كشف خانه امن ساواك در تهران توسط مردم
گروه ويژه نامه ها / حوزه حماسه و مقاومت
89/11/17 - 10:31
شماره:8911170305
كشف خانه امن ساواك در تهران توسط مردم
خبرگزاري فارس: خانه يك سرهنگ ساواك در جريان زد و خورد هاي خياباني تهران به آتش كشيده شد و هنگامي كه مردم به داخل خانه رفتند، موفق به كشف يك تونل زير زميني شدند كه در آن، سلولهاي متعدد و وسايل شكنجه و مقداري استخوان هاي پوسيده ديده مي شد.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاري فارس، رژيم طاغوت براي سركوبي مردم از تمامي امكانات خود استفاده كرد. شنكنجه روحي و جسمي تنها نمونه اي از هزاران سركوبي است كه ساواك از آن استفاده مي كرد. مطلبي كه پيش رو داريد پيرامون چگونگي كشف يكي از شكنجه گاه هاي ساواك است:
آن طوركه مردم مي گفتند، پيرزن و پيرمرد مسيحي كه در حياط خانه زندگي مي كردند، بر حسب اتفاق مي بينند كه يك ماشين به داخل حياط خانه وارد شده است و چند مرد، دختري را كه چشمانش را بسته بودند، به زور به داخل زيرزمين آنجا مي بردند. پيرمرد سراسيمه به خيابان تخت جمشيد [طالقاني] مي رود و خطاب به جواناني كه تظاهرات كرده و مرگ بر شاه مي گفتند، مي گويد:
اگه خيلي مردين، بياييد سراغ اين بيشرفا كه دختر مردم رو دزديدن.
كسي نمي دانست با چه صحنه اي مواجه خواهد شد. فكر مي كردند فقط سه نفر اراذل و اوباش كه دختري را به زور دزديده اند، در خانه هستند.
به محض اينكه چند نفري از ديوار بالا رفتند، ساواكي ها از زيرزميني كه به ساختمان پشتي راه داشت، فرار كردند. تازه فهميدند كه اينجا يكي از خانه هاي امن ساواك است كه زيرزمين آ ن شكنجهگاه نيروهاي مبارز بود.
بعدها در جايي، درباره چگونگي كشف شكنجهگاه سرهنگ زيبايي، اينگونه خواندم:
ساعت 10صبح روز چهارشنبه 5/10/57 در تقاطع خيابان ثريا و ملك الشعراي بهار، مقابل اداره اصناف، جمعيت تظاهركننده به يك اتومبيل مرسدس بنز مشكوك مي شوند و پس از مشاهده بيسيم آن، هنگامي كه مي خواهند داخل آن را بازرسي كنند، سرنشين اتومبيل مسلسلي از زير صندلي بيرون كشيده و به سوي مردم تيراندازي مي كند ويك زن چادري و دو جوان را به خاك و خون مي كشد و خود باسرعت فرار مي كند و در خيابان تخت جمشيد سوار يك آمبولانس ارتشي درحال حركت شده و مي گريزد. هنگام فرار دفترچه و قباله اي از جيبش بيرون مي افتد و مردم بلافاصله آن را برميدارند و مي بينند روي آن نوشته:
سرهنگ علي زيبايي- آدرس: خيابان بهار، بالاتر از تخت جمشيد، كوچه مهتاب، شماره . . .، بلافاصله خانه مجللش را با تمام وسايل لوكس آن، كاملاً به آتش كشيدند. مردم قالي هاي او را با كارد تكه تكه مي كنند و لوسترها و چيني آلات و ظروف قيمتي را به كلي خرد مي كنند علاوه برآن سه قبضه اسلحه كمري و يك دستگاه بيسيم و مقداري زيادي لوازم مخابراتي و كتب و اعلاميههاي جعلي توسط مردم مصادره مي گردد.
اتومبيل مرسدس بنز اين جاني سابقهدار در همان خيابان ثريا به آتش كشيده مي شود و اتومبيل ديگرش در منزل خيابان بهار.
سرهنگ بازنشسته «علي زيبايي» از شكنجهگران معروف و قديمي ساواك مي باشد كه همراه «سياحتگر» از زمان حزب توده مأمور بازجويي و شكنجه بوده است. مردمي كه در آتشسوزي شركت داشتند، مي گفتند، اشياء اين منزل از پول خون جوانان وطن تهيه شده و حرام است و به اين دليل كسي چيزي را با خود نمي برد.
شكنجهگاه سرهنگ علي زيبايي، در خيابان بهار بالاتر از خيابان تخت جمشيد، دو ساختمان در مجاورت هم بود كه از زيرزمين به واسطه تونل تنگ و تاريكي با هم ارتباط داشتند. با هجوم مردم، ساواكي ها فرار كردند ولي آثار شكنجه بر جاي ماند. خيلي دوست داشتم آنجا را ببينم. يكي از روزها همراه پدرم به آنجا رفتيم. خانه اولي كه در خيابان بهار قرار داشت چنان مسئلهاي نداشت و ظاهراً محل كار و منزل سرهنگ زيبايي بود، اما وقتي وارد خانه اصلي كه در كوچه پشتي بود شديم، وحشت سراسر وجودم را فرا گرفت. اسباب شكنجه به وفور به چشم مي خورد. ناخن هاي كشيده شده در گوشه و كنار پخش بودند. موهاي كنده شده، خون بر در و ديوار، همه و همه حكايت از وحشيانه بودن اعمال ساواكي ها داشت. يك قطعه از پاي انساني را ميان خاك و خلها پيدا كردم كه هنوز گوشتش تازه بود.
وارد زيرزمين كه شديم، راهرو خيلي تاريك و تنگ بود. اما با روشن كردن كاغذ و مقوا، پيش رفتند. داخل راهرو، اتاق هاي كوچكي در سمت چپ بود كه هركدام براي خود لوازمي خاص داشتند. داخل يكي از اتاق ها واني بود كه مي گفتند در آن اسيد مي ريختند و زنداني ها را داخل آن خوابانده نابود مي كردند. داخل اتاق ديگر، تخت خواب دوطبقهاي بود كه مثل شوفاژ لولهكشي شده بود و هنگامي كه داغ مي شده، زنداني را لخت روي آن مي خواباندند، همان گونه كه درباره «مهدي رضايي» از كشته هاي مجاهدين معروف بود كه در دادگاه گفته بود:
مرا روي اجاق گاز خواباندند و پشتم را سوزاندند.
سوراخي روي ديوار يكي ازاتاق ها بود كه خيلي حساس شدم. جلو كه رفتم، ازپشت آن متوجه شدم انگشت را كه داخل آن مي كردند، گيوتين كوچكي آن را قطع مي كرده. در تاريكي و سياهي اتاق ها، همچنان فرياد مظلومانه آنان كه در تنهايي شكنجه شده و كشته شده بودند، در گوشم مي پيچيد. گريه ام گرفت. ديوانه شدم. مگر ممكن بود انسان به قدري پست باشد كه براي به حرف آوردن طرف مقابل خود، اين گونه وحشي شود؟
صندلي اي در يكي از اتاق ها بود كه شكل خاصي داشت. مي گفتند آپولو است. به گونه اي بود كه مثل آرايشگاه هاي زنانه كلاهي فلزي بر سر كسي كه آنجا مي نشست، قرار مي گرفت و شكنجه اش مي دادند. با ديدن هركدام از آنها، وحشت و نفرتم از رژيم شاه بيشتر شد. تنها خدا مي دانست چند نفر از جوانان اين مرزوبوم، در آن شكنجه گاه زير سختترين فشارها جان به جانآفرين تسليم كرده اند با خود گفتم:
خدا را شكر كه من يكي با اين كه كار چنداني نكرده ام، ولي كارم به اينجا كشيده نشد؛ اگر نه همان اول با ديدن اينها حرف مي زدم!
