0

راهبي با ديدن يكي از كرامات حضرت علي (ع) كه خبر آن در كتاب آسماني اش آمده بود، مسلمان شد

 
paysokhan
paysokhan
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 364
محل سکونت : فارس

راهبي با ديدن يكي از كرامات حضرت علي (ع) كه خبر آن در كتاب آسماني اش آمده بود، مسلمان شد

اميرالمؤمنين علي عليه السّلام با لشكرش به سوي صفين حركت كرد. در بين راه آب آنها تمام شد و همه تشنه ماندند و هر چه تفحص كردند آبي نيافتند! به دستور حضرت مقداري از جاده خارج شدند و در وسط بيابان دير ( عبادتگاهي) ديدند، به آنجا رفته و از كسي كه آنجا بود مطالبه آب كردند. آن راهب گفت:از اينجا تا نزديكترين چاه آب دو فرسخ فاصله است و گاهي براي من آب مي آورند و من آن را جيره بندي مي كنم وگرنه از شدت تشنگي مي ميرم! حضرت فرمود: شنيديد كه راهب چه مي گويد! گفتند: آيا مي فرمائي كه به آنجا كه اشاره مي كند ( در دو فرسخي) برويم؟ فرمود: نيازي به پيمودن اين مسير طولاني نيست. پس سر شترش را به سوي قبله گردانيد و محلي در نزديكي دير را نشان داد و فرمود: آنجا را حفر كنيد! زمين را كندند و خاك ها را كنار ريختند تا به سنگ بسيار بزرگي رسيدند، و گفتند: اي اميرالمؤمنين! اينجا سنگي است كه وسائل ما ( مثل كلنگ و تيشه) در آن اثر نمي كند! فرمود: زير اين سنگ آب است، جديت كنيد تا آن را برداريد. اصحاب جمع شدند و تلاش كردند اما نتوانستند آن سنگ را حركت بدهند. حضرت علي (ع) كه ناتواني اصحاب را ديد نزد آنها آمد و انگشتانش را از گوشه ي سنگ به زير آن برد و با يك حركت آن را تكان داد و از جاي بركند و به محلي بسيار دور پرتاب كرد و آب بسياري پديدار شد. لشكريان آمدند و از آن آب كه بسيار گوارا و سرد بود نوشيدند و به دستور حضرت مقدار زيادي آب براي خود برداشتند. آنگاه حضرت آن سنگ را برداشت و سرجاي خود گذاشت و دستور داد خاك بر آن ريخته و اثر آن را محو كردند!. راهب كه از بالاي دير اين منظره را مي ديد گفت: مرا از اينجا پائين بياوريد وقتي او را پائين آوردند نزد علي (ع) آمد و گفت: آيا تو پيامبر خدا هستي؟ گفت: نه. پرسيد: آيا ملائكه هستي؟ گفت: نه، پرسيد: پس تو كيستي؟ فرمود: من جانشين پيغمبر اسلام هستم. راهب گفت: دستت را به من بده تا با تو بيعت كنم و مسلمان بشوم! حضرت دستش را به سوي او دراز كرد و او شهادت به توحيد و نبوت و امامت علي (ع) داد و مسلمان شد. حضرت شرائط و احكام اسلام را براي او گفت، و سپس پرسيد: چه چيزي باعث شد كه تو اسلام بياوري؟ گفت: اي اميرالمؤمنين! اين دير اينجا بنا شده تا كسيكه اين سنگ را از جاي خود برمي دارد شناخته شود، قبل از من علما و راهب هاي زيادي در اين دير ساكن شده اند تا تو را بشناسند ولي موفق نشده اند، و خدا اين نعمت را به من مرحمت نمود زيرا ما در كتاب خود ديده ايم و از علماء خود شنيده ايم كه از محل اين سنگ هيچكس جز پيامبر  و يا جانشين پيامبر خبر ندارد، و تا او نيايد محل او آشكار نميشود و كسي قدرت كندن آن را ندارد جز همان نبي يا وصي او، و چون من تحقق اين وعده را به دست تو ديدم مسلمان شدم. حضرت علي (ع) وقتي اين سخن را شنيد آنقدر گريه كرد كه صورت ( و ريش) او از اشك چشمش تر شد و فرمود: خدا را سپاس مي گويم كه نزد او فراموش شده نيستم و در كتب آسماني نام مرا ذكر كرده است. آنگاه اصحاب را صدا زد و فرمود: بشنويد آنچه اين برادر مسلمان شما مي گويد. راهب يكبار ديگر جريان را گفت و همه ي اصحاب شكر خدا بجاي آوردند كه از ياران علي (ع) هستند.لشكر حركت كرد و راهب هم با آنها همراه شد و در جنگ با اهل شام آن راهب كشته شد و حضرت بر او نماز خواند و او را به خاك سپرد و بسيار براي او استغفار كرد.
 

اسلام پیروز است
 
شنبه 23 بهمن 1389  1:18 AM
تشکرات از این پست
ahmadfarm
ahmadfarm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1390 
تعداد پست ها : 7792
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به: راهبي با ديدن يكي از كرامات حضرت علي (ع) كه خبر آن در كتاب آسماني اش آمده بود، مسلمان شد

اللهم صل علي محمد و ال محمد.

   

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه   ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را  ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

                                     

           برای ظهورش صلوات........ اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 
 
یک شنبه 14 اردیبهشت 1393  8:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها