0

سركرده بهائيت تظاهرات مردم را به خاك و خون كشيد

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سركرده بهائيت تظاهرات مردم را به خاك و خون كشيد

89/11/20 - 10:45
شماره:8911200374
نسخه چاپي ارسال به دوستان
دست بهائيت به خون مبارزان انقلابي آغشته است؛
سركرده بهائيت تظاهرات مردم را به خاك و خون كشيد

خبرگزاري فارس: روز 22 آذر 57 هنگامي كه مردم روستاي سعدي از راهپيمائي عليه حكومت جبار پهلوي باز مي‌گشتند، "صفات اله فهندژ " افسر ارتشي بهائي‌الاصل به روي مردم بي‌دفاع اسلحه كشيد و 43 ايراني را شهيد و مجروح كرد؛ اقدامي كه مورد حمايت بي‌شرمانه بيت‌العدل واقع شد.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا»، روي آوردن به سركوب با رفتاري خشون‌‌آميز به منظور ايجاد وحشت يا انتقام از مردم مسلمان ايران اسلامي، شيوه‌اي است كه همواره در مسلك تشكيلاتي بهائيت به دليل انديشه‌ها و آموزه‌هاي سركردگان اين فرقه، قابل مشاهده است. هر چند گردانندگان اين فرقه همواره تلاش كرده‌اند با اقدامات پروپاگاندايي مظلوم‌نمايي اين اقدامات را كم رنگ كنند.
رژيم پهلوي و مسلك بهائيت، ماهيتاً چون پديده آمده از سوي سرويس‌هاي اطلاعاتي قدرت‌هاي زمان خود به ويژه انگلستان هستند؛ در زمان حيات اين رژيم از يك تعامل خاص برخوردار بودند به طوري كه پزشك مخصوص شاه و همدم لحظات تنهايي وي يكي از متنفذين تشكيلات مسلك (cult) بهائيت بود.
بعد از كودتاي 28 مرداد اين تعامل و پيوند به اوج خود رسيد؛ در روزهاي آخر عمر حكومت پهلوي هم پيمان اين رژيم كه مي‌پنداشت حاكميت از آن اوست، براي حمايت از رژيم پهلوي دست به جنايت زد و جمعي از مردم بيگناه را به جرم نپذيرفتن حكومت وابسته به كشورهاي بيگانه و ضد مذهب به شهادت رساند و جمعي ديگر را جانباز كرد.
مردم ايران اسلامي در تمامي زواياي زندگي خويش از مولاي خويش آموخته‌اند كه هيچگاه نبايد زير سايه ظلم قرار گرفته و بايد آزاد باشند؛ وجود چنين روحيه‌اي باعث شد تا در سال 1357 با تمام هستي خود كه همانا جان خويشتن است با رژيم تا دندان مسلح وابسته به غرب به مبارزه‌اي جانانه به رهبري امام خميني (ره) برخيزند و پيروز شوند.
ايرانيان مسلمان، همواره اين مبارزه را چون صف‌آرايي ياران امام حسين (ع) در روز عاشورا در مقابل يزيديان مي‌پنداشتند. همين تنيده شدن شعور و اشتياق و روحيه انقلابي مردم با انقلاب امام حسين (ع) باعث شد كه ماه محرم سال57 نقطه عطفي در مبارزات مردمي ايران باشد.
در آن روزها كه مردم مسلمان ايران اسلامي تظاهرات‌ ميليوني به راه مي‌انداختند، فرقه بهائيت با دستور تشكيلاتي، بهائيان را واداشته بود به هر وسيله ممكن با اين اقدامات مردمي مقابله كنند. بهائيان نيز از استحضاء گرفته تا اقدامات خصمانه چون به گلوله بستن مردم، به حمايت از رژيم رو به افول برخاستند.
مبارزات مردم ادامه داشت تا اينكه ماه محرم فرا رسيد. همانطور كه رژيم انتظار داشت در اين ماه مردم به شدت حضور خود در تظاهرات افزودند و تظاهرات هاي ميليوني روزهاي تاسوعا و عاشوراي حسيني را پديد آوردند.

