0

حرکت از دانش گاه به سوی دانشگاه

 
hojat20
hojat20
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 42154
محل سکونت : بوشهر

حرکت از دانش گاه به سوی دانشگاه

حرکت از دانش گاه به سوی دانشگاه

حرکت از دانش گاه به سوی دانشگاه

تا زمانی که دانشگاه های ما از درون نیروی بازسازی و توسعه خود را نیابند، باید دست های نامرئی بیرونی آن را هدایت کنند و مغزهای بیرونی برای آن بیندیشند و نخبگان آن به فراسوی مرزها بگریزند بنا به دلایلی که بخش آشکار آن را ذکر خواهم کرد، درخواهیم یافت که چرا سیستم آموزش عالی و به تبع آن دانشگاه نیاز به تغییر نظام آموزشی واصلاح دارد. این نوشته از درون و بیرون به سیستم آمورش عالی و آموزه ها و دانش آموختگان آن می پردازد:لازمه فعالیت در محیط های دانشگاهی همیاری و همفکری است و این درست همان چیزی است که ما از داشتن آن محرومیم. اگر چنین نبود ما با "ناپدیده ای" به نام فرار مغزها مواجه نبودیم.


همین امر به بی اعتمادی جدی نسبت به دانشگاه در میان اقشار مختلف دامن می زند. امروزه در دانشگاه ها جای خالی بسیاری از اساتید رشته های مختلف و افراد شایسته ای که بیرون از محیط دانشگاه فعالیت می کنند; به شدت حس می شود; کسانی که اگر در دانشگاه های داخل زمینه ی فعالیت پیدا می کردند، می توانستند در تحول آموزشی و دگرگونی سیستم دانشگاه نقش عمده ای ایفا کنند و رکود حاکم بر این نهاد را تا حدی از بین ببرند. یکی ازاقداماتی که باید در راستای آن کوشید ریشه یابی گریز این نیروها از دانشگاه است. بخشی از این گریز به نیاز های مادی، گفتمان غالب در دانشگاه ها و همچنین برخی مقررات دست و پا گیر موجود در دانشگاه هاست.


همچنین در دانشگا ه های ما تب مدرک و نمره و تبدیل شدن دانشگاه به ابزاری برای ارتقا» شغلی- موقعیتی که در سطحی وسیع متزلزل به نظر می رسد; مشکلی جدی است. در نتیجه ی این ابزاری شدن از یک طرف نمره و مدرک تبدیل به اسلحه ای خواهد شد که می توان در موارد لازم از آن به عنوان حق السکوت در برابر ناکارآمدی مجموعه ی علمی دانشگاه استفاده کرد و از طرف دیگر تبدیل به غولی می شود که دانشجو بدون آن خود را حقیر و بی آبرو حس می کند. امتحان های پایان ترم تلاش دانشجویان را معطوف به پایان نیم سال تحصیلی و به قول معروف "شب امتحانی" می کند. باید در دانشگاه ها با وجود مقاومت بسیار بالایی که نسبت به این نوع نگرش وجود دارد، از نظام جزوه و امتحان به سمت افزایش فعالیت دانشجویان پیش رفت.


البته بگذریم از این که آیا با وجود مشکلات بسیاری که در حواشی تحصیلات عالی وجود دارد، می توان دست به چنین کاری زد یا خیر؟؟ از طرفی پیشبرد علمی جای خود را به پیشبرد نمره ای، می دهد که این مورد و پیامدهای آن نیز جای بررسی دارد. گاهی افرادی را می بینیم که از نظر کمیت نمرات در سطحی بسیار بالا، اما از نظر کارایی علمی و عملی ناتوان اند و برعکس...! البته ریشه یابی این نوع گرایش به نمره و مدرک را نیز باید در ساختار تربیتی و نوع نگرش فرد به خود، شرایط محیطی وی در خانواده و تبدیل این مقولات به ارزش های کاذب و نیز میزان خودیاری فرد در ارتقا» خود به سطوح ذهنی مترقی تر جستجو کرد. ما در رویای دانش به سر می بریم، اما به نظر می رسد با بینش کمتر رابطه داشته ایم. دانش ما هم کم تر از نتیجه ی بینش و تلاش فردی است و از طرفی افرادی را با محفوظات و مدارک علمی بسیار بالا می بینیم که کارایی خاصی برای وضع موجود ندارند.


