آيا اهل تصوف از مذهب معيّنى پيروى مى كنند؟
كلمه صوفى و تصوف به صوف يعنى پشم منصوب است; چون جماعت صوفيان، لباس خشن و پشمى مى پوشيده اند، آنان را صوفى گويند.
صوفيان، گروهى هستند كه در ظاهر با پشت كردن به مظاهر دنيا و زهدورزى و ترك اميال و خواسته هاى نفسانى، و انجام دادن عبادات خاص، خود را اهل كشف و شهود و معرفت مى دانند; آنان در مواردى كارهاى غير شرعى و اعمال غير دينى نيز انجام مى دهند.
كلمه تصوّف در قرآن كريم وجود ندارد امّا صوفيان كار خود را با دستورات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و اعمال او مطابق مى دانند و از آن حضرت نيز در تأييد خود اقوال و افعالى را نقل كرده اند; مثلا مى گويند: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)فرموده اند: «الشريعة أقوالي و الطريقة أفعالي و الحقيقة أحوالي»
; شريعت، گفتار من، و طريقت، كردار من و حقيقت، احوال من است.
به موجب اين حديث، در شريعت محمدى(صلى الله عليه وآله وسلم) اجراى احكام شرع و عبوديت و اخلاص، نقطه آغاز و سير و سلوك صوفيانه براى كشف حقيقت است.
در حديث ديگرى از انس بن مالك نقل است: «كان رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) يجيب دعوة العبد و يركب الحمار و يلبس الصوف»;
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) دعوت بندگان را اجابت مى كرد و بر الاغ سوار مى شد و لباس پشمينه مى پوشيد. شايد صوفيان به تأسى از آن بزرگوار، پشمينه پوشى را سنّت خود قرار داده اند.
علماى اسلام درباره صوفيه، مواضع مختلفى دارند. عده اى آنان را بيگانه از اسلام، و افرادى لاابالى معرفى كرده اند. البته صوفيان هم گروههاى مختلفى دارند; مثلا برخى آنان پس از مدتى عبادت، ديگر به ظواهر شريعت عمل نمى كنند، حتى تا مدت ها، گوشت حيوانات را نمى خورند و گاهى نيز با رقص و پايكوبى به احكام شرعى بى اعتنايى مى كنند و خود را از آنها بى نياز مى دانند.
و برخى ديگر هر چند ممكن است منطقى تر از اينها باشند اما از نظر عقيده مشكلات ديگرى دارند.
كلمه صوفى از قرن دوم هجرى بين مسلمانان رواج يافت. به قولى اين كلمه را نخستين بار ابوهاشم كوفى (كه اصالتاً از مردم شام است و در كوفه مى زيست) بر سر زبان ها انداخت. امّا بعضى اين نام را به حسن بصرى نيز منسوب كرده اند.
صوفيان، خود را به پيروى از مكتب و مذهب خاصى مقيّد نمى كنند; آنان همه مكاتب و مذاهب را حق مى شمارند و پيروى هر يك از آنها برايشان فرقى ندارد زيرا هدف، رسيدن به كمال است و همه اديان و مذاهب، به گونه اى نردبان صعود به قلّه كمالند.
از ديدگاه صوفى كامل، تمام مذاهب و مسلك ها، يكسان و هم رنگ و هم گونند و او هيچ يك از اديان و مذاهب جهان را از ديگرى ممتاز نمى داند. صوفى، مسجد واقعى را قلب پاك و صاف، و كعبه حقيقى را كعبه دل مى داند نه خانه سنگ و گل! و به قول شاعر :
در حيرتم كه دشمنى كفر و دين چراست *** از يك چراغ، كعبه و بتخانه روشن است