسكها را به نيروهاي تازه وارد داده و آماده خروج از جزيره بودندكه در بعدازظهر 19/12/62 هدف بمباران شيميايي 3 فروند هواپيماي عراقي قرار گرفتند و به همين علت همگي شديداً آسيب ديدند.

 بمب در فاصله چند متري وي اصابت كرده بود به طوري كه لباسهايش به ذرات سياه رنگ مايع خردل آغشته شده بود. به دليل كمبود نسبي وسيله نقليه هوايي و آبي و نيز فعاليت توپخانه دشمن، اين فرمانده و عدهاي ديگر، پنج ساعت بعد موفق به خروج از جزيره شدند.

مطابق نظر پزشک معالج - دکتر عباس فروتن- : در ابتداي مراجعه به نقاهتگاه تختي حالت گنگي و گيجي داشت.

 از نظر ريوي ديسترس تنفسي شديد، سيانوز، تاكي پنه، تاكي كاردي و رالهاي منتشر ريوي داشت. پس از گذشت 24 ساعت تاولهاي بزرگ و متعددي حدود 60% بدن وي را فرا گرفت.

درمانهاي معمول تاثيري در بهبودي بيمار نداشت. تدريجاً گيجي و ضعف بيمار شديدتر شد و ناراحتي تنفسي همچنان به شدت وجود داشت.

در ابتدا بيمار لوكوسيتوز 23000 و هموگلوبين 19-18 داشت. با توجه به وخامت حال عمومي، بيمار از I.C.U. نقاهتگاه تختي به بيمارستان گلستان اهواز منتقل شد.

 لوكوسيت بيمار در آنجا به حدود 300 رسيد. بيمار تاكي كاردي شديد 150-130 داشت كه احتمالاً با مسموميت شديد توجيه مي شد و بعيد به نظر مي رسيد كه با وضعيت دهيدراتاسيون و نارسايي قلبي بيمار رابطه اي داشته باشد.

دو روز بعد آمفيزم زيرجلدي در سرتاسر پوست قفسه سينه احساس شد.

سرانجام در روز بیست و هشتم اسفند ماه سال 1362  با لوكوسيت 150 و عليرغم تزريق خونهاي تازه به شهادت رسيد.

بخشي از وصيت نامه شهيد سهراب نوروزي:

“… عالم محضر خداست و بندگان همه در حضور او حاضرند … كوشش كنيد كه خود را در عبوديت معشوق فدا نمایيد … همه انسانها بايد سالك باشند و در طي اين مسير از خود مراقبت كامل نمايند تا بتوانند از عالم برزخ كه همان درون خود مي باشد به سلامت به درآيند و راه رسيدن به اين هدف بزرگ در نماز و جهاد نهفته است، نماز عروج انسان است و جهاد اقامه كننده نماز …”