برای رفع این معضل به راهکارهای بلندمدت نیاز داریم: نوع نگاه دانشگاهی به پیرامون پیامد سنتزی از افکار ایدئولوژیک شبه علمی است که البته نیاز به بازبینی جدی دارد. یکی از مشکلات عمده ی ما بار کردن محفوظات بر ذهن دانشجو و سوق دادن وی به سمت رکود نیروی خلاقیت و تحلیل است که البته همیشه با "آن چه استاد می گویندهمراهی می شود. ما باید بخوانیم بدون این که بیندیشیم، البته این که چطور باید روش هایی آموزشی ای را در میان مدرسان دانشگاه نهادینه کرد که بتوانند به خلاقیت و افزایش قدرت تحلیل دانشجو کمک کنند; مساله ی دیگری است که سیستم آموزش عالی باید از آن برخوردار شود. دانشگاه های ما بخصوص از نظر کمی و کیفی با نیازهای جامعه سازگار و هماهنگ نیستند، زیرا به نظر می رسد که نهادی بنام دانشگاه نهالی باشد که آن ها را از دیاری غریب جدا کرده و در این سرزمین کاشته اند و یا نهادهایی "ترجمه شده برای فرهنگ ما" هستند که ما هنوز نتوانسته ایم کارکرد خاص و زبان نامفهوم آن ها را دریابیم و یا آن ها را به سویی که باید سوق دهیم. اصولا دانشگاه به شکل امروزی آن، محصول نیاز به جهشی ناگزیر و الزامی در پیکره ی اجتماع ایرانی بوده است که نخستین بار امیرکبیر آن را درک و به سهم خود زمینه ی شکل گیری این جهش را با تاسیس دارلفنون فراهم کرد. اما پرداختن به این امر که چنین نهادی امروز به چه کارکردها و شکل های مسخ شده ای گرفتار شده است، ضروری می نماید.


از یک طرف نیاز جدی جمعیت جوان به آموزش آکادمیک که باید یکی از اولویت های حیاتی باشد، به شکل های مختلف خود را نشان می دهد و از طرف دیگر کمبود جدی تعداد دانشگاه ها و سر برآوردن سد انحرافی کنکور توجه جدی سیاستگذاران و کاربدستان این حوزه را می طلبد. این موضوع تنها بخشی از صورت مساله بوده و موضوع هنگامی پیچیده تر می شود که بخواهیم جذب دانشجو را به سوی سازگاری با نیازهای سیستم اجتماعی موجود سوق دهیم و نیز با در نظر داشتن انسداد نسبی روند ورود به بازار کار، تولیدات دانشگاه را در جایگاه های مربوط به آن ها بکار بگیریم. درس های عمومی ای که در دانشگاه ها ارائه می شوند، در واقع تکرار همان چیزهایی هستند که در دوره های آموزشی گذشته فرد با آن ها سر و کار داشته است. اما در این مورد توضیحات کمی بیشتر و تحلیلی ترست. پیشنهاد می شود درس های عمومی برای دانشجویان زبان های مختلف، به همان زبانی ارائه شود که آن ها به تحصیلش مشغول هستند.


به این ترتیب آن ها با دایره واژگان تخصصی خود با زبان معارف و علوم انسانی و واژگان خاص آن در یک زبان دیگر نیز آشنا می شوند. دانشجویان در دانشگاه ها برای زندگی عملی خود در آینده و مراحل مختلف حیات اجتماعی شان چه می آموزند؟ باید اذعان داشت که آموزه های دانشگاهی از این ضعف نسبی برخوردارند. البته منظورارائه درس های اخلاق و...نیست، بلکه آموزه هایی ست که دانشجو بتواند از آن ها دست کم نحوه درست اندیشیدن را استنباط کند.تقریبا تمامی دانشجویان حداقل یک بار نغمه های هویت اندیشی را در دانشگاه و درس های ذیربط و بیربط به آن شنیده اند; اما بستره ها و ریشه های این آشنایی کجاست؟ تنها زمینه ی آشنایی بیشتر این نسل با هویت تاریخی خود درس های عمومی "ریشه های انقلاب اسلامی" و نیز "تاریخ اسلام" است که به هیچ وجه برای شناخت هویت و جایگاه تاریخی سازگار با نیازهای روز کافی نیست. بنا به آن چه گفته شد نقد آموزه های دانشگاهی و تلاش برای ایجاد روزنه هایی برای توجه به نیازهای روز جامعه از اساسی ترین وظایف قشر دانشگاهی است. دانشگاه ها به مثابه ی جایگاه مغزهای متفکر جامعه و کارگزاران فکری آن عمل نمی کنند و نمی توان آن ها را مراجعی برای ارجاع مسائل جاری جامعه دانست که حتی چرخه ساده و ابتدایی "مسائل جاری،ارائه راه حل یا تربیت نیروهایی برای رفع معضل، رفع خطا،پیشرفت، در مورد آن صدق کند.


از دیگر مشکلات دانشگاه های ما این است که محوریت برخی مسائل تغییر کرده است. به عنوان مثال عده ای در داخل دانشگاه فراموش کرده اند که تمامی این تشکیلات اعم از وجود استاد، سلسله مراتب اداری و کارمندان و...همه و همه بخاطر وجود دانشجویان، آموزش صحیح و شکوفایی استعدادها و انجام خواسته های آن هاست. البته محوریت دانشجو چیزی ست که خود دانشجویان در شکل گیری آن سهیم خواهند بود. به تبع سیستم اجتماعی پدرسالار نظام دانشگاهی ما نیز هنوز از برخی سالاری ها در عذاب است. هنوز در دانشگاه بسامد جملاتی چون: " استاد تعیین می کند.!،


استاد تصمیم می گیرد.!، جز» اختیارات دانشجو نیست.!، دانشجو باید احترام بگذارد.! دانشجو باید به آنچه استاد می خواهد عمل کند و...! " بالاست. چنین عباراتی مقدمه ای برای گرفتن امکان نقد بر اساتید و ترس از بروز استعدادها و توانایی های دانشجو خواهد بود. در واقع ما با خلق انواع سالاری ها در فضای دانشگاه تحرک دانشجو را محدودتر می کنیم از مسائل دیگر دانشگاه حرکت نامربوط به سوی خصوصی شدن است. آیا ما می توانیم در دهه آینده نسبت به ایجاد دانشگاه آزاد دولتیامیدوار باشیم؟! البته آن وقت دیگر به وزارت علوم هم نیازی نخواهد بود! خصوصی سازی دانشگاه در نهایت منجر به خصوصی شدن تحصیلات عالی و شکل گیری نوعی شکاف علمی معطوف به شکاف طبقاتی خواهد شد، چرا که تنها عده ی خاصی آن هم با شرایط مالی خاصی اجازه خواهند داشت، تحصیل کنند و دانشگاه نیز به سوی کارکرد درآمدزایی سیستم آموزش عالی معطوف خواهد شد و نه کارکرد علمی آن.یکی از مواردی که در دانشگاه های ما کمتر برای آن برنامه ریزی شده است، جذب نخبگان خارج از کشور و بکارگیری آن ها در دانشگاه های داخل است که شدیدا به چنین افرادی نیازمندند.


البته این امر جز با ایجاد فضایی امن برای این عده و همکاری سایر نهادهایی که باید در این راستا بستره سازی کنند، حاصل نمی شود. برای جذب این سرمایه ها و منابع انسانی و بازگرداندن آن ها می توان از دوره های موقت تدریس، طرح های تشویقی و پروژه های همکاری مشترک میان این عده و دانشگاه های داخل یاری جست. این کار ممکن است تا حدی به رفع فقر نیروی انسانی کارآمد در موسسات آموزش عالی کمک می کند. دانشگاه ها باید به مراکز جذب نخبگان رشته های علمی که محصول همان محیط دانشگاهی هستند، تبدیل شود در غیر این صورت ما گامی به سوی ایده آل دانشگاه برنداشته ایم. ما باید در دانشگاه محلی برای کم شدن فاصله ی نخبگان عرصه های مختلف از جمله حوزه ی اندیشه با مخاطبان آن ها باشیم. اگر دانشگاه بتواند با برگزاری نشست ها و سلسله سخنرانی ها، محیطی ضمنی برای فعالیت این عده نیز فراهم کند; گام مهمی در تضارب آرا» و افکار و پیشبرد علمی دانشگاه ها برداشته خواهد شد. یکی از بزرگ ترین نقص های سیستم دانشگاهی ما آن است که چهره های علمی، نظریه پردازان و اندیشمندانی که باید در آن کرسی و مسندی داشته باشند; بیرون از آن به سر می برند و فعالیت می کنند! آگاهی از مسائل پیش روی دانشگاه، نخستین گام برای اصلاح این نهاد است. این مهم همان چیزی ست که بستره لازم را برای حرکت از دانش- گاه به سوی دانشگاه و گذار از موانعی را که از آن ها نام بردیم، فراهم خواهد آورد.

آنروز .. تازه فهمیدم .. 

 در چه بلندایی آشیانه داشتم...  وقتی از چشمهایت افتادم...

چهارشنبه 20 بهمن 1389  8:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها