جوانان و دغدغه آینده
در صبح یکی از نخستین روزهای زمستانی در حیاط دانشگاه نشسته بودم که چهره چند تن از جوانان دانشجو برایم جذاب به نظر آمد و بهانه ای شد تا این سطور زیر را بر روی کاغذ بیاورم.ابتدا سعی می کنم چهره این جوانان را توصیف کنم.یکی از دانشجویان دستش را به زیر چانه اش گذاشته بود و با چهره ای درهم به نقطه ای خیره شده بود و در حال فکر کردن بود .جوان دیگری در نقطه دیگرحیاط نشسته بود و با دوستش از وضعیت موجود ابراز نارضایتی می کردند و ازلحن و چهره آنها مشخص بود که بسیار نگران و آشفته بودند.در قسمتی دیگرجوانی هندزفری موبایلش را در گوشش گذاشته بود و به قول معروف ژست جوانان عاشق را گرفته بود و چهره ای عبوس را از خود نمایش می داد.
با ذکر حال این چند جوان در نگاه اول فرد احساس می کند که این افراد درابتدای جوانی دچار نوعی سرخوردگی اجتماعی شده اند که در فاصله زمانی صبح که معمولا افراد پر انرژی و بشاش هستند، چنین چهره هایی دارند.اما سوالی که در این جا در ذهن ها خطور می کند این است که چه بر سر جوانان کشورمان آمده که این گونه غمگین و نگران در اذهان عمومی به نظر می رسند ؟ آن هم جوانی که اکنون در حال تحصیل در دانشگاه می باشد و به احتمال زیاد درآینده خواهد توانست شغلی را برای خود دست و پا کند .فکر می کنم دغدغه اصلی تمام این جوانان نگرانی از سرنوشتشان در آینده است که از اکنون این گونه به تکاپو افتاده اند. این وضعیت مدیریتی که در حال حاضر گریبانگیر کشورمان شده است به نظر می رسد با این نگرانی و دغدغه جوانان بی ارتباط نباشد.جوانان اکنون می اندیشند آیا در آینده نه چندان دور چیزی از منابع و امکانات کشور برایشان باقی خواهد ماند که آنان هم مانند پدرانشان زندگی کنند یا فقط باید در آینده تماشاگر چپاول گری های ثروتمندان باشند.قاعدتا جوان واژه زیبا و دلنشینی است که همواره مورد استفاده مسئولان ما درمقاطع مختلف زمانی قرار می گیرد.
حال با این پتانسیل بالای جوانان که در هر زمان که لازم باشد از آنها هزینه می شود، مسئولان تا چه اندازه به فکر آینده این قشر عظیم کشورمان بوده اند و تا چه حد سیاست هایی در اجرای امور اتخاذ کردهاند که موانع هر چه بیشتر از سر راه جوانان برچیده شود.جوانان امروز ایران هنگامی که سری به بالابیاورند و متوجه وضع خودشان در مقایسه با وضع پدرانشان شوند، قطعا مشاهده خواهندکرد که راه طی شده پدران را شاید با تلاش مضاعف هم نتوانند طی کنند.دغدغهها و نگرانی های جوانان ایران زمین برای آینده بسیار زیاد است اما دو دغدغه اصلی این نسل نوپا که حداقل به آنها اجازه برپایی یک زندگی معمولی را خواهد داد ، کار و توانایی ازدواج است که اکنون بسیاری از جوانان در حسرت این دو گذاره هستند.یک جوان امروزی اگر به قول معروف پارتی نداشته باشد، جزو قشر مرفه بی درد نباشد، چگونه می تواند با دست خالی وارد بازار کار شود و برای امرار معاش کسب در آمدکند.حال اگر فرض را بر این بگذاریم که جوان امروزی ما توانست با عبور از هفت خوان رستم از سد معضل بزرگ کار نیز گذر کند، اکنون با این شرایط چگونه باید خیالش آسوده باشد تا با این حقوقهای بخور و نمیر بتواند تشکیل زندگی بدهد.باید خدای را سپاس گوییم که با تدبیری که مسئولان کنونی داشته اند، قیمت مسکن در کشور آن قدر سر به فلک کشیده است که دیگر جوانان نمی توانند در ذهنشان خانه دار شدن را تجسم کنند و کلا باید قید خانه دار شدن رابزنند و هزینه های زندگی هم در این چند سال رقابتشان با هم چند برابر شده و همچون مسکن هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم بالا و بالاتر می رود.با وضعیتی که برای جوانان این خاک و آب بوجود آمده است، چگونه این افراد مایوس و نا امید فردا را اداره خواهند کرد ؟ چرا همیشه مسئولان ما به دنبال استفاده ابزاری از جوانان هستند و توجهی جدی به دغدغه ها و نگرانی های آنها نمی کنند و فقط در حد شعار بیاناتی را هر ازچند گاهی در زبان جاری می سازند .
اگر ما خواهان این هستیم که با توجه به سند چشماندازبیست ساله ایران ۱۴۰۴ کشوری پیشرفته و مدرن باشد از اکنون باید فکری اساسی برای جوانان این مرزو بوم بکنیم تا جوانان ما در هر سطحی آسوده خاطر و به دور از دغدغه، زندگی شان را سپری کنند تا در آینده، ایران عزیزما در جهان سر افراز باشد و چه بهتر که مسئولان امر به جای دادن شعار درخصوص جوانان بیشتر به فکر عمل کردن باشند و سعی کنند به گونه ای گام بردارند که هر چه بیشتر دغدغه ها و نگرانی های جوانان ایران زمین بر طرف شود تا آنها با خیالی آسوده در سازندگی و پیشرفت ایران سهیم باشند. حامد صالح آبادی