گروه فرهنگي / حوزه ايثار و شهادت
89/11/22 - 13:26
شماره:8911220355
محمدرضا طالقاني در گفتوگو با فارس:
آنقدر در زندان ساواك شلوغكاري كردم كه از آنجا بيرونم كردند
خبرگزاري فارس: رئيس سابق فدراسيون كشتي گفت: به دليل برهم زدن مسابقات كشتي جام آريا مهر، دستگير و در زندان باغ شاه زنداني شدم؛ آنقدر در زندان شلوغكاري كردم كه مرا از آنجا بيرون كردند.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبري فارس "توانا " محمدرضا طالقاني عصر روز گذشته و در آستانه 22 بهمن سالروز پيروزي انقلاب اسلامي با حضور در اين باشگاه ضمن گفتوگو با خبرنگاران به ارائه خاطرات خود در زمان انقلاب و همراهي با امام خميني(ره) پرداخت و اظهار داشت: در دوران انقلاب هر آنچه كه داشتم و از دستم بر ميآمد را در طبق اخلاص گذاشتم و تمام روزهايي را كه در خدمت امام عزيزمان در مراسم استقبال از ايشان در بهشت زهرا (س) و ساير نقاط بودم، برايم درس بود.
رئيس سابق فدراسيون كشتي كشور در خصوص ويژگيهاي حضرت امام (ره) بيان داشت: امام خميني (ره) با مختصات و جايگاه بالايي كه داشتند و بر خلاف چيزهايي كه درباره ايشان ميگفتند، بسيار متواضع بودند و از همراهي با ايشان بسيار لذت ميبردم.
وي با بيان اينكه امام (ره) با مستكبران و كفار سخت و محكم و با مؤمنين بسيار مهربان بودند، افزود: وقتي امام خميني (ره) دوبار به من فرمودند "ورزشكار نيستم ولي شما را دوست دارم "؛ متوجه شدم عين حقيقت را ميگويند و وقتي با ايشان مواجه ميشدم، بسيار جذب ايشان ميشدم.
رئيس سابق فدراسيون كشتي كشورمان ادامه داد: امام(ره) اهل ورزش و پياده روي بودند و روحيه ورزشكاري زيبايي داشتند؛ براي من بسيار جالب بود كه فردي با اين ويژگي و با اين سن و سال، بسيار صميمي، منظبط و در زمان خاص خود ورزش هم ميكردند.
وي همچنين در ادامه، دقيق بودن و زمان شناسي امام خميني (ره) را مثال زدني دانست و گفت: زمان شناسي را از امام ياد گرفتم، همه فعاليتهاي امام روي حساب و ساعت بود، مثلاً امام ساعت 7 پيادهروي ميكردند، ساعت 7:30 قرآن ميخواندند، ساعت 7:55 صبحانه ميخوردند و اگر برنامهريزي، دقت و زمان شناسي امام نبود ايشان موفق نبودند.
وي كه در مراسم سخنراني امام خميني (ره) مسئوليت محافظت از ايشان را به عهده داشت، اظهار داشت: در روز سخنراني امام(ره) در بهشت زهرا (س)، شهيد مطهري به من گفت "حاج پهلوان! بايد طوري پشت سر امام بايستي كه به امام تير نخورد " و من در جواب شهيد مطهري فقط يك كلمه گفتم "يا علي ".
طالقاني اضافه كرد: اين كشور افراد عاشق، مطيع و آماده به خدمت زياد دارد و ما متعلق به اين كشور، مردم و اين آب و خاك هستيم و مردم اين كشور را دوست داريم، لذا سعي كردهام با همه مردم يكرنگ باشم.
رئيس سابق فدراسيون كشتي كشور كه با تواضع خود حاضر به توضيح دادن درباره خاطرات خود نبود، ادامه سخنان خود را اين گونه ادامه داد: "من اگر بي سر و پايم به جهان، عيبي نيست / عاشقان طايفه بي سر و بيپايانند "؛ لذا ما را اينگونه بپذيريد كه عاشقي هستم كه هيچ ادعايي ندارم؛ از كسي تا به امروز چيزي نخواستهام و هر آنچه خواستهام از خداوند بوده است.
طالقاني در ادامه گفتوگوي خود رمز عاشقي را توكل بر خدا دانست و افزود: از آنجا كه بسيار به مكه مشرف ميشوم، "اگر زياد به اين خانه ميآيي خلاف مكن / جز خدا دور كسي طواف مكن " بنابراين من نيز آموختهام كه خدا را بزرگ و باقي را بنده ببينم.
*به خاطر فعاليت انقلابي، مزدي از كسي طلب ندارم
وي بيان داشت: در دوران انقلاب بر حسب وظيفه در صحنه حضور پيدا كردم؛ قرار نيست كه چون در انقلاب، كاري كه در توان داشتم انجام دادم، مزدي از كسي طلب داشته باشم، وظيفه اين بود كه هر كاري از دستم برميآمد انجام دهم، بنابراين امروز هيچ ادعايي ندارم.
*در زمان پخش صداي انقلاب در استوديو راديو بودم
رئيس سابق فدراسيون كشتي كشورمان در ادامه با ذكر خاطراتي از دوران انقلاب به تصرف استوديو راديو در ميدان ارك تهران اشاره كرد و يادآور شد: براي تصرف استوديو راديو به همراه 12 تا 13 نفر وارد آنجا شديم، اما هنگام برگشت 2 نفر بيشتر باقي نمانده بوديم؛ چرا كه همه آنها در راهروها افتاده و شهيد شده بودند، يك نفر از زخميها را بغل كردم و با خود پايين آوردم اما در نهايت در آغوش من جان داد.
طاقاني افزود: راديو را در 22 بهمن تصرف كرديم و زماني كه صداي انقلاب براي نخستين بار از راديو توسط شهيد محلاتي پخش شد، من آنجا بودم.
*به خاطر برهم زندان باغ شاه مرا از آنجا بيرون كردند
وي همچنين به خاطره برهم زدن جام كشتي آريا مهر اشاره كرد و گفت: مسابقات بينالمللي جام آريا مهر بود كه من شب قبل از مسابقه با بچهها صحبت كردم و همراه چند نفر از بچهها از محل مسابقات بيرون آمديم؛ بعد از آن هم ساواكيها من را دستگير كردند و يك ماه در زندان باغ شاه بودم كه مرتب از دست ساواكيها كتك ميخوردم.
طالقاني به بيان خاطره ديگري از داخل زندان شاه اشاره كرد و گفت: در زندان ملاقات نداشتم؛ مردم نميدانستند من در كجا هستم؛ ساواكيها در زندان صبح هر روز ما را كتك ميزدند؛ بعد از آن كمي كشتي ميگرفتيم؛ ورزش ميكرديم كه در نهايت آنقدر در زندان شلوغ كردم كه بنده را از زندان بيرون كردند.