*قتل عام مردم

مردم مسلمان محله سعدي شيراز نيز كه آن ايام يك روستا بيش نبود، مانند تمامي مردم ايران اسلامي در تظاهرات شركت كردند.
در اين روستا تعدادي خانواده بهائي نيز حضور داشتند كه با دستور تشكيلات مبني بر مهاجرت، ساكن اين روستا شده بودند. برخي از افراد اين خانواده‌ها در ارتش استخدام شده و به لحاظ بهائي بودن موقعيت‌هاي خوبي داشتند. تشكيلات از جايي كه مي‌دانست پيروز اين ميدان نبرد، ملت قهرمان ايران است و بي‌شك اين حاكميت پهلوي است كه بايد صحنه را ترك كند و بالاخره مردم براي هميشه طومار تاج و تخت را خواهند بست؛ تمام تلاش خود را به كار گرفت تا آخرين قدم‌هاي خود را بردارد؛ بنابراين اديان فرقه ضاله بهائيت روز 22 آذر 1357 درست دو ماه قبل از پيروزي نهايي مردم و هنگامي كه مردم روستاي سعدي از راهپيمائي عليه حكومت جبار پهلوي باز مي‌گشتند، فاجعه‌اي پديد آوردند.

*وقايع اتفاقيه

جريان از اين قرار بود كه يك استوار ارتشي به نام "صفات اله فهندژ " كه از پدر و مادري بهائي متولد شده و به مدت 10سال رئيس محفل اين روستا و ساكن آنجا بود، با همكاري فرزندش از پشت بام خانه خود به مدت 2 ساعت اقدام به تيراندازي و نسل‌كشي تعدادي از مسلمانان بيگناه و مظلوم كرد و با شليك گلوله به هر فرد، فرياد جاويد شاه سر مي‌داد. در اين اقدام 43 نفر از هموطنان شهيد و برخي نيز به درجه جانبازي نائل آمدند. اكنون كه بيش از 3 دهه از وقوع اين جنايت مي‌گذرد، مردم و خانواده‌هاي شهدا و جانبازان اين واقعه تأثرآور، همچنان خاطره آن حادثه هولناك را فراموش نكرده و در ذهن دارند.

