بچه هاي قديمي موصل 4 راديو داشتند. نمي دانم با آن همه مراقبتهاي شديد عراقيها چگونه راديو به دست آورده بودند . اگر بنويسم نعمت بزرگي بود، به گزاف ننوشته ام. ما از تازه ترين اخبار مطلع مي شديم و چند نفر نيز مامور شده بودند كه خبرها را روي كاغذ نوشته ، بين ديگران پخش كنند.
محل اختفاي راديو ، در دل آبگرمكن بود. يك روز يكي از برادران كه فراموش كرده بود در آبگرمكن راديو است، آبگرمكن را روشن ميكند و آن نعمت خوب ، به اين شكل ، از دستمان رفت.
از شما دوستانِ عزیزم در راسخون استدعا دارم ، این اشعار رو بخونید و پخش کنید ، ان شاءالله در ثوابش شریک باشید
روزهٔ کودکانه . نماز کودکانه . قرآنِ کودکانه
وبلاگ مجموعه اشعار بنده حقیر :
http://delsoroodeha.rasekhoonblog.com