همه در و ديوار زيرزمين كه محل اصلي شکنجهگاه بود، تاريك و سياه بود و همين به وحشتناکي آنجا شدت مي داد. البته ما كه با چشم باز داخل آنجا شديم و در كامل امنيت، آن گونه ترسيديم، پس واي بر آن دختر ها و پسرها با چشم بسته و ميان دهها شكنجهگرهاي قرون وسطايي ساواك.
عجب جايي وحشتناكي بود. محكم دست پدرم را گرفته بودم تا در تاريكي راهرو ساختمان گم نشوم. هيچ چراغي روشن نبود. ظاهراً مردم ساختمان را كه داغان كرده بودند، سيمكشي هم خراب شده بود .يك كارتن مقوايي وسط راهرو آتش زده بودند، و بعضي ها هم تكه اي از آن را مثل مشعل در دست داشتند. بوي دود چشمان همه را مي سوزاند.
وقتي فكر كردم كه تا چند روز قبل در همين جا، ساواكي ها چه بلايي سر مردم مي آوردند، تنم لرزيد. خدا مي داند ساواك شاه، چند تا از اين خانه ها در سطح كشور داشت.
روزنامه كيهان درباره خانه سرهنگ زيبايي نوشت:
شكنجهگاه مخفي ساواك در تهران كشف شد.
خانه يك سرهنگ ساواك در جريان زد و خورد هاي خياباني تهران به آتش كشيده شد و هنگامي كه مردم به داخل خانه رفتند، موفق به كشف يك تونل زيرزميني شدند كه در آن سلولهاي متعدد و وسايل شكنجه و مقداري استخوان هاي پوسيده ديده مي شد.
اين خانه كه مردم به آن خانه وحشت نام داده اند، در خيابان بهار قرارداشت. اين خانه مدتي نيز دراختيار اداره اي از ساواك بود كه بسياري ازدستگير شدگان درآنجا بازجويي شده اند. شاهدان عيني به خبرنگار كيهان گفته اند: هنگامي كه وارد خانه شديم، ابتدا فكر كرديم كه يك محل مسكوني است، ولي با كمال تعجب متوجه شديم كه اين خانه به يك شكنجه گاه بيشتر شبيه است. به اتفاق عده اي از مردم كه به داخل خانه هجوم آورده بودند، شروع به بازرسي اين محل كرديم و به يك زيرزمين كه توسط تونل بزرگي به خانه ديگري در فاصله تقريبي 150 متري راه داشت، رسيديم. در اين تونل انواع وسايل شكنجه ديده مي شد. بعضي از اين وسايل شكنجه هنوز خونآلود بود و معلوم بود كه به تازگي مورد استفاده قرار گرفته اند. در گوشه ديگر اين تونل، مقدار زيادي لباس هاي زنانه و مردانه مملو از خون بود و روي هم انباشته شده بود و چند تكه از استخوان هاي مختلف بدن ديده مي شد. در اين تونل، سلول هاي كوچكي ديده مي شد كه متهمان فقط مي توانسته اند در آن بايستند.
تونل آنقدر تاريك بود كه نور چراغ قوه هاي قوي نمي توانست آن را روشن كند. تصوير و پوسترهاي ناخنهاي لاكزده زنان و دختراني كه شكنجه شده بودند، به ديوار اتاق نصب شده بود و تصويرهاي ديگري هم بود كه چند نفر را در حال شكنجه شدن نشان مي داد. اين تصاوير ظاهراً براي شكنجه رواني به كار مي رفته است.
هجوم بيسابقه مردم براي تماشاي اين شكنجه گاه، باعث شد تا مأمورين فرمانداري نظامي بعد از تيراندازي و متفرق كردن مردم، ماشينآلات را از آن محل خارج و به نقطه نامعلومي منتقل كنند. سرهنگ زيبايي كه صاحب اين خانه است، هنگام آتش زدن خانه فرار كرد.
*حميد داودآبادي
پاسداشت سي و دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي در خبرگزاري فارس
انتهاي پيام/
یک شنبه 17 بهمن 1389 3:23 PM
تشکرات از این پست