انسانها از نظر تحمل شوخى يكسان نيستند. بعضي
ها ظرفيت لازمبراى مزاح ندارند، در نتيجه شوخى به جاى دلشادكردن، كينه وكدورت مىآورد و به جاى غمزدايى، اندوهزا مىشود.
از سوى ديگر، افراط در هر چيز، حتى خنديدن و خنداندن وشوخى و لطيفهگويى ناپسند است و آثار سوء و عوارض تلخ دارد. اگردر تعاليم دينى از «مزاح» نهى شده يا از «كثرت مزاح» مذمتشده است،براى پيشگيرى از همين عوارض است. مولوى گويد:
گوش سر بربند از هزل و دروغ.
تا ببينى شهر جان را با فروغ.
البته كه نگاه جدى به حيات و شناخت ناب از فلسفه زيستن وتوجه به عقبهها و گردنههاى پر پيچ و خم و آينده دشوار و اسرارآميزوجود ما به حدى مشغول كننده است كه اگر كسى به همين جهات، لباز خنده و زبان از شوخى و عمل از مزاح برگيرد، چندان قابل ملامت ونكوهش نيست.
اينك نگاهى گذرا به برخى احاديثى مىافكنيم كه اساسا از مزاح،نهى مىكند، يا از افراط در شوخى برحذر مىدارد، يا به عوارض وپيامدهاى اخلاقى و اجتماعى زيادهروى در مزاح يا شوخيهاىبىحساب و لجامگسيخته و بىملاحظه نسبتبه حيثيت و آبرو وشخصيت ديگران اشاره دارد. با توجه به اينكه دين، مزاح را از اخلاقشايسته يك مؤمن مىداند، نهى از مزاح در موراد ديگر، جاى تاملدارد.
امام باقر(ع) به حمران بناعين فرمود:
«اياك و المزاح، فانه يذهب هيبة الرجل و ماء وجهه»;
از شوخى بپرهيز، چرا كه شوخى هيبت و آبروى انسان را مىبرد.
امام صادق(ع) فرمود:
«لا تمزح، فيذهب نورك»;
شوخى مكن، كه فروغت مىرود.
رسول خدا(ص) فرمود:
«كثرة المزاح تذهب بماء الوجه و كثرة الضحك تمحو الايمان»;
شوخى بيش از اندازه و بسيار، آبرو را مىبرد و خنده زياد، ايمان رامحو مىكند.
ز شوخى بپرهيز اى باخرد.
كه شوخى تو را آبرو مىبرد.
در آداب و اخلاق مسافرت، در احاديث متعددى، چند چيز جزءجوانمردى و فتوت به شمار آمده است، يكى هم مزاح است، اما بهشرطى كه معصيت و گناه نباشد، يا موجب خشم و نارضايى پروردگارنگردد. (المزاح فى غير المعاصى. كثرة المزاح فى غير ما يسخط الله عزو جل).
در سخنى هم امام صادق(ع) فرموده است:
«ان الله يحب المداعب فى الجماعة بلا رفث»;
خداوند، شوخ و مزاحكننده و بذلهگو در ميان جمع را دوستمىدارد، اگر به گناه كشيده نشود.
امام كاظم(ع) نيز در توصيه به يكى از فرزندانش چنين مىفرمايد:
«... اياك و المزاح، فانه يذهب بنور ايمانك و يستخف مروتك»;
از شوخى پرهيز كن، كه نور ايمانت را مىبرد و مروت تو را سبكمىسازد.
امام زينالعابدين(ع) در حديثبلندى كه به خصلتهاى گناهان وآثار و عواقب سوء آنها پرداخته، از جمله گناهانى را كه پرده حيا وعصمت را مىدرد، شرابخوارى، قماربازى و پرداختن به لغويات وشوخيهايى مىشمارد كه براى خنداندن مردم به كار گرفته مىشود.
شايد اشاره به آثار سوء اخلاقى و روحى دلقكبازيهايى باشد كهعدهاى شغل خود را انجام حركات سبك و خنداندن مردم ساختهاند ومردم را از واقعيات حيات و عمق بينش و نگرش به زندگى و مراعاتآداب و سنن دور مىدارند.
آيا جز اين است كه چهرههاى دلقك و انسانهايى كه حرفهبازيگرى در خنداندن و لودگى و مسخرگى دارند، و شوخيهاى جلف وسبك و نسنجيده و دور از وقار مىكنند، به طور طبيعى هيبت و وقارانسانى خود را از دست مىدهند و در نظرها سبك جلوه مىكنند. اينمضمون، در احاديثبسيارى مطرح شده است.
امام على(ع) فرموده است:
«من كثر مزاحه استخف به و من كثر ضحكه ذهبت هيبته»;
كسى كه زياد شوخى كند، به سبب همان، سبك مىشود و هر كهزياد بخندد، هيبتش مىرود.
اگر در حديث است كه: «الكامل من غلب جده هزله»;كامل كسىاست كه «جد» او بر «شوخى»اش غلبه و فزونى داشته باشد، نفى اصلشوخى و مزاح و هزل را نمىكند، بلكه شوخيهاى بىرويه و مزاحهاىخارج از حد را مى گويد كه «جديتحيات» را تحتالشعاع قرار مىدهد.
شوخيهاى بدفرجام
وقتى شوخى، از مرز اعتدال فراتر رود و به افراط كشيده شود،موجب تحقير و اهانت مىگردد و طرف شوخى برمىآشوبد و در دفاعاز آبروى خود و حفظ موقعيتش به معارضه و برخورد مىپردازد.اينجاست كه شوخى تبديل به كدورت و دشمنى مىشود.
نمونههاى فراوانى مىتوان يافت كه يك مزاح بيجا و نسنجيده كهبىحرمتى به كسى يا گروهى تلقى شده است، خشم آنان را برانگيختهاست. در ضربالمثلهاى ما تعابيرى همچون «شوخى شوخى آخرش بهجدى مىكشد»وجود دارد كه گوياى عواقب ناهنجار برخىشوخيهاست. همين مضمون در مثلهاى عربى نيز آمده است: «المزاحمقدمة الشر».
امام حسن عسكرى(ع) فرمود: «لا تمازح، فيجترء عليك»;شوخىمكن، كه بر تو گستاخ مىشوند. اين، اشاره به از بين رفتن مهابت وحرمت مزاحكننده دارد كه وقتى با شوخى، حريم خود را شكست وابهت و وقار خويش را زير پا گذاشت، راه براى ديگران باز مىشود كهبه حرمتشكنى بپردازند.
در حديث ديگرى كه امام صادق(ع) به «مؤمن الطاق» دارد به آثارسوء و خلافانگيز مزاح اشاره دارد. حضرت، ضمن وصاياى مفصلىبه وى، مىفرمايد:
«ان اردت ان يصفو لك ود اخيك فلا تمازحنه و لا تمارينه و لا تباهينه و لاتشارنه»;
اگر مىخواهى دوستى برادرت با تو صاف و زلال و بىآلايشبماند، با او شوخى، جدل، مفاخره و مخاصمه و كشمكش مكن.
روشن است كه اين چهار عمل، گاهى نوعى تعرض به حريمشخصيت ديگرى محسوب مىشود و آن صفاى برادرى و دوستى رامىآلايد.
به هر حال، در شوخى كردن با ديگران، هم بايد ظرفيت طرفمقابل سنجيده شود، هم از افراط و زيادهروى پرهيز گردد، هم از تحقيرو توهين و استهزاء ديگران اجتناب شود، هم وقار و هيبتخودشخص محفوظ بماند. نشاندن گل لبخند به چهرهها به قيمتخوردكردن شخصيتيك انسان، و ايجاد شادى در عدهاى به بهاى غمگينساختن يك مسلمان، زيبنده و شايسته نيست. در مساله طنز وبرنامههاى فكاهى و عروسكى صدا و سيما نيز، به لحاظ اينكه گاهىاهانتبه اشخاص حقيقى مىشود و تعرض به آبرو و حيثيت آنان بهشمار مىآيد، برخى به طور جدى مخالفند و آنان را از نظر فقهى وشرعى بىاشكال نمىدانند. اعتدال در هر امرى پسنديده است، در مزاحو شوخى نيز همچنين، تا معاشرتها پاك و دوستيها بادوام و رابطههاصميمى و برادرانه باشد.
منبع:اخلاق معاشرت از جواد محدثي