*چرا اين واقع رخ داد؟

در دوران پهلوي‌ها به خصوص پهلوي دوم، بهائيت به دنبال به دست آوردن رسميت براي تشكيلات خود از حاكميت بود. از آنجايي كه رژيم از واكنش‌هاي مراجع عظام و علماي آگاه و مردم غيور ايران اسلامي براي اين منظور در هراس بود، از اين عمل استنكاف ورزيد.
سران فرقه بهائيت ديدند كه رژيم براي به رسميت شناختن فرقه داراي ملاحظاتي است؛ بنابراين به دنبال راه حل‌هاي ديگري بودند تا اينكه به گزينه شهيدسازي روي آوردند. در كنگره ساليانه محفل ملي بهائيان ايران در خرداد ماه سال 1348 كه در تهران برگزار شد، به طور سري به رؤساي همه محافل در شهرستان‌ها ابلاغ شد كه بگونه‌اي مقتضي بلوايي راه بيندازند و حتي‌المقدور طوري عمل كنند كه يك نفر كشته دهند تا مظلوم قلمداد شوند و از سويي به دانشجويان بهائي كه در خارج مشغول به تحصيل بودند نيز يكسال فرصت داده شود تا تحصيل خود را به اتمام رسانده و سريعاً به كشور مراجعت كرده و در نهادهاي دولتي به استخدام در آيند؛ تا بدينوسيله بستر طرح به رسميت شناخته شدن اين فرقه را آماده نمايند.
ساواك كه از تصميم به ايجاد بلوا توسط تشكيلات آگاه شده بود، طي دستوري به رؤساي ضد اطلاعات خود در استان‌هاي فارس، كرمان و سيستان و بلوچستان، خواستار جلوگيري از شورش و بلوا در سطح منطقه شد؛ به هر حال اين طرح بنا بر حساسيت جامعه و مراجع اعظام و روحانيان آگاه قابل اجرا نبود.
چند سال بعد دكتر "يوكر جياگري " عضو سيار بيت‌العدل و يكي از 27 نفري كه مورد اعتماد شوقي، سومين سركرده تشكيلات بهائيت بود، در شهر شيراز سخنراني داشت و در آنجا به صراحت بيان كرد كه "تشكيلات نياز به كشته دارد " تا هيجان در درون فرقه ايجاد كنند و از اين طريق، از خود چهره‌ايي مظلوم ارائه داده و رژيم را با توجه به فشارهاي بين‌المللي مجبور به پذيرش رسميت جامعه امر نمايد.
تمام اين جريان‌ها باعث شد تا صفات اله فهندژ به عنوان رئيس محفل شهرك سعدي به وجد آيد و در يك فرصت مناسب دست به چنين اقدامي بزند.
از آنجا كه وي توانسته بود به دليل حضور در تشكيلات بهائيت، اعتماد رؤساي ارتش را جلب كند، يك قبضه سلاح ژ-3 سازماني خود را در منزل براي اين منظور نگهداري مي‌كرد.
بنا به نامه به شماره 6-533 مورخه 28 بهمن1351 اطلاعات شهرباني شيراز، صفات اله تصميم گرفته بود به جان برادرش علاء كه به باطل بودن فرقه ساخته و پرداخته استعمار و همچنين وابستگي آن به بيگانگان پي برده و مسلمان شده بود، سوء قصد كند و اين جنايت را به گردن مسلمان بيندازد تا هم از مسلمانان انتقام بگيرد و هم برادر را از سر راه خود بردارد.
هر چه زمان مي‌گذشت وي كمتر فرصت به دست مي‌آورد كه براي اين منظور طرح و برنامه‌اي دست و پا كند؛ تا اينكه در 22 آذر سال 1357 با عدم پذيرش مشروعيت رژيم پهلوي از سوي مردم به رهبري امام خميني (ره)، صفات اله فهندژ با توجه به كينه‌اي كه از مسلمانان داشت و دستور تشكيلاتي، نقشه شوم خود را عملي كرد.

واكنش تشكيلات نسبت به اين واقعه

تشكيلات بهائيت اصل اين واقعه را مورد پذيرش قرار داده و به آن اذعان دارد؛ اما بايد تلاش مي‌كرد برچسب جنايتكار و حامي ديكتاتور بودن را از وي جدا كند؛ بنابراين بيانيه‌اي در دفاع از فهندژ صادر كرد؛ زيرا اولاً صفات اله فهندژ يك عنصر سرسپرده حيفاژ ـ اسرائيل ـ بوده و ثانياً وي مأمور به انجام دستورات بيت‌العدل است و تشكيلات بايد از او قدرداني كند. از اين رو دارالانشاي بيت‌العدل به وي لقب "شهيد " مي‌دهد.
در ادامه اين بيانيه آمده "صفات اله فهندژ؛ ابتدا شليك هوايي كرده و سپس با گلوله به پاهاي مردم شليك كرده است ".
حال اين سؤال مطرح مي‌شود كه بيت‌العدل براي شهدا و جانبازان اين واقعه و حافظه مردم شهرك كه خود شاهد اين رخداد بودند چه پاسخي دارد؟ يا اينكه با آشكار شدن حقايق، به اين دروغ پردازي‌ها و سفسطه كردن‌ها كه به غلط بهائيان آنها را معصوم از خطا مي‌پندارند. چه پاسخي مي‌دهد؟
انتهاي پيام/

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1389  